eitaa logo
عقلانیت انقلاب اسلامی
920 دنبال‌کننده
527 عکس
178 ویدیو
53 فایل
انقلاب اسلامی به زعامت امام خمینی، محصول حکمت و عقلانیت اجتماعی متفکران انقلاب اسلامی است که نمونه‌ی آن کتاب‌های «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی و شهید مطهری و «طرح کلی اندیشه‌ اسلامی در قرآن» اثر آیت الله خامنه‌ای است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌امتداد یا استحاله حکمت و فلسفه 🔹اخیرا برخی از افراد جریان فکری دفتر فرهنگستان، مرحله جدیدی از با حکمت و فلسفه را با شعار امتداد حکمت و فلسفه اغاز کرده اند و با تقطیع کلمات حکما و فلاسفه درصدد عرضه روایتی ناقص و مخدوش از توانایی حکمت و فلسفه در امتداد عینی و اجتماعی هستند. روایتی که هدفش القا این مطالب غلط است: ❗️ ۱. ناتوانی فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه در ورود به عرصه عینیت و اجتماع ❗️ ۲. بی ربطی و عدم تاثیر حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی ❗️ ۳. و در عوض می خواهند کلی گویی های دفتر فرهنگستان را تنها نسخه موجود معرفی کنند. ❇️این جریان فکری - سیاسی با تقلید کامل از و بومی سازی آن، نسخه ای از امتداد فلسفه را پیشنهاد میدهند که علی رغم تعازض ظاهری با ظواهر مدرنیته، در نهایت نوعی غرب زدگی مضاعف را در پی دارد و همچنان که امام خامنه ای صریحا به انها تذکر داده اند را انجام می دهند. 🔸بدون تردید فعالیت و نفوذ جریانات غیر معتقد در جریان اصیل امتداد حکمت و فلسفه، موجب حکمت و انحراف بزرگ در مسیر جامعه اسلامی خواهد شد که نمونه آن رامی توان در تاریخ تمدن اسلام و غرب مشاهده کرد. محمد با نگارش مقاصد الفلاسفه سر از تهافت الفلاسفه و تعطیلی عقل و حکمت شد. جریان با شرح مخدوش و اخباری مسلک کتاب مشاعر از تاسیس شیخیه و بابیه و... سر در اورد. 🔹 خطر اصلی این جریانات، نفی پیوستگی تاریخی و اصرار بر گسست تاریخی و فرهنگی تمدن اسلامی و بی بنیان سازی علوم اسلامی بخصوص دانش های مهم و سرنوشت سازی فقه و اصول فقه است. چرا که نوع این جریانات درصدد هستند و با نفی توانایی عقل در کشف حقایق، احکام و رد تونایی عقل در درک حسن و قبح ذاتی و نفی حجیت سیره و بناعقلا اساس و بنیان فقه و اصول فقه را تخریب میکنند و سعی در تاسیس اصول و روش جدید هستند که لاجرم می بایست از فلسفه ها و منطق های دیگر استفاده کنند. چنانکه اخباری گری به دستگاه فکری ابن تیمیه متمسک شد و دفتر فرهنگستان به اقتدا کرده است. ⭕️این دوستان، آزاد و مختارند که هرگونه میپسندند قلم بزنند و بر مبنای روایت مورد پسند خود را از تاریخ حکمت و امتداد فلسفه ارایه دهند، لکن در این میدان و عرصه پررقابت و سرنوشت ساز، جریان اصیل حوزوی در عرصه علوم عقلی نقش مهم و مضاعفی در جلوگیری از تحریف تاریخ حکمت و انحراف شعار اصیل امتداد فلسفه دارند و می بایست خط اصیل وصحیح امتداد حکمت و فلسفه الهی بخصوص حکمت متعالیه را به جامعه علمی و طلاب و دانشجویان دغدغه مند معرفی کنند.
📌باور و ایمان، مقدمه امتداد حکمت 🔹امتداد هر دانش و پدیده ای فرع بر باور و ایمان صادقانه به آن دانش و پدیده است. بدون باور و ایمان صادقانه نه تنها امکان امتداد نیست بلکه اگر کسی بدون باور به وادی امتداد وارد شود: 🔸 یا ناپخته سخن خواهد گفت و نااگاهانه مسیر را به انحراف می کشاند و با افراط و تفریط موجبات سوء رفتارها و سوءتفاهم ها را در سطح جامعه ایجاد می کند. 🔸یا منافقانه وارد این میدان خطیر شده است و قصد ضربه زدن و به انحراف کشاندن آگاهانه را دارد. حتی ممکن است تعريف هایی هم از دانش مربوطه داشته باشند و دست و پاشکسته هم از برخی متفکران و اندیشمندان آن یادی کنند اما خروجی نهایی آنها، تضعیف آن دانش و ناامید کردن عموم افراد جامعه از امتداد آن دانش است. 🔹 امروزه در فضای مطالبه عمومی می بایست به اين مسئله توجه داشت و مواظب نفوذ جریان‌های مخالف و منتقد حکمت و فلسفه بود. هر چند باید حکیمانه با مخالفت ها و انتقادهای آنان روبرو شد و از آن در جریان امتداد حکمت و فلسفه بهره گرفت. اما نباید ساده لوحانه سخنان ظاهری آنان را حمل بر همراهی و توبه از مبانی ضد فلسفی و حکمی آنان تفسیر کرد. (متاسفانه برخی دچار این خلط بزرگ شده اند و به بهانه برخی تعریفات و همراهی های سطحی ضد حکمت، نسبت به خطر بزرگ نفوذ اخباری گری و اشعری گری بی تفاوت شده اند.) 🔸اولین شرط ورود در وادی مخاطره آمیز و در عین حال ضروری و اساسی ، باور و ایمان صادقانه به حکمت و فلسفه و فرایند رو به رشد آن است. همین باور و ایمان موجب فهم همدلانه و درک عمیق مباحث فلسفه و آرا حکما و متالهین می شود که براساس این فهم همدلانه و درک عمیق می توان واقعیت ها را شناخت و طرحی برای امتداد اجتماعی حکمت و راهبری حکیمانه علم، فرهنگ، هنر، جامعه و سیاست ارائه کرد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: مَنْ كَشَفَ مَقَالاَتِ اَلْحُكَمَاءِ اِنْتَفَعَ بِحَقَائِقِهَا .(غررالحکم، ح۹۲۴۱) آن کس که از سخنان حکما پرده برگیرد (با فهم همدلانه و درک عمیق) از حقایق آن بهرمند می گردد. 🔹ایمان و باور عمیق چهار رکن دارد: صبر يقين عدالت جهاد ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
🔴نقد فلسفه شدن از دیدگاه استاد مطهری ۱ چرا برخي از فلسفه‌‌‌‌‌ها را فلسفه «بودن» و برخي از آنها را فلسفه «شدن» مي‌‌‌‌‌دانند؟ 🔹 اصل مطلب اين است که مي‌‌‌‌‌خواهند بگويند بعضي از فلسفه‌‌‌‌‌ها هستي را تفسير مي‌‌‌‌‌کنند نه بر مبناي حرکت و بعضي هستي را تفسير مي‌‌‌‌‌کنند بر مبناي حرکت. حال بايد ديد که چرا اين مطلب را با مقابل قرار دادن دو کلمه «بودن» و «شدن» بيان مي‌‌‌‌‌کنند؟ اساس اين تعبير از هگل است. کلمات پراکنده‌‌‌‌‌اي از هراکليت هم در اين زمينه هست که او هم چنين سخني گفته است ولي سخن او به شکل فرضيه‌‌‌‌‌اي بوده است بدون اينکه مطلب را تجزيه و تحليل کرده و يا براي آن برهاني آورده باشد؛ همين‌‌‌‌‌قدر گفته است که «هيچ چيزي در جهان ثابت‌‌‌‌‌ نيست» و «هيچ کس در يک رودخانه دوبار آبتني نمي‌‌‌‌‌کند» و «جهان يک جريان است» و امثال اين تعبيرات شاعرانه و اديبانه. در دوره جديد، هگل بود که آمد و فلسفه‌‌‌‌‌هايي را که جهان را براساس تغيير و حرکت تفسير مي‌‌‌‌‌کنند «فلسفه شدن» ناميد و فلسفه‌‌‌‌‌هايي را که جهان را بر غير مبناي تغيير و حرکت توجيه مي‌‌‌‌‌کنند «فلسفه بودن» ناميد. 🔹ريشه اين فکر و اين تقسيم‌‌‌‌‌بندي، يک طرز تفکر اصالت ماهيتي است بدون اينکه مسأله اصالت ماهيت و اصالت وجود برايشان مطرح باشد. ولي از آنجا که فکر ابتدائي هر کسي همان طرز تفکر اصالت ماهيتي است لذا اين سخن را هم بر آن مبنا گفته‌‌‌‌‌اند. اينها که مي‌‌‌‌‌گويند فلسفه حرکت فلسفه «بودن» نيست، از اين جهت است که تصور مي‌‌‌‌‌کنند که در حرکت نيستي دخالت دارد، يعني يک شئ در حالي که حرکت مي‌‌‌‌‌کند نيست مي‌‌‌‌‌شود، يعني «هستي» است که «نيستي» در متن هويتش ظاهر مي‌‌‌‌‌شود، پس «بود» ي است که «نبود» مي‌‌‌‌‌شود، ولي بودي نيست که نبود مطلق بشود بلکه بودي است که با نبود ترکيب شده است. 🔹هگل هم مي‌‌‌‌‌گفت «هستي» اولين مقوله است ولي هستي را اگر بدون تعين در نظر بگيريم پوچ است، نيست و از اينجاست که نيستي در او راه پيدا مي‌‌‌‌‌کند؛ يعني اگر هستي را به طور مطلق در نظر بگيريم بدون اينکه چيزي را منضم کنيم يک مفهوم انتزاعي محض است و مساوي با نيستي است، پس هستي نيست و هستي نيستي است. در اينجا نيستي مانند يک امر واقعي عارض بر هستي مي‌‌‌‌‌شود و به تعبير هگل هستي خودش را انکار مي‌‌‌‌‌کند، نفي مي‌‌‌‌‌کند؛ و هستي‌‌‌‌‌اي که نيستي در او راه پيدا کند و بودني که نبودن در او راه پيدا کند مساوي است با «شدن». 🔹از اينجاست که گفته مي‌‌‌‌‌شود ما دو سيستم فلسفي داريم: سيستم فلسفي «بودن» و سيستم فلسفي «شدن»؛ و اينکه «شدن» در برابر «بودن» قرار گرفته است براي اين است که از نظر او «شدن» بودن محض نيست، بلکه بودن و نبودن است و چون «شدن» بودن محض نيست و نبودن در آن راه يافته است لذا فلسفه‌‌‌‌‌هاي مبتني بر حرکت را «فلسفه شدن» ناميده‌‌‌‌‌اند. 🔹اما براساس فلسفه ما، يعني بر مبناي فلسفه اصالت وجودي صدرالمتألّهين، وجود در حقيقت خودش منقسم مي‌‌‌‌‌شود به ثابت و سيال؛ يعني بخشي از وجود و هستي ثابت است و بخشي از آن سيال؛ هر دو هستي است، نه اينکه يکي «هستي» است و ديگري «هستي و نيستي». خود حرکت يک نحوه هستي است و اين مطلب در فلسفه‌‌‌‌‌ اصالت وجود بسيار روشن است. @usul121
🔴 نقد فلسفه شدن از دیدگاه شهید مطهری ۲ 🔹اما بنابر طرز تفکر اصالت ماهيتي هر جا که حرکت پيدا مي‌‌‌‌‌شود- و خصوصا حرکات اشتدادي- ماهيت شئ از بين مي‌‌‌‌‌رود و بايد از بين برود؛ يعني شئ وقتي که حرکت مي‌‌‌‌‌کند نمي‌‌‌‌‌تواند نوعش ثابت باشد. مثلًا در حرکات عرضيه- حالا ما موضوعش را ثابت فرض مي‌‌‌‌‌کنيم- وقتي که موضوع در يک عرضي از اعراض خودش حرکت مي‌‌‌‌‌کند معنايش اين است که موضوع در هر آن، فردي يا نوعي يا صنفي از آن مقوله را دارد (به حسب اينکه حرکت اشتدادي باشد يا نباشد)، لااقل فردي از مقوله را دارد (زيرا ممکن نيست که نه فردش عوض بشود و نه نوعش)، فردي نيست مي‌‌‌‌‌شود فرد ديگر به وجود مي‌‌‌‌‌آيد، باز فردي نيست مي‌‌‌‌‌شود فرد ديگر به وجود مي‌‌‌‌‌آيد و همين‌‌‌‌‌طور ... 🔹اکنون اين اشکال پيش مي‌‌‌‌‌آيد که اگر بنا باشد افراد عوض شود پس حافظ وحدت در اينجا چيست؟ پاسخ مي‌‌‌‌‌دادند که موضوع، حافظ وحدت است و به همين دليل مي‌‌‌‌‌گفتند که حرکت جوهريه محال است؛ اگر حرکت در اعراض باشد موضوع حافظ وحدت است ولي اگر حرکت در جوهر باشد ديگر حافظ وحدتي در کار نيست. 🔹مرحوم آخوند جواب داد که اگر وجود اصيل باشد همه اشکالات، چه در حرکات عرضي و چه در حرکات جوهري حل مي‌‌‌‌‌شود و اگر وجود اصيل نباشد حتي در حرکات عرضي هم مشکل قابل حل نيست و موضوع نمي‌‌‌‌‌تواند حافظ وحدت باشد، زيرا مثلًا در مورد مراتب بياض اين سؤال مطرح مي‌‌‌‌‌شود که آيا يک وحدت واقعي وجود دارد يا نه؟ يعني آيا يک وجود واحد است و يا متعدد است؟ اگر متعدد باشد لازم مي‌‌‌‌‌آيد که غير متناهي محصور بين حاصرين باشد؛ و آنچه که توجيه مي‌‌‌‌‌کند که اين فردي باشد غير از آن فرد، يا نوعي باشد غير از آن نوع، همان ماهيت اوست و الا به اعتبار وجودش يک وجود واحد سيال است؛ امر واحدي است که يک وحدت واقعي دارد و به اجزاء غير متناهي قابل تجزيه است (البته بالقوه نه بالفعل). 🔹پس اصالت وجود است که مي‌‌‌‌‌تواند حرکت را توجيه و تفسير کند. ولي بنا بر اصالت ماهيت بايد واقعاً بودن و نبودن در کار باشد. چون چنين نيست که شئ واقعاً به طور کامل نيست شود و دوباره به وجود آيد، لذا گفتند که هستي و نيستي با هم درآميخته و مخلوط شده‌‌‌‌‌اند و از اين درآميختن «شدن» به وجود آمده است و حال آنکه شدن خود نوعي از هستي است. وقتي به وجودش نگاه مي‌‌‌‌‌کنيم مي‌‌‌‌‌بينيم يک وجود واحد است، يک شدن است، و وقتي به ماهيتش نگاه مي‌‌‌‌‌کنيم مي‌‌‌‌‌بينيم دائما نوعي مي‌‌‌‌‌رود و نوعي مي‌‌‌‌‌آيد، يا فردي مي‌‌‌‌‌رود و فردي مي‌‌‌‌‌آيد، يعني همواره بودن است و نبودن، بودن است و نبودن، ... لذا اينها آمدند و واقعيت «شدن» را ترکيبي از بودن و نبودن دانستند و ريشه فکرشان همان طرز فکر ابتدائي يعني طرز فکر اصالت ماهيتي است. 🔹پس اينکه فلسفه‌‌‌‌‌هاي جهان را به دو نوع تقسيم کرده‌‌‌‌‌اند: فلسفه‌‌‌‌‌هاي هستي و بودن و فلسفه‌‌‌‌‌هاي شدن، درست نيست و اگر هم فرضاً قبول کنيم که دو گروه فيلسوف وجود دارند که يک گروه قائل به ثباتند و گروه ديگر قائل به حرکت، چه دليلي دارد که اينها را قائل به «بودن» و آنها را قائل به «شدن» بدانيم؟ و چنانکه گفتيم اين تعبير از هگل شروع شده است، چون او ماهيت حرکت را ترکيبي واقعي از بودن و نبودن مي‌‌‌‌‌داند و لذا از نظر او حرکت نمي‌‌‌‌‌تواند واقعاً از سنخ هستي باشد. ولي در فلسفه ما چنين نيست، حرکت واقعاً سنخي از هستي است و در عين اينکه سراسر هستي است، از نظر ماهيت و مرتبه مرکب از هستي و نيستي است. @usul121
📌‏فلسفه راه است نه مقصود‏ امام خمینی: ‏‏فلسفه و استدلال راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید‏‎ ‎‏تو را از مقصد و مقصود و محبوبْ محجوب کند، یا بگو این علوم‏‎ ‎‏عبورگاه به سوی مقصد هستند و خود مقصد نیستند و دنیا مزرعۀ‏‎ ‎‏آخرت است و علوم رسمی مزرعه وصول به مقصودند، چنانچه‏‎ ‎‏عبادات نیز عبورگاه به سوی او ـ جلّ و علا ـ است. نامه اخلاقی و عرفانی به آقای سید احمد خمینی/‏‏8 / 2 / 61‏ صحیفه امام ج16 ص220‏ ‏‏*  *  * ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌اسلام و مظاهر توسعه ی علم و تمدّن 📍فیلسوف و فقیه انقلاب اسلامی، استاد شهید مطهری: 🔹اسلام هرگز به شكل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعلیمات اسلامی همه متوجّه روح و معنی و راهی است كه بشر را به آن هدفها و معانی می رساند. اسلام هدفها و معانی و ارائه ی طریقه ی رسیدن به آن هدفها و معانی را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادمی با توسعه ی تمدّن و فرهنگ پرهیز كرده است. 🔸در اسلام یك وسیله ی مادّی و یك شكل ظاهری نمی توان یافت كه جنبه ی «تقدّس» داشته باشد و مسلمان وظیفه ی خود بداند كه آن شكل و ظاهر را حفظ نماید؛ از این رو پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه ی علم و تمدّن، یكی از جهاتی است كه كار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان كرده و مانع بزرگ جاوید ماندن را از میان بر می دارد. استاد مطهری، ختم نبوت، مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 191 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌عقلانیت و سیاست 🔰 انقلابی بودن باید با عقلانیت همراه باشد/ برای بازسازی انقلابی و عقلانی همه عرصه‌های مدیریتی همت کنید 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: در مدت خدمت و مسئولیت، همت‌تان را متمرکز کنید بر اینکه یک بازسازی انقلابی و البته عقلانی و فکورانه در همه‌ی عرصه‌های مدیریتی ان‌شاء‌اللّه بوجود بیاید. 🔹 انقلابی بودن حتماً بایستی همراه باشد با عقلانیت که این شیوه‌ی صحیح جمهوری اسلامی از اول کار تا امروز این بوده که حرکت انقلابی با حرکت اندیشه‌ورزانه و عقلانی همراه باشد. ۱۴۰۰/۶/۶ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
هدایت شده از بدایه الحکمه
بسم الله 📣 🔵 دوره جدید کلاس بدایه الحکمه با رویکرد "امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه" توسط حجه الاسلام استاد سید مهدی موسوی برگزار میشود. 🕑 زمان: از شنبه تا چهارشنبه صوت جلسات ان شاءالله از ابتدای هفته آینده بارگزاری می شود. 🌐@bedayeh
1_1102197059.apk
27.74M
نرم افزار حکیم مجموعه آثار آیت الله جوادی آملی @usul121
⚫️ حضرت علامه آية الله حسن‌زاده آملی دارفانی را وداع گفت انا لله و انا اليه الراجعون 🔹حكيم متاله آية الله علامه حسن زاده آملی امروز به علت عارضه ریوی در بیمارستان بستری شدند و متاسفانه ساعاتی پیش دار فانی را وداع گفتند. 🔹ایشان متولد سال ۱۳۰۷ در قریه ایرابخش لاریجان شهرستان آمل از فیلسوفان متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی بودند. 🔹این عالم برجسته و شهره جهان اسلام در ادبیات، ریاضی، هیئت و... تبحر خاص داشتند و به زبان‌های فرانسوی و عربی نیز مسلط بودند. 🔹اشعار اثرگذار و جذاب به زبان طبری و فارسی دارند و تاکنون حدود ۱۹۰ اثر از علامه حسن‌زاده آملی به ثبت رسانیده شده‌است این عالم فرزانه و حکیم متاله یگانه، فقه، اصول، عرفان و فلسفه را از محضر آیات محمدتقی آملی، طباطبایی، الهی قمشه‌ای، محمدحسن الهی، شعرانی، احمد آشتیانی و رفیعی قزوینی بهره برد و سالیان متمادی به تدریس حکمت و عرفان و ریاضیات و نجوم اهتمام داشت. «الاصول الحکمیة»، «شرح فصوص الحکم»، «مشکات القدس علی مصباح الأنس»، «رسالۀ لقاءالله»، «اضبط المقال فی ضبط اسماء الرجال»، «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه»، «مجیزه‌ای در مناسک حج» و «انسان و قرآن» از جمله آثار آن عالم ربانی است. ⚫️ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. ◾️رحلت عارف واصل و حکیم ذوفنون و فقیه ربانی حضرت استاد علامه آية الله حسن زاده آملی(ره) را خدمت حضرت بقیه الله الاعظم(عج) و رهبر معظم انقلاب و همه مراجع و علما و عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می نماییم.
📌مثنوی اصل اصول اصول دین ✔️حکیم الهی انقلاب اسلامی آیت الله خامنه‌ای: 🔸بخش مهمی از شعر آئینی ما میتواند متوجه مسائل عرفانی و معنوی بشود. و این هم یک دریای عظیمی است. 🔹 شعر مولوی را شما ببینید. اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آن را کسی یک قدری دوردست بداند، مثنوی، ؛ که خودش میگوید: "و هو اصول اصول اصول الدین". واقعاً اعتقاد من هم همین است. 🔸یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول ... . ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده‌ام همین است. البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم. 1387/06/25 بیانات در دیدار شاعران در ماه مبارک رمضان 14 رمضان 1429 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌معاد در طرح کلی اندیشه اسلامی 🔹 چند روزی بود که منتظر بودم که الحمدلله انتظار به سر امد، امشب دوست عزیز آقای محمد قائمی راد از دانشجویان بسیار خوب دانشگاه امام صادق(ع) کتاب ارزشمند را لطف فرمودند و هدیه دادند. 🔸جمعی از دانشجویان و استادان انقلابی خوش ذوق و هنرمند برای این کتاب زحمت بسیار زیادی کشیده اند و تلاش بسیار خوبی در مجموعه بیانات رهبر معظم انقلاب صورت داده اند و کتابی هنرمندانه در امتداد کتاب در قرآن کریم تدوین و تأليف کرده اند. شکر الله مساعیهم. 🔹 ان شاءالله در اولین فرصت، یاداشتی در بیان ویژگی ها و خصوصیات این اثر قابل تقدیر نوشته خواهد شد و تقدیم عزیزان می گردد. 🔸 از همه دست اندرکاران تدوین و نشر این اثر، تقدیر و تشکر می شود و از خداوند متعال توفیق روز افزون آنها را خواستارم. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌اثری گران‌سنگ ✔️کتاب از منظر علامه آیت الله : بخش اول: آنچه به عهده اين جانب گذاشته شده، توضيح مختصرى درباره كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم مى‌باشد، ابتدا از كتاب معرفى اجمالى مى‌نمايم و بعد انگيزه تأليفش و در خاتمه آثار اين نوشتار را در روند حركت فلسفى و فكرى معاصر مورد بررسى قرار مى‌دهم. 🔹امّا معرفى كتاب: اين اثر در 5 مجلّد و شامل چهارده مقاله است، نخستين مقاله‌اش به تعريف فلسفه و مباحث شناخت‌شناسى و به اصطلاح اپيستمولوژى اختصاص دارد و بقيه مقالات اين كتاب مربوط به هستى‌شناسى و فلسفه اُولى است، تمام مقاله چهاردهم درباره خداشناسى است، هر مجلّد كتاب از دو بخش متمايز و قابل تفكيك تشكيل شده است، يك بخش متن كتاب مى‌باشد به قلم مرحوم علامه طباطبايى(رحمه الله) و يك بخش شامل مقدمه و پاورقى‌هايى كه استاد شهيد مرحوم مرتضى مطهرى آنها را مرقوم فرموده‌اند. 🔸انگیزه نگارش براى روشن شدن انگيزه نگارش اين كتاب ضرورت دارد نظرى اجمالى به شرايطى كه در آن اوضاع اين كتاب نوشته شده، بيافكنيم. نوشتار مورد اشاره در حدود سال 1330 ه‌.‌ش، تأليف شده و جلد اوّلش در سال 1332 ه‌.‌ش به حليه طبع آراسته گرديده است و مُجلّدات بعدى در طول چندين سال به تدريج به طبع رسيده است، 🔹فضای فکری ابران در آن ايّام در فرهنگ كشور ايران، افكار فلسفى غربى و الحادى رسوخ يافته بود و روشنفكرها و فارغ التحصيلان دانشگاه‌ها تدريجاً با مكاتب فلسفى غرب آشنا مى‌گرديدند، اين آشنايى از چند راه صورت مى‌گرفت: مباحثى كه در دانشگاه تدريس مى‌گرديد و نيز آثارى كه در دانشگاههاى اروپايى فرا‌مى‌گرفتند، عده‌اى نيز از طريق ترجمه چنين آثارى يا به زبان اصلى با اين مباحث آشنا مى‌شدند و بدين‌گونه مكاتب ماترياليستى و ضد الهى افكار خود را به جامعه فرهنگى و دانشگاهى ايران منتقل مى‌نمودند. امّا در حوزه فلسفه اسلامى كار چشمگير و ارزشمندى انجام نگرفته بود و به تدريج دو نوع فلسفه پديد آمد يكى فلسفه شرقى و اسلامى و ديگرى هم فلسفه غربى كه حاوى مبانى فكرى چندين مكتب بود و هر كدام از اين‌ها در گوشه و كنار جهان حاميانى داشت و در دانشكده‌هاى گوناگون دنيا مورد بررسى قرار مى‌گرفت. كم‌كم اين فكر در اذهان شكل گرفت كه فلسفه اسلامى توان مقاومت در مقابل فلسفه غربى والحادى را ندارد و چنين پندارى را به دانشجويان و تحصيل كرده‌هاى دانشگاهى القا كردند كه ديگر دوران فلسفه اسلامى سپرى شده و حالا نوبت فلسفه‌هاى جديد است كه معمولا در غرب مطرح مى‌شود. در صورتى كه اتقان و استحكام مباحث فلسفه اسلامى به مراتب بيشتر از فلسفه‌هاى غربى بوده و آن‌چه مى‌بايست انجام مى‌گرفت تطبيق و مقارنه‌اى بود كه ضرورت داشت طىّ آن موضع فلسفه اسلامى درباره حكمت غربى و اروپايى تبيين مى‌گرديد و حقانيّت و برترى اين فلسفه بر تفكّرات غربى والحادى ثابت مى‌گشت. ولى در حوزه‌هاى علميه چنين كارى انجام نگرفته بود و كسى هم درصدد انجامش نبود، علامه طباطبايى معتقد بودند بايد چنين مباحث تطبيقى انجام گيرد و مباحثى طرح گردد كه در آنها هم فلسفه غربى بيان شود و نيز از موضع فلسفه اسلامى اين تفكر نقد شود. آنچه موجب تقويت اين انگيزه مى‌گرديد، اين بود كه در آن دوران فلسفه ماركسيسم با عوامل گوناگونى كه سبب جاذبه دروغين و رشد كاذبش مى‌شد در اين كشور رواج مى‌يافت و دست‌هاى مختلفى بودند كه اين فلسفه را ترويج مى‌كردند كه البته برخلاف آن تبليغات شديدى كه طرفدارانش از آن مى‌نمودند، از نظر اتقان و استوارى بحث‌ها چندان ارزشى نداشت ولى چون جهان‌بينى مكتب‌هاى اقتصادى و مادّى ماركسيستى مطرح مى‌گرديد و مباحث آن با شعارهاى فريبنده‌اى كه در طرفدارى از مظلومين، كارگران، كشاورزان و رنجبران، بين عده‌اى جذابيت يافت، اين‌گونه شعارهاى بدون پايه و اساس در ايران نيز در حال رواج بود و توجه به چنين پديده‌اى باعث گرديد كه مرحوم علامه طباطبايى(رحمه الله) اهتمام جدّى به طرح مباحث تطبيقى فلسفى داشته باشد. ادامه دارد... منبع: تماشای فرزانگی و فروزندگی، ص۱۴۱ https://eitaa.com/usul121
📌اثری گران‌سنگ ✔️کتاب از منظر علامه آیت الله : بخش دوم: 🔹سرگذشت تدوین: همان‌گونه كه علامه شهيد مطهرى در مقدمه‌اى كه بر كتاب مذكور (اصول فلسفه و روش رئاليسم) نوشته‌اند يادآور شده‌اند: يك انجمن علمى ـ فلسفى توسط علامه در قم بنيان نهاده شد و عده‌اى از مشاهير و فضلاى برجسته حوزه و محققان دينى از جمله شهيد مطهرى در اين انجمن شركت داشتند و طى آن مباحث فلسفه تطبيقى مطرح مى‌گرديد ومورد بحث و ارزيابى قرار مى‌گرفت و در نتيجه مقرّر گرديد حاصل اين بحث‌ها و نقدها به صورت مقالاتى كه مجموع آن‌ها كتابى را تشكيل مى‌دهد به نگارش درآيد، اين تلاش توسط شخص مرحوم علامه انجام پذيرفت و چهارده مقاله نوشته و مقرر گرديد براى طبع آن اقدام شود ولى با توجّه به اين‌كه مباحث فلسفى، مشكل است و فهمش براى عموم آسان نيست ضرورت داشته كه درباره هر كدام از موضوعات توضيحاتى داده شود تا گستره استفاده از آن‌ها، گسترش يابد و كسانى كه به چنين مطالبى علاقه دارند و در هر سطحى از معلومات و آگاهى هستند بتوانند از اين كتاب استفاده كنند، از اين جهت قرار شد كه استاد مطهرى(رحمه الله) مقدمه، توضيحات و پاورقى‌هايى براى اين اثر بنويسند، كه ابتدا براى چهار مقاله‌اش نوشته شد كه در جلد اوّل درج گرديد و تقريباً حجم پاورقى‌ها و مقدماتى كه آن متفكر شهيد مرقوم نمودند دو برابر اصل كتاب است. پس انگيزه تأليف اين كتاب در درجه اوّل، انجام بحث‌هاى تطبيقى بين فلسفه اسلامى و فلسفه غربى و به‌ويژه نقّادى فلسفه ماركسيسم بود. ماترياليسم ديالكتيك در آن ايام رواج چشمگيرى يافته و نشرياتى هم اين افكار را منتشر مى‌كردند، مجله‌اى تحت عنوان نشريه «‌دنيا‌» تئورى‌هاى ماركسيسم را كه غالباً جنبه فلسفى داشت، طى مقالاتى مى‌نوشت، دكتر تقى ارانى،(1) نكاتى را به نگارش در مى‌آورد كه از نظر فكرى در ميان ماركسيست‌ها و كشورهاى كمونيستى و حاميان مكاتب الحادى اهميت شايان توجهى داشت. 1. تقى ارانى فرزند ابوالفتح در سال 1281 ه‌.‌ش در تبريز به دنيا آمد و در سال 1318 ه‌.‌ش مُرد او از نخستين مروّجان تفكر مادى و ماركسيسم طرفدار شوروى در ايران بود و بنيان‌گذار فكرى حزب توده مى‌باشد. در سال 1312 ه‌.‌ش وى در ايران روزنامه «‌دنيا‌» را منتشر كرد كه نخستين نشريه‌اى بود كه به بحث درباره اصول مسلك ماركس مى‌پرداخت. ادامه دارد... منبع: تماشای فرزانگی و فروزندگی، ص۱۴۳ https://eitaa.com/usul121
👓 واکسیناسیون اجباری در اندیشه شهید مطهری! ❗️ جلوتر بودن شهید از زمان خودش!! 🔹 وقتی دولت احساس خطر می‌کند که یک بیماری شیوع پیدا می‌کند به مردم واکسن می‌زند! نمی‌گوید آیا اجازه می‌دهی به شما واکسن بزنم؟ این عمل منطقی است و بحث سلیقه نیست! ❗️❗️ تاریخ می‌گوید اولین بار که واکسن کشف شد بلوایی شد! مردم انگلستان در برابر واکسن مقاومت کردند، ولی آیا فهمیده‌ها باید تابع این عمومی باشند؟! 📕 ۱۵گفتار ص۲۳۷
📌 حکمت متعالیه در تراز "" ظرفیت های مفهومی و معرفتی حکمت متعالیه در ساخت و پر کردن خلا فکری و فلسفی جهان و حضور فعال و بانشاط در باشگاه جهانی معرفت و فلسفه از منظر حکیم انقلاب اسلامی امام خامنه ای: 🔸مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون شخصیت و زندگی خود او، مجموعه‌ی در هم تنیده و به وحدت رسیده‌ی چند عنصر گرانبها است. 🔹در فلسفه‌ی او از عناصر معرفت یعنی عقل منطقی، و شهود عرفانی، و وحی قرآنی، در کنار هم بهره گرفته شده، و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی، و ذوق و مکاشفه‌ی عرفانی، و تعبد و تدین و زهد و انس با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته، و در عمر علمی پنجاه‌ساله‌ی او رحله‌های تحصیلی به مراکز علمی روزگار، با مهاجرت به کهک قم برای عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پیاده احرامی حج شدن، همراه گردیده است. 🔹 همانگونه که فلسفه‌ی صدرایی -که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده- در هنگام پیدایش خود، نقطه‌ی فلسفه اسلامی تا زمان او و ضربه‌یی قاطع بر حملات تخریبی مشککان و فلسفه‌ستیزان دورانهای میانه‌ی اسلامی بوده است، امروزه پس از بهره‌گیری چهارصدساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلی، و نقد و تبیین و تکمیل در حوزه‌های فلسفه، و ورز یافتن با دست توانای فلاسفه‌ی نامدار حوزه‌های علمی بویژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها بلکه و مضاعفی گرفته و میتواند در جایگاه شایسته‌ی خود در ، بایستد و چون در ذهن انسانها بدرخشد و فضای ذهنی را سازد. 🔸 مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون همه فلسفه‌ها در محدوده‌ی ملیت و جغرافیا نمیگنجد و متعلق به و جامعه‌ها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندی متقن عقلایی برای فهم و تفسیر هستی نیازمندند. 🔹 هیچ فرهنگ و تمدنی بدون چنین پایه‌ی مستحکم و قابل قبولی نمیتواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه‌ی روحی برساند و زندگی او را از هدفی متعالی برخوردار سازد . و چنین است که به گمان ما فلسفه‌ی اسلامی بویژه در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی ، جای خالی خویش را در اندیشه‌ی انسان این روزگار میجوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت. 🔹 ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدی چون که یگانه‌ی دین و فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزه‌ی درسی و تحقیقی پربرکت حکیم که استاد یگانه مبانی ملاصدرا در طول سی سال در حوزه‌ی قم به شمار میرفت، و تلاش تلامذه و هم دوره‌های آنان، بیشک دوره‌ی با برکتی برای فلسفه الهی است. 🔸و اکنون برپایی این گردهمایی بزرگ از فرزانگان ایرانی و غیرایرانی مژده‌ی آگاهیهای ژرفتر و گسترده‌تری در باب فلسفه ملاصدرا میرساند. شاید این یکی از موجباتی شود که مسیر مستقیم و تکاملی و نامتناقض فلسفه که از ممیزات فلسفه‌ی اسلامی بویژه پس از روشن شدن است، در ذهن اندیشوران و فیلسوفان غرب، با مسیر پرتقاطع و پرتناقض و پرنشیب و فراز فلسفه غربی در همین چهارصد سال مقایسه شود و برای نقد و بحث در باشگاه جهانی معرفت و استدلال عقلانی، فراهم آید. ۱۳۷۸/۰۳/۰۱ پیام به کنگره بزرگداشت ملاصدرا ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 آقای قاضی برای همه، هم ، هم طلاب، هم مردم‌الگوست!! 🔹 مرحوم میرزا علی آقای قاضی یکی از دهر است؛ یعنی واقعاً شخصیت برجسته‌ی علمی و عملی مرحوم آقای قاضی، حالا اگر نگوییم بی‌نظیر، حقّاً در بین بزرگان کم‌نظیر است. ❗️ خب، ایشان علاوه بر مقامات معنوی و عرفانی خودشان، شاگردان زیادی را هم تربیت کردند که این خیلی با ارزش است؛ شخصیتهای بزرگی که ما بعضی از اینها را ملاقات کردیم، زیارت کردیم: مرحوم آقای طباطبائی، مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی - اخوی ایشان - مرحوم آقای آمیرزا ابراهیم شریفی - که داماد مرحوم آقای قاضی بودند، در زابل بودند و جزو شاگردان برجسته‌ی آقای قاضی بودند - مرحوم آقای حاج شیخ عباس قوچانی، و در این اواخر هم مرحوم آقای بهجت ❗️ مهمترین مسئله در این باب، این است که ما در بین سلسله‌ی علمی و حِکمی خودمان در حوزه‌های علمیه - در این صراط مستقیم - یک گذرگاه و جریان خاص‌الخاص داریم که میتواند برای همه باشد، هم برای علما الگو باشد، علمای بزرگ و کوچک - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعاً الگو باشند. 🔹 اینها کسانی هستند که به پایبندی به ظواهر اکتفاء نکردند، در طریق معرفت و طریق سلوک و طریق توحید تلاش کردند مجاهدت کردند کار کردند، و به مقامات عالیه رسیدند. و مهم این است که این حرکت عظیم سلوکی و ریاضتی را نه با طرق من‌درآوردی و تخیّلی - مثل بعضی از سلسله‌ها و دکانهای تصوّف و عرفان و مانند اینها - بلکه از طریق آن هم با خبرویت بالا، به دست آوردند. 💬 امام خامنه‌ای ایتا https://eitaa.com/hekmat121
📌بهترين فرصتها برای حکمت فیلسوف انقلاب استاد : 🔹علم و معرفت را هيچگاه به يك زمان معين يا بر يك قوم و ملت معين وقف نكرده‌اند و اگر امتياز علم در انحصار اشخاص معين بود اين پيشرفت حيرت‌آورى- كه امروز مى‌بينيم حاصل نمى‌شد. 🔸وضع مخصوص تمدن امروز بشرى و از بين رفتن فاصله‌ها و باز شدن معارف شرق و غرب به روى يكديگر بهترين فرصتها را براى شخص محقق پيش مى‌آورد كه نتايج قرنها رنج و مطالعه و تحقيق را كه از راههاى مختلف بدست آمده مورد استفاده قرار داده و با بكار بردن نيروى ابداع و ابتكار راههاى تازه‌اى باز كند و بابهاى ديگرى بگشايد و همواره در چنين فرصتهايى بوده كه علم و فلسفه توانسته‌اند مراحل جديدى را طى كنند. تهران اسفندماه 1333 شمسى مرتضى مطهرى. {اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج‌2، ص: 10} https://eitaa.com/usul121
📌فطرت بنیان معرفت شناسی استاد شهید مطهری: 🔹تنها با قول به است که انسان، هم از جهت ادراک و تفکر و هم از جهت گرايش و احساسات عالي انساني «جهتدار» مي‌‌‌‌‌شود، آنهم جهت ضروري. از نظر ما هرچند ذهن در ابتدا فاقد هر نوع ادراک بالفعل است‌‌‌‌‌ (اللَّه الذي اخرجکم من بطون امّهاتکم لاتعلمون شيئاً ...)و هرچند ذهن از نظر پذيرش معقولات اوليه (ماهيات) ماده خام محض و بلااقتضاء است (برخلاف نظريه افلاطون و حتي دکارت در تصور ماهيت جسم) و پذيرنده محض است، اما انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و معقولات ثانيه منطقي به حکم استعداد فطري و بعد الهي خاص است، همچنان که استعداد تعميم معاني و معقولات اوليه يعني تجريد آنها و تعميم آنها نيز معلول استعداد خاص است که حکما از آنها به عقل بالقوه تعبير مي‌‌‌‌‌کنند. 🔸تعميم و تجريد و همچنين انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و انتزاع معقولات ثانيه منطقي مولود استعداد فطري ذهن انساني است و اينهاست که به انسان امکان تفکر و استدلال و استنباط و استخراج احکام و قوانين کلي مي‌‌‌‌‌دهد. علاوه بر همه اينها يک سلسله تصديقات اوّلي فطري براي انسان هست که جهت تفکر را روشن مي‌‌‌‌‌کند.  🔹تجريد و تعميم و انتزاع، مايه‌‌‌‌‌هاي ثانوي تفکر را (مايه‌‌‌‌‌هاي اوليه که ماده خام تفکر است وسيله حواس به دست مي‌‌‌‌‌آيد) به دست مي‌‌‌‌‌دهد و يا به تعبير دکارت صورت تفکر را به دست مي‌‌‌‌‌دهد و تصديقات فطري کادر و جهت تفکر را؛ يعني جهت تفکر را ضرورت و لايتخلف مي‌‌‌‌‌کند و از اراده انسان خارج مي‌‌‌‌‌کند همچنان که جهان خارج هم از اين جهت نقشي ندارد. جهان بيرون دو نقش دارد: يکي اينکه مواد اوليه تصوريه را مي‌‌‌‌‌دهد از راه احساس و ديگر اينکه پاره‌‌‌‌‌اي تصديقات ثانويه را مي‌‌‌‌‌دهد از راه تجربه که البته به کمک قياس و تصديقات فطري است. 🔸 مثلًا امتناع جمع ميان نقيضين، امتناع جمع ضدين، امتناع دور، امتناع تقدم شي‌‌‌‌‌ء بر نفس، ضرورت صدق نتيجه با صدق مقدمتين، ضرورت صدق عکس مستوي و عکس نقيض با صدق اصل، ضرورت ثبوت قضيه از راه خلف يعني از راه ابطال نقيضش و امثال اينها جبراً مسير تفکر و کادر تفکر را و جهت تفکر را در همه يکنواخت تعيين مي‌‌‌‌‌کند واين است فطرت ادراکي. 🔹و اگر انسان آنچنان بود که ماده خام محض بود و تحت تأثير مطلق عالم بيرون و مقياسي براي اطمينان به اينکه بيرون هم برخلاف اين مقياسها نخواهد شد نداشت، مثلًا در آينده جمع نقيضين، تقدم شي‌‌‌‌‌ء بر نفس، صدق اصل و عدم صدق عکس تحقق نخواهد يافت، به هيچ علم و ادراکي نمي‌‌‌‌‌شد اعتماد و اطمينان کرد. و اما از جنبه گرايشها. باز هم فطرت است که به انسان نوعي جهت داده و مي‌‌‌‌‌دهد.  یاداشت ها ج۱۱ ص۵۷ https://eitaa.com/usul121
روز امام على عليه السلام : 🔹أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقديرا لِمَعاشِهِ وَ أَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛ 🔸عاقل ترين مردم كسى است كه در امور زندگيش بهتر برنامه ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر همّت نمايد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص52) 🌸🌸🌸🌸🌸 https://eitaa.com/usul121
نقش زبان در انتقال معاني فلسفی : 🔹يك قاضى علمى كه در يك مسئله علمى و خصوصاً يك مسئله قضاوت مى‌كند كارش بسيار دشوار و مصيبتش بسيار گران است، زيرا از يك طرف ، او را به سوى امور جزيى مى‌كشاند و نمى‌گذارد متوجه ، مجردات و مسائل ماوراى طبيعت بشود كه ديگر معيارهاى مادى در آنها به كار نمى‌آيد. 🔸و حتى تعبيرها و كه بيانگر مطلب و مقصود است در آن جا به كار نمى‌رود، 🔹زيرا اين واژه‌ها نيازهاى مادى و بيانگر خواست‌هاى مادى است. 🔸 و تنها در صورتى مى‌توانيم آنها را در فلسفه به كار ببريم كه آنها را از حجاب‌هاى مادى كنيم و تعينات و تشخصات را كه ملازم با جزئيت است از آنها سلب كنيم. 🔸روى اين بيان، اين واژه‌ها در هر مسئله فلسفى به كار رود انسان را در سقوط و گمراهى قرار مى‌دهد و تمام نتايج و معارفى كه بر اين الفاظ بار مى‌شود احتمال اشتباه و لغزش را به همراه دارد. ✔️منبع: علی (عليه السّلام ) و فلسفه الهی مجموعه رسائل علامه طباطبائى، ج‌1، ص: 195 https://eitaa.com/usul121
📌فلسفه وضع الفاظ و محدودیت آن 🔺علامه طباطبائی: 🔸پايه و اساس وضع الفاظ بر پايه احتياجات بشرى بوده است و در اثر توسعه احتياجات، دايره وضع الفاظ وسيع‌تر شده است. 🔹لذا بيان حقايق انوار تجرديه عوالم ربوبى در قالب الفاظ غيرممكن است و هر چه از آن‌جا گفته شود اشاره و كنايه بوده، نمى‌تواند آن حقيقت عاليه را در افهام تنزل دهد. 🔸بشر مادى كه به نص اخبار: «{انْتَ في أظْلَمِ الْعَوالم»} در تاريك‌ترين عوالم از عوالم الهيه كه همين عالم ماده است زندگى مى‌نمايد و هر چه با چشم خود مى‌بيند و با دست مادى خود لمس مى‌نمايد از براى آن‌ها الفاظى در حدود اختيارات روزمره خود وضع مى‌نمايد، اما از ساير عوامل و از تعلقات و تشعشعات و انوار و ارواح اطلاعى ندارد تا براى آن‌ها نيز الفاظى وضع كند. 🔹بنابراين ما در تمام لغات جهان لغتى نداريم كه آن معانى عاليه را حكايت كند. 🔸 پس چه‌سان مى‌توان آن حقايق را به زبان آورده و توصيف نمود؟ مشكل عشق نه در حوصله دانش ماست‌ حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد 🔹دو دسته، از اين حقايق سخن رانده‌اند: 🔺اول: جماعات انبياى كرام عليهم السلام. بديهى است كه آن‌ها با عوالم ماوراى ماده ارتباط داشته‌اند، ولى به حكم: «نَحْنُ مَعاشِرَالأنْبِياءِ امِرْنا أَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» مجبور بودند از اين حقايق به قسمى تعبير نمايند كه قابل فهم و ادراك عامه مردم باشد و لهذا از بيان حقايق انوارى و غايتِ درخشندگى آن قطع نظر نموده و از بيان آن‌چه كه حتى به قلبِ بشر هم خطور نكرده است رفع يد نموده، از حقيقت: «مَالا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا اذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلى‌ قَلْبِ بَشَرٍ»  تعابيرى از قبيل جنت و حُور و قصور و غيره مى‌نمودند و لهذا خود نيز در آخر اعتراف مى‌نمودند كه بيان حقايق آن عوالم قابل توصيف نيست. 🔺دوم: سلسله‌اى از مردم كه به متابعت راه انبيا تشرفِ ادراكِ اين حقايق و فيوضات، به قدرِ اختلاف و استعدادات نصيبشان شده است. اينان نيز سخن در پرده استعمار و تمثيل گفته‌اند. رساله لب اللباب، ص: 50. https://eitaa.com/usul121
روز رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله): 🔹یا عَلىُّ اَلعَقل مَا اکتُسِبَت بِهِ الجَنَّهُ و طُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحمنِ؛ 🔸یا على عقل چیزى است که با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى آید.     (من لایحضره الفقیه،ج۴،ص۳۶۹) 🌸🌸🌸🌸🌸 https://eitaa.com/usul121