eitaa logo
مسیر عفافگرایی
1.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
32 فایل
مسیر عفافگرایی با مدیریت دکتر سعیدی رضوانی، وابسته به کارگروه عفافگرایی و تربیت جنسی دانشگاه فردوسی مشهد، متشکل از کارشناسانی است که وجهه همت خود را، آگاه‌سازی جامعه، راجع به زیست صحیح جنسی قرار داده‎اند. ارتباط با ما: @gholami35 09024876210
مشاهده در ایتا
دانلود
✅پوشش ورزشکار غربی، در مسابقات المپیک ابتدای قرن بیستم این گونه بود. ✅چه شد که بعد از جنگ جهانی دوم رنگ باخت؟!؟ https://eitaa.com/umefafgaraei
📛 بازیگری که قبلاً در یکی از تئاترهایش، از نماد همجنس‌بازان استفاده کرده بود، این روزها به دعوت یک انجمن فمینیستی و مدافع #گناه_همجنس_بازی در خارج از کشور و به بهانه‌ی دیدار با خواهرش، به کانادا رفته است!! https://eitaa.com/umefafgaraei
🔴 در دوره‌ بلوغ به توضیح دهید، ممکن است در این سن، در اجتماع کم‌کم، را از دریافت کند. اما این توجه‌ها لزوماً نشان‌دهنده فرد مقابل، به او . https://eitaa.com/umefafgaraei
🌻✾با سلام و احترام 📣📣📣 کارگروه عفاف گرایی و تربیت جنسی 💬 عنوان نشست: "سیاست های برندینگ حجاب در فضای مجازی" 👨🏫 ارائه دهندگان: گروه وب سایت مستر مانتو ⏰زمان: چهارشنبه 17 مهر ساعت 15:15 و اکران مستند "مد شده" ساعت 14:30 🏢مکان: دانشگاه فردوسی مشهد، پژوهشکده مطالعات اسلامی در علوم انسانی، سالن شورا ✳️لطفاً با انتشار این پیام، در دعوت از همکاران و علاقه مندان، با ما همراه شوید💐 با تشکر https://eitaa.com/umefafgaraei
نشست تخصصی #کارگروه_عفافگرایی_و_تربیت_جنسی در تاریخ چهارشنبه ۲۷ شهریور با عنوان: "بازنمایی آسیب‌های اجتماعی در سینمای ایران: اکران و نقد و بررسی فیلم سینمایی #متری_شیش_و_نیم" با مشارکت اعضای محترم کارگروه https://eitaa.com/umefafgaraei
بسم الله الرحمن الرحیم 💢 آقای دکتر حسین زاده: فیلم متری شیش و نیم هم به لحاظ فنی و هم به لحاظ محتوایی قابل نقد و بررسی می باشد. از جنبه‌های مختلف متن و فرامتن، فیلم قابل تحلیل است. به صورت مختصر و مفید، برداشت ناقص خودم را از فیلم بیان می کنم. فیلم به لحاظ فنی قابل تحسین است. سعید روستایی فیلمساز جوانی است که در حدود سی سال سن دارد و در اوج جوانی توانسته است بعد از فیلم ابد و یک روز که شاهکار تاریخ سینما است و 9 سیمرغ را دریافت کرده است، در این فیلم نیز موفق باشد. روستایی توانسته فضای فیلم را از محیط محدود و بسته خانه، به فضای جامعه بیاورد؛ با لوکیشن های مختلف، پلان های تأثیرگذار و دیالوگ های خیلی خوب، که تأثیر خودش را دارد. هر چند که طبق اصول دراماتیک، که بتواند از مخاطب اشک بگیرد، در حد فیلم های رمانتیک نیست؛ اما تأثیر و کشش خودش را دارد. در 30، ۴۰ دقیقه اول، فیلم خیلی کشش دارد و مخاطب را بر روی صندلی میخکوب می کند و او منتظر است تا ببیند چه اتفاقی قرار است بیفتد. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر حسین زاده: این فیلم در ژانر اجتماعی طبقه بندی می گردد و چون سینمای اجتماعی فضای بسیار گسترده ای است، می توان این فیلم را در سینمای رئالیسم اجتماعی قرار داد. یکی از جذابیت های این فیلم به این خاطر است که سرشار از دوگانه های شخصیتی و موضوعی است. دوگانه معتاد و پلیس، فقیر و ثروتمند، مرد و زن، عاشق و معشوق، پدر و پسر، تولید کننده و مصرف کننده، قاضی و متهم، قاتل و قربانی، مجرم و قربانی، فرد و خانواده، من و دیگری، من و جامعه، خانواده و جامعه، بد دهن و مؤدب، با شخصیت و بی شخصیت، خوف و رجا و ... . نوعی استیلای فردی و جمعی در آن وجود دارد که می تواند یکی از شاخص های فیلم باشد. یکی از نکاتی که می تواند فیلم را جذاب کند، میل به پیشرفت در اوج بن بست های اجتماعی و محیطی برای شخصی است که علاقه به پول و ثروت دارد، علاقه به ازدواج، عشق و مهاجرت دارد، اما شرایط آن برایش فراهم نیست و او را رنج می‌دهد. در واقع این دوگانه ها روایتگر آن استوری اصلی فیلم و همچنین خرده روایت ها و داستان های فرعی است که گاهاً جای این دوگانه ها با هم عوض می شود و در واقع یک حرکت متقابل و متداخلی در این شخصیت های دوگانه به وجود می آید و این مسئله به جذابیت فیلم کمک می کند که در مورد هر یک می‌توان صحبت کرد. 💢 نکته بعدی بحث مشکلات و معضلات اجتماعی می باشد که در این فیلم روایت می گردد. گفتمان مرکزی فیلم بحث اعتیاد می باشد؛ اما با فاصله بسیار کمی به سایر آسیب های اجتماعی نیز اشاره می کند که یکی از مهمترین آنها مبحث دروغ است. یکی از پرچمداران فیلم های اخلاقی، اصغر فرهادی می باشد که با فیلم هایی از قبیل جدایی نادر از سیمین، گذشته و ... که همه این ها ناظر به مسائل اخلاقی از جمله دروغ می باشد، شناخته می گردد. اما سعید روستایی با یک بازمهندسی از سینمای اصغر فرهادی، فراتر از فرهادی، در سینمای اجتماعی ورود کرده و با نگاه کلی به مسائل و به نظر، خیلی بهتر از اصغر فرهادی، سینمای اجتماعی را ناظر به بحث دروغ مطرح نموده و در این فیلم مثال های زیادی در این خصوص دیده می شود. دروغ زن رضا در ابتدای فیلم، دروغ خود پلیس ها به هم، دروغ حمید به قاضی، دروغ خود صمد، دروغ پدرِ پسری که فروشنده مواد بود و دروغ را ترویج می کرد. یکی از شاه سکانس های فیلم، جایی است که صمد فیلم دوربین را به پسر نوجوان نشان می دهد و می گوید که تو قرص را برداشته ای و در حالی که فیلم نشان می دهد که پسر قرص را برداشته است، اما باز پسر با جدیت می‌گوید که برداشتن قرص کار من نبوده است و این را به ضرس قاطع می گوید و این ناشی از چیست؟ این ناشی از رفتار پدری است که قاطعانه بسیار به او دروغ گفته و به او یاد داده و این رفتار در او نهادینه شده است. 💢 نکته بعدی اینکه نسل جدید قربانی نسل گذشته است. دختر رضا که بیگناه است و فردا امتحان دارد، قربانی کارهای پدرش شده است. دختر کوچک حمید، قربانی حرفه پدرش که پلیس است شده و کشته شده است. پسر نوجوان زندان، قربانی کار پدر قاچاقچی خود شده و دو سال مجبور به حبس در بازپروری شده و با اینکه پدر گنهکار است آزاد می شود. نکته دیگری که جزء خصوصیات فیلم های اجتماعی در ایران است و در فیلم‌های مهرجویی و فرهادی نیز بوده است و در این فیلم نیز دیده می شود، بددهنی است. بددهنی های بسیاری توسط شخصیت‌های این فیلم صورت گرفته که با تحلیل محتوا مشخص می گردد که بسیار زیاد است. نکته بعدی که از این فیلم قابل بیان است، به کور بودن قانون می پردازد و آن را بیان می کند. یعنی قانون نمی تواند مشکلات و معضلات جامعه ما را حل کند. دیالوگ های مختلف این ادعا را ثابت می کند. دیالوگ های بین حمید و صمد در سکانس اولیه فیلم که از همدیگر می خواهند که مسئولیت گزارش‌نویسی را به عهده بگیرند یا خود پلیس (شخصیت صمد) در قصه ۶ کیلو و ۸ کیلو، به برداشت ۲ کیلو مواد مخدر متهم می شود و با اینکه بازپرس در خصوص پسر نوجوان مطمئن است که گناهی ندارد، اما به این خاطر که قانون بر این اساس است، چاره ای ندارد و قانون نمی تواند حق و حقیقت را مشخص کند. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر حسین زاده: نکته بعدی بحث اخلاق در جامعه است که متأسفانه جامعه بدون اخلاق شده است. اینکه افراد به راحتی زیرآب یکدیگر را در فیلم می زنند و این رفتار حتی در پلیس ها نیز دیده می شود و این، روحیۀ خودخواهی، خود حق پنداری و مقدم دانستن خود را در جامعه، نشان می دهد. برای مثال نامزد سابق ناصر (خانم ایزدیار) با اینکه در ابتدا مقاومت می‌کند و جای ناصر را لو نمی دهد؛ اما وقتی که بحث زندگی خودش پیش می آید، به راحتی ناصر را لو می دهد. پدر قاچاقچی، پسرش را سپر می کند. رضا همسرش را قربانی می کند و شاید اگر دختر رضا در راهروی کلانتری، حقیقت را نمی گفت و به شخصیت صمد نمی گفت که پدرش در این قضیه مقصر است، زن رضا قربانی خواسته های رضا می شد و اینکه پلیس ها نیز نسبت به یکدیگر خودخواهی دارند. صمد نسبت به حمید و حمید نسبت به صمد و این متأسفانه جریانی است که در جامعه ما وجود دارد و در این فیلم به زیبایی بازنمایی می شود. پدیده خودکشی نیز به هر حال در فیلم وجود دارد که خود ناصر خاکزاد به این نتیجه رسیده بود که خودش را بکشد و خودش را راحت کند. دیالوگی که ناصر در فیلم می گوید که من داشتم خودم را می کشتم و این ها آمدند و من را اسیر کردند که خودشان من را بکشند، یکی از دیالوگ های شاهکار و بسیار تأمل انگیز است که البته بعضی ها این را به عنوان شبهه مطرح می‌کنند که البته قابل پاسخگویی است. 💢 نکته بعدی سکانس اول فیلم است که یکی از سکانس های خوب است که قبل از تیتراژ می‌آید و مربوط به چال شدن آن پسر فراری در درون خاک است که این خودش نمادی از نسل جوان امروز است که از قانون و شرایط، گریزان و در حال فرار است و نمی داند که به کجا می رود و سرگشته و رها می باشد و در نهایت نیز توسط آنهایی که در جامعه در حال کار و سازندگی هستند (لودر نماد سازندگی)، چال می شود. یعنی در عین اینکه در حال کار کردن هستند، اما در حال خاک ریختن بر روی جوان‌های ما هستند. در سکانس آخر فیلم نیز که خواهرزاده ناصر، در حال پشتک و وارو زدن است، کارگردان می‌خواهد نشان بدهد که دنیا چقدر افت و خیز و بالا و پایین دارد. زاویه دوربین نیز از پشت، پسر را می گیرد و حتی اول سر پسر را می گیرد که به پایین می رود و نگاه های معنادار ناصر خاکزاد به او نیز، در این صحنه قابل توجه است. 💢 نکته دیگر بحث شخصیت پردازی در این فیلم است. شخصیت صمد و ناصر، دو شخصیت اصلی فیلم هستند. صمد شخصیتی پرخاشگر، جدی، متعهد به کار، باهوش، منظم، با دیسیپلین، خودخواه، قدرت طلب و در عین حال مهربان است. برای مثال برای دختر رضا درخواست کتاب می کند و برای پسر نوجوان درخواست پیتزا. اما بد دهان و به شدت حاضر جواب است و شیوه بازجویی او نیز خیلی جالب است. معمولاً شیوه بازجویی به این صورت است که در اتاق های دربسته صورت می گیرد که محدود است و کسی رفت و آمد نمی کند. اما بازجویی صمد به این شکل است که از متهم در دل جامعه بازجویی می کند. در اتاقی که همه در حال کار کردن هستند، همه را بیرون می اندازد و بعد بازجویی را شروع می‌کند و یا زمانی که بازجویی از ناصر را در درون ون انجام می دهد، جالب است؛ ابتدا او را رها می‌کند و سپس اعتراف را از او، در داخل ون می گیرد و این قدرت عملیات روانی خوب پلیس را نشان می دهد. ناصر نیز در عین حال که شخصیت بدمَن فیلم است، اما مخاطب از او بدش نمی آید و هر چه به پایان فیلم نزدیک می شویم، این احساس بیشتر می شود. مخاطب اگر گریه هم می کند به خاطر دیالوگ های ناصر خاکزاد است؛ آنجایی که از عشق خود صحبت می کند. او یک قربانی است که یک شخصیت کاملاً خاکستری دارد. فکر می‌کند که پول و امکانات برایش آرامش می آورد که این گونه نبوده است. خانواده دوست است و از راحتی خانواده خود لذت می برد و عاشق پیشه است. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر حسین زاده: نکته‌ای که در اینجا قابل تأمل است این است که هر کسی برای خودش مرزهایی دارد. اشتباه ناصر خاکزاد نیز این بود که مرزهای خودش را در خانواده محدود کرده بود. اگر این مرزهای خود را به داخل جامعه گسترش می داد، قطعاً یکی از شخصیت های مثبت جامعه می‌شد. جمله امام محمد غزالی یکی از اندیشمندان علم سیاست در جهان اسلام است، قابل تأمل است که می گوید: هر چیزی را که ما ناقص بلد باشیم بهتر از آن است که هیچ چیز بلد نباشیم؛ اما اگر علم را ناقص بلد باشیم بدتر از آن است که اصلاً بلد نباشیم. شهید مطهری نیز در مقدمه کتاب فلسفه تاریخ خود مطرح می کند که بسیاری از مشکلات ما، به نیمچه روشنفکرها، نیمچه آخوندها، نیمچه مجتهدها، نیمچه پزشک ها و کسانی که معلومات کمی دارند، اما فکر می کنند که همه چیز را می دانند، برمی‌گردد. ناصر خاکزاد نیز شخصیتی است که خانواده اش را دوست دارد اما مرز خانواده اش را گسترش نداده است. جمله‌ای از مونتسکیو و یا ژان ژاک روسو است که اگر اشتباه می کنم اصلاح کنید. این حرف در خصوص شخصیت ناصر صدق می کند که می گوید: اگر شما خواستید کاری را انجام دهید که به نفع خودتان بود اما به ضرر خانواده تان، با انجام آن خیانت کرده‌اید و اگر به نفع خانواده بود ولی ضرر جامعه، با انجام آن کار خیانت کرده اید و اگر به نفع جامعه بود و به ضرر بشریت، با انجام آن کار، باز هم خیانت کرده اید. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر صمدی: منتقدین سینما به آقای روستایی انتقاد می کنند که چرا شما اصرار دارید که کلاس درس تشکیل بدهید! می گویند چرا بر روی پرده سینما، اصرار به ریشه یابی و نتیجه گیری دارید؟ خیلی ها معتقد هستند که سینما باید طرح مسئله و ریشه یابی کند و لزوماً رسالت سینما ریشه یابی نیست. اگرچه ممکن است که ما مخاطبان به لحاظ جامعه شناسی علاقه مند باشیم که این اتفاق بیفتد و دوست داریم؛ اما منتقدین معتقد هستند که سینما صرفاً باید طرح مسئله کند و کلاس درس نباشد. نکته بعدی اینکه از ابتدای فیلم، ما سمپات پلیس هستیم تا لحظه‌ای که ناصر خاکزاد دستگیر می شود و هرچه به پایان فیلم نزدیک می شویم، ما به عنوان مخاطب، سمپات ناصر قاچاقچی می شویم و همه یک جورایی او را درک می‌کنیم و با او همدل می‌شویم و این یکی از پارادوکس های فیلم است که آقای دکتر فرمودند. نکته‌ای که در ناصر دیده می‌شود این است که به هیچ عنوان مایل نیست سیری که در بچگی خود داشته، برای کس دیگری تکرار شود. به همین دلیل است که در وسط مخمصه خودش، به فکر بچه آن فروشنده که یک قاچاقچی است، می باشد که اصرار دارد فروش مواد مخدر را گردن نگیرد و همچنین به فکر درس خواندن خواهرزاده هایش است که از آن وضعیت فلاکت بیرون بیایند. خانواده اش برای او خط قرمز است که مدام تأکید می کند که به آن خانه قدیمی برنگردند که این سیکل معیوب مجدداً تکرار نگردد. در صحنه های آخر نیز، نگاه ناصر به این است که دوباره ناصر خاکزادی تولید نشود و این سیکل تمام شود. نکته اواخر فیلم نیز قابل توجه است. صحنه ای که قرار بود مجرمین دار زده شوند، همزمان خانواده ناصر نیز در کوچه در حال بازگشت به خانه قدیمی بودند. همزمان با لحظه ای که خانواده وارد آن خانه شدند و در بسته شد، آن دریچه اعدام نیز باز شد. این صحنه می‌خواست بگوید که برگشت این خانواده به آن خانه، مرگ ناصر خاکزاد را رقم زد. یعنی اگر ناصر را اعدام هم نمی کردند، این که خانواده‌اش مجدداً به آن خانه برگشتند، برای او حکم مرگ را داشت و در صحنه پایانی نیز که پلیس در ماشین بود و معتادی آمد و شیشه ماشین او را پاک کرد، عملاً می خواست بگوید که این داستان همچنان ادامه دارد و انگار نوعی کنایه به این بود که به این آسانی ها، این سیکل معیوب برطرف نخواهد شد. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر اسلامیان: اگر از منظر روانشناختی بخواهیم نکته ای را مطرح کنیم، یکی از ریشه های مشکلات در این فیلم، مسأله فقر بود و به دلیل سختی هایی که ناصر در کودکی خود داشته است، مسیر زندگی اش را طوری رقم زد که می خواست، به هر قیمتی شرایطی را فراهم کند تا عقده های کودکی ارضا شود. بنابراین یکی از سوژه های اصلی این فیلم فقر بوده و رفاه سوژه دیگری بود که در مقابل فقر قرار می‌گیرد. اما همین رفاه نیز نتوانست آن عقده ها را ارضا کند و این رفاهی که از طریق راه نادرست و غیرشرعی به دست آمده بود، مجدداً همان مسیر را ادامه داد. از منظر دیگر اینکه، ما باید عملکرد خانواده را در این فیلم بینیم. پدر و مادر ناصر ضعف‌ها و اشتباهاتی را در تربیت فرزند داشتند. خود جامعه، ساختارهای اجتماعی و بستر نیز برای اینکه افراد به طرق مختلف بتوانند به کارهای غیرشرعی، غیراخلاقی و خلاف دست بزنند، کاملاً فراهم است. با وجود اینکه برای عدم ورود مواد مخدر، از افغانستان و ترکیه به ایران کلی تلاش و هزینه می گردد و کلی نیرو قربانی می شود، در عین حال و نهایتاً بیشترین تلفات را، چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ تربیتی و نیروهای انسانی، همیشه ما می دهیم و به نظر می رسد آن مکانیسمی که برای مبارزه با قاچاق و مواد مخدر و آسیب های مربوط به این زمینه تعریف شده است، کاملاً بیمارگونه است که نیازمند اصلاح است و خود کارگردان نیز به این موضوع، اشاره کرده است. 💢 از آن جمله ای که ناصر خاکزاد گفت که پلیس من را نجات داد تا خودش مرا بکشد، چند مفهوم می توان برداشت کرد. برداشت و خوانش عامیانه این است که بگویند سیستم چقدر ظالمانه است و برداشت حرفه ای این است که کسانی که به هر حال با مسائل پلیسی و امنیتی آشنایی دارند، می‌دانند که هدف پلیس صرفاً این نیست که قاچاقچی را بکشد؛ بلکه هدف آن است که آن شبکه‌ ای که فضا را برای تولید و فروش و موادمخدر فراهم می‌کنند را شناسایی نمایند و عملاً با کشتن آن آدم، شبکه شناسایی نمی شود و کشتن هیچ کمکی به پلیس نمی کرد. حتی اگر ایشان در کما بود و این وضعیت چند سال هم طول می کشید، باز هم وظیفه پلیس این بود که صبر کند، تا بتواند از آن مجرم اطلاعاتی را بگیرد تا شبکه اصلی شناسایی گردد. در نهایت به عقیده من هیچ شاهکاری در این فیلم صورت نگرفته است و یک فیلم پلیسی خیلی ساده بوده است. سوژه این فیلم یک موضوع بسیار کلیشه ای و پرتکرار بود که صدها و هزاران فیلم با این موضوع، در این چند دهه در ایران ساخته شده است. موضوعاتی از قبیل فقر، مواد مخدر، قتل، مسائل اجتماعی و چیز جدیدی در این فیلم مطرح نشد. تنها موضوع جدید همان عنوان فیلم بود که اشاره به این داشت که کفن متری شیش و نیم می باشد و پارچه مانتویی متری چهار و نیم. به نظر بنده این فیلم اصلاً ارزش تحلیل و نقد را نداشته و نمی‌دانم به چه دلیل این فیلم انتخاب شده است. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 جناب آقای وارسته پور: عنوانی را که بنده برای این فیلم انتخاب کردم، سینمای نفوذ و تخریب است. نکاتی در خصوص این فیلم و امثال آن مد نظر است. با اکران فیلم هایی از این قبیل، با بازی نوید محمدزاده، می توان به عمق تهاجم فرهنگی و قدرت بالای رسانه و هنر در فرهنگ اجتماعی و جامعه و مردم پی برد. اینکه یک فیلم ساخت داخل چقدر می تواند در بحث تخریب اثرگذار باشد. نکته‌ای در جنگ نرم به نام مهمترین و مؤثرترین لشکر مطرح است که عوامل داخلی می باشد و در این فیلم این مسئله دیده می‌شود. نکته بسیار مهم و محوری دیگر در این فیلم که خصوصاً در این ۶ سال اخیر گسترش پیدا کرده است و علت آن نوع جهان بینی دولتمردان ما می باشد، عبور از خطوط قرمزی است که قبلاً بوده است و الان دیگر وجود ندارد. متأسفانه زمینه و ساخت این گونه فیلم ها زیاد شده است و چه بودجه های فراوانی برای ساخت این گونه فیلم ها داده شده و به آنها بها داده شده است. نکته مهم دیگر این است که در این گونه فیلم ها سیاه نمایی، بزرگنمایی و پنهان کردن جدی توانمندی ها بسیار جلوه می کند. به صورتی که شما یقین می کنید که این فیلم، جز برای دلخوشی کسانی که با نظام و انقلاب دشمنی دارند، ساخته نشده است. آقای رائفی پور یکی از اینگونه فیلم ها را تحلیل می کرد و در خصوص فیلم مغزهای کوچک زنگ زده که بسیار هم برای آن هزینه شده و جوایزی را دریافت کرده است، می گفت: ظاهراً با عوامل فیلم ارتباط گرفته شده و متوجه شدند که این فیلم با هدف سیاه نمایی و طبق اهداف غربی ها ساخته شده است و حتی بعد از ساخت فیلم و در مرحله ویرایش، برخی از صحنه ها با هماهنگی همان عوامل غربی، تغییر یافته است. برای مثال در صحنه ای که پسر پیتزا فروش برای فروش پیتزاها به منزل افراد ثروتمند می رفته، تأکید شده که منزل آن افراد ثروتمند برای افزایش سیاه‌نمایی حذف شود و متأسفانه در این فیلم نیز سیاه نمایی و زمینه‌های آن کاملاً مشخص است. 💢 فیلم از نظر قالب های هنری، فناوری و فیلم برداری بسیار خوش ساخت، جذاب و عوام فریب است. برخی صحنه های تخریب نیز در این فیلم مشاهده می شود. ترویج جنایت و دروغ، تخریب نیروهای انقلابی، دادگستری، قضات، نیروی انتظامی و اینکه شخصیت های منفی چقدر خانواده دوست هستند و هوای همدیگر را دارند و اینکه شخصیت منفی می گوید در مرام من آدم فروشی نیست! که با جدیت می توان گفت ۹۹ درصد این ها دروغ است. همانطور که در صحنه ای، زندان را از نمای بالا نشان می‌دهد که به اندازه یک ورزشگاه آزادی خلافکار داریم. متأسفانه بر روی این ها کار شده است. فیلم میزان فساد و فحشا را زیاد نشان می دهد. ترویج بی بند و باری نیز دیده می شود و توجیه کردن خود و توجیه خلاف و گناه که چرا کار من به اینجا رسید. نشان دادن غرب نیز به عنوان یک آرمان شهر مطرح است. زمانی که ناصر از خواهر زاده خود پرسید از کانادا چه خبر؟ و او پاسخ داد خیلی عالی بود و ناصر گفت که ببخشید که من نتوانستم شرایطی را فراهم کنم که شما در همان جا تحصیلات تان را ادامه دهید! و مهمترین ضربه فیلم ناامید کردن بود. به مرور زمان با دیدن این گونه فیلم ها، مردم جامعه به ناامیدی گرایش پیدا می کنند و ناامیدی گسترش می یابد. چرا که آنقدر سطح سیاه‌نمایی بالا است که فساد و معضلات را بزرگ نشان می دهند و مردم دچار ناامیدی می شوند و این دقیقاً آن چیزی است که حضرت آقا با آن مخالف هستند. بیان معضلات در جامعه خوب است اما این فیلم یک فیلم اجتماعی نیست و یک فیلم تخریبی می‌باشد. https://eitaa.com/umefafgaraei