eitaa logo
وَِرَاقْ.مهدیه مهدی‌پور
56 دنبال‌کننده
73 عکس
6 ویدیو
0 فایل
@mahdipour_314 وراق: هنگام برگ برآوردن درخت /کاغذفروش /نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
پذیرایی مهمان چندروزه همیشه پر آب‌وتاب‌تر است. دیگر نمی‌شود مهمان‌خانه را تمیز کنی و باقی خانه را، به حال خود بگذاری! مهمان چندروزه می‌شود عضوی از اهالی آن خانه. حیاط آب‌وجارو شده هم سهم عزیز کرده هاست. همان که از راه دور آمده یا چند روزی قرار بر ماندن دارد. اینجا حیاط مسجد قباست. وقتی قرار شد بچه‌ها چندروزی عضو این خانه باشند، آب‌وجارو شد و حتی گلدان‌ها برای استقبال به صف شده‌اند...🪴🪴 @vaeragh @mahdipour_314
دنجِ دنجْ گوشه دنج توی ذهن من با دیوار معنا می‌گیرد. فکر می‌کنم توی ذهن بقیه هم، همین است. جایی که بشود تکیه داد. سر به دیوارش گذاشت یا حتی وسایل را آویزان و یَلِه کرد آنجا. اولین باری که رفتم اعتکاف کنار یک دیوار جا گرفتم. پتویی به اندازه خودم و رفیقم. رفیقی که بقیه، مسجد رفتنم را به‌خاطر او می‌دانستند نه خدا. او هم همین بود. به نظرم جای دنجی می‌آمد. مراقب بودم کسی به حصار پتو دست نزند. تا دوستم سربرسد هفت‌هشت باری گوشه‌اش را صاف کردم. به هرکسی که بالاسرم توقف می‌کرد اعلام می‌کردم که اینجا، جای کسی‌ست. خیال خامی توی ذهن نپخته‌ام بود که انگار توی این چند روز قرار نیست کسی این محدوده را به هم بزند. غافل از اینکه هر سه وعده موقع نماز باید همه وسایلمان را کُپه می‌کردیم یک گوشه برای نماز جماعت. تا خانم‌های پای ثابت مسجد محله که حق آب و گل داشتند جای بگیرند توی صف نماز. و بعضی‌هایشان هم به‌به و چه‌چه کنند: «از وجود دخترانی که با این سن کم آمدند اعتکاف و حسرت بخورند که زمانه آن‌ها این چیزها نبوده است!» راستش نیمچه ترسی هم بود. از درآمدن نُچ‌نُچ احتمالی چند پیرزن که شاید دوست نداشتند آنجا را شلوغ کنیم. حالا امشب به محض رسیدن، چندتا از بچه‌ها کنار دیواری را که زیر سر گرفته بودند نشانم دادند«خانم بیاین دنج تر از اینجا پیدا نمیشه!» راست می‌گفتند. فکر همه جایش را کرده بودند. کنار دیوار، نزدیک شوفاژ، بالاسرش هم بلندی شبیه طاقچه برای وسایل. قلمروای که با مراقبت شدید وگاه لگدی که به وسایل بغلی می‌زدند، حصارش حفظ می‌شد. عجله‌ای برای جاگیر سدن نداشتم. نگاهی به اطراف کردم. خیلی‌ها پتو پهن کرده، سرپا، چشم به‌راه ایستاده بودند. انگار بعضی چیزها کاری به دوره و زمانه ندارد. هرچیزی هم که عوض شود، آنها بدون تغییر می‌مانند. مثل جاگرفتن‌ها، مثل گوشه‌های دنج...! @vaeragh @mahdipour_314
تصور شما از دانش‌آموزان چیست؟ همان موجوداتی که روزهای عادی سال استراتژی می‌چینند برای پیچاندن کلاس. و احتمالا از کل برنامه کلاسی چشمشان فقط دنبال ورزش است. هر روز با یک کیسه خوراکی جورواجور، می‌آیند مدرسه. بازهم نزدیکی‌های ظهر، ردپای دل خالی را روی اعصابشان می‌توان دید. این‌ها همان بچه‌ها هستند. روز عیدی، صبح، دل خالی و زبان روزه نشستند به گپ و گفت... درس معلّم ار بود زمزمه ی محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را @vaeragh @mahdipour_314
سوال از شما پاسخ از ما ؟«ببخشید خانوم میشه داخل مسجد وایسیم حیاطو نگاه کنیم؟!!»🙄 پاسخ:«بله عزیزم»🥴 وی پس از گرفتن جواب، به طرز معناگرایانه‌ای، محو تماشای حیاط شد! @vaeragh @mahdipour_314
در دایره تعارفات بچه‌ها عبارتی هست به اسم:« راضی نیستم اگه برندارید!» این واژه فصل‌الخطاب است! یعنی توی بذل و بخشش‌، مرغش یک پا دارد. اگر پس بزنید، عقوبت الهی حتمی‌است. پ‌ن: شب‌های اعتکاف، خوشمزه‌اند. بعد افطار خوراکی‌هایی که مامان‌بزرگ‌ها گوشه ساک عزیزدردانه‌هایشان جا داده‌اند، مثل دم خروس می‌زند بیرون. مادر‌ها، دوست‌داشتنی دخترهایشان را تا دم در می‌آورند. و بخورید و بیاشامیدی به پاست که نگو و تجربه کن... @vaeragh @mahdipour_314
«همش فکر بازی هستی و سرت همش توگوشیه» مال خونس! وقتی نفس کشیدنت هم می‌شود عبادت، با افتخار می‌نشینی به بازی کردن، طوری که حتی بزرگترها هم باتو همراه می‌شوند. پ‌ن: خود بزرگوارمم که در عین نابلدی نشستم به بازی و صاحب بازی هم شد یارم. درست عین نخودی‌ها...🥲 @vaeragh @mahdipour_314
نیمه‌های شب اول! وقتی همه دوبه‌شک بودند شب‌های قبل پتو را می‌کشیدند روی ریششان یا زیر آن، (بماند که اصلا ریش نداشتند)، وقتی مسئولین هر ده دقیقه چراغ یک گوشه را خاموش و گوشه دیگر را روشن می‌کردند تا نور مسجد به وضعیت مطلوب برسد، وقتی خنده‌های بعضی بچه‌ها از زیر پتو داشت به اعصاب بقیه نفوذ می‌کرد، این چندنفر را در این وضعیت پیدا کردیم. خلوتی یافته بودند و جمع کردن ثواب شروع شده بود... حتما تا الان به جاهای خوبی رسیده‌اند! @vaeragh @mahdipour_314
حتما خاطرش را جمع کرده بودند که دعای بچه‌ها اثر دارد. یک تکه برگه آ۴ برداشته و از توی خانه لیست کرده بود اسم همه کسانی را که می‌خواست برایشان دعا کند. روا نبود جابیفتم. دارد اسم مرا هم اضافه می‌کند. سوز به دلتون، اگه اسمتون توی یک همچین لیست‌هایی نیست...😎 @vaeragh @mahdipour_314
فکر می‌کردم منی که معتکف نشدم امسال و نخودی بودم، وقتی تا انتها پیش بچه‌ها نماندم، چطور یک نقطه بگذارم انتهای اندک روایت‌هایم ! دیدم همسایه بغلی، دوست بزرگوارم خوب به نتیجه رسیدند. بستن پرانتز بزرگی از جهت چراییِ کار!☺️👇 @zahra_a_213
37.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزمرگی لامصب چیز بدی‌ست! آدم طوری ساخته شده که هی باید به روزرسانی شود. ولی هر چه بگوییم حلوا دهان که شیرین نمی‌شود. تلخی نکنم اعتکاف‌های امسال هم جذاب بود و حرف نو داشت برای خودش. لااقل برای منی که چهار تا اعتکاف را انگار همزمان شرکت کرده بودم. پدرانه، دخترانه، پسرانه و مادرانه! هزار در هزار تصویر و قاب داشت. دنبال یک رویکرد بودم که وسط این همه کلیپ دلبر معنوی پیداش کردم. یک مثال زنده و ملموس که خیلی عمیق بود! 🆔 @dorje_del