eitaa logo
کانال وعده صادق ۳
7.9هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
10.9هزار ویدیو
16 فایل
ارتباط با ادمین👇 @Safarzaade تعرفه تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4027449818C140e4242d5
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 سورپرایز دیگری از انصار الله برای اماراتی ها 🔺یک فروند هواپیمای نظامی C130 امارات در استان شیوه یمن توسط انصار الله مورد هدف واقع شد @baarbaeintazohor313
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا قبل از ظهور باید حکومت تشکیل داد؟ 🔺 چرا شبکه‌های ماهواره‌ای که مواجب بگیرانِ رژیم صهیونیست، صعودی، آمریکا و ... هستند، نگران انقلاب ایران شده‌اند؟ با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ عضو دفتر سیاسی انصارالله یمن بعد از حمله پهپادی به امارات: 🔹با مخفی شدن پشت اسم ایران افکار عمومی را فریب ندهید، به امارات هشدار میدهم این حملات ادامه دار خواهد بود.... پ.ن: عملیات روانی در کلمات البخیتی نسبت‌ به‌ جدایی حکومت و مردم امارات به خوبی مشهود است. با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«یا مَنْ‌ عِشْقُه الشِفاء» ای که ‌تمام ِ ‌عشقت، درمانِ ‌ماست‌ حسین(ع)...♥️🌱 با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
هفته پیش وزیر مشاور امارات گفته بود: ما به دنبال تبدیل شدن به سوئیس خاورمیانه هستیم ولی امروز تبدیل به سوسیس خاورمیانه تبدیل شدن 😂 با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
فقط در طول مذاکرات وین بزرگترین رزمایشهای کشوری برگزار شد موشکهای بالستیک وکروز شلیک شد رئیس جمهوری ترامپ و پمپئو رو تهدید به انتقام یکی از قویترین موتورهای ماهواره بر تست شد قرارداد ۲۵ ساله با چین اجرا شد و یمنی ها بعد از ۳ سال امارات رو زدند قبلی ها چرا اینقدر بودن؟ با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ کارتن خوابی سرباز انگلیسی که پایش را در جنگ افغانستان از دست داده، در یکی از شلوغ‌ترین مناطق لندن البته اگه کارمندان بی‌بی‌سی و منوتو ناراحت نمیشن! با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
☑️سخنرانی رئیس‌جمهور ایران در مجلس دومای روسیه 🔹نایب‌رئیس اول رئیس مجلس دومای روسیه: رئیس‌ جمهور ایران روز پنجشنبه ۲۰ ژانویه در مجلس دومای روسیه سخنرانی خواهد کرد. با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
🔰 ماجرای توبه ی 👈 قسمت اول رابعه عدویه مى گوید: دوستى داشتم که بسیار زیبا و و دلفریبى بود بر اثر جوانى و زیبائى، جوانان و دوستان بزه کارش او را به طرف گناه کشاندند و او کم کم هرزه و بى بند و بار و شیّاد و لات شد. بیشتر کارش به دنبال معصوم رفتن بود و عجیب فرد و گناهکارى شده بود که همه از دستش ناراحت بودند. یک روز که به دیدن او به خانه اش رفتم، دیدم او در عبادتش ایستاده نماز مى خواند و غرق در زهد و تقوى و ورع و عبادت و نماز و طاعت است، عجب نماز با حال و با خشوع و خضوع و گریان و نالان بود. از حالش متعجّب و حیران شدم! با خود گفتم آن و معصیت چه بود⁉️ و این و طاعت و گریه و ناله و زهد و تقوى چیست؟ چطور شده که عتبة بن علام عوض شده؟! صبر کردم تا نمازش را تمام کرد، بعد گفتم: ابن علام خودتى؟! تو آن کسى نبودى که همه اش در و هوس و و عیش و نوش و غرق در معاصى و گناه و خلاف و عشق و شراب بودى چطور شده به طرف خدا آمدى؟ با خدا آشتى کردى؟ و چگونه از گناهان خودت برگشتى ؟! عتبه گفت: اگر یادت باشد من در اوائل جوانیم خیلى معصیت کار بودم و به خانم ها خیلى علاقه داشتم و در این کار حریص بودم، همانطور که مى دانى بیش از در بصره گرفتار چنگال عشق من بودند و من هم در این کار اسراف زیادى داشتم. یک روز که از خانه بیرون آمدم ناگهان چشمم به خانمى افتاد که جز چیزى پیدا نبود و حجاب کاملى داشت، شیطان مرا وسوسه کرد و گویا از قلبم آتشى بر افروخته شد، دنبالش رفتم که با او حرف بزنم به من راه نمى داد و هرچه با او صحبت مى کردم اعتنایى به من نمى کرد، نزدیکش رفتم، گفتم: واى بر تو مرا نمى شناسى؟! من عتبه هستم که اکثر زنهاى بصره عاشق و دلباخته من هستند... با تو حرف مى زنم، به من بى اعتنائى می‏کنى؟! گفت از من چه مى خواهى؟ گفتم مرا مهمانى کن. گفت: اى مرد من که در حجاب و پرده کاملم تو چطور مرا دوست دارى و نسبت به من اظهار علاقه مى کنى؟ گفتم: من همان دو چشمهاى قشنگ و زیباى تو را دارم که مرا فریب داده. گفت: راست گفتى من از آنها غافل بودم. اگر از من دست بر نمى دارى بیا تا حاجت تو را برآورده کنم. سپس به راه افتاد تا به منزلش رسید من هم دنبال او رفتم. داخل خانه شد من هم داخل شدم وقتى که وارد منزلش شدم دیدم چیزى از قبیل اسباب واثاثیه در منزلش نیست. گفتم: مگر در خانه اسباب و اثاثیه ندارى؟ ✍ ادامه دارد... با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313
🔰 ماجرای توبه ی 👈 قسمت دوم (پایان) گفت: اسباب و اثاثیه این خانه را انتقال داده ایم. گفتم کجا؟ گفت مگر قرآن نخوانده اى که خداوند مى فرماید: ✨تِلْکِ الدّار الا خِرَةُ تَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدُونَ عُلُوّا فِى الاَْرْضِ وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ✨ این سراى (دائمى و با عظمت ) را فقط به افرادى اختصاص ‍ (داده و) مى دهیم که در نظر ندارند در زمین برترى جوئى و فساد نمایند و عاقبت نیک و شایسته و خوب براى افراد با تقوا و خواهد بود. بله ما هرچه داشتیم براى جاوید فرستادیم دنیاى باقى ماندنى نیست. اکنون اى مرد بیا و از خدا و از این کار درگذر حذر کن از اینکه همیشگى را به دنیاى فانى بفروشى و حوران را به زنان. گفتم: از این پرهیزگارى درگذر و حاجت مرا روا کن. خیلى مرا نصیحت کرد دید فایده اى ندارد گفت: حال که از این کار نمى گذرى آیا ناگزیرم و ناچارم نیاز تو را برآورم؟! گفتم آرى. دیدم رفت در اُتاق دیگر و مرا به آن حال گذاشت. مشاهده کردم در آن اتاق نشسته است. آن دختر صدا زد برایم آب بیاورید تا وضو بسازم آب آوردند و وضو گرفت و تا نصف شب نماز خواند من همین طور در فکر بودم که این جا کجاست؟ اینها کى هستند؟ و چرا تا حال طول کشید که ناگهان آن دختر را شنیدم که گفت یک مقدار پنبه و طبقى برایم بیاورید سپس آن پیرزن برایش برد. بعد از چند دقیقه ناگهان دیدم پیرزن فریادى زد و گفت: ✨اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَلاحَوْلَ وَلاقوة اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ العَظیم✨ من وحشت زده پریدم دیدم آن دختر را با کارد بیرون آورده و روى پنبه و داخل طبق گذاشت. وقتى آن پیرزن آن طبق را به سوى من آورد دیدم چشمها با پیه آن هنوز در حرکت بود. پیرزن که ناراحت و رنگ از صورتش پریده بود گفت: آنچه را که عاشق بودى و دوست داشتى بگیر (لا بارک اللّه لک فیها) خدا برایت در آنها مبارک نکند ما را تو کردى خدا ترا حیران کند. طبق را جلوى من گذاشت، من وحشت کرده بودم نمى توانستم حرف بزنم آب دهانم خشک شده بود این چکارى بود که آن دختر انجام داد. پیرزن با حالت گریه گفت ما ده نفر زن بودیم که در خانه کرده بودیم و بیرون نمى رفتیم و خرید خانه را این دختر مى کرد و براى ما چیزى مى آوررد ولى تو ما را حیران و سرگردان و ناراحت و افسرده کردى خوب شد؟! این چشمهائى که تو به آنها علاقه مند شده بودى . بگیر؟! همینکه سخن پیرزن را شنیدم از فرط ناراحتى شدم وقتى که به هوش آمدم آن شب را به فکر فرو رفتم و بر گذشته هایم تأسّف خوردم گفتم: واى به حال من یک عمر دارم مى کنم هیچ ناراحت نبودم ولى این دختر با این کار مرا ادب کرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه شدم، رفتار و کردار و کارِ آن دختر عجیب در من اثر کرده بود و این سبب شد که من از کار خودم و نادم گردم و توبه نمودم. با اربعین تا ظهور ۳۱۳ @baarbaeintazohor313