eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.2هزار ویدیو
124 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
واجب فراموش شده 🇵🇸
❌ #عواقب_ترک امر به معروف و نهی از منکر 9⃣ امر به معروف و نهی از منکر نکنیم، امام زمانمون رو تنها گ
امر به معروف و نهی از منکر 0⃣1⃣ عذاب عمومی نازل می شود! ✳️ امیرالمؤمنین می فرماید که: سزاوار است که منِ علی، خوبانِ شما رو، مؤمنین شما رو به گناهِ گناهکارانتون عذاب کنم و مجازات کنم! 📌چرا؟ ♨️ بخاطر اینکه شما، گناه این ها رو می بینید و نَهیِشون نمی کنید! ✳️ خدای متعال هم همینطور است می فرماید: 🍂خدا عُموم رو عذاب می کنه 🍂حتی خوب هارو هم عذاب می کنه بخاطر گناهِ گناهکاران؛ 🥀اگر خوب ها، گناهِ اینها رو ببینند و نهی از منکر نکنند...! ✍ برگرفته از سلسله مباحث استاد علی تقوی با موضوع انسان مصلح @Vajebefaramushshode
🔷♥️🔷 💎مهران به الله گفت: این تقوا که میگن دقیقا یعنی چی❓ روح الله گفت: چیزی که من از تقوا میدونم یعنی: (ایمان مستمر،عمل مکرر) با یه شب🌙 دو شب به جایی نمیرسه، باید ایمانت باشه و عملت مداوم .👌 💎اینکه یه شب 🌟بری هیئت و کلی گریه 😭کنی، بعدش انتظار داشته باشی نفس مسیحایی پیداکنی، اینجوری نیست .❌ دو روز بعد میبینی تو منجلاب دنیا گرفتار شدی .✅ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 7⃣#قسمت_هفتم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گری
❣﷽❣ 📚 💥 8⃣ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» 💢تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. 💢 اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» 💢عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» 💢 گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. 💢 خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. 💢 دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» 💢رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! 💢 اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
4_5780554603460297866.mp3
5.86M
🔊 ✨ خوش به حال شهدا🕊 ... 🎤با نوای کربلایی 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
🍃🌹🌹🌟🌹🌹🍃 🌸شهید آوینی :  🍃شــب 🌙است و 🌸 اسیران دنیا خفته است 🍃 و چشم بیداردلان باز .  🌸بیـدار باش بـرادر 🍃که هنگام بیـداری است . . . 🌙 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبــــ🌤ــح که می دهــم و یادم می افتد که صــاحبی چون تــــ✨ـــو دارم : 😍 🍃🌸🌸🌸🌸🍃 🍃ــم ، مهــ❤️ــــربان ، دلســـــوز ، رفیق ، دعـــــاگو 🤲، نزدیک ... و چه احســـاسِ نابِ آرامـــش بخـــش و 🍃دی است داشتنِ ت✨و ... 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
❤️💥❤️💥❤️ تــــ💖ـــــو با خندہ 😁 دوا ڪردی تمـــــــام هـایم را ڪدام اڪسیر جاویدی درون خنــــ🌼ــــدہ ات پیـداست . . . 🌷 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
مداحی آنلاین - آثار و برکات قصاص - حجت الاسلام رفیعی.mp3
2.91M
♨️آثار و برکات قصاص 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
☘☘☘ ☘هیچ وقت نگو: محیط ، منم خراب شدم 💥هر چه هوا سردتر باشد، لباست را بیشتر میکنی‼️ ☘پس هر چه فاسدتر شد، تو لباس👚 تقوایت را بیشتر 👌 🕊 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
⭕️من و شما اگر به گناهانی که شیوع پیدا کرده است راضی باشیم، همان آثار گناه را برای ما هم می نویسند، ولو آن گناهان را انجام نداده باشيم. جشن‌هايی که برای عقد و عروسی‌ها گرفته می‌شود، و فساد‌هایی که در آن انجام می‌شود. حالا عده ای هستند اهلش هستند، آن‌ها ضررش را می‌بينند و ما فعلاً با آن‌ها کاری نداریم؛ 🔵👈 ولي یک عده‌ای ظاهر الصلاح هم می‌نشينند و می‌گویند: «اگر بخواهیم بلند بشويم و از این مجلس برویم، بد می‌شود و صاحب مجلس ناراحت می شود». عزیز من! بد می‌شود؟ برای کی بد می شود؟ 🔴👈 تو که اینجا نشستی، خدا راضی نیست. امام زمان علیه السلام راضی نیست. ائمه علیهم السلام راضی نیستند. قرآن از تو شکایت می‌کند. اين‌ها همه از بودن تو اینجا ناراضی‌اند. آن‌ وقت تو می‌گويی اگر بلند بشوم، صاحب خانه بدش می‌آید؟ 🔴👈 خدا ناراضی، پیغمبر ناراضی، انبیا ناراضی، اولیا ناراضی، قرآن ناراضی، اين‌ها را تحمل می‌كنی تا فاميل راضی باشد؟ برای این که فلانی از تو خوشش بیاید؟ آن وقت تو مؤمن هم هستی؟ اسم خودت را مؤمن می‌گذاری؟ 🎙🌸 🎤برگرفته از سخنرانی آيت الله ناصری @Vajebefaramushshode