34.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸راوی: جعفر حسنخانی
🔻راه حل وضعیت امروز ایران چیست؟
▪️آشوب، مداخله خارجی و مشکلات نهاد دولت، این هر سه با هم از چالشهای ایران امروز است. اما ایران برای اولین بار نیست که با این شکل از چالشها مواجه شده است. در تاریخ معاصر ایران چنین چالشهایی قبلا نیز وجود داشته است. راهحل چیست و چه باید کرد؟ در این ویدئو دربارهی آن صحبت کردهایم.
#ویدئو_واو
🔹️پیشنهاد ها و ضد پیشنهاد های نمایشگاه کتاب
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3817/
▫️@vaavmag
🔻پیشنهادها و ضد پیشنهادهای نمایشگاه کتاب
✍️ محمدصادق علیزاده
🔸یک. هرزهگردی نکنید! به بیان مؤدبانهتر، بدون برنامه راهی نمایشگاه نشوید. چرا؟! توی یک چاه ویل میافتید که ته ندارد. خودتان هم فکر میکنید خیلی بهره بردهاید درحالیکه صرفا چند ساعت وقت تلف کردهاید و خستگی مضاعفی برای خودتان به جان خریدهاید که تا یک هفته باید پماد ویکس به پاهاتان بمالید!
🔹دو. نمیگویم ریز دقیق کتابهای مورد علاقهتان را فهرست کنید؛ نه! شما حتما بعضی حوزههای مطالعاتی دارید که بهدلیل شغلی، علاقهی شخصی، مهارتی یا حتی تحصیلی آنها را دنبال میکنید. لاجرم پیش از رفتن به نمایشگاه ناشرانی که توی این حوزهها فعالیت دارند را شناسایی کنید و در مرحلهی اول فقط سراغ آنها بروید. تأکید میکنیم توی این مرحله فقط و فقط سراغ همینها بروید. در مراحل بعدی اگر جانی ماند و البته چیزی توی کارت بانکیتان، شروع کنید به هرزهگردی.
🔸سه. خب حالا سؤال اصلی رخ مینماید که چطور ناشران و علایقمان را شناسایی کنیم. در زمینهی علایق مطالعاتیتان بهترین کسی که میتواند بهتان کمک کند خودتان هستید. اینها را لیست کنید. در مرحلهی بعد بروید سراغ کسی که توی فضای نشر شناخت دارند؛ از خبرنگاران و روزنامهنگاران گرفته تا خورهی کتابها تا دوستان و آشنایان و حتی بلاگرهای آدمحسابی حوزهی کتاب. معمولا این افراد توی شبکههای اجتماعی، توی شبکههای بهم متصل، بهم وصلند. کافیست صفحهی اینستاگرام یکی از اینها را پیدا کنید و بروید توی لیست فالویینگهایش تا همینجور بهصورت گلولهبرفی تعدادی از این افراد را شکار کنید.
🔹چهار. ترجیحا بهصورت تیمهای سه چهار نفرهی دوستانه به نمایشگاه بروید. البته تیمهایی که اعضایشان مثل شما مقدمات بندهای قبل را طی کرده باشند. اینجوری یک گروه کوچک هستید با علایق متنوع و متعدد که همدیگر را از نظر معرفی کتابهای خوب پوشش میدهند، هم اینکه گذران زمان را کمتر را متوجه میشوید. دقت کنید بیشتر از چهار نفر نشوید. تعداد که بیشتر بشود نه تنها مفید نیست بلکه اثر عکس هم دارد.
🔸پنج. اگر راجع به خرید بعضی از عناوین تردید دارید قبل از رفتن به نمایشگاه با دوستان و آشنایان کتابشناس مشورت کنید یا سری به شبکهی اجتماعی کتابخوانها (هم گودریدز هم بهخوان) بزنید و عنوان مورد نظر را جستجو و مطالبی را که دیگران دربارهاش نوشتهاند بخوانید. توی اینستاگرام هم هشتگ آن عنوان کتاب را جستجو کنید و مطالب را بخوانید.
🔹شش. اگر به نیت خرید به نمایشگاه میروید یک چرخدستی خرید خانگی با خودتان ببرید. از همانها که بعضیها توی راهپیمایی اربعین هم میبرند. خرید هم کردید محموله را بگذارید توی چرخ دستی. اینجوری از خرکش کردن انواع و اقسام نایلونهای تا خرخره پر از کتاب هم راحت میشوید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🔹️در شبکه یک سیما چه خبر است ؟
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3818/
▫️@vaavmag
🔻در شبکه یک سیما چه خبر است؟!
✍️ امین علویزاده
🔹در روزهایی که تلویزیون وضعیت نگرانکنندهای را از حیث مخاطب پشت سر میگذارد، با نگاهی گذرا به آنتن برخی از شبکهها که اتفاقا خاستگاه تحولی سازمان به حساب میآیند، نگرانی پیرامون این نهاد مهم انقلاب اسلامی بیشتر گردیده است. بهطور مثال فقط به این آمار گذرا از شبکهی یک سیما توجه کنید:
- برنامهی «ورزش و مردم» که جزو قدیمیترین برندهای تلویزیونی سیما به حساب میآید پس از ۴۲ سال (از سال ۱۳۶۰) تولیدش متوقف شده است.
- برنامهی «سیمای خانواده» که مهمترین برنامهی خانوادگی سیما در دهههای ۷۰ و ۸۰ به حساب میآید، پس از ۲۹ سال چراغش خاموش شده است.
- برنامهی «صبح بخیر ایران» که تا همین پارسال طبق نظرسنجیهای اعلامی صداوسیما پرمخاطبترین برنامهی صبحگاهی سیما به حساب میآمد پس از ۳۰ سال دیگر در تلویزیون دیده نمیشود.
- فرمول یک، آفتاب شرقی، مسابقهی ایران، نگاه یک و... هم طی یک سال گذشته تعطیل شدهاند.
🔸آنهایی که تلویزیونی هستند و خاک صحنه خوردهاند میدانند که برای خلق یک برند رسانهای چه تعداد منابع انسانی کار کردهاند، چه پولهای درشتی خرج شده است و چه میزان صبر و اعتماد با آزمون و خطا همراه شده که مخاطبین بنشینند پای چنین برنامههایی. میدانند که چهره شدن امثال هرمز شجاعیمهر، ندا ملکی، علی ضیاء و... چقدر هزینهبردار بوده است و برای هنگامهی به ثمر رسیدنشان چند نفر ساعت خودشان را خرج کردهاند.
🔹به نظر میرسد بزرگترین مشکل کنونی شبکهی یک، ساختار مدیریتی آن است. رئیس محترم و جدید شبکه که از معاونت استانهای حوزهی هنری (که اتفاقا در آنجا خیلی موفق بوده) به ناگاه با رزومهی صرفا مستندسازی، به ریاست ملیترین شبکهی سیما منصوب میشود و دومینوی فقدان تیم رسانهای، کنار گذاشتن تهیهکنندههای کارآمد به اسم انقلابیگری، خلاء استراتژی در مدیریت صف و ستاد، و حضور پررنگ طیف مشهد حوزهی هنری در لایههای مدیران میانی شبکه، همه و همه دست به دست هم میدهد تا نهادی که تا چند سال پیش گوی سبقت پرمخاطبترین شبکه را از شبکهی سه گرفته بود، امروز بییال و کوپال و بدون هیچ طراحی مشخصی هزینههای هنگفتی را برای تولیدات خود خرج کند و خروجیاش بشود برنامههای بیکیفیت و دود آن هم بیشتر از همه، به چشم مخاطب بینوا برود.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🔹️انتخاب کنید: شما جزو کدام یک از دسته ها هستید ؟
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3819/
▫️@vaavmag
🔻انتخاب کنید: شما جزو کدام یک از دستهها هستید؟
✍️ فاطمهسادات امامی
🔸تابهحال با این سؤال مواجه شدهاید که ما در چه سطحی از معنای زندگی هستیم؟ اگر زندگی روزانه و سالانهی ما را چارلی چاپلینوار و صامت روی دور تند بگذارند روزمرگیهای ما چه هدف نهایی را در خودش دنبال میکند؟ آدمها چطور میفهمند هدف دیگران در زندگیشان چیست؟ دیوید بروکس در کتاب کوه دوم، تحلیلی از دو سطح متفاوت زندگی و هدفگذاریهای ما دارد:
🔹در دستهی اول آدمها میخواهند یک پلیس، پزشک، کارآفرین یا چیزی مثل اینها باشند و برای آن تلاش میکنند. میخواهند هویتی برای خود تشکیل دهند و سعی کنند نشانی از خود در جهان بر جای بگذارند. خانواده تشکیل میدهند و از والدین خود مستقل میشوند. به عقیدهی دیوید بروکس این آدمها در مسیر رسیدن به قلهی نخستین کوه هستند که شمال آرزوها و هدفهایی است که فرهنگ عمومی آنها را تأیید میکند؛ مثل رسیدن به موفقیت، شهرت مناسب، دعوت شدن به اجتماع، تجربهی کامیابیهای شخصی و تمام چیزهای معمولی مثل خانهی خوب، خانوادهی خوب، غذای خوب، دوستان خوب...
🔸اما به عقیدهی دیوید بعد از رسیدن به قلهی کوه اول یک اتفاق میافتد یک سؤال بزرگ پیش روی همه قرار میگیرد: «همهاش همین بود؟!» در این نقطه در سراشیبی کوه اول به سمت پایین سقوط میکنند. یعنی بعد از چشیدن طعم موفقیتهای کوه اول احساس رضایت کامل ندارند. تعجب میکنند. احساس میکنند باید سفری عمیقتر وجود داشته باشد. البته بعضیها هم نه با این سؤل بلکه با تجربهی یک شکست از بالای آن قله به پایین میافتند. این نقطه دقیقاً جایی است که «شکست خوردن در زندگی میتواند شما را متوجه هدفی کند که بهتر از خوشبختی است». بعد از این درک و در این مرحله شما در آستانهی صعود به قلهی کوه دوم قرار میگیرید به قول دیوید بروک این درک و این فصلهای رنج، راهی برای افشای عمیقترین بخشهای خودمان هستند اگر در این سراشیبی سقوط باقی بمانیم و راکد باشیم، میشویم آن آدم سالخوردهای که در درون خودش از شکایتها و رنجشهای ابدی پرستاری و مراقبت میکند و زندگی خود را مثل یک سرخوردگی بیپایان میبیند که تا روزهای آخر عمر با او همراه خواهد بود.
🔹اما برای عدهای این فصل از سرخوردگیها در حکم توقفی است در جریان سطحی زندگی روزمرهی ما. با این وقف میتوانند بخش عمیقتری از خودشان را ببینند. جریانی که در آن یک تمایل به فراتر رفتن از خود و مراقبت از دیگران وجود دارد. چیزهای آشنا را اینبار با چشمهای جدیدی میبینند. دیگر علاقهمند به چیزی نیستند که دیگران به آنها القا میکنند. دیگر صرفاً بهدنبال منفعت شخصی نیستند. بهدنبال پول، قدرت و شهرت نیستند بلکه میخواهند به چیزی برسند که واقعاً ارزشمند است. دیوید بروکس این خواسته را کوه دوم زندگی اخلاقی میداند که تلاش برای رسیدن به آن از درهی رنجها شروع میشود و در متن رنج، انگیزهی حرکت به سوی آن شکل میگیرد. آنها در سیری قرار میگیرند که اگر جهان به آنها بگوید خواهان استقلال باشند آنها وابستگی متقابل میخواهند.
🔸دنیا به آنها میگوید بهدنبال آزادی فردی باشند اما آنها بهدنبال صمیمیت، مسئولیت و تعهد هستند. مجلات روی دکهها از آنها میخواهند که از خود بپرسند: «چه کاری میتوانم انجام دهم تا خودم را خوشحال کنم؟» اما آنها به چیزی بزرگتر از کامیابی شخصی چشم دوختهاند. این آدمها از طریق رنجهایشان ساختهوپرداخته شدند. در این نقطه آدمها متوجه میشوند که بله بعد از همهی این رنجهای سپری شده، کوه اول، کوه من نبوده است. یک کوه بزرگتر هم وجود دارد که در تضاد با کوه اول نیست و باید به سمت آن حرکت کرد. این سفر دورهی جدیدی از حس رضایتمندی عمیق برای آنهاست.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🔹️لطفاً سوت پایان را بزنید !
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3820/
▫️@vaavmag
🔻 لطفا سوت پایان را بزنید!
✍️ صغری عاشوری
🔹پول زیاد درآوردن و خوب خرج کردن، عمل ناپسندی نیست مشروط به رعایت تعادل! وقتی تعادل رعایت نشود این رفتار آفتی میشود که گریبان آدمی را سفت میچسبد و روزگارش را تیره میسازد. امروز کسی که ثروت زیاد دارد و زندگی لاکچری برای خود رقم میزند مورد شماتت قرار میگیرد یا حسادت؟ به نظر میرسد کسی چنین فردی را شماتت نمیکند که هیچ، بلکه بسیاری به داشتههای او غبطه هم میخورند! آدمها مصرفزده شدهاند و از آن لذت میبرند! مسابقهای که هیچ خط پایانی ندارد!
🔸اما از چه زمانی به جای دست رد زدن به مصرفزدگی انسانها تشنهترش هم شدند؟ پاسخ این است از وقتی که شادکامی و خوشبختی با امکان راحت و زیاد خرج کردن معنا شدند. برای این کار رسانه، بازیگران، تبلیغات مد، ورزشکاران و حتی سیاستمداران وارد میدان شدند. آنها زندگیهای ثروتمندانه خود را با تصاویری جذاب به مردم مخابره میکردند و خود را شادکام و خوشبخت، مقبول و محبوب در میان مردم معرفی میکردند.
🔹این تصویرسازی آنقدر قدرتمند بود که حتی پس از خودکشی افراد سرشناسی چون مرلین مونرو یا ویرجینیا وولف که درمجلات نمادی از «مصرفگرایی، خوبشختی است» بودند، کسی از خود سوال نکرد اینها که رفاه زیادی داشتند پس چرا دست به خودکشی زدند؟
🔸وقتی مصرفزدگی در نگاه مردم تبدیل به یک چیز خوب و باارزش شد، آنان که ثروتی نداشتند هم به سوی تظاهر به ثروتمند بودن سوق پیدا میکردند. آنجا بود که فیکها شروع به رشد کردند. از طلای بدلی بگیرید تا محصولاتی فیکی که برند و نشان شرکتهای معروف را کپی کرده و روی محصول خودشان میچسبانند. البته اسمش را هم به جای فیک گذاشتند «های کپی» تا مصرف کننده در باطن خودش کمتر دچار عذاب وجدان شود!
🔹مصرف گرایی برای انسان عاقبت گزافی دارد اما عاقبت آن برای زنان گزافتر است. زنان در کنار تمام جنبههای مصرفزدگی که با مردان مشترک است یک گرفتاری مضاعف هم دارند و آن سپردن جسم به انواع جراحیها و تزریقهاست چرا که مصرفزدگی جسم را هم به مثابه کالا میبیند.آنها مجبورند برای چشیدن طعم خوشبختی که دنبالش هستند با تمام جسم و جان خود به دنیای مصرفگرایی وارد شوند.
🔸مصرفگرایی به مثابه سرابی میماند که انسان را به طمع سیراب شدن به سمت خود میکشاند اما در نهایت برهوت بیآبی را نصیبش میکند. این درحالی است که دین میگوید راه اینکه شما حس کنید خوشبختیت این همه سخت گرفتن به جسم و روان و جیبتان نیست، شادکامی در دیدن کاستیها حاصل نمیشود بلکه با شکر داشتهها پدیدار میشود.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
38.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸راوی : محمد پورغلامی
🔻چرا و چگونه ما انسانها خشمگین میشویم؟
🔹 اگر در جامعهای «خشم» بازتولید شود، چه افقی در انتظار آن است؟. جامعهی خشمگین چگونه جامعهای است؟ چه کسانی خشم را در جامعه به وجود میآورند؟ در این ویدئو دربارهی این موضوع صحبت کردهایم.
#ویدیو_واو
🔹️بمب ها فرقی بین خون ها نمیگذارند
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3821/
▫️@vaavmag
🔻بمبها فرقی بین خونها نمیگذارند
✍️ عبدالله حسنی
🔸سال ۱۳۶۴ به ایران مهاجرت کردیم، روزهایی که ایران درگیر جنگ با رژیم بعث بود. وقتی صدای آژیر بلند میشد با همسایهها همگی سمت پناهگاه میدویدیم، آن لحظات ایرانی و افغانستانی معنا نداشت. برای بمبی که به سمت ما شلیک شده بود ملیتها و خونها فرقی نداشت. جنگ باعث شد ما فقط همسایه نباشیم، وقتی بزرگترهایمان کنار ایرانیها به جنگ با صدام رفتند، همخون هم شدیم. حتی در صف نفت و کوپن خواربار هم با هم بودیم!
🔹یکبار در مدرسه، مدیرمان سرصف نام من را خواند تا جایزهای به من بدهد، او رو به همهی بچهها گفت: «عبدالله و هموطنان او قهرمان هستند، آنها ارتش سرخ شوروی را شکست دادند». همگی الله اکبر گفتند. بعد از جنگ وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند و به میهن بازگشتند من هم میرفتم تماشا، با دیدن آزادههای ایرانی از ته دل شاد میشدم.
🔸ما یک گروه جهادی داریم که با هدف کمک به مهاجرین افغانستانی تأسیس شده اما بارها به کمک برادران ایرانی هم شتافتهایم. مثلا وقتی سیل گلستان آمد و آن خسارتها را زد، ما هم گروهمان را برداشتیم و رفتیم گلستان. در این گروه جهادیمان یک پزشک ایرانی از اهالی میانه حضور داشت که هر جمعه صبح داوطلبانه خودش به خانهی مهاجرین افغانستانی میرفت و بیمارانشان را ویزیت میکرد.
🔹اوایل دههی نود در سوریه فتنهای بزرگ اتفاق افتاد و فصل دوم «خونشریکی» به تعبیر مرحوم محمد سرور رجایی شروع شد. ایرانی و افغانی کنار هم زیر یک پرچم جان دادند. آنجا برادری ما خیلی بیشتر شد. آن چیزی که ما را باهم برادر کرده بود نه همسایگی خاکها، که یکی بودن عقیدهها بود.
🔸ایران و افغانستان در هم تنیده است. یادم هست یکی از آشنایان، زن ایرانی از تبریز گرفته بود، همیشه طعم کوفتههای تبریزیاش را با لذت به یاد می آورم.یا دوستان دیگری دارم که دختر به خانواده ایرانی دادهاند. دلم میخواهد حداقل در این متن، مرزهای دستساز بشری را بردارم و آنقدر ایرانی و افغانی نگویم وقتی این همه در هم تنیدهایم، وقتی دیگر شمار دوستان ایرانیام از دستم در رفته، مثل صادق، مثل ذبیحالله...من با دوستان ایرانیام ساعتها بحث کردهام باهم گفتهایم و خندیدهایم و خیلیجاها غم یکدیگر را خوردهایم.
🔹شاید عجیب باشد، تنها جایی که یادم میاندازند من یک افغانستانی هستم و نه ایرانی و یکهو تمام این خط کشیهای انسانی و دستساز پررنگ میشود، موقع تمدید اقامت است. اینها را نوشتم تا یادآوریای باشد که ما خیلی سال است دیگر فقط همسایه نیستیم، خیلی وقت است که همجانیم، و خونشریک.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir