گر بدانم با غزل هایم خوشی ، هر طور هست می شوم حافظ ، نظامی ، شهریارت تا ابد..! @vadigar_hichh

در فوجِ مدل های مُدِرنیته هنوز او ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است ... @vadigar_hichh

من ندانم ز نگاه تو چه خواندم اما؛ دانم این چشم همان قاتل دلخواه من است! #حسین_فروتن @vadigar_hichh

«با لطف شما هیچ شبی خواب نداریم، ای عشق! بفرما! شب عالی متعالی ࣫͝» #علی_صفری. 🗨 @ahlaamir | اَحلآم

«منذ أول عناق حدث بیننا أدرکت أني لن أنجوا من احضانك أبداً.» زمانی که اولین آغوش بین ما رخ داد، درک کردم که من هیچ‌وقت از آغوشت رهایی نخواهم داشت. #لاادری 🗨 @ahlaamir | اَحلآم

شانه گهواره بکن بلکه کمی خواب رَوَم..! @vadigar_hichh

سلام بی تو خیلی سخت میگذرد فقط میخواستم بدانی..! @vadigar_hichh

من طاقت ایوب ندارم ... بغلم کن!

شعله با عشق در افتاده بیا تا برویم خانه ای در شرر افتاده بیا تا برویم شهر در شور و شر افتاده بیا تا برویم فاطمه پشت در افتاده بیا تا برویم فاطمه نقش زمین شد ملکوت افسردند فضه میگفت بپا خیز علی را بردند.. @vadigar_hichh

این دست شکسته قدرتِ دستانِ علیست این که در پشتِ در افتاده نگهبانِ علیست دستِ سیصد نفر افتاده ، بیا تا برویم #کلامی_زنجانی

تا حواس همه ی شهر به برف است بیا گرم کن این بغلِ سردِ زمستانی را... @vadigar_hichh

بودنت را دوست دارم ، دیدنت را بیشتر لابلای هر غزل رقصیدنت را بیشتر... یک کمی نزدیکتر بنشین عزیزم ، چونکه من دوستت دارم ولی بوسیدنت را بیشتر..! @vadigar_hichh