eitaa logo
مسیر عفافگرایی
1.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
965 ویدیو
29 فایل
مسیر عفافگرایی با مدیریت دکتر سعیدی رضوانی، وابسته به کارگروه عفافگرایی و تربیت جنسی دانشگاه فردوسی مشهد، متشکل از کارشناسانی است که وجهه همت خود را، آگاه‌سازی جامعه، راجع به زیست صحیح جنسی قرار داده‎اند. ارتباط با ما: @gholami35 09024876210
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 آقای دکتر حسین زاده: نکته بعدی بحث اخلاق در جامعه است که متأسفانه جامعه بدون اخلاق شده است. اینکه افراد به راحتی زیرآب یکدیگر را در فیلم می زنند و این رفتار حتی در پلیس ها نیز دیده می شود و این، روحیۀ خودخواهی، خود حق پنداری و مقدم دانستن خود را در جامعه، نشان می دهد. برای مثال نامزد سابق ناصر (خانم ایزدیار) با اینکه در ابتدا مقاومت می‌کند و جای ناصر را لو نمی دهد؛ اما وقتی که بحث زندگی خودش پیش می آید، به راحتی ناصر را لو می دهد. پدر قاچاقچی، پسرش را سپر می کند. رضا همسرش را قربانی می کند و شاید اگر دختر رضا در راهروی کلانتری، حقیقت را نمی گفت و به شخصیت صمد نمی گفت که پدرش در این قضیه مقصر است، زن رضا قربانی خواسته های رضا می شد و اینکه پلیس ها نیز نسبت به یکدیگر خودخواهی دارند. صمد نسبت به حمید و حمید نسبت به صمد و این متأسفانه جریانی است که در جامعه ما وجود دارد و در این فیلم به زیبایی بازنمایی می شود. پدیده خودکشی نیز به هر حال در فیلم وجود دارد که خود ناصر خاکزاد به این نتیجه رسیده بود که خودش را بکشد و خودش را راحت کند. دیالوگی که ناصر در فیلم می گوید که من داشتم خودم را می کشتم و این ها آمدند و من را اسیر کردند که خودشان من را بکشند، یکی از دیالوگ های شاهکار و بسیار تأمل انگیز است که البته بعضی ها این را به عنوان شبهه مطرح می‌کنند که البته قابل پاسخگویی است. 💢 نکته بعدی سکانس اول فیلم است که یکی از سکانس های خوب است که قبل از تیتراژ می‌آید و مربوط به چال شدن آن پسر فراری در درون خاک است که این خودش نمادی از نسل جوان امروز است که از قانون و شرایط، گریزان و در حال فرار است و نمی داند که به کجا می رود و سرگشته و رها می باشد و در نهایت نیز توسط آنهایی که در جامعه در حال کار و سازندگی هستند (لودر نماد سازندگی)، چال می شود. یعنی در عین اینکه در حال کار کردن هستند، اما در حال خاک ریختن بر روی جوان‌های ما هستند. در سکانس آخر فیلم نیز که خواهرزاده ناصر، در حال پشتک و وارو زدن است، کارگردان می‌خواهد نشان بدهد که دنیا چقدر افت و خیز و بالا و پایین دارد. زاویه دوربین نیز از پشت، پسر را می گیرد و حتی اول سر پسر را می گیرد که به پایین می رود و نگاه های معنادار ناصر خاکزاد به او نیز، در این صحنه قابل توجه است. 💢 نکته دیگر بحث شخصیت پردازی در این فیلم است. شخصیت صمد و ناصر، دو شخصیت اصلی فیلم هستند. صمد شخصیتی پرخاشگر، جدی، متعهد به کار، باهوش، منظم، با دیسیپلین، خودخواه، قدرت طلب و در عین حال مهربان است. برای مثال برای دختر رضا درخواست کتاب می کند و برای پسر نوجوان درخواست پیتزا. اما بد دهان و به شدت حاضر جواب است و شیوه بازجویی او نیز خیلی جالب است. معمولاً شیوه بازجویی به این صورت است که در اتاق های دربسته صورت می گیرد که محدود است و کسی رفت و آمد نمی کند. اما بازجویی صمد به این شکل است که از متهم در دل جامعه بازجویی می کند. در اتاقی که همه در حال کار کردن هستند، همه را بیرون می اندازد و بعد بازجویی را شروع می‌کند و یا زمانی که بازجویی از ناصر را در درون ون انجام می دهد، جالب است؛ ابتدا او را رها می‌کند و سپس اعتراف را از او، در داخل ون می گیرد و این قدرت عملیات روانی خوب پلیس را نشان می دهد. ناصر نیز در عین حال که شخصیت بدمَن فیلم است، اما مخاطب از او بدش نمی آید و هر چه به پایان فیلم نزدیک می شویم، این احساس بیشتر می شود. مخاطب اگر گریه هم می کند به خاطر دیالوگ های ناصر خاکزاد است؛ آنجایی که از عشق خود صحبت می کند. او یک قربانی است که یک شخصیت کاملاً خاکستری دارد. فکر می‌کند که پول و امکانات برایش آرامش می آورد که این گونه نبوده است. خانواده دوست است و از راحتی خانواده خود لذت می برد و عاشق پیشه است. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر حسین زاده: نکته‌ای که در اینجا قابل تأمل است این است که هر کسی برای خودش مرزهایی دارد. اشتباه ناصر خاکزاد نیز این بود که مرزهای خودش را در خانواده محدود کرده بود. اگر این مرزهای خود را به داخل جامعه گسترش می داد، قطعاً یکی از شخصیت های مثبت جامعه می‌شد. جمله امام محمد غزالی یکی از اندیشمندان علم سیاست در جهان اسلام است، قابل تأمل است که می گوید: هر چیزی را که ما ناقص بلد باشیم بهتر از آن است که هیچ چیز بلد نباشیم؛ اما اگر علم را ناقص بلد باشیم بدتر از آن است که اصلاً بلد نباشیم. شهید مطهری نیز در مقدمه کتاب فلسفه تاریخ خود مطرح می کند که بسیاری از مشکلات ما، به نیمچه روشنفکرها، نیمچه آخوندها، نیمچه مجتهدها، نیمچه پزشک ها و کسانی که معلومات کمی دارند، اما فکر می کنند که همه چیز را می دانند، برمی‌گردد. ناصر خاکزاد نیز شخصیتی است که خانواده اش را دوست دارد اما مرز خانواده اش را گسترش نداده است. جمله‌ای از مونتسکیو و یا ژان ژاک روسو است که اگر اشتباه می کنم اصلاح کنید. این حرف در خصوص شخصیت ناصر صدق می کند که می گوید: اگر شما خواستید کاری را انجام دهید که به نفع خودتان بود اما به ضرر خانواده تان، با انجام آن خیانت کرده‌اید و اگر به نفع خانواده بود ولی ضرر جامعه، با انجام آن کار خیانت کرده اید و اگر به نفع جامعه بود و به ضرر بشریت، با انجام آن کار، باز هم خیانت کرده اید. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر صمدی: منتقدین سینما به آقای روستایی انتقاد می کنند که چرا شما اصرار دارید که کلاس درس تشکیل بدهید! می گویند چرا بر روی پرده سینما، اصرار به ریشه یابی و نتیجه گیری دارید؟ خیلی ها معتقد هستند که سینما باید طرح مسئله و ریشه یابی کند و لزوماً رسالت سینما ریشه یابی نیست. اگرچه ممکن است که ما مخاطبان به لحاظ جامعه شناسی علاقه مند باشیم که این اتفاق بیفتد و دوست داریم؛ اما منتقدین معتقد هستند که سینما صرفاً باید طرح مسئله کند و کلاس درس نباشد. نکته بعدی اینکه از ابتدای فیلم، ما سمپات پلیس هستیم تا لحظه‌ای که ناصر خاکزاد دستگیر می شود و هرچه به پایان فیلم نزدیک می شویم، ما به عنوان مخاطب، سمپات ناصر قاچاقچی می شویم و همه یک جورایی او را درک می‌کنیم و با او همدل می‌شویم و این یکی از پارادوکس های فیلم است که آقای دکتر فرمودند. نکته‌ای که در ناصر دیده می‌شود این است که به هیچ عنوان مایل نیست سیری که در بچگی خود داشته، برای کس دیگری تکرار شود. به همین دلیل است که در وسط مخمصه خودش، به فکر بچه آن فروشنده که یک قاچاقچی است، می باشد که اصرار دارد فروش مواد مخدر را گردن نگیرد و همچنین به فکر درس خواندن خواهرزاده هایش است که از آن وضعیت فلاکت بیرون بیایند. خانواده اش برای او خط قرمز است که مدام تأکید می کند که به آن خانه قدیمی برنگردند که این سیکل معیوب مجدداً تکرار نگردد. در صحنه های آخر نیز، نگاه ناصر به این است که دوباره ناصر خاکزادی تولید نشود و این سیکل تمام شود. نکته اواخر فیلم نیز قابل توجه است. صحنه ای که قرار بود مجرمین دار زده شوند، همزمان خانواده ناصر نیز در کوچه در حال بازگشت به خانه قدیمی بودند. همزمان با لحظه ای که خانواده وارد آن خانه شدند و در بسته شد، آن دریچه اعدام نیز باز شد. این صحنه می‌خواست بگوید که برگشت این خانواده به آن خانه، مرگ ناصر خاکزاد را رقم زد. یعنی اگر ناصر را اعدام هم نمی کردند، این که خانواده‌اش مجدداً به آن خانه برگشتند، برای او حکم مرگ را داشت و در صحنه پایانی نیز که پلیس در ماشین بود و معتادی آمد و شیشه ماشین او را پاک کرد، عملاً می خواست بگوید که این داستان همچنان ادامه دارد و انگار نوعی کنایه به این بود که به این آسانی ها، این سیکل معیوب برطرف نخواهد شد. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر اسلامیان: اگر از منظر روانشناختی بخواهیم نکته ای را مطرح کنیم، یکی از ریشه های مشکلات در این فیلم، مسأله فقر بود و به دلیل سختی هایی که ناصر در کودکی خود داشته است، مسیر زندگی اش را طوری رقم زد که می خواست، به هر قیمتی شرایطی را فراهم کند تا عقده های کودکی ارضا شود. بنابراین یکی از سوژه های اصلی این فیلم فقر بوده و رفاه سوژه دیگری بود که در مقابل فقر قرار می‌گیرد. اما همین رفاه نیز نتوانست آن عقده ها را ارضا کند و این رفاهی که از طریق راه نادرست و غیرشرعی به دست آمده بود، مجدداً همان مسیر را ادامه داد. از منظر دیگر اینکه، ما باید عملکرد خانواده را در این فیلم بینیم. پدر و مادر ناصر ضعف‌ها و اشتباهاتی را در تربیت فرزند داشتند. خود جامعه، ساختارهای اجتماعی و بستر نیز برای اینکه افراد به طرق مختلف بتوانند به کارهای غیرشرعی، غیراخلاقی و خلاف دست بزنند، کاملاً فراهم است. با وجود اینکه برای عدم ورود مواد مخدر، از افغانستان و ترکیه به ایران کلی تلاش و هزینه می گردد و کلی نیرو قربانی می شود، در عین حال و نهایتاً بیشترین تلفات را، چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ تربیتی و نیروهای انسانی، همیشه ما می دهیم و به نظر می رسد آن مکانیسمی که برای مبارزه با قاچاق و مواد مخدر و آسیب های مربوط به این زمینه تعریف شده است، کاملاً بیمارگونه است که نیازمند اصلاح است و خود کارگردان نیز به این موضوع، اشاره کرده است. 💢 از آن جمله ای که ناصر خاکزاد گفت که پلیس من را نجات داد تا خودش مرا بکشد، چند مفهوم می توان برداشت کرد. برداشت و خوانش عامیانه این است که بگویند سیستم چقدر ظالمانه است و برداشت حرفه ای این است که کسانی که به هر حال با مسائل پلیسی و امنیتی آشنایی دارند، می‌دانند که هدف پلیس صرفاً این نیست که قاچاقچی را بکشد؛ بلکه هدف آن است که آن شبکه‌ ای که فضا را برای تولید و فروش و موادمخدر فراهم می‌کنند را شناسایی نمایند و عملاً با کشتن آن آدم، شبکه شناسایی نمی شود و کشتن هیچ کمکی به پلیس نمی کرد. حتی اگر ایشان در کما بود و این وضعیت چند سال هم طول می کشید، باز هم وظیفه پلیس این بود که صبر کند، تا بتواند از آن مجرم اطلاعاتی را بگیرد تا شبکه اصلی شناسایی گردد. در نهایت به عقیده من هیچ شاهکاری در این فیلم صورت نگرفته است و یک فیلم پلیسی خیلی ساده بوده است. سوژه این فیلم یک موضوع بسیار کلیشه ای و پرتکرار بود که صدها و هزاران فیلم با این موضوع، در این چند دهه در ایران ساخته شده است. موضوعاتی از قبیل فقر، مواد مخدر، قتل، مسائل اجتماعی و چیز جدیدی در این فیلم مطرح نشد. تنها موضوع جدید همان عنوان فیلم بود که اشاره به این داشت که کفن متری شیش و نیم می باشد و پارچه مانتویی متری چهار و نیم. به نظر بنده این فیلم اصلاً ارزش تحلیل و نقد را نداشته و نمی‌دانم به چه دلیل این فیلم انتخاب شده است. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 جناب آقای وارسته پور: عنوانی را که بنده برای این فیلم انتخاب کردم، سینمای نفوذ و تخریب است. نکاتی در خصوص این فیلم و امثال آن مد نظر است. با اکران فیلم هایی از این قبیل، با بازی نوید محمدزاده، می توان به عمق تهاجم فرهنگی و قدرت بالای رسانه و هنر در فرهنگ اجتماعی و جامعه و مردم پی برد. اینکه یک فیلم ساخت داخل چقدر می تواند در بحث تخریب اثرگذار باشد. نکته‌ای در جنگ نرم به نام مهمترین و مؤثرترین لشکر مطرح است که عوامل داخلی می باشد و در این فیلم این مسئله دیده می‌شود. نکته بسیار مهم و محوری دیگر در این فیلم که خصوصاً در این ۶ سال اخیر گسترش پیدا کرده است و علت آن نوع جهان بینی دولتمردان ما می باشد، عبور از خطوط قرمزی است که قبلاً بوده است و الان دیگر وجود ندارد. متأسفانه زمینه و ساخت این گونه فیلم ها زیاد شده است و چه بودجه های فراوانی برای ساخت این گونه فیلم ها داده شده و به آنها بها داده شده است. نکته مهم دیگر این است که در این گونه فیلم ها سیاه نمایی، بزرگنمایی و پنهان کردن جدی توانمندی ها بسیار جلوه می کند. به صورتی که شما یقین می کنید که این فیلم، جز برای دلخوشی کسانی که با نظام و انقلاب دشمنی دارند، ساخته نشده است. آقای رائفی پور یکی از اینگونه فیلم ها را تحلیل می کرد و در خصوص فیلم مغزهای کوچک زنگ زده که بسیار هم برای آن هزینه شده و جوایزی را دریافت کرده است، می گفت: ظاهراً با عوامل فیلم ارتباط گرفته شده و متوجه شدند که این فیلم با هدف سیاه نمایی و طبق اهداف غربی ها ساخته شده است و حتی بعد از ساخت فیلم و در مرحله ویرایش، برخی از صحنه ها با هماهنگی همان عوامل غربی، تغییر یافته است. برای مثال در صحنه ای که پسر پیتزا فروش برای فروش پیتزاها به منزل افراد ثروتمند می رفته، تأکید شده که منزل آن افراد ثروتمند برای افزایش سیاه‌نمایی حذف شود و متأسفانه در این فیلم نیز سیاه نمایی و زمینه‌های آن کاملاً مشخص است. 💢 فیلم از نظر قالب های هنری، فناوری و فیلم برداری بسیار خوش ساخت، جذاب و عوام فریب است. برخی صحنه های تخریب نیز در این فیلم مشاهده می شود. ترویج جنایت و دروغ، تخریب نیروهای انقلابی، دادگستری، قضات، نیروی انتظامی و اینکه شخصیت های منفی چقدر خانواده دوست هستند و هوای همدیگر را دارند و اینکه شخصیت منفی می گوید در مرام من آدم فروشی نیست! که با جدیت می توان گفت ۹۹ درصد این ها دروغ است. همانطور که در صحنه ای، زندان را از نمای بالا نشان می‌دهد که به اندازه یک ورزشگاه آزادی خلافکار داریم. متأسفانه بر روی این ها کار شده است. فیلم میزان فساد و فحشا را زیاد نشان می دهد. ترویج بی بند و باری نیز دیده می شود و توجیه کردن خود و توجیه خلاف و گناه که چرا کار من به اینجا رسید. نشان دادن غرب نیز به عنوان یک آرمان شهر مطرح است. زمانی که ناصر از خواهر زاده خود پرسید از کانادا چه خبر؟ و او پاسخ داد خیلی عالی بود و ناصر گفت که ببخشید که من نتوانستم شرایطی را فراهم کنم که شما در همان جا تحصیلات تان را ادامه دهید! و مهمترین ضربه فیلم ناامید کردن بود. به مرور زمان با دیدن این گونه فیلم ها، مردم جامعه به ناامیدی گرایش پیدا می کنند و ناامیدی گسترش می یابد. چرا که آنقدر سطح سیاه‌نمایی بالا است که فساد و معضلات را بزرگ نشان می دهند و مردم دچار ناامیدی می شوند و این دقیقاً آن چیزی است که حضرت آقا با آن مخالف هستند. بیان معضلات در جامعه خوب است اما این فیلم یک فیلم اجتماعی نیست و یک فیلم تخریبی می‌باشد. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 خانم دکتر شیبانیان: تفاوت این فیلم با سایر فیلم های دیگر، که بسیار برجسته به نظر می رسد این است که توانسته مخاطب را با شخصیت های فیلم همراه کند. درگیری احساسی مخاطب با شخصیت‌های فیلم، بسیار برجسته است و این درگیری احساسی شامل شخصیت های بد فیلم نیز می شود. عموماً در هر فیلم، جدال بین خیر و شر وجود دارد و جدال از همان ابتدای فیلم مشخص است و همه شخصیت بد و خوب فیلم را می‌شناسند. اما در این فیلم، لحظاتی ذهن مخاطب با شخصیت بد فیلم درگیر می شود و از نظر احساسی، این درگیری باعث می شود که نوع نگاه به مجرم و اینکه مجرم باید مجازات شود و بدون هیچ پیش داوری باید قوانین اجرا شود، تغییر کند و تردیدهایی در مخاطب ایجاد شود. در این خصوص، لحظاتی مخاطب گمان می کند که شخصیت منفی فیلم درست می‌گوید و حقیقت را مطرح می‌کند. مثلاً جایی که زن خرده فروش گریه می کند و قسم می خورد که موادی در خانه ندارد، تا اینکه سگ متوجه وجود مواد در لباس او می شود. در جاهای دیگر نیز مخاطب به مرز باور کردن می رسد و با شخصیت منفی همراه می شود، ولی بعد متوجه می شود که این نیز یک دروغ بوده است. به بازی گرفتن مخاطب در این حد، یکی از شگردهای و خصوصیات این فیلم بود که توانست آن را با سایر فیلم‌ها متفاوت کند. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 خانم دکتر شیبانیان: اگر یک رسالت برای این فیلم تعریف شده و می خواست تعهد و مسئولیت اجتماعی را پر رنگ کند، آن رسالت تغییر نگاه است. در پاسخ به این انتقاد که گفته شد فیلم ناامید کننده بود، به نظر اگر آن مأمور پلیس آن رشوه چهار میلیاردی را قبول می کرد، آنجا واقعاً ناامیدکننده بود و من به عنوان مخاطب تا پایان فیلم این دغدغه را داشتم. نکته بعدی اینکه به هر حال قانون با تمام کاستی ها، سعی خودش را در اجرای عدالت می کند. هر چند یکی از پیام های واضح این فیلم نگاه انتقادی به قانون بود و با توجه به اینکه گفته شد برخی از دیالوگ های پایانی فیلم سانسور شده بود، باز هم به خوبی مشخص بود و صحنه های مختلفی می توانست این را به مخاطب القا کند. مثل آن صحنه ای که از بالا، حبس زندانیان را با آن وضعیت در زندان نشان می داد و یا نگاه انتقادی ای که قاضی به پرونده ها دارد، نشان می‌دهد که این کاستی‌ها در قانون وجود دارد. فیلم، پیشگیری را در مقابل قانون و مجازات پیشنهاد می کند. فکر می کنم نقطه عطف داستان در واقع همین است که سرزنشگرانه به این سمت می‌رود که بگوید اگر پیشگیری کنیم و حتی به مجرمین یک نگاه انسانی داشته باشیم، خیلی بهتر از آن است که به سمت مجازات برویم. 💢 آقای دکتر فرع شیرازی: همیشه در نقد یک اثر هنری یا علمی، برداشت های مختلفی می شود و بحث مرگ مؤلف نیز مطرح است. برای مثال در خصوص اینکه چرا این ساعت اینجا و روی این دیوار نصب شده است، هر کس نظر خود را بیان می کند؛ در خصوص فیلم هم همین گونه است. ممکن است هدف و برداشت نویسنده یک چیز بوده باشد و هدف کارگردان چیز دیگر و هر مخاطب نیز برداشت مختص به خود را از فیلم دارد. مثلاً من به عنوان یک دانشجوی فقه و حقوق، به این فکر کردم که چقدر خوب شد که قاضی نشدم؛ چون مسئولیت سختی می باشد و بنابراین هر کس از نظر خودش برداشت می کند. با این اوصاف، درک بنده از این فیلم این است که فیلم یک نگاه انتقادی، در نوع برخورد نسبت به جرایم و خصوصاً نوع مواد مخدر داشته و به زیبایی آن را به تصویر کشیده است. چالش و اختلاف نظرهایی در سطح جامعه در این خصوص مطرح است و در بین فرهیختگان امروز نیز، اختلاف نگاه هایی در مورد پرداختن به برخی مجازات ها دیده می شود و مخالفت هایی نیز در خصوص برخی مجازات ها وجود دارد. در سال ۹۵، ۹۶ قانون مربوط به حمل مواد مخدر تغییر کرد و حکم اعدام برای حمل مواد، افزایش یافت. حکم اعدام برای مواد مخدر شیشه به ۵ کیلو و برای تریاک به ۵۰ کیلو افزایش یافته است. این موارد در جامعه وجود دارد و کارگردان اینها را از خودش در نیاورده است. 💢 اینکه گفته می‌شود نگاه فیلم انتقادی بود به این دلیل است که در قسمت آخر فیلم که حذف شده بود، شخصیت صمد به دوستش که با یکدیگر اختلاف نظر داشتند گفت: الان با اعدام این فرد، چه شد و به چه نتیجه ای رسیدیم؟ ۷ سال پیش 1 میلیون و الان ۶ میلیون معتاد داریم و در مقابل شنید که اگر ما نبودیم، ۶ میلیون می شد ۱۰ میلیون. بعضی از صحنه هایی که در فیلم به تصویر کشیده بود خیلی جالب بود که در این فیلم حذف شده بود. از قبیل زمانی که خانواده ی ناصر به خانه قدیمی برمی گشتند؛ وقتی که خانواده دو سوم کوچه را رفته بودند، وسط راه با یک موتور روبرو می شوند و دوباره همان طور که ناصر گفته بود این خانواده شش هفت نفره به عقب برمیگردند و در همان جاست که مخاطب بیشتر می تواند همذات پنداری کند. یکی از بهترین دیالوگ ها نیز آنجا بود که ناصر خاکزاد به وکیلش گفت: من می دانم که چه کسی من را لو داده و مرا به این وضعیت کشانده! اما من هنوز هم تشنه یک لحظه دیدار او هستم. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر حسنی درمیان: به طور کلی از لحاظ آسیب شناسی دو نوع رویکرد در دنیا وجود دارد. یکی اینکه استتار می‌کنند و آمار را مخفی نگه می‌دارند و برخی نیز معتقدند حتی بیشتر از آنچه که هست باید اعلام شود و برای این کار استدلال هایی دارند و معتقدند که این کار باعث می‌شود که جامعه حساس شود و نسبت به حفاظت از خود واکنش نشان دهد. در اینکه این رویکرد تا چه اندازه درست است، بحثی نیست و صرفاً دیدگاه مطرح است. در ثانی بیان مسائل لزوماً چیز بدی نیست و این سیاه نمایی که گفته شد، اصولاً یک کلاغ چهل کلاغ، در فرهنگ ما وجود دارد. مثلاً اگر واقعه ای اتفاق بیفتد، به انواع مختلف به آن دامن زده می شود. اما ذائقه مخاطب هم مطرح است و مسائل دیگر نیز در این قضیه دخیل هستند. اما به عقیده بنده، هجمه بالاتر از این، فیلم‌های ساخت خارج است که ما در رسانه‌های داخلی خود پخش می‌کنیم. در ۴ دقیقه از فیلمِ جنون سرعت، ما 4 نوع خانواده را می بینیم که در ایران مطرح نیست. اینکه چطور می شود یک زن شوهردار با یک مردی که از او طلاق گرفته است همسفر باشد! می بینیم که یک دختر و یک پسر که با هم ازدواج نکرده اند، در یک مسابقه سرعت در یک ماشین سوار می شوند و با هم هستند. فیلمی به نام ملوان زبل ساخته می‌شود که با مطالعه، مشخص می‌شود دلیل ساختش آن بوده که برخی کودکان، به این دلیل که مادران شان به زور به آنها اسفناج می‌دادند، خاطره بدی از کودکی خود داشتند و با ساخت این فیلم که مثلاً با خوردن اسفناج قوی می‌شوید، سعی در پاک کردن این مسئله داشتند. ساخت این جور فیلم ها فقط برای وقت گذرانی بچه‌ها نیست و هدفمند ساخته شده است. بنابراین اهداف و تأثیری که یک فیلم بر مخاطب می گذارد، اهمیت دارد. بنابراین در نفوذ فرهنگی، مخاطبین و گروه هدف مورد توجه قرار می‌گیرند. 💢 آقای دکتر صابری فتحی: نکته ای که در این فیلم دیده می شود این است که در این فیلم مشکلات حقوقی مطرح بود. مثلاً علم قاضی. یعنی آن چیزی که کارگردان عنوان می کرد به این سبک نبود. در قانون و شرع گفته می شود علم قاضی مبنای حکم است و اگر قاضی علمی در خصوص مطلبی ندارد، نمی تواند حکمی بدهد. مشکلات حقوقی در این فیلم مطرح است و از این جهت می توان گفت که این فیلم سیاه نمایی می کند. یعنی به بیننده ای که آگاهی ندارد، چیزهایی را القا می کند که وجود ندارد و نکته دیگر اینکه قوانین نه تنها در ایران، بلکه در همه جای دنیا قوانین و این نوع مشکلات وجود دارد و اینکه بخواهیم در جامعه نسبت به قانون چنین حسی را ایجاد کنیم، درست نمی باشد. با توجه به اینکه فلسفه علم حقوق هم می‌گوید قوانین آینده را به شما نشان می‌دهند؛ مثلاً اگر هنگام رانندگی، به دلیل نامناسب بودن حال راننده، قانونی رعایت نشود، به هر حال جریمه باید پرداخت گردد. در خصوص خودکشی شخصیت فیلم نیز باید گفت اگر او نتوانسته است خودکشی کند، او را آورده اند تا مسئولیت کارهای انجام شده را به عهده بگیرد و مسئولیت پذیری داشته باشد. در خصوص اینکه منتقدان سینما و سینماگران نقد وارد کردند که این فیلم نوعی کلاس درس است، باید گفت که این نقد بسیار به جا می باشد و نباید کاری کرد که بیننده بسیار زیاد با فیلم درگیر شود. https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر حسین زاده: به عقیده بنده این فیلم کلاس‌ درس نبوده است. چرا که نخواسته پیام فیلم را به طور مستقیم به مخاطب القا کند. در فیلمی که کشش دارد و مخاطب را به چالش می کشد و درگیر کننده ذهن است و مخاطب با شخصیت ها همذات پنداری کند، کلاس درس نمی تواند باشد. اتفاقاً فیلم بیان می کند که قانون به تنهایی کافی نیست و در کنار قانون، باید یک مجری قانون نیز به صورت مطلوب وجود داشته باشد. 💢 جناب آقای ابوترابیان: از ابتدای این جلسه در این فکر بودم که ما یک کارگروه عفاف و حجاب هستیم، این فیلم چه ارتباطی با وظایف ما در این کارگروه دارد؟ ما باید در این کارگروه، یک سری اصول، اهداف و قواعدی داشته باشیم. اگر قرار باشد که هر فیلمی که منتشر شود که به صورت خوب یا بد، به مسائل اجتماعی پرداخته است را در این کارگروه مورد بررسی قرار دهیم، که نمی شود. آیا این کار، با اهداف کارگروه مطابقت دارد؟ https://eitaa.com/umefafgaraei
💢 آقای دکتر صابری فتحی: بحثی که در این جلسه به اشاره نشد، رابطه نامتعارف آن خانم با ناصر بود که خارج از ازدواج بود و آن خانم با این که عقد نکرده بود می گفت: ناصر شب ها با کفش می‌خوابید! و بسیار طبیعی این مسئله را جلوه می‌داد و می‌خواست به نوعی هم خوابی بدون ازدواج را، ترویج کند. 💢 آقای دکتر حسین زاده: ترویج این مسئله نیست؛ ولی متأسفانه این مسائل در جامعه وجود دارد و فیلم تنها آن را بیان می کند و این یکی از مشکلات جامعه است که واقعاً وجود دارد. 💢 دکتر سعیدی رضوانی: با تشکر از از همه دوستان و مشارکت جدی عزیزان، اولاً توجه داشته باشید، لحاظ مخاطب فیلم، در نقد فیلم بسیار مؤثر است. اساساً بنده که پیشنهاد دهنده نمایش فیلم بودم، منظورم این بود که بدانم از نظر دوستان، آیا این فیلم برای فعالان فرهنگی - و نه کل افراد جامعه - چه پیامی خواهد داشت؟ البته به جا بود که این امر در ابتدای جلسه اعلام می شد که نشد!. با این رویکرد، دیدگاه بنده این است که فیلم تفوق ساختار بر سایر کارکردها، از جمله اعمال قانون و فعالیت‌های فرهنگی مرسوم را، در تأثیرگذاری اجتماعی نشان می دهد. شاید بتوان حدیث "کاد الفقر ان یکون کفراً" از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مطالبِ برادران آیت الله محمدرضا حکیمی و حجج الاسلام محمد و محمود حکیمی را راجع به عدم امکان (غامض بودن زیاد) تربیت دو گروه مترفین و فقرای کاملاً مسکین را مؤید ادعای اهمیتِ ساختارهای اجتماعی دانست و از دغدغه مندان خواست به این امر و اندیشه کنند. شاید روزی عملی در باب حذف و حداقل کاهش ساختار هایی نظیر طبقات اجتماعی طبیعی، تبعیض اجتماعی و نظائر آن اندیشیده شود. https://eitaa.com/umefafgaraei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ اجرای لب‌خوانی تک‌نفره یک در مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم!!! 😳 😳 🔺در اقدامی عجیب در مراسم سالگرد شهادت شهید همدانی و گرامیداشت شهدای مدافع حرم، گروه سرودی از که نیز بر سر داشتند، به همراه لب‌خوانی یکی از دختران، به پرداختند!!! 😳 🔺مسئولین برگزاری این مراسم، مردم و خانواده‌های شهدا را بی پاسخ گذاشتند. https://eitaa.com/umefafgaraei