May 11
بسمه تعالی
خلاصه درس جلسه دوم اندیشه ۲
رابطه علم و دین چگونه است؟
مجموعا سه دیدگاه کلی راجع به ارتباط بین علوم تجربی و دین وجود دارد .
۱.دیدگاه تعارض
در این دیدگاه علم و دین دو مقوله کاملا جدا از هم بوده و انسان بین علوم و دین باید یکی را انتخاب نماید. این دیدگاه در غرب بعد از رنسانس و بعد از پیدایش تعارض یافته های علمی مانند خورشید محوری گالیله که با دیدگاه کلیسا که زمین را محور می دانست و یا نظریه داروین که انسان را از نسل میمون میدانست و دین که انسان را از نسل آدم و حوا می دانست به وجود آمد.
۲.دیدگاه دوم تمایز
در این دیدگاه علم و دین کاملا دو چیز جدا از هم می باشند که هیچ ربطی به همدیگر ندارند علم با تجربه حسی و دین مربوط به دل می باشد مانند بازی والیبال و فوتبال که هر کدام قواعد خاص خود را دارند شما با قواعد یکی نمی توانید دیگری را داوری کنید
۳ . دیدگاه سوم مکمل
دین و علم مکمل هم هستند گاهی دین به کمک علم می آید و گاهی علم به کمک دین می آید برهان نظم را دین از علم می گیرد و مبانی نظری علم را ،علم از دین می گیرد لذا دایما در ارتباط با همدیگر هستند
پاسخ
قرآن پر از مسایل علمی است که علم جدیدا کشف نموده است مانند جاذبه زمین،زوجیت گیاهان و....
مادامی که علم در دست مسلمانان بود تمدن اسلامی در قرنهای ۴،۵،۶،۷ این مسیله مطرح نبود زیرا بزرگترین دانشمندان علوم تجربی ما بزرگترین دانشمندان علوم دینی هم بودند مانند خواجه نصیر،ابن سینا و...
ولی در غرب چون کتاب مقدس تحریف شده بود لذا کشفیات علمی با دین تحریف شده تعارض داشت
لذا چون هم علم و هم دین از طرف خداوند می باشند لذا هیچ تعارض با هم نباید داشته باشند و اگر در مسیه خاصی تعارض دیده شد یا علم دچار اشتباه شده است و یا برداشت ما از دین اشتباه می باشد
دیدگاه دوم نیز درست نیست
پس بهترین دیدگاه سومی می باشد که علم و دین مکمل همدیگر می باشند
@vaezi_vazna
فطرت
یکی از راههای خدایابی و در واقع بهترین و جامع ترین راههای اثبات وجود خداوند فطرت است .
منظور از فطرت یک سری شناخت هاست که خداوند همگام با خلقت بشر در نهاد او گذاشته است و یکی از این شناخت ها، فطرت خدایابی می باشد.
تقریبا همه فیلسوفان اعم از مسلمان و مسیحی از این برهان استفاده نموده اند دکارت یک سری مفاهیم را تحت عنوان مفاهیم فطری ذکر می کند که از جمله آن مفاهیم ، مفهوم خدا می باشد یا پل ادوارد نیز از این برهان تحت عنوان برهان اجماع عام یاد کرده است . در میان مسلمانان هم معمول فلاسفه ما از آن یاد کرده اند منتهی تفاوت بین این دو دسته از فیلسوفان این است که غربیها آنرا شناخت فطری ولی مسلمانان و به تبع قرآن از گرایش فطری یاد کرده اند.
منتهی یک پرسش:
اگر شناخت خداوند فطری است پس چرا برخی از انسانها ملحد هستند آیا آنها فطرت ندارند؟
در پاسخ باید گفت که بله شناخت فطری مشترک بین همه انسانها می باشد ولی گاهی وقتها برخی از شناختهای فطری بر اثر جهل یا تربیت نادرست و یا فرهنگ جامعه دچار رخوت شده و همه اینها پرده آیی خواهند شد که روی فطرت را می پوشانند مانند فطرت محبت به فرزند که یک امر فطری می باشد ولی برخی از انسانها در گذشته فرزند خود را زنده به گور می کردند یا بسیاری امروز فرزند خود را می کشند(سقط جنین) آیا اینان فطرت ندارند ؟ چرا ولی جهل و ..روی فطرت را گرفته است .
خداوند هم برای همه انسانها فطری است ولی اگر عده آیی او را انکار می کنند به خاطر جهل و...می باشد لذا همین انسانها اگر در مشکلات سخت قرار بگیرند فطرت خداجویی آنان بیدار شده و خداوند را از درون قلب صدا می زنند نذر ، دعا و.. انجام می دهند ولی وقتی به حالت عادی برگشتند دوباره از خداوند غافل می شوند .
لذا فطرت خداجویی در همه انسانها قرار دارد و بالای ۹۰درصد مردم دنیا دیندار می باشند هر چند در مصداق خداوند اختلافات بسیار وجود دارد .
@vaezi_vazna
علی واعظی وزنا:
پیامبر(ص) و تجربیات عارفانه
آیا پیامبر(ص) عارف بوده است و وحی نتیجه شهودات عارفانه پیامبر بوده است؟
وجود تفاوتهایی چند بین عرفان و وحی آن دو را کاملا متمایز از همدیگر قرار می دهد اگر چه پیامبر خاتم (ص) سر سلسله اصحاب معرفت بوده و عرفا از وجود آن حضرت به نور نخست و حضرت محمدیه یاد کرده اند ولی وحی و مکاشفات عارفانه هرگز از یک سنخ نمی باشند زیرا در کشفیات عارفانه عرفا بر اثر ریاضت ،نفس سرکش خود را لجام زده و بر اثر آن حقایقی پنهان از درون جان آنان عیان می گردد ولی پیامبر وحی را از بیرون و توسط فرشته وحی دریافت می کند لذا تفاوتهایی چند بین پیامبر و عرفان وجود دارد .
۱.پیامبر در لحظه دریافت وحی مشاعر خود را از دست نمی دهد ولی عارف در حالت شهود از خود بی خبر می شود.
۲.معرفت وحیانی قابل انتقال به غیر می باشد و پیامبر آنچه دریافت می کند بدون دخل و تصرفی همه را به مردم انتقال می دهد استفاده بیش از ۳۰۰ مرتبه واژه قل در قرآن مبین این نکته است ، ولی تجربیات عارف شخصی بوده و قابل انتقال به غیر نمی باشد و عارف تنها گزارشاتی از آن را بیان می کند.
۳.وحی از لوح محفوظ توسط جبرییل بر قلب پیامبر می نشیند ولی تجربه عرفانی از درون شخص عارف سر چشمه می گیرد
«از خود بطلب ، هر آنچه خواهی که تویی»
۴.زبان وحی یک زبان عادی و معمولی و همه فهم می باشد ولی زبان عرفان زبان اشاره ای و رمزی بوده و فقط با خواص اهل معرفت قابل تفاهم می باشد.
لذا پیامبری انتخاب خداوند بوده و او هر کس را که بخواهد بر می گزیند ولی تجربه عرفانی برای هر فرد انسانی که در مسیر معرفت قرار بگیرد امکان پذیر خواهد بود و بین این دو تفاوت بسیار است .
@vaezi_vazna
کدام دین ؟
داستان چند نفر در مثنوی ذکر شده است که تا به حال فیل ندیده بودند و اصلا نمی دانستند فیل چیست و برای فهم آن ، آنان را وارد اتاق تاریکی که فیل در آنجا بود نمودند و آنان به خاطر تاریکی اتاق فقط با حس لامسه باید فیل را درک می نمودند ، یکی دستانش به پاهای قبل برخورد کرد دومی گوشهای فیل و سومی خرطوم فیل را لمس کردند و لذا هر یک برداشت خاصی از فیل در ذهنشان تداعی شد یکی گفت فیل یعنی یک ستون دومی گفت بادبزن بزرگ و سومی یک لوله ،
جناب جان هیک باتوجه به این داستان نتیجه می گیرد داستان دینهای مختلف نیز این چنین است هر یک از ادیان برداشتی از دین دارند و برداشت همه هم ناقص است لذا دین حقی وجود ندارد و شما هر دینی را بپذیرید درست است (پلورالیسم = کثرت گرایی) و فرقی بین ادیان مختلف وجود ندارد .
ولی جناب جان هیک به ادامه داستان توجه نکردند.
در کف هر یک اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتمان بیرون شدی
اگر در آن اتاق شمعی روشن بود همه به حقیقت پی برده و دچار اشتباه نمی شدند و آن چراغ عقل است اگر با عقل ادیان مختلف را مطالعه کنید به دین حق و کامل که همان اسلام باشد رهنمون خواهید شد که البته این به معنای خالی بودن دینهای دیگر از حقانیت نیست بلکه هر دینی درصدی از کمال را داشته ولی دین اسلام به عنوان دین خاتم و تحریف نیافته بیشترین بهره را از کمال دارد و کسی که آنرا بپذیرد تمام خوبیهای ادیان دیگر در آن جمع آمده است
چون که صد آمد نود هم پیش ماست .
@vaezi_vazna
علی واعظی وزنا:
ارزیابی ادیان
چگونه می توان دینهای مختلف را مورد ارزیابی قرار داد ؟
تفاوت و برتری ادیان مختلف به چیست؟
دین شناسان به ویژه جامعه شناسان دین روشهای مختلفی را برای ارزیابی و پژوهش در انتخاب دین برتر پیشنهاد داده اند .
نینان اسمارت از روش هشت شاخه آیی اخللاق،مناسک،اسطوره ،تجربه دینی، نهادها و جامعه دینی ، عقیده و هنر برای سنجش بین ادیان استفاده نموده است ولی دکتر شریعتی بدون توجه به روش اسمارت از روش دیگری که البته عمده آن تیپولوژی باشد برای سنجش بین ادیان ارایه داده است علاوه بر آن او پنج بعد دیگررا نیز پیشنهاد می دهد .
۱.شناخت خدای هر دین
۲.شناخت پیامبر هر دین
۳.شناخت متن مقدس هر دین
۴.کیفیت ظهور پیامبر آن دین
۵.شناخت دست پروردگان طراز اول آن دین ،علی (ع)،ابوذر،سلمان «تیپولوژی»
۶ . توجه به جامعه دینی اولیه آن دین .
با توجه به این ، شریعتی به تک تک این موارد می پردازد و به عنوان یک فیلسوف دین ، برتری دین اسلام را نتیجه می گیرد .
او در شناخت جامعه اولیه اسلامی بیان می کند که پیامبر(ص)در جامعه بربر ظهور پیدا می کند ، جامعه ایی قبیله نشین ،بیابان گرد و به دور از مدنیت
ولی بعد از ۱۰ سال حاکمیت او در مدینه، این جامعه تبدیل به جامعه ایی متمدن شده است تا جاییکه دو ابرقدرت زمان (ایران و روم ) را در خود هضم می نماید و خود تبدیل به قدرت اول دنیای آنروز می گردد و جامعه شناسان برای تکامل جامعه بربری به جامعه شهرنشینی ۳۰۰ سال زمان را لازم می دانند ولی پیامبر(ص) در عرض ۱۰ سال این موفقیت را کسب نموده است .همینطور شریعتی با بهره گیری از روشهای دیگر جامعه شناختی به برتری اسلام و تشیع نسبت به دیگر ادیان و مذاهب اشاره می کند . و این روش ابداعی ، شریعتی را در جمع دین شناسان بزرگ دنیا قرار می دهد .
@vaezi_vazna
ناترینگ ۶
مثلث فرهنگ ، سیاست ، اقتصاد
جامعه انسانی از اجزا و عناصر مختلف شکل یافته است که رشد هماهنک این عناصر موجب رشد و ترقی جامعه خواهد شد .
عناصر اصلی جامعه عبارتند از
ارتباطات
«مجموعه قوانین،رابطه ها،مدیریت و سازماندهی»
ارتکازات
«شخصیت انسانی که بیشتر تحت تاثیر امور روحی و نظری او بوده و در واقع تمایلات و اطلاعات جامعه را شکل می دهد»
امکانات
«مقدورات طبیعی و مصنوعی جامعه »
از این سه عنصر به عناصر هماهنگی،انسانی،فیزیکی نیز می توان یاد کرد
تغییر و رشد هر یک از عناصر فوق موجب تغییر و رشد جامعه خواهد شد
توان هماهنگی جامعه یا ارتباطات را به سیاست و توان انسانی یا ارتکازات را فرهنگ و توان فیزیکی یا امکانات را اقتصاد نامیده اند .
میزان موفقیت در هر یک از عناصر فوق در دیگری تاثیر گذاشته و تغییرات متناسب و هماهنگ آن سر انجام رشد و ترقی را برای آینده جامعه در برخواهد داشت.
مدیریت جامعه در بکارگیری متناسب هر یک از عناصر فوق می باشد که زمینه ساز رشد و توسعه اجتماعی می باشد وگرنه توجه افراطی به هر یک از عوامل یاد شده موفقیتی را در بر نخواهد داشت
@vaezi_vazna
علی واعظی وزنا:
به سرخی خون شهیدان است
اگر امانی در این سامان است
دلم برای آخرین وداع خون است
بهایش چیست آنکه فخر ایران است
@vaezi_vazna
علی واعظی وزنا:
ناترینگ ۷
مهندسی فرهنگی
فرهنگ برای هر جامعه بسان هوای سالم برای زندگی می باشد .
همانگونه که برای تامین هوای سالم نیازمند برنامه ریزی های بسیار است تامین فرهنگ مناسب نیز نیازمند مدیریت و برنامه ریزی می باشد نکته ایی که در مدیریت فرهنگی ما دیده نمی شود . آمار بالای طلاق ، پرونده های حقوقی و مراجعه به روان درمانها و دیگر ناهنجاریها حکایت از بیماریهای مزمن در جامعه می باشد که درمان آن وابسته به برنامه ریزی و مدیریت گسترده در بخش فرهنگ دارد به ویژه وجود هجمه فرهنگی دشمن و ویژگی خزنده بودن آن اهمیت مدیریت فرهنگی را مضاعف می کند که از آن به مهندسی فرهنگی تعبیر می شود نکته ایی که مسولان فرهنگی کشور با آن بیگانه هستند و مراکز فرهنگی نیز یا به صورت موازی و یا کشکولی بدون پیوست هرگونه محصول فرهنگی به کار خود مشغولند لذا نتیجه خاصی نیز دریافت نمی کنند. نیاز به یک مدل برنامه ریزی فرهنگی که دارای ویژگیهای آینده نگری ، فعال ، مستمر ، ارزش مدار ، خلاق و زمان مندی شده باشد نیاز نخست کشور می باشد تا با حرکت به طرف سبک زندگی دینی ، جامعه را از هجمه فرهنگی غرب نجات داده و بسیاری از انحطاطات و معظلات فرهنگی و اجتماعی کاسته شود و این همان مهندسی فرهنگی می باشد .
@vaezi_vazna
هدایت شده از تبلیغاتاسلامی آمل
برنامه ویژه در امتداد گام دوم انقلاب بصورت لایو و زنده از شبکه های اجتماعی پرمخاطب در راستای عملیات حاج قاسم سلیمانی و بمناسبت ایام فاطمیه س
در محل اداره تبلیغات اسلامی آمل
⌛️9دی 1399
✅ با ما همراه شوید...
🔴 کانال ایتا | تبیان مازندران
https://eitaa.com/tebyanmazand
ناترینگ ۸
سبک زندگی دینی
سبک زندگی یعنی روش و الگویی که هر کس و یا هر ملتی برای زندگی خود انتخاب می کند لذا سبکهای بسیاری برای زندگی وجود دارد که در یک نگاه سه به سه سبک کلی قابل تقسیم می باشد:
۱.سبک زندگی سنتی
۲ . سبک زندگی دینی
۳ . سبک زندگی مدرن
که هر کدام از اصول خاصی برای زندگی برخوردار می باشند ، سبک زندگی سنتی و دینی معمولا با یکدیگر همخوانی دارند مانند حجاب که هم در زندگی سنتی و هم در سبک زندگی دینی ارزش می باشد ولی سبک زندگی مدرن دارای ارزشهایی است که با دو نوع دیگر دچار تعارض می باشد.
ارزشهای سبک زندگی مدرن عبارتند از اومانیسم ، نسبی گرایی ، لذت گرایی،مصرف زدگی و اباحی گری.
که همه اینها با ارزشهای سبک زندگی سنتی و دینی تقابل دارند .
آسیب های اساسی سبک زندگی مدرن عبارتند از :
۱ . غفلت از نیازهای متعالی انسان ،
از آنجایی که مدرنیسم بر مبنای اومانیسم قرار دارد لذا نیازهای اساسی بشر مانند نیاز به معنویت و اخلاق و ارزشهای والای انسانی در آن نادیده گرفته شده است .
۲ . انسان در خدمت سرمایه داری
در سبک زندگی مدرن انسان در حد ماشین برای انباشت سرمایه نظام سرمایه تقلیل پیدا می کند که فیلم عصر جدید چارلی چاپین گویای این مسله است .
در نهایت ایندو آسیب زندگی انسان را دچار بحران معنی کرده است ، مراجعه به روان درمانها، عدم رضایت از زندگی، بدبینی به زندگی و دهها نمونه دیگر از اثرات سبک زندگی مدرن می باشد لذا در سالهای اخیر یک نوع برگشت به سنت در معمول جوامع دیده می شود مانند برگشت به طب سنتی و برگشت عطاریها در جامعه و یا برگشت به غذای و لبنیات سنتی که همه نشان از اعراض مردم از مدرنیته می باشد.
ولی در مراکز علمی نیز ،فیلسوفان برای مشکل بی معنایی زندگی راه حلهای را چاره کردهاند افرادی مانند ویکتور امیل فرانکل که یکی از روانکاوان بزرگ معاصر می باشد ضمن ارج نهادن به نظریه ضمیر ناهوشیار فروید ، از جهت دیگراو را نقد می نماید و به جای غریزه ،ضمیر ناهوشیار روحانی را مطرح می کند و خداوند را به عنوان گمشده اصلی بشر ذکر می کند که غفلت از آن سر آغاز همه مشکلات روحی بشر می باشد در ضمن متذکر می شود که اعتقاد به خداوند صرف یک اعتقاد نیست بلکه در همه اجزای زندگی بشر نقش دارد لذا سبک زندگی دینی را پیشنهاد می دهد لذا گرایش به دین و سبک زندگی دینی راه حل بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان امروز دنیا می باشد .
@vaezi_vazna
ناترینگ ۹
فمنیسم
جنبش سیاسی و اجتماعی در غرب که جهت دستیابی به حقوق اجتماعی و سیاسی زنان مانند حق رای،حق کار،حق مالکیت انجام گرفت را فمنیسم گویند که در قرن بیستم روی داده و مراحل مختلف را پشت سر گذاشته است .
موج اول : غالبا جهت سیاسی داشته است مانند حق رای ، حق مالکیت و...
جان استوارت میل در کتاب مقهوریت زنان در سال ۱۸۶۹ می نویسد:
زنان سزاوار حقوق مساوی با مردانند و باید عهده دار مناصب عمومی شوند کار کنند مالک شوند و رای دهند ولی وقتی ازدواج کردند آنها باید اداره خانه و تربیت خانواده را به عنوان اولویت در تلاش خود انتخاب نمایند مگر زنان مسن که برای صرف انرژی خود می توانند به مجلس راه یابند .
موج دوم : غالبا به نابرابری ها در حقوق خانوادگی می پردازد مانند نابرابری در خانواده و مسایل مربوط به بارداری و بچه داری
سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم به سال ۱۹۴۹ می نویسد:
زنان در همه جوانب زندگیشان تحت سلطه اند لذا از حقوق اجتماعی باید فراتر روند یعنی نقش همسری و مادری را رها کنند و با کارکردن با مردان رقابت نمایند تا تصور از زنان تغییر یابد و زنان با مردان یکسان نگریسته شوند
موج سوم : بیشتر به گسترش این تفکر فارغ از قومیت و رنگ و دین می پردازد که البته دو رویکرد دارد
الف . برگشت به ارزشهای زنانه مانند حجاب و خانواده
ب . افراط در فمنیسم و تخریب تمام قواعد مرد سالارانه و حتی حذف مردان
در جهت برگشت از فمنیسم خانم وندی شلیت متولد ۱۹۷۵ در کتابی تحت عنوان بازگشت به عفاف در نقد فمنیسم می نویسد : در عصر آزادی زن می تواند همه چیز باشد قاضی،پزشک،عضو ارتش و حتی حق سقط جنین خود را دارد ولی فقط نمی تواند زن باشد
لذا منقدین فمنیسم عنوان «زن بودن ممنوع» را مطرح نمودند
که زن امروز ارزش اجتماعی خود را از دست داده است زیرا امروزه دختری که بخواهد پاک بماند هیچ حامی و پشتیبانی ندارد اذیتهای جنسی افزایش یافته است کودکان نامشروع نیز در حال گسترش یافتن هستند و بی شرمی اینکه قانونی به سال ۱۹۹۳ در آمریکا به تصویب و به امضای کلینتون ریس جمهور آمریکا رسید که خرید و فروش اعضای بدن این کودکان را مجاز اعلام می کند و این نهایت سقوط اخلاق و انسانیت است لذا بهترین را برگشت به کرامت زن که غالبا در ادیان بیان شده است می باشد
@vaezi_vazna