🔻انتخاب کنید: شما جزو کدام یک از دستهها هستید؟
✍️ فاطمهسادات امامی
🔸تابهحال با این سؤال مواجه شدهاید که ما در چه سطحی از معنای زندگی هستیم؟ اگر زندگی روزانه و سالانهی ما را چارلی چاپلینوار و صامت روی دور تند بگذارند روزمرگیهای ما چه هدف نهایی را در خودش دنبال میکند؟ آدمها چطور میفهمند هدف دیگران در زندگیشان چیست؟ دیوید بروکس در کتاب کوه دوم، تحلیلی از دو سطح متفاوت زندگی و هدفگذاریهای ما دارد:
🔹در دستهی اول آدمها میخواهند یک پلیس، پزشک، کارآفرین یا چیزی مثل اینها باشند و برای آن تلاش میکنند. میخواهند هویتی برای خود تشکیل دهند و سعی کنند نشانی از خود در جهان بر جای بگذارند. خانواده تشکیل میدهند و از والدین خود مستقل میشوند. به عقیدهی دیوید بروکس این آدمها در مسیر رسیدن به قلهی نخستین کوه هستند که شمال آرزوها و هدفهایی است که فرهنگ عمومی آنها را تأیید میکند؛ مثل رسیدن به موفقیت، شهرت مناسب، دعوت شدن به اجتماع، تجربهی کامیابیهای شخصی و تمام چیزهای معمولی مثل خانهی خوب، خانوادهی خوب، غذای خوب، دوستان خوب...
🔸اما به عقیدهی دیوید بعد از رسیدن به قلهی کوه اول یک اتفاق میافتد یک سؤال بزرگ پیش روی همه قرار میگیرد: «همهاش همین بود؟!» در این نقطه در سراشیبی کوه اول به سمت پایین سقوط میکنند. یعنی بعد از چشیدن طعم موفقیتهای کوه اول احساس رضایت کامل ندارند. تعجب میکنند. احساس میکنند باید سفری عمیقتر وجود داشته باشد. البته بعضیها هم نه با این سؤل بلکه با تجربهی یک شکست از بالای آن قله به پایین میافتند. این نقطه دقیقاً جایی است که «شکست خوردن در زندگی میتواند شما را متوجه هدفی کند که بهتر از خوشبختی است». بعد از این درک و در این مرحله شما در آستانهی صعود به قلهی کوه دوم قرار میگیرید به قول دیوید بروک این درک و این فصلهای رنج، راهی برای افشای عمیقترین بخشهای خودمان هستند اگر در این سراشیبی سقوط باقی بمانیم و راکد باشیم، میشویم آن آدم سالخوردهای که در درون خودش از شکایتها و رنجشهای ابدی پرستاری و مراقبت میکند و زندگی خود را مثل یک سرخوردگی بیپایان میبیند که تا روزهای آخر عمر با او همراه خواهد بود.
🔹اما برای عدهای این فصل از سرخوردگیها در حکم توقفی است در جریان سطحی زندگی روزمرهی ما. با این وقف میتوانند بخش عمیقتری از خودشان را ببینند. جریانی که در آن یک تمایل به فراتر رفتن از خود و مراقبت از دیگران وجود دارد. چیزهای آشنا را اینبار با چشمهای جدیدی میبینند. دیگر علاقهمند به چیزی نیستند که دیگران به آنها القا میکنند. دیگر صرفاً بهدنبال منفعت شخصی نیستند. بهدنبال پول، قدرت و شهرت نیستند بلکه میخواهند به چیزی برسند که واقعاً ارزشمند است. دیوید بروکس این خواسته را کوه دوم زندگی اخلاقی میداند که تلاش برای رسیدن به آن از درهی رنجها شروع میشود و در متن رنج، انگیزهی حرکت به سوی آن شکل میگیرد. آنها در سیری قرار میگیرند که اگر جهان به آنها بگوید خواهان استقلال باشند آنها وابستگی متقابل میخواهند.
🔸دنیا به آنها میگوید بهدنبال آزادی فردی باشند اما آنها بهدنبال صمیمیت، مسئولیت و تعهد هستند. مجلات روی دکهها از آنها میخواهند که از خود بپرسند: «چه کاری میتوانم انجام دهم تا خودم را خوشحال کنم؟» اما آنها به چیزی بزرگتر از کامیابی شخصی چشم دوختهاند. این آدمها از طریق رنجهایشان ساختهوپرداخته شدند. در این نقطه آدمها متوجه میشوند که بله بعد از همهی این رنجهای سپری شده، کوه اول، کوه من نبوده است. یک کوه بزرگتر هم وجود دارد که در تضاد با کوه اول نیست و باید به سمت آن حرکت کرد. این سفر دورهی جدیدی از حس رضایتمندی عمیق برای آنهاست.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🔻 لطفا سوت پایان را بزنید!
✍️ صغری عاشوری
🔹پول زیاد درآوردن و خوب خرج کردن، عمل ناپسندی نیست مشروط به رعایت تعادل! وقتی تعادل رعایت نشود این رفتار آفتی میشود که گریبان آدمی را سفت میچسبد و روزگارش را تیره میسازد. امروز کسی که ثروت زیاد دارد و زندگی لاکچری برای خود رقم میزند مورد شماتت قرار میگیرد یا حسادت؟ به نظر میرسد کسی چنین فردی را شماتت نمیکند که هیچ، بلکه بسیاری به داشتههای او غبطه هم میخورند! آدمها مصرفزده شدهاند و از آن لذت میبرند! مسابقهای که هیچ خط پایانی ندارد!
🔸اما از چه زمانی به جای دست رد زدن به مصرفزدگی انسانها تشنهترش هم شدند؟ پاسخ این است از وقتی که شادکامی و خوشبختی با امکان راحت و زیاد خرج کردن معنا شدند. برای این کار رسانه، بازیگران، تبلیغات مد، ورزشکاران و حتی سیاستمداران وارد میدان شدند. آنها زندگیهای ثروتمندانه خود را با تصاویری جذاب به مردم مخابره میکردند و خود را شادکام و خوشبخت، مقبول و محبوب در میان مردم معرفی میکردند.
🔹این تصویرسازی آنقدر قدرتمند بود که حتی پس از خودکشی افراد سرشناسی چون مرلین مونرو یا ویرجینیا وولف که درمجلات نمادی از «مصرفگرایی، خوبشختی است» بودند، کسی از خود سوال نکرد اینها که رفاه زیادی داشتند پس چرا دست به خودکشی زدند؟
🔸وقتی مصرفزدگی در نگاه مردم تبدیل به یک چیز خوب و باارزش شد، آنان که ثروتی نداشتند هم به سوی تظاهر به ثروتمند بودن سوق پیدا میکردند. آنجا بود که فیکها شروع به رشد کردند. از طلای بدلی بگیرید تا محصولاتی فیکی که برند و نشان شرکتهای معروف را کپی کرده و روی محصول خودشان میچسبانند. البته اسمش را هم به جای فیک گذاشتند «های کپی» تا مصرف کننده در باطن خودش کمتر دچار عذاب وجدان شود!
🔹مصرف گرایی برای انسان عاقبت گزافی دارد اما عاقبت آن برای زنان گزافتر است. زنان در کنار تمام جنبههای مصرفزدگی که با مردان مشترک است یک گرفتاری مضاعف هم دارند و آن سپردن جسم به انواع جراحیها و تزریقهاست چرا که مصرفزدگی جسم را هم به مثابه کالا میبیند.آنها مجبورند برای چشیدن طعم خوشبختی که دنبالش هستند با تمام جسم و جان خود به دنیای مصرفگرایی وارد شوند.
🔸مصرفگرایی به مثابه سرابی میماند که انسان را به طمع سیراب شدن به سمت خود میکشاند اما در نهایت برهوت بیآبی را نصیبش میکند. این درحالی است که دین میگوید راه اینکه شما حس کنید خوشبختیت این همه سخت گرفتن به جسم و روان و جیبتان نیست، شادکامی در دیدن کاستیها حاصل نمیشود بلکه با شکر داشتهها پدیدار میشود.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
38.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸راوی : محمد پورغلامی
🔻چرا و چگونه ما انسانها خشمگین میشویم؟
🔹 اگر در جامعهای «خشم» بازتولید شود، چه افقی در انتظار آن است؟. جامعهی خشمگین چگونه جامعهای است؟ چه کسانی خشم را در جامعه به وجود میآورند؟ در این ویدئو دربارهی این موضوع صحبت کردهایم.
#ویدیو_واو
🔹️بمب ها فرقی بین خون ها نمیگذارند
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3821/
▫️@vaavmag
🔻بمبها فرقی بین خونها نمیگذارند
✍️ عبدالله حسنی
🔸سال ۱۳۶۴ به ایران مهاجرت کردیم، روزهایی که ایران درگیر جنگ با رژیم بعث بود. وقتی صدای آژیر بلند میشد با همسایهها همگی سمت پناهگاه میدویدیم، آن لحظات ایرانی و افغانستانی معنا نداشت. برای بمبی که به سمت ما شلیک شده بود ملیتها و خونها فرقی نداشت. جنگ باعث شد ما فقط همسایه نباشیم، وقتی بزرگترهایمان کنار ایرانیها به جنگ با صدام رفتند، همخون هم شدیم. حتی در صف نفت و کوپن خواربار هم با هم بودیم!
🔹یکبار در مدرسه، مدیرمان سرصف نام من را خواند تا جایزهای به من بدهد، او رو به همهی بچهها گفت: «عبدالله و هموطنان او قهرمان هستند، آنها ارتش سرخ شوروی را شکست دادند». همگی الله اکبر گفتند. بعد از جنگ وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند و به میهن بازگشتند من هم میرفتم تماشا، با دیدن آزادههای ایرانی از ته دل شاد میشدم.
🔸ما یک گروه جهادی داریم که با هدف کمک به مهاجرین افغانستانی تأسیس شده اما بارها به کمک برادران ایرانی هم شتافتهایم. مثلا وقتی سیل گلستان آمد و آن خسارتها را زد، ما هم گروهمان را برداشتیم و رفتیم گلستان. در این گروه جهادیمان یک پزشک ایرانی از اهالی میانه حضور داشت که هر جمعه صبح داوطلبانه خودش به خانهی مهاجرین افغانستانی میرفت و بیمارانشان را ویزیت میکرد.
🔹اوایل دههی نود در سوریه فتنهای بزرگ اتفاق افتاد و فصل دوم «خونشریکی» به تعبیر مرحوم محمد سرور رجایی شروع شد. ایرانی و افغانی کنار هم زیر یک پرچم جان دادند. آنجا برادری ما خیلی بیشتر شد. آن چیزی که ما را باهم برادر کرده بود نه همسایگی خاکها، که یکی بودن عقیدهها بود.
🔸ایران و افغانستان در هم تنیده است. یادم هست یکی از آشنایان، زن ایرانی از تبریز گرفته بود، همیشه طعم کوفتههای تبریزیاش را با لذت به یاد می آورم.یا دوستان دیگری دارم که دختر به خانواده ایرانی دادهاند. دلم میخواهد حداقل در این متن، مرزهای دستساز بشری را بردارم و آنقدر ایرانی و افغانی نگویم وقتی این همه در هم تنیدهایم، وقتی دیگر شمار دوستان ایرانیام از دستم در رفته، مثل صادق، مثل ذبیحالله...من با دوستان ایرانیام ساعتها بحث کردهام باهم گفتهایم و خندیدهایم و خیلیجاها غم یکدیگر را خوردهایم.
🔹شاید عجیب باشد، تنها جایی که یادم میاندازند من یک افغانستانی هستم و نه ایرانی و یکهو تمام این خط کشیهای انسانی و دستساز پررنگ میشود، موقع تمدید اقامت است. اینها را نوشتم تا یادآوریای باشد که ما خیلی سال است دیگر فقط همسایه نیستیم، خیلی وقت است که همجانیم، و خونشریک.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
44.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻در #کابل چه خبر است؟
بعد از فرار آمریکاییها از #افغانستان چه اتفاقی افتاد؟ #طالبان چگونه حکومت میکنند؟ محسن اردستانی، در این روایت، مستند جدیدی دراینباره معرفی میکند.
#ویدیو_واو
🔹️از فمنیست های کره شمالی، چه می دانید ؟
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3822/
▫️@vaavmag
🔻از فمینیستهای کره شمالی چه میدانید؟
✍️ محمد سلیمی
🔹 در سال 2018 مقالهای در یک نشریهی علمی فمنیستی منتشر شد که با مطالعهی رفتار دههزار سگ، نظریهای ارائه داد که چگونه فمنیستها میتوانند در مقابل رفتارهای مردانه مقابله و آنها را کنترل کنند! آنها بر مبنای نظریهی جودی باتلر که گفته بود جنسیت نقشی است که ما در آن فرو میرویم و نه واقعا یک تفاوت روحی و جسمی، این پژوهش را انجام دادند. پژوهش آنها نشان میداد آیا سگها میل به همجنسگرایی دارند یا نه! و نهایتا اثبات کردند باتلر درست میگوید و جنسیت تنها یک نقش ساختگی توسط خود آدمهاست. آنها بر اساس رفتار سگها و صاحبانشان نتیجه گرفتند اگر مردان را مانند سگها کنترل کنیم و حتی به گردنشان قلاده بیندازیم به خوبی میتوانیم مردها را در فرهنگ تجاوز کنترل کنیم!!
🔸 این مقاله آنقدر به مذاق این نشریهی فمنیستی خوشآمد که علاوه بر چاپش تصمیم داشتند جایزهای هم به این دو پژوهشگر بدهند. آنها 11 مقالهی دیگر هم نوشتند که در تمامشان اندیشههای فمنیستی از طریق آزمایشهای عجیب و غریب نظیر همان آزمایشی که بر رفتار سگها انجام داده بودند تأیید میشد. آنها حتی یکی از فصلهای کتاب «نبرد من» هیتلر را هم که در آن درباره اینکه چرا باید حزب نازی داشته باشیم و مردم چه کار باید بکنند تا صلاحیت عضویت در حزب نازی داشته باشند را برداشتند و هرجا عبارت «حزب نازی» بود را به جنبش فمنیستی تغییر دادند! اما این بار دیگر دستشان لو رفت!
🔹پیتر بوقوسیان و جمیز لیندسی به گفتهی خودشان در 20 مقاله ارسالیشان به نشریات علمی «خزعبلات» جذابی که فمنیستها دوست داشتند را نوشته بودند. ابتدای هر مقاله یک مسألهی مورد علاقهی آن نشریه را مطرح میکردند و بعد تا انتهای مقاله هر دروغی را که میتوانستند در متن میریختند! جالب اینجاست که داوران هم علاوه بر تأیید مقالات، برایشان مینوشتند که از صمیم قلب با یافتههای مقاله موافقند!
🔸آنها در واقع با این کار قصد داشتند سلطهی بسیاری از نظریات پستمدرن در حوزهی فمینیسم را زیر سؤال ببرند. چیزی که امروز در دنیا شاهد آن هستیم: مثلا امروز شما به جای واژهی زنا و همجنسبازی دهها اسم جدید مثل کوئیر، بایسکشوال، پلیسکشوال، پنسکشوال، الجیبیتی و... میشنوید! همه آنها یک هدف دارند: رسمیت دادن و اعتباربخشی به چیزهایی که شما به مرور جرأت نکنید غلط بودن آن را زیر سؤال ببرید؛ چون هم نام تخصصی دارند، هم برایش کلی مقالهی علمی وجود دارد و هم کلی طرفدار و انجمنهای حامی! چیزی مثل فمینیستهای کرهی شمالی که تا به حال کسی آنها را ندیده، اما تیتر جذابی برای جلب توجه است!
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
27.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چرا مناسک مهم است؟ آیا مناسک در تضاد با معرفت دینی است؟
🔹راوی: جعفر حسنخانی
🔸در سالهای اخیر عدهای از افراد از زاویهی ادبیات دینی، منتقد مناسک دینی مهمی چون راهپیمایی اربعین، مراسمات باشکوه محرم و ماه رمضان، و حتی جشنهای ویژهای چون جشن غدیر و میلاد امام زمان(عج) شدهاند. به باور این افراد، رشد این مناسک، در تضاد با عمیق شدن باورها و ارزشهای دینی است. اما آیا واقعا چنین است؟ آیا مناسکی چون اربعین در تضاد با باورها و معرفت دینی است؟ جعفر حسنخانی در این ویدئو، اصل ماجرا را روایت کرده است.
#ویدیو_واو
🔹️چرا ایرانی ها آیفون دوست دارند ؟
▫️https://vaavmag.ir/2023/05/3823/
▫️@vaavmag
🔻 چرا ایرانیها آیفون دوست دارند؟
✍️ میثم آخوندی
🔹 تا حالا شده کالایی را بخرید که به آن نیاز نداشته باشید؟ چه چیزی باعث شده تا به خرید آن کالا ترغیب شوید؟ وقتی نظام سرمایهداری انبوهی از کالاها را تولید میکند باید فکری هم برای فروش آن بکند تا پول به جیبش سرازیر شود. اما برای اینکه مخاطب مجاب به خرید شود چه باید کرد؟ سرمایهدارهای جهان یک کار هوشمندانه کردند! آنها آبرو و شأن اجتماعی را هم تبدیل به یک کالا کردند که با پرداخت پول، آن را هم میتوانید بخرید!
🔸 وقتی به شما القا میشود که با خرید کالایی میتوانید: دیده شوید، توجه دیگران را به خود معطوف کنید و یا ژست مدرن و به روز بودن را در خود احساس کنید، شاید سنسورهای شما هم برای انتخاب آن کالا حساس شود. اینجاست که دستهای رسانه به کمک سیستم سرمایهداری میآید.
🔹 مثلا با وجود آنکه بسیاری از کاراییها و امکانات گوشی آیفون در ایران به دلیل تحریمها غیرقابل استفاده است اما باز هم انتخاب بعضیها چند ده میلیون بیشتر پول دادن و خریدن آخرین ورژن این گوشی است! چون بخش عمدهای از دلیل این انتخاب، شأن اجتماعی است که این گوشی به صاحبش میدهد! چرا؟ چون همه نمیتوانند آن را بخرند و اگر شما در دستتان یک گوشی آیفون دارید حتما یک آدم بالاتر از سطح عموم جامعه هستید! این فرهنگی است که آیفون با کمک رسانهها آورده و این دقیقا همان چیزی است که نظام سرمایهداری میپسندد. بیشتر مصرف کن تا در نگاه جامعه بالاتر بروی!
🔸در چنین شرایطی است که موجی از نمایش جامعه را در بر می گیرد! و آدمها به بازیگرانی فرورفته در نقشهای مختلف تبدیل میشوند. نقشهایی که شاید خود نیز آن را نپسندند اما گویا میارزد به قیمت تحسین شدن. در این شرایط مردم برای رفع نیاز خرید نمیکنند بلکه برای به دست آوردن شأن و آبرو خرید میکنند.
🔹اینجا دیگر فقط بحث فروش کالا نیست، بلکه فرهنگ مطلوب غرب و تمدن مادی نیز به خورد مخاطب داده میشود. وقتی شما آدمها را با برند گوشیشان سنجیدید به تدریج خیلی از ارزشهای مثل قناعت، گذشت، سخت نگرفتن و ساده زندگی کردن، برایتان بیارزش میشود. مصرفزدگی تاب ارزشهای دینی و سنتی جامعهی ما را ندارد و در این نبرد، نظام سرمایهداری هم کالایش را میفروشد و هم به جنگ باورها و اعتقادات مردمان میرود تا تمام سنگرهایی که در ذهن آنها باقی مانده را فتح کند و آنها را تبدیل به بردههای دائم المصرف کند.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir