eitaa logo
مجله مجازی واو
288 دنبال‌کننده
159 عکس
194 ویدیو
0 فایل
| مجله مجازی واو | پاتوقی برای اهالی خواندن و نوشتن واو حرف عطف است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹️شما درون حباب فیلتر زندانی شده‌اید! ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3805/ ▫️@vaavmag
🔻شما درون حباب فیلتر زندانی شده‌اید! ✍️ مترجم: فاطمه ترابی 🔹آیا ما در دنیای «پسا‌حقیقت» زندگی می‌کنیم؟ جایی که «حقایق تحریف‌شده» جایگزین حقایق واقعی شده و احساسات، با ارزش‌تر از شواهد عینی می‌شوند؟ ما چگونه به اینجا رسیدیم؟ «لی مک اینتایر» در مجموعه‌ی «دانش ضروری مطبوعات»، بیان کرده که پساحقیقت علم را انکار می‌کند و با ظهور اخبار جعلی توسعه می‌یابد. تمایلات ذهنی‌ای که در نقاط کور روان‌شناختی کاربران نهفته است و روی آوردن آنها به منابعِ اطلاعاتیِ نادرست، به این پدیده دامن می‌زند. در این شرایط دروازه‌‌بانان خبر تلاش می‌کنند افراد را وادار کنند تا بدون توجه به شواهدعینی، تنها داده‌های آنان را باور کنند. 🔸مدل کسب‌و‌کار رسانه‌های اجتماعی مبتنی بر الگوریتم‌هایی است که موضوعات و محتواهای هیجان‌انگیزی را ترویج ‌می‌کند و قوی‌ترین واکنش‌ها را بر می‌انگیزد. (اغلب در تضاد با جزئیات و حقیقت) اینجاست که «حباب‌های فیلتر» ظهور کرده و دسترسی مردم به دیدگاه‌های مخالف را محدود می‌کنند. حباب فیلتر نوعی انزوای فکری است. به این معنا که الگوریتم‌های شخصی‌سازی در فضای اینترنت باعث می‌شوند تا کاربران صرفاً اطلاعات و محتوا‌های خاصی که موردپسندشان هست را مشاهده کنند و در یک فضای اطلاعاتی محدود محصور شوند. وضعیتی که در آن فرد تنها اخبار و اطلاعاتی را می‌شنود یا می‌بیند که اعتقاد دارد و می‌پسندد. 🔹حباب فیلتر در واقع سبب می‌شود کاربران در حصار عقاید خود گرفتار شده و فرض کنند که همه مثل آنها فکر می‌کنند و دیدگاه‌های مخالفی نیز وجود ندارد. بنابراین برای تحلیل یک موضوع تک‌سویه نگاه می‌کنند و درگیر اشتباهات زیادی خواهند شد. در نتیجه دروغ‌های گاه‌به‌گاه، توسط بخش‌هایی از مردم به عنوان حقیقت پذیرفته شده و دستیابی به اجماع سیاسی غیرممکن می‌شود. 🔸رسانه می‌تواند با ساختن گفتمان حقیقت به پساحقیقت واکنش نشان دهد. در واقع برای بازآفرینی درک مشترک از حقایق و احیای مجدد حقیقت برای حل مشکلات جامعه از این ابزار باید استفاده کرد. برای این منظور باید تلاش‌های جدیدی برای ایجاد تعاملات گفتمانی منظم که خرد جمعی و تخصص جامعه علمی را گرد هم می‌آورد صورت گیرد. این امر به‌طور بالقوه راه را برای بحث‌های معنادار باز می‌کند. مزیت چنین گفتمانی این است که می‌تواند به دور کردن افراد از سیلوهای اطلاعات و داده‌های نادرست کمک کند. برای این منظور، جوامع متخصص می‌توانند کارکرد روشنگری عمومی را به عهده بگیرند و با کمک دانشمندان علوم اجتماعی و ارتباطات برای ایجاد طیف وسیعی از انجمن‌های عمومی تلاش کنند. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️امید تقلبی را دور بریزید ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3806/ ▫️@vaavmag
🔻امید تقلبی را دور بریزید ✍️ آسیه طاهری 🔹تا به حال در شرایطی بوده‌اید که کسی دست روی شانه‌تان بگذارد و با صدای نرم و آرامی بگوید: «فقط امیدت به خدا باشه، خودش درست می‌شه.» یا «دل به اميد زنده است.» من بارها این اتفاق کلیشه‌ای را تجربه کرده‌ام و بارها آن را دیده‌ و خوانده‌ام. هر بار هم بی‌آنکه این چهار، پنج کلمه را بالا و پایین کنم، از این صحنه می‌گذرم و دنبال راه چاره هستم تا از مشکلی که تویش دست‌و‌پا می‌زنم، بیرون بیایم. به آخرش کار ندارم که دست به دامان خدا می‌شوم و او هم گره از کارم باز می‌کند. اما این را پذیرفته‌ام که از تو حرکت و از خدا برکت. همین یک جمله را کِش داده‌ام تا همه‌ی زندگی‌ام را در خودش جا بدهد. چرا که معتقدم امید تقلبی بزرگترین دشمن آدم‌هاست. ارنست بلوخ در کتاب اصل امید آورده که: «امید تقلبی یکی از بزرگترین بدخواهان و حتی نابودکنندگان بشریت است و امید اصیل متعهدترین خیرخواه آدمی است.» 🔸امید، مولد احساسات و موتور متحرک و مبنای بسیاری از اتفاقات بزرگ در زندگی است؛ پادزهری است که زندگی را برخلاف تمام سختی‌هایش قابل تحمل می‌کند. هیچ کدام از ما نمی‌تواند قدرت و رشد ‌دهندگی امید را نادیده بگیرد، زیرا تنها چیزی است که در تاریکی مثل یک نقطه‌ی نور در ذهن هرکسی می‌درخشد و توان تازه‌ای برای ادامه‌ی حیات به او می‌دهد. اما امید دقیقا چه چیزی نیست؟ امید این باور نیست که هر چیزی خود‌به‌خود روبه‌راه بوده، هست و خواهد شد. بلکه احساسی است که می‌گوید شاید جایی دری وجود داشته باشد و راهی برای خروج از مشکلات؛ حتی پیش از آنکه راه را بیابیم یا دنبال کنیم. 🔹ربکا سولنیت در کتاب امید در تاریکی می‌گوید: «امید به معنی انکار واقعیت نیست! بلکه به معنای مواجه شدن با تمامی موانع و مصمم بودن برای رفع آن‌هاست» این کلمه‌ی چهار حرفی رابطه‌ی مستقیم با احساس ما درباره‌ی امکان‌پذیری یا عدم امکان‌پذیری امور دارد. هر چقدر آن چیز به نظر ما ممکن‌تر باشد، میزان امیدمان بالاتر می‌رود و هر اندازه میزان درک ما از این امکانات بیشتر و مشخص‌تر باشد امیدمان قوی‌تر می‌شود. در مقابل هرچقدر بیشتر حس کنیم که چیزی غیرممکن است و نمی‌توانیم به آن برسیم، مأیوس‌تر می‌شویم. مثل دو دسته‌ی خوشبین‌ها و بدبین‌ها. همانطور که خوشبین‌ها گمان می‌کنند همه‌چیز بدون مداخله‌ی آنها رو‌به‌راه خواهد شد، بدبین‌ها نیز فکر می‌کنند هیچ راه اصلاحی وجود نخواهد داشت. هر دو گروه بی‌عملی خود را توجیه می‌کنند و می‌کوشند که شما را وحشت‌زده، ازخود بیگانه و منزوی کنند. 🔸حالا شرایط جامعه‌ای را تصور کنید که شبانه‌روز از تمام رسانه‌ها این پیام را دریافت می‌کند: «شما در کشوری زندگی می‌کنید که که هیچ رشد و ‌‌پیشرفتی را نخواهد دید، برخلاف تمام دنیا که با سرعت نور در حال حرکت به سوی رشد و ترقی است.» از مسائل پیش‌پا‌افتاده مثل سرعت اینترنت بگیرید تا مسائل کلان اقتصادی و سیاسی. آیا مردمان‌شان با مخابره‌ی روزانه‌ی این حجم عقب‌ماندگی و ناامیدی محض، می‌توانند قدمی بردارند و رشدی بیافرینند؟ شاید زمانش رسیده باشد که معنای درست امید را به یکدیگر یادآوری کنیم و اجازه ندهیم حرکت را از ما بگیرند. چرا که اگر یکدیگر را دوست داریم باید برای هم امیدآفرینی کنیم. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️در خدمت و خیانت عادل فردوسی پور ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3807/ ▫️@vaavmag
🔻در خدمت و خیانت عادل فردوسی‌پور ✍️ محمد پورغلامی 🔹شاید آن روز که اوائل دهه‌ی هفتاد، جوانی قدبلند و سیه‌چرده، در جواب سؤال مرحوم‌ منوچهر نوذری، به جای آنکه بگوید «پله»، جواب داد «ادسون آرانتس دو ناسیمنتو»، کمتر کسی فکر می‌کرد که چندین سال بعد، او تبدیل به یکی از جنجالی‌ترین مجری‌های ورزشی کشور خواهد شد. اما چنین شد و «عادل فردوسی‌پور»، سال ۷۸ طرح اولیه‌ی برنامه‌ی ۹۰ را به گروه ورزش شبکه‌ی سه داد و جالب آنکه در کمتر از ۲۰ روز، شروع به اجرای آن کرد و ۲۳ مرداد ۱۳۷۸ اولین قسمت برنامه‌ی ۹۰ را روی آنتن برد. برنامه‌ای که هر هفته، دوشنبه‌شب‌ها پخش می‌شد، آن هم چیزی بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ دقیقه. 🔸نود اما شاید اولین برنامه‌ی ورزشی تلویزیونی بود که به جای آنکه صرفا بازپخش صحنه‌های ورزشی باشد، چند قدم فراسوتر رفت و برنامه‌ای ترکیبی و مهیج، و البته متهورانه تولید کرد. این برنامه صحنه‌هایی از بازی‌های لیگ برتر فوتبال ایران، جام حذفی، گزیده‌هایی از لیگ دسته اول فوتبال ایران را پخش می‌کرد و در کنار آن، به تحلیل مسائل مربوط به داوری بازی‌ها با حضور کارشناسان داوری و بررسی حواشی فوتبال ایران می‌پرداخت که مستقیم و غیرمستقیم در ارتقاء سطح فوتبال کشور، و داوری و کارشناسی‌های مربوط به آن تأثیر به‌سزایی داشت.  🔹نزدیک به بیست سال، آنتن زنده‌ی پرمخاطب‌ترین شبکه‌ی سیما در اختیار فردوسی‌پور بود. اما عادل هرچه جلوتر رفت، دایره‌ی ورود خود به موضوعات را هم گسترده‌تر کرد. انگار دوست داشت نقش خود را فراتر از «مجری-کارشناس» تعریف کرده و تبدیل به یک عنصر جریان‌ساز، نه تنها در حوزه‌ی فوتبال، که در سپهر سیاسی- اجتماعی کشور شود. برای همین، برنامه‌ی نود، روز به روز، از اهداف اولیه‌ی خودش فاصله گرفت و عادل هرچقدر که جلوتر می‌رفت، بیشتر گرفتار حواشی می‌شد. از دخالت در انتخاب رئیس فدراسیون فوتبال گرفته تا انتقاد به فرآیند سیاستگذاری و تصمیم‌گیری‌های کلان ورزشی کشور، موضوعاتی بود که فردوسی‌پور به آنها ورود می‌کرد. بعدتر حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و به بهانه‌های مختلف، با سیاسیونی چون سیدحسن خمینی و محمدجواد ظریف هم مصاحبه کرد. این روزها هم که فیلم بازجویی سیاسی او با جهانبخش، مجددا حاشیه‌ساز شده است. 🔸شاید اگر عادل قدر خودش را بیشتر می‌دانست و مزیت نسبی خودش (یعنی مجری-کارشناس فوتبال) را فراموش نمی‌کرد و بلندپروازی‌های بی‌جا انجام نمی‌داد، هم به نفع خودش بود هم فوتبال کشور. اما امان از «آنتن» که عجیب خاصیت جوزدگی دارد اگر انسان حواسش نباشد... 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️اعتقاد به حجاب اجباری نیست اما ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3808/ ▫️@vaavmag
🔻اعتقاد به حجاب، اجباری نیست اما... ✍️ سیده راضیه حسینی 🔹«اعتقاد به حجاب» را نمی‌شود اجبار کرد؛ کسی هست مخالفتی با این گزاره داشته باشد؟ یعنی نمی‌شود کسی را مجبور کرد اعتقاد داشته باشد پوشش و رفتار محجوبانه، کرامت زن را حفظ می‌کند و به او امنیت روانی و اجتماعی می‌دهد. یا مجبورش کرد اعتقاد داشته باشد نداشتنِ حجاب، مخالف حکم خداست و باعث عقوبت در دنیای دیگر می‌شود. 🔸از طرفی، حجاب با تمام ابعادش انتخاب آگاهانه‌ی زنان و دختران است که برای حفظش زیر هجمه‌های سنگینِ تمام این سال‌ها، عاشقانه خون‌دل خورده‌اند و می‌خورند. واژه‌ی «اجبار» کنار این انتخاب زیبای مقدس، شأنش را پایین می‌آورد. اما این را هم نمی‌شود انکار کرد که در یک محیط اجتماعی، که باید رابطه‌‌های انسانی حاکم باشد، جذابیت‌های جنسی، فضای جنسی را حاکم می‌کند و حق آدم‌هایی که می‌خواهند در این محیط، فعالیتی منطقی و انسانی داشته باشند، زیر پا گذاشته شود. 🔹این هم انکارپذیر نیست که بدپوششی و کشف‌حجاب حالا دیگر به یک موضوعی تبدیل شده است که همه‌ی جریانِ زر‌ و زور و تزویر با دروغ بزرگِ آزادی زن، پشتش صف‌آرایی کرده‌اند تا فرهنگ و خانواده و روان و امنیت جامعه را با همین ابزار تا مرز فروپاشی ببرند. 🔸به‌خاطر آن حق اجتماعی و این صف‌آرایی مزورانه، واضح است باید برای پوشش افراد در محیط جامعه حدود مشخصی را تعیین کرد و با تعریف قانون، افراد را به رعایت این حدود ملزم کرد؛ مثل همه قانون‌های اجتماعی دیگر که هدفش حفاظت از حقوق افراد در جامعه و مرزهای فرهنگی است. اما نهادینه‌شدنِ این الزام قانونی دو تا پیش‌شرط اساسی دارد: 🔹اول اینکه دو موضوع «حجاب به‌عنوان یک اعتقاد» و «حدود پوشش به‌عنوان یک الزام اجتماعی» را باید از هم تفکیک کرد. تا این دو در ذهن مردم جامعه از هم جدا نشود، نه تنها هیچ‌کدامشان درست فهمیده نمی‌شود، بلکه به‌صورت فرسایشی باید به این مغالطه جواب دهیم که اعتقاد، باید اختیاری و آزادانه باشد؛ پس حجاب نباید اجباری شود. مخصوصا اینکه با این تفکیک، ارزش و جایگاه اعتقاد به حجاب به‌عنوان یک انتخاب و باور متعالی، بهتر و دقیق‌تر مشخص می‌شود؛ ارزش‌گذاری که حق زنان محجبه‌ایست که با وجود همه‌ی سختی‌ها و هجمه‌ها، مؤمنانه و با افتخار پای این اعتقاد ایستاده‌اند. 🔸دوم؛ باید قانون‌پذیری و در واقع جامعه‌پذیری به‌عنوان یک ویژگی اخلاقی و یکی از لازمه‌های متمدن‌بودن، برای افراد در جامعه جا بیفتد. بیشتر فعالیت‌های فرهنگی حول قانون حجاب، باید روی این قسمت از ماجرا متمرکز شود. 🔹نکته‌ی مهم اینکه چنین رویکردی، صرفا تئوریک نیست و در یکی از موفق‌ترین طرح‌های اصلاح بدپوششی در یکی از دانشگاه‌های برتر کشور مبنا قرار گرفته و نتایج مؤثر و قابل‌توجهی داشته است. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️زنی که حجاب را تبدیل به یک روز جهانی کرد ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3809/ ▫️@vaavmag
🔻زنی که حجاب را تبدیل به یک روز جهانی کرد ✍️ مترجم: فاطمه ترابی 🔸سال ۲۰۱۷ بود که ایالت نیویورک، اول فوریه را «روز جهانی حجاب» اعلام کرد و ترزا می، نخست‌وزیر انگلیس، در مراسم بزرگداشت این مناسبت، در مجلس عوام شرکت کرد. طرح اولیه‌ی این ایده توسط یک خانم مسلمان ساکن نیویورک به نام «نظمه خان» شکل گرفت. او در سن ۱۱ سالگی از بنگلادش به نیویورک آمد و پس از مهاجرت به آمریکا، در مدرسه به سبب داشتن حجاب همواره تحت فشار بود. این فشارها در دبیرستان و دانشگاه نیز ادامه داشت و پس از وقایع ۱۱ سپتامبر دوچندان شد. 🔹نظمه خان در خاطراتش می‌گوید: بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، حجابم با واکنش‌های زیادی روبرو شد. برای پایان دادن به این تبعیض، تصمیم به راه‌اندازی یک جنبش جهانی به نام روز جهانی حجاب کردم که در کمال ناباوری با استقبال زیادی مواجه شد. او برای رهایی از انتقادات و فشارهای روحی و تصحیح باورهای غلط از چهره‌ی زن محجبه‌ی مسلمان، از زنان دیگر خواست تا یک روز از سال را با تجربه‌ی «زندگی با حجاب» سپری کنند. در این پویش چندین زن آمریکایی غیرمسلمان برای درک احساس زن مسلمان، به مدت یک‌روز از حجاب استفاده کردند که در پایان دیدگاه آنان به‌طورکلی در مورد پوشش اسلامی تغییر کرد.  🔸این رویداد که در سال ۲۰۱۳ آغاز به‌کار کرد، در ۴۵ کشور جهان بیش از ۷۰ سفیر دارد و زنان ۱۹۰ کشور از ادیان و اقشار مختلف نیز به‌منظور آشنایی و تبادل عقاید در این همایش‌ها شرکت می‌کنند. الی لوید، یک مسیحی آمریکایی است که همراه با دخترش هر سال در این رویداد شرکت می‌کند. او می‌گوید: از دیدن پوشش خانم‌‌های مسلمان احساس خوبی پیدا می‌کند. به گفته‌ی وی، اینطور نیست که قانون پوشش تنها برای زنان و مردان مسلمان باشد بلکه قانون پوشش در دانشگاه‌ها از جمله مدارس و کالج‌های بریتانیا و ایالت متحده آمریکا هم وجود دارد. 🔹برخی از کالج‌ها برای دانشجویان، قوانین و حدود معینی برای پوشش دارند. الی، دانشجویان دانشگاه بریگهام یانگ و دانشگاه اورال رابرتز را مثال می‌زند که باید از پوشیدن لباس‌هایی که بیش از حد بدن‌نما است، اجتناب کنند. اکثر کالج‌ها در ایالات متحده نیز حدودی برای پوشش دارند و تأکید می‌کنند که دانشجویان در انتخاب لباس نجابت را رعایت کنند. برخی کالج‌ها حتی پوشیدن لباس‌های حامل متن سیاسی را هم ممنوع کرده‌اند. بنابراین اگر لباس‌های دانشجویی توسط حاکمیت نامناسب تلقی شود، جرم محسوب می‌شود. 🔸به‌عنوان یک قانون کلی، دانشجویان برای شرکت در کلاس‌ها باید لباس نیمه‌رسمی (نه محرک) بپوشند. دانشگاه تأکید می‌کند که دانشجویان چیزی بپوشند که شخصیت آنها را نشان می‌دهد. این فرصتی است تا دانشجویان نشان دهند که چه کسی هستند و چه نوع فردی در کلاس یا گروه خواهند بود. لباس آنها باید همه‌ی پارامترهای حضور در جامعه را داشته باشد. 🔹روز جهانی حجاب علاوه بر جذابیت برای زنان غیرمسلمان و آشنایی آنان با پوشش اسلامی، باعث جذب بسیاری از زنان به اسلام نیز بوده است. زنانی که از این مسیر  با حجاب آشنا شده و محجبه می‌شوند، معتقدند آزادی متفاوتی را تجربه می‌کنند. آزادی‌ای که زن را در «جلوه‌ها و خودنمایی‌های جنسی» محدود نمی‌کند، بلکه حضور اجتماعی زن محجبه، نگاه‌ها را به‌سمت فکر و نگاه او معطوف می‌کند و نگاه جنسیت‌زده به زن را به حداقل می‌رساند. 🔸از همین‌جهت، برگزارکنندگان رویداد روز جهانی حجاب امیدوارند که با نشان دادن تنوع، قدرت و پیشرفت زنان مسلمان، کلیشه‌های رایج درباره‌ی آنان را تغییر دهند. این گروه سعی دارند تا با نشان دادن موفقیت‌های زنان محجبه و حضور موفق آنان در جامعه با طرز تفکر رایج درباره‌ی اسلام و زن مسلمان مبارزه کنند.  🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️مهمترین نکته رهبر انقلاب در دیدار دانشجویی ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3810/ ▫️@vaavmag
🔻مهم‌ترین نکته رهبر انقلاب در دیدار دانشجویی ✍️ جعفر علیان‌نژادی 🔹گفتار منظومه‌وار رهبرانقلاب پیرامون مفهوم تحول، در هر سخنرانی مهم، ابعاد جدید می‌یابد.‌ هر چند مفهوم‌سازی‌های نوآورانه‌ی رهبری در پروبال دادن به امر تحول و شفاف‌سازی آن، امر جدیدی نیست و این گفتار از سال‌ها قبل در بیانات ایشان قابل شناسایی است، اما اگر بخواهیم به طور مشخص از ابتدای سال جاری یک شمای کلی از این پیشرفت مفهومی ارائه دهیم، کاملاً متوجه اراده‌ی تحول‌گرایانه‌ی ایشان حتی در طرح موضوع تحول می‌شویم. 🔸اگر نقطه‌ی کانونی موضوع تحول در سخنرانی ابتدای سال ایشان را، تأکید بر «دگرگونی ضعف‌های داخلی» و تبدیل آن به نقاط قوت بدانیم، در ادامه‌ی این اتساع مفهومی، به ضرورت «آمادگی نقش‌آفرینی» متناسب با تحولات و تغییر نظم جدید جهانی می‌رسیم. سپس شاهد تعریف تحول به‌عنوان نقطه‌ی اوج و فوقانی «حرکت و فعالیت بی‌وقفه»، بودیم که گویا به قصد آسیب‌شناسی برداشت‌های انتزاعی و غیرواقعی از این مفهوم بیان شد. تذکر به ضرورت نماندن در پیله‌ی تصمیمات متحولانه و «لزوم عمل پیگیرانه و دنبال‌گیری» تا پایان اجرای تصمیم با چنین هدفی بیان شد. گمان می‌کنم بیانات ایشان در دیدار دانشجویی دیروز، نقطه‌ی اوج شفاف‌سازی ایده‌ی تحول و افزودن ابعاد کارساز به آن بود. ایده‌ی «تحول مبنایی» که در نتیجه ترکیبی از سه مفهوم بلند «افق‌مند یا آرمان‌خواهی»، «امیدواری» و «عقلانیت» است، طرح شد تا منجر به اعتماد به نفس و احساس عزت در جوانان و دانشجویان به منظور «تحول در ذهن و واقعیت جامعه»ی خود و سپس «ذهن و واقعیت جهان» شود. به بیان شیوای ایشان آرمان‌خواهی «موتور» ایجاد چنین تحولی، امید «سوخت» این موتور و عقلانیت «فرمان» موتور تحول‌خواهی و حرکت است. 🔹در کنار این دلالت‌های آشکار از مفهوم تحول، دلالت‌های ضمنی دیگری نیز قابل فهم است که با اندکی تأمل می‌تواند به تکمیل نقشه‌ی راه تحول‌خواهی بینجامد. قبلا به سه معنا یا دلالت ضمنی یا پنهان در یادداشت «کشف معانی پنهان از گفتمان تحول» پرداخته‌ایم، در ادامه‌ی این یادداشت به دو معنای دیگر از آن معنای پنهان خواهیم پرداخت: 🔸اول. تحول مبتنی بر اشتراک در مسائل در برابر‌ تحول مبتنی بر عدم توافق اصالت یافتن و اولویت دادن به تغییر ضعف‌ها در خوانش رهبری از تحول، دارای یک معنای ظریف بوده که شایسته‌ی دقت است. چنین رویکردی ناشی از حساسیت مثبت ایشان به موضوع نقد و منتقد است. ماحصل چنین رویکردی پیداکردن اشتراکات با کسانی است که زبان نقدشان تندتر از زبان تعریف و تمجید است. به نظر می‌آید معنای چنین برداشتی، اشتراک در مسائل باشد. اگر نمی‌توان در خصوص قوت دانستن برخی مؤلفه‌ها به یک اشتراک حداکثری رسید، اما در مسأله‌ی دانستن ضعف‌ها می‌توان تا حدود زیادی این اشتراک را حاصل کرد. می‌ماند نوع مواجهه، روایت و خوانش ضعف‌ها که طبیعتا نباید انفعالی‌ باشد. یعنی نباید منجر به تجدیدنظر در اصل یک سیستم یا عدول از برخی اصول شود بلکه‌ باید نقد ضعف‌ها و دیدن مسائل، همچون هشداری به صاحبان حرف‌های بی‌عمل تلقی‌شده و زمینه‌ی اقدام و یا مطالبه‌ی رفع ضعف و حل مسأله را فراهم آورد. 🔹در مقابل این رویکرد، یعنی فراخوان حداکثری وحدت روی مسائل و ضعف‌ها، نیروهای معارض اولا خواهان ایجاد جریانی در ضعف دانستن قوت‌ها و ثانیا تشکیل جبهه‌ای در حمله به ریشه‌های چنین نقاط قوتی است. طبیعتا در چنین اقدامی امکان ایجاد اتحاد، ممتنع می‌شود، بلکه آنچه جریان می‌یابد سیاست «عدم توافق» است. خواهی نخواهی در همان ابتدا بخش‌های عظیمی از جمعیت مردم، کنار گذاشته شده‌‌ و یا معارض محسوب می‌شوند. اولین نقطه‌ی اختلافی در میان جریانات معارض در تعریف آنان از مفهوم مردم نمایان می‌شود، اینکه آنها چه کسانی هستند؟ عدم توافق روی تعاریف، اولین و کوچک‌ترین پیامد چنین برداشت معیوبی از مفهوم تحول است. 🔸دوم. تحول به معنای حرکتی جدی در مقابل تحول به معنای حرکتی ناقص، جزئی و خاص عنصر جدیت، یکی از بارزترین ویژگی‌های این اراده‌ی تحول‌خواهانه است. رهبری در ابتدای سال ۱۴۰۱ حرکت تحولی را حرکت جدی دانسته بودند که هم جامع، هم کلی و هم عمومی است. واقعیت آن است که تحول به معنای حرکت جدی تنها وقتی معنادار می‌شود که هم حائز جامع‌ترین‌ نگاه بوده، هم کلی‌ترین و مهم‌ترین مسائل را در نظر بگیرید و هم شامل بیشترین میزان جمعیت‌ها شود. بنابراین یک‌ اراده‌ی تحول‌خواهانه باید سیاست‌های خود را طوری تنظیم کند و فروع حکمرانی را طوری با اصل تحول تطبیق دهد که همزمان به نفع مردم، ایران و نظام‌ تمام شود.
🔹هر اراده‌ای که تنها معطوف به یکی از این سه ضلع باشد، مسلما یک‌ خواست متحولانه‌ نیست. چرا که اولا در واقعیت صحنه‌ی تفکیکی بین این سه ضلع قابل اشاره نیست و ثانیا در تجربه جمهوری اسلامی فرض وجود هر کدام از این سه ضلع بدون ضلع دیگر ناممکن است.‌ با همین شاخص می‌توان اراده‌ی تحول‌خواهانه معارض را مورد سنجه‌ قرار داد. 🔸واقعیت آن است که با این نگاه، هر اقدام یا عملیات آنان در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن جزئی، ناقص و خاص است. نه تنها خیر عمومی را به ارمغان نمی‌آورد که تبدیل به شرارتی علیه مردم، ایران و نظام‌ می‌شود.‌ در همین حوادث اخیر، چنین خبط و خطاهایی کم‌ دیده‌ نشد.‌‌ وقتی از ایران می‌گفتند، بخش اعظمی از مردم را جدا می‌کردند، وقتی از حق مردم دم می‌زدند، از شأن ایران می‌کاستند. حتی برای براندازی و فروپاشی نظام، ابایی از قربانی کردن مردم و تجزیه‌ی خاک وطن نداشتند.‌ 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️سرنوشت عجیب یک رفراندوم در انگلیس ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3811/ ▫️@vaavmag
🔻سرنوشت عجیب یک رفراندوم در انگلیس ✍️ سیده راضیه حسینی 🔹«خروج از اتحادیه اروپا یعنی چه؟» این پرتکرارترین سؤالی بود که مردم انگلیس بعد از رأی دادن به خروج از اتحادیه اروپا در یک «رفراندوم سراسری» در گوگل پرسیده بودند! موضوعی که حیرت جامعه‌شناسان و کارشناسان سیاسی را به همراه داشت. سؤالات پرتکرار بعدی هنوز عجیب‌تر بود: «اتحادیه‌ی اروپا چیست؟»، «اکنون که از اتحادیه‌ی اروپا خارج شده‌ایم، چه اتفاقی می‌افتد؟» 🔸مردم این کشور چند ماه درگیر رفراندومی برای ماندن یا نماندن کشورشان در اتحادیه‌ی اروپا بودند و یک دوقطبی شدید حول آن شکل گرفته بود؛ طرفداران دو گروه، روزها در خیابان روبروی هم صف‌آرایی کرده بودند، بیش از ۳۳ میلیون در رفراندوم شرکت کردند و در نهایت ۱۷ میلیون نفر به خروج انگلیس از اتحادیه‌ی اروپا رأی مثبت داده بودند. در پی این نتیجه، دیوید کامرون از نخست‌وزیری کنار رفته و ترزا می جای او را گرفته بود؛ و تمام این‌ها تبعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی متعددی را به‌همراه داشت. اما حالا بعد از تصمیم‌گیری درباره‌ی یکی از حساس‌ترین موضوعات این کشور که بر روی آینده‌ی اقتصادی تأثیری شگرفت داشت، مردم تازه داشتند در موتور جست‌وجو، دنبال معنای برگزیت و اتحادیه‌ی اروپا می‌گشتند! 🔹یکی از اصلی‌ترین دلایلی که به شکل‌گرفتن یک دوقطبی هیجانی دامن زده بود، اطلاعات غلطی بود که سیاسیون با سوءاستفاده از ناآگاهی مردم، به خورد جامعه داده بودند. روزنامه‌ی فرانسوی لوفیگارو بعدتر با انتشار گزارشی، چندین نمونه‌ی بارز از انتشار گسترده‌ی اطلاعات غیرواقعی را در سال ۲۰۱۶ میلادی مطرح و ابعاد آن را بررسی كرد. بر اساس این گزارش، همه‌پرسی انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا به‌عنوان یكی از بزرگترین تحولات جهان در سال جاری میلادی، از انتشار گسترده‌ی اخبار غیرواقعی متأثر شده بود. 🔸فضای دوقطبی و اطلاعات غلطی که در بازه‌ی منتهی به رفراندوم در حال انتشار بود، به واکنش‌های شدید در درون خود انگلیس هم منجر شده بود. كمیته‌ی منتخب دارایی (خزانه‌داری) مجلس عوام در گزارشی طرفداران و مخالفان خروج انگلیس از اتحادیه‌ی اروپا را به مبالغه‌گویی، ارائه‌ی فرضیه‌های غیرمحتمل و گمراه كردن مردم كشور متهم كرد. این كمیته‌ی فراحزبی تصریح كرده بود كه مبالغه‌گویی و ارائه‌ی فرضیه‌های غیرواقعی سبب شده است كه رأی‌دهندگان انگلیسی در همه‌پرسی دچار گمراهی و سردرگمی شوند. 🔹روزنامه‌ی شرق که این روزها مدافع سرسخت رفراندوم در ایران است، در وصف اتفاقی که آن روزها در انگلیس روی داده بود اینطور نوشت: «آنچه در سال ۲۰۱۶ اتفاق افتاد، باعث شد بسیاری به‌ویژه «متخصصان» و «دانشمندان» به فکر بازگشت به آغوش سرد «سیاست» بیفتند؛ چیزی که به صورت سنتی خود را از آن مبرا می‌دانستند و همیشه از گفتنش طفره می‌رفتند. این دو رخداد از آن نظر برایشان تلنگری جدی بود که نمی‌فهمیدند چرا توصیه‌های علمی و کارشناسی‌شان در برهه‌های حساسی مثل رفراندوم، اثرگذاری پیشین را در سطح جامعه ندارد که اگر می‌داشت، نمی‌شد آنچه که شد. در جامعه اما حرف‌های جدیدی هم به گوششان می‌رسید؛ حرف از دورانی جدید؛ دورانی که حتی نام و عنوانش، دل آنها را به‌عنوان کسانی که خود را همیشه رسولان و محافظان «حقیقت» می‌دانستند، به‌شدت می‌لرزاند؛ «دوران پساحقیقت». 🔸این موضوع تا مدت‌ها در مرکز توجه محققان قرار گرفت و تبدیل به یکی از نمادهای اصلی دوران «پساحقیقت» (Post Truth) شد.  عصری که مهم‌ترین ویژگی آن اینطور بیان شده است: دوره‌ای در سپهر سیاسی که در آن «فکت»ها و همه‌ی آنچه ما به‌عنوان واقعیت‌های عینی می‌شناسیم (که غالبا از سوی متخصصان و دانشمندان علوم مختلف صورت‌بندی می‌شوند) تأثیر کمتری در شکل‌دادن به افکار عمومی دارند. درعوض این «احساسات» و «باورهای شخصی» هستند که به تصمیم‌گیری‌های درونی یک جامعه جهت و معنا می‌دهند. جالب اینکه ۷ سال بعد و در سال ۲۰۲۳ یک نظرسنجی توسط دپارتمان تحقیقاتی «استاتیستا» انجام شد و از مردم بریتانیا این سؤال پرسیده شده بود که خروج از اتحادیه‌ی اروپا کار درستی بود یا نه؟ و ۵۳ درصد از شرکت‌کنندگان عنوان کردند تصمیم اشتباهی بوده است! 🔹این رفراندوم به یکی از شاخص‌ترین نمونه‌ها در ادبیات سیاسی جهان بود که نشان می‌داد گویا مراجعه به آرای عمومی در موضوعات تخصصی نیاز به بازنگری جدی دارد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️روش عطار برای حل یک معادله سی‌ مجهولی ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3812/ ▫️@vaavmag
🔻روش عطار برای حل یک معادله سی‌ مجهولی ✍️ پرستو علی‌عسگرنجاد 🔸من هیچ‌وقت ریاضی را دوست نداشتم. خشک بود و سفت، مثل ترکه‌چوبی که به همت هیچ دستی و حتی سرزانویی برای منعطف‌شدن، لبیک نمی‌گوید. در ریاضی مسائل غالباً روشن، مشخص و قطعی‌اند. نهایتش چند مجهول دارند. با کمی کلنجاررفتن، پاسخ پیدا می‌شود و پاسخ همان است که هست. دو نقطه را تنها یک پاره‌خط صاف به هم وصل می‌کند. پاسخ پیدا هم نشد، نشد! معادله را رها می‌کنیم و می‌رویم. 🔹من از ریاضی به ادبیات پناه آوردم. ادبیات، دست خیال را برای رسیدن به «امکان»‌های مختلف، باز می‌گذارد. ساختار را به رسمیت می‌شناسد، قاعده را می‌پذیرد، اما امکان تعدد مسیر را فراهم می‌کند. دو نقطه ناگزیر نیستند در یک مختصات ریاضی تغییرناپذیر، محکم سر جای خودشان بمانند. در ادبیات، کلمات، انعطاف را می‌فهمند. کلمات سیال‌اند. می‌توانند به هم نزدیک شوند. می‌توانند مختصات یکدیگر را، می‌توانند احوال هم را بفهمند. 🔸من از دریچۀ ادبیات به فرهنگ نگاه می‌کنم. به گمانم فرهنگ، ریاضی نیست، که اگر ریاضی باشد، مثل یک بی‌نهایت مبهم، روی دست ریاضی‌دان‌ها می‌ماند. مسائل فرهنگی، معادلات چندمجهولی‌اند، چندی که تا صد می‌رود. نمی‌شود دست روی یک مختصات فرهنگی گذاشت و گفت: «جواب، همین است که هست!» همیشه می‌شود دور مسئله‌ها چرخید و از دریچه‌ای نو، تماشایشان کرد و با این بازنگری، به پاسخی تازه رسید. ادبیات می‌گوید برای رسیدن دو نقطۀ فرهنگی به هم، ناگزیر از یک خط صاف همگانی نیستیم. ادبیات، هدهد خردمند دستۀ پرندگان است که پی راه می‌گردند. به همه سمت بال می‌زند. امکان‌ها را می‌سنجد. اگر کمی سمت نقطۀ روبه‌رو سرک بکشیم، مسیر دیگری برای رسیدن به هم، پیدا خواهیم کرد؟ ادبیات می‌گوید وحدت تنها با یک پاره‌خط صاف حاصل نخواهد شد. سینما هم وام‌دار همین ادبیات است که اعلام می‌کند: «راه‌های رسیدن به خدا، به عدد آدم‌های دنیاست» و در عین حال، «صراط مستقیم» را شانه‌به‌شانۀ دین، به رسمیت می‌شناسد. ذات ادبیات، همین متناقض‌نمای شیرینی‌ست که اهالی‌اش آن را عمیق و دقیق، درک می‌کنند. 🔹حالا روی صفحۀ شطرنجی روزگار، مسئلۀ «حجاب» رسم شده. ریاضی‌دان‌ها، ادبیاتی‌ها، فرهنگی‌ها، سینمایی‌ها و دین‌شناس‌ها، همه روی این صفحه خم شده‌اند و این مسئلۀ بغرنج را تماشا می‌کنند. پیر فرزانه‌ای، چندی پیش، پنجره‌ای نو سمت این مسئله باز کرد و «حجاب سیاسی» را به بقیه نشان داد. حالا، وزن مسئله با این نگاه نو، بیشتر هم شده. شمار مجهول‌هایش از حساب خارج است. چه‌کسی داوطلب می‌شود؟ چه‌کسی پای تخته می‌آید و بر این باور است که برای این معادلۀ صدهامجهولی، پاسخی یگانه دارد؟ 🔸من پای پنجرۀ ادبیات و فرهنگ، به تماشا ایستاده‌ام. هرگز ادعا نمی‌کنم پاسخ را می‌دانم، اما از این زاویه که به صفحۀ شطرنجی نگاه می‌کنم، یک چیز را می‌فهمم. انعطاف. انعطاف دربرابر تعصب. ریاضیات باید به دامن ادبیات بیاویزد تا برایش چراغ بگیراند. اگر بنا باشد در این معادله، نقطه‌ها، قرص و محکم، بی‌اعتنا به هم، سر جایشان بمانند، در بهترین حالت، تنها یک پاره‌خط مستقیم شاید آن‌ها را به هم برساند. از کجا معلوم که راهی جز این نباشد؟ برای معادله‌ای که صدها باعث و بانی دارد، مگر می‌شود یک پاسخ قطعی داد و به هیچ پنجرۀ دیگری قانع نشد؟ 🔹تعصب، نکتۀ انحرافی این معادله‌ست. تا وقتی نقاط دو سر نمودار، پا در یک کفش کنند و به هیچ زبان مشترکی نرسند، به جای پاسخ، تنها به یک گزارۀ قطعی می‌رسیم: دوقطبی. شکاف عمیقی وسط صفحه خواهد افتاد. جمعیت نقاط، متفرق خواهد شد. آن‌وقت، هیچ خط صاف و هیچ منحنی منعطفی نمی‌تواند از بریدگی کاغذ بگذرد و نقطه‌ها را به‌هم‌برساند. حقیقت، استوار و نستوه، سر جای خودش ایستاده. جایی‌ست در میانۀ این هزارتوی مغلق، شاید نزدیک‌تر به نقطه‌ای و دورتر از نقطه‌ای دیگر. برای برون‌رفت از این هزارتو، شرط اول قدم آن است که تعصب را کنار بگذاریم. 🔸پذیرش، همدلی، احترام متقابل و گفت‌وگوی سازنده، همه مولود همین تصمیم خواهند بود. آن‌وقت، اگر چنان که ادبیات به ما آموخته، با هم کلمه مبادله کنیم، اگر با کلمات روشن به استقبال هم برویم، شاید پاسخ، از میان دستان درهم‌گره‌خوردۀ ما جوانه بزند. شاید پیچک منعطفی دور دستان ما بپیچد و به یادمان بیاورد می‌توان از مسیرهای متعدد، به یکدیگر رسید. آن‌وقت، آینه‌ای اگر برابر ما باشد، از میان شاخ و برگ این پیچک سرسبز، تصویر باشکوهی را خواهیم دید. آن‌ها که منطق‌الطیر عطار را خوانده‌اند، خوب می‌دانند چه می‌گویم. چه خواهیم دید؟ شکوه بلندای قاف و سی مرغ که با همۀ تفاوت‌ها و کم‌وکاستی‌هایشان، کنار هم تا قاف بال زده‌اند و سیمرغ شده‌اند. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️زیبا کردن چیزهای نازیبا! ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3813/ ▫️@vaavmag
🔻زیبا کردن چیزهای نازیبا! ✍️ جعفر علیان‌نژادی 🔹زیبایی نقاشی‌گونه، معادل واژه‌ای است که در زیبایی‌شناسی با عنوان پیکچرسک یا پیتورسک از او یاد می‌شود. در حین مطالعه‌ی معنای دقیق این واژه و کاربست آن، متوجه موضوعی شدم که این روزها به نحوی با آن درگیریم. خوبی بسیاری از این مفهوم‌سازی‌ها و واژه‌یابی‌ها، کمکی است که آنها به درک ما از گیروگرفتاری‌های نوپدید و مسائل مستحدثه می‌کند. 🔸برای روشن شدن بیشتر معنای پیتورسک باید بدانیم‌ می‌توان در یک تقسیم بندی کلی، از سه نوع امر هنری حرف زد: امر والا، امر زیبا و امر پیتورسک. در این یادداشت تعریف امر والا و امر زیبا مدنظر نیست. اما امر پیتورسک در معنای عام خود به هر آن چیزی گفته می‌شود که شایسته‌ی بازنمایی (به‌تصویرکشیدن یا نقاشی‌کردن) است و تنها هنرمند صلاحیت انتخاب آن را دارد. در طول تطور‌ تاریخ هنر، تشخیص شایستگی بازنمایی اشیاء جهان خارج از ما توسط هنرمند، به تدریج مورد سؤال واقع شد و به نوعی این ملاک به ضد خود تبدیل شد. اگر در زمانی این تنها هنرمند بود که به بازنمایی نقاشی‌گونه‌ی جهان می‌پرداخت، با گذشت زمان هرچیزی توسط همه‌کس شایسته بازنمایی دانسته شد. به نوعی در خصوص هنر بودن یا نبودن بازنمایی همه‌چیز، سؤالاتی جدی در زیبایی‌شناسی مطرح شد. 🔹اگر قرار باشد همه‌چیز شایسته‌ی بازنمایی زیبا باشد، پس هنر به عنوان یک امکان خلق معنا و زیبایی، چه کارکردی برای هنردوستان خواهد داشت؟ این هنر چگونه می‌تواند منجر به فراروی و تأمل مخاطب شود؟ اصلا زیبایی این اثر چگونه به مخاطب منتقل شود؟ به هر حال سوالاتی از این دست، اساسا هنر بودن امر پیتورسک را زیر سؤال برد. با این توضیحات، هنرسازی از چیزهای غیرشایسته رایج شد. مثلا از امر پیتورسک در کمک به زیباسازی کاذب (اغواگری) کالاهای نظام‌ سرمایه‌داری استفاده شد. در صنعت تبلیغات نیز بهره‌برداری و به بیان بهتر سوءاستفاده از پیتورسک شایع شد. 🔸برخی فیلسوفان هنر نیز اساسا مدل بازنمایی اینستاگرام را نیز هنر پیتورسک می‌دانند. اینکه هر چیزی شایسته بازنمایی هست یا نیست، ارتباطی با زیبایی آن چیز ندارد، بلکه با منطق تجارت، شهرت، ابتذال و... مرتبط است. زیبا کردن چیزهای نازیبا منطق بازنمایی در اینستاگرام است. در هنگام مواجهه با صفحات این شبکه اجتماعی فراگیر وقتی چیزی توجه ما را جلب می‌کند، باید بدانیم که آیا در تله‌ی پیتورسک افتاده‌ایم، یا خیر. سؤال خودآگاهانه‌ای که می‌تواند این یادداشت پیش‌روی ما بگذارد آن است که بدانیم آیا این بازنمایی و زیباسازی واقعی است یا مرتبط با نیات دیگر است؟ به نوعی با فهم منطق هنر پیتورسک می‌توانیم خود را از شر هژمونی زیبایی و جذابیت کاذب، خلاص کنیم. در نهایت آنکه بدانیم پشت این تکنولوژی ارتباطی چه نیات پنهان دیگری خوابیده است. 🔹بگذارید مثال دیگری در رابطه با کاربرد هنر پیتورسک بزنیم. پیتورسک در حوزه‌ی سیاسی نیز می‌توان کارکرد داشته باشد.‌ امروز بنیان تمام نظام‌های مدعی دموکراسی بر سازوکار «نمایندگی» است. بدون واسطه‌ی نماینده، اساسا تحقق حکومت مردمی ممکن نیست. این مسأله در برخی موارد تبدیل به معضل می‌شود، خصوصا اگر پای هنر پیتروسک به‌ میان بیاید. این تنها نماینده‌ی شایسته است که می‌تواند به خوبی مطالبات و خواسته‌های مردم را نمایندگی کند. اما پیدایش نمایندگان مردم‌فریب، ملاک شایستگی نمایندگی را تغییر داده است. نماینده هر چقدر گنده‌گو و پروعده‌تر، پرطرفدارتر. پیتورسک ملاک شایستگی نمایندگی را عوض می‌کند. مثال دیگر کاربرد امر پیتورسک، ویترین برخی مغازه‌ها است. برای همه‌ی ما پیش آمده که برای خرید چیزی به بازار رفته‌ایم اما چیز دیگری توجهمان را جلب می‌کند. این تغییر توجه از چیز مورد نیاز به چیز جذاب، تاثیر پیتورسک ویترین و رنگ و لعاب بازار است. در خصوص پیتورسک مثال‌های دیگری هم می‌توان زد. کشف مثال‌های جدید، به معنای درک مفهوم پیتورسک و خودآگاهی از گرفتار نشدن به چنین تله‌هایی است. کافی است کمی با دقت مفهومی به‌ اطراف خود نگاه کنیم، تله‌های پیتورسک قابل شناسایی خواهد شد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔻این خطای شناختی را فراموش نکنید! ✍️ راحله صالحی 🔸آن روزها که شعار زن، زندگی، آزادی تازه میهمان سفره‌ی کلام بعضی‌ها شده بود؛ با یک عزیز پشت ترافیکی سنگین، ثانیه‌ها را دنبال می‌کردیم. ماشین‌های دوروبر، برخی موسیقی گوش می‌دادند و برخی رادیو. عده‌ای مثل ما با یکدیگر صحبت می‌کردند و گروهی سکوت بودند و تماشا. از کنار ماشینی رد شدیم که خواننده‌اش می‌خواند: «برای توی کوچه رقصیدن، برای ترسیدن به وقت بوسیدن، برای خواهرم خواهرت خواهرامون، برای...» تا چندصد متر جلوتر آهنگ باسماجت خودش را چسبانده بود به پرده‌ی گوش‌مان: «برای این همه شعارهای توخالی...». وقتی بالأخره موزیک تمام شد، یک سواری مثل برق و باد، از خط ویژه‌ی بغل‌دست‌مان رد شد و تنها صدای درون ماشینش را برای‌مان به یادگار گذاشت. «برای دختری که آرزو داشت پسر بود، برای زن زندگی آزادی... » 🔹بغل‌دستی‌ام گفت: «همه دارن به این آهنگه گوش می‌دن‌ ها!» ابروهایم را بالا انداختم و پرسیدم: «از چندتا ماشین صدای این آهنگ اومد؟» جواب داد دوتا. دوباره سؤال کردم: «الان چندتا ماشین توی ترافیکه؟» لب‌ها را به هم فشار داد، از پنجره بیرون را از نظر گذراند و گفت: «حدود دویست‌تا». چهره‌اش شبیه کودکان نادمی شده بود که سهوا سطل ماست را روی فرش تازه شسته‌ شده چپه کرده‌اند. موج خنده داشت روی لب‌هایم فرود می‌آمد که سر بزنگاه، درسته قورتش دادم تا فکر نکند مسخره‌اش می‌کنم. «دوتا از دویست‌تا، یعنی همه؟» بغل‌دستی‌ام رفت در افق محو شود و من رجوع کردم به آن‌چه از درس‌ها در ذهنم باقی مانده بود: 🔸«خطای شناختی»ای که در مکالمه‌ی میان من و دوستم رخ داده بوده بود، «تعمیم افراطی» نام داشت. روان‌شناسان می‌گویند «وقتی شما صرفا براساس یک رویداد خاص، یک الگوی کلی و فراگیر منفی را استنباط می‌کنید» مبتلا به این خطای شناختی شده‌اید. این دسته از افراد گرایش دارند که هر حادثه‌ی منفی و ناکامی را شکستی تمام‌عیار و تمام‌نشدنی تلقی کنند. استفاده از کلماتی مثل هرگز و همیشه زیاد در صحبت‌های آن‌ها دیده می‌شود. 🔹«خطای شناختی» یکی از شایع‌ترین ویروس‌های فکری است و مانند کووید-۱۹ انواع گوناگون دارد. ذهن‌خوانی، پیش‌گویی، فاجعه‌سازی، برچسب زدن، دست کم گرفتن جنبه‌های مثبت، فیلتر منفی، استدلال هیجانی، مقایسه‌های غیرمنصفانه، تفکر دوقطبی، و تعمیم افراطی فقط بخشی از سویه‌های مختلف این ویروس خطرناک هستند. البته خطاهای شناختی نوعی بیماری مخفی هستند که یافتن‌شان به دقت و آگاهی نیاز دارد. از طرفی به علت شیوع بالایی که دارند، حضورشان میان مردم عادی شده؛ آن‌قدر عادی که گاهی اگر نباشند فکر می‌کنیم یک جای کار می‌لنگد. 🔸بعضی وقت‌ها افکار منفی از ذهن ما عبور می‌کنند، اما سالم و به‌جا هستند. در چنین زمان‌هایی نیاز هست که برخورد واقع‌بینانه‌ و کارآمدی با افکار منفی و موقعیت‌های مرتبط با آن داشته باشیم. اما حقیقت این است که اکثر اوقات نگرش‌های منفی اغراق‌شده و دارای انحراف‌اند و به حالتی غیرواقع‌بینانه، مخدوش و ناشی از خطاهای شناختی می‌باشند. می‌دانید مشکل از چه زمانی شروع می‌شود؟ از هنگامی که ما این باورها و گمان‌های اغراق‌شده و انحراف‌یافته از واقعیت را عین واقعیت می‌پنداریم و فکر می‌کنیم وحی مُنزل هستند. فاجعه زمانی رخ می‌دهد که ما بر مبنای درست پنداشتن آن‌ها، دست به تنظیم رفتارهایمان می‌زنیم؛ و شما تصور کنید رفتاری که سرچشمه‌اش یک باور غلط باشد، چه آثار ویرانگری می‌تواند برای فرد و جامعه به جا بگذارد؟ 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔹️این خطای شناختی را فراموش نکنید! ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3814/ ▫️@vaavmag
🔹️راز های مهم رابطه مادر و فرزند ▪️تحقیقات جدید عصب شناسی پرده از راز مهمی درباره جایگاه « مادری » برداشت ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3815/ ▫️@vaavmag
🔻رازهای مهم رابطه‌ مادر و فرزند ▪️تحقیقات جدید عصب‌شناسی، پرده از راز مهمی درباره جایگاه «مادری» برداشت ✍️ سیده راضیه حسینی 🔸یک موقعیت پرتنش در فضای عمومی را در نظر بگیرید؛ مثلا به‌سختی جای پارک پیدا کرده‌اید، دیرتان شده و یکی به‌ناحق آن را تصاحب کند. چه واکنشی نشان می‌دهید؟ 🔹در چنین موقعیتی معمولا آدم‌ها یکی از این چند واکنش را انتخاب می‌کنند: یا به سرعت شروع می‌کنند به داد و فریاد و دعوا؛ یا برای اجتناب از درگیرشدن، قید آن جای پارک را می‌زنند و دوباره شروع می‌کنند به گشتن؛ یا از دیدن آن موقعیت شوکه‌ می‌شوند و می‌مانند چه واکنشی نشان دهند. بعضی‌ها هم پیاده می‌شوند و سعی می‌کنند محترمانه و قاطع از حق خود دفاع کنند. 🔸تحقیقات علمی جالبی در این خصوص وجود دارد که نشان می‌دهد واکنش فرد را «سیم‌کشی‌» مغزش تعیین می‌کند؛ یک مشخصه‌ی مغزی که در کودکی شکل می‌گیرد و ریشه در نوع ارتباط مادر با فرزندش دارد. (این ارتباط در غیاب مادر، توسط مراقب نوزاد شکل می‌گیرد.) این تحقیقات در حوزه «عصب‌شناسی بین‌فردی» (Interpersonal Neurobiology) انجام گرفته‌است؛ در این شاخه‌ی علمی که از تلفیق ۱۳ رشته ایجاد شده، نحوه‌ی رشد مغز و تأثیر ارتباطات‌ فردی بر روی آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد. همچنین محل دقیق فعالیت‌های مختلف در مغز مشخص شده و ثابت شده اگر این قسمت‌ها در دوران نوزادی و کودکی به درستی شکل نگیرد،  مشکلات عمده در زندگی افراد ایجاد می‌شود. طبق تحقیقات صورت گرفته در این حوزه، مغز دو بخش تحتانی و فوقانی دارد: 🔹بخش تحتانی که با حیوانات مشترک هستیم را بخش Fight Flight Freeze (بجنگ؛ فرار کن؛ در جا خشک شو) می‌نامند. این بخش واکنشی و کاملا غریزی هست و تعقل در آن جایی ندارد. این قسمت از مغز زمانی‌که فعال می‌شود به شکل ناخودآگاه فرد را در تعاملات با سایرین به یکی از این سه واکنش سوق می‌دهد: پرخاش، طفره ‌رفتن و ترک تعامل و یا ستم‌پذیری. - بخش بالایی که حیوانات یا ندارند و یا خیلی کوچک است بخش تعقل است که امور مربوط به تفکر و استدلال منطقی و بطور کلی برخورد عاقلانه با موضوعات مختلف در این قسمت مدیریت می‌شود. 🔸بخش عمده‌ی ساختار مغز انسان و از جمله این دو قسمت در دوران کودکی و در «تعامل مادر با فرزند» شکل می‌گیرد. کودکی که در سال‌های ابتدایی زندگی، نیازهای عاطفی و مراقبتی وی بواسطه‌ی حضور محبت‌‌آمیز و مداوم مادر یا یک مراقب امن تأمین نمی‌شود، یک دلبستگی ایمن در وی شکل نمی‌گیرد و بخش تحتانی مغز او فعال‌تر می‌شود. این فرد به تدریج که رشد می‌کند، بخش حیوانی مغز او غالب می شود و نتیجه آنکه در برخورد با موضوعات مختلف به جای برخوردی عاقلانه و مبتنی بر منطق، واکنش‌هایی نظیر پرخاش، طفره رفتن از موضوع و یا سکوت و ستم‌پذیری در وی شکل می‌گیرد؛ رفتارهایی که در جامعه به کرات دیده می‌شود. به عنوان نمونه می‌توان به برخورد پرخاشگرانه‌ی بین افراد به کوچک‌ترین بهانه اشاره كرد؛ چه در ترافیک و تصادفات و... و چه در روابط کاری و تجاری. 🔹بنابراین از نظر فیزیولوژیک، در صورت شکل‌گیری یک دلبستگی عاطفی سالم در اثر حضور محبت‌آمیز مادر در کنار فرزند، فردی با توانایی بالای مغزی جهت تعاملات منطقی و بهره‌مند از قدرت استدلال وارد جامعه می‌شود و در اثر عدم شكل‌گيری دلبستگی ايمن در دوران كودكی و در تعامل با مادر، فردی پای به جامعه می‌گذارد که قدرت تعقل پایینی دارد و برخوردهای غریزی در تعاملات وی غالب می‌شود. نکته‌ی مهم اینجاست که اگر به هر دلیلی مادر در کنار فرزند حضور ندارد، فردی که به‌عنوان مراقب در کنار نوزاد حضور دارد، باید با مهر و عاطفه، همان احساسِ امنیت حضور مادر را به او منتقل کند. 🔸اين موضوع يكی ديگر از شواهد بی‌شماری است كه ثابت می‌كند نقش مادری، كليدی‌ترين و اساسی‌ترين نقش در جامعه است كه هيچ نقش دیگری نمی‌تواند در شكل‌دهی به يک جامعه‌ی متمدن و اخلاق‌مدار بر آن پيشی بگيرد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مستند طنطوره 🔻 💠 به روایت محسن اردستانی 💠
🔹️سه نکته درباره جدیدترین کتاب تقریظی رهبر انقلاب ▫️https://vaavmag.ir/2023/04/3816/ ▫️@vaavmag