eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.7هزار ویدیو
120 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ زمینه کنترل ذهن به خوبی در عبادات ما فراهم شده. مثلا میفرماید که موقع بلند شو. 🔹 آخه خدایا موقع سحر کلا ذهنم خالیه!😐 - اتفاقا همین خوبه! میخوام بشینی فکر کنی. خودت باشی و خودت... 🔹 خدایا میگم دیشب یه فیلم مذهبی و شور انگیز دیده بودم اگه میگفتی دیشب ساعت 11 نماز شب بخونم چه نماز شبی میشدا!!!😊👌
✅ توی زندگیتون سعی کنید پای صحبتای کسانی که خیلی توجه شما رو جلب میکنن هم نشینید دیگه چه برسه به رسانه ها! 🔵 در روایت میفرماید مومن باید واعظا لنفسه داشته باشه. یعنی از نصیحتش کنه. اصلا گاهی برای خودت منبر برو! تا حالا برای خودت منبر رفتی؟😊 اگر همیشه عادت کنید کسی توجه شما رو جلب کنه پس کِی خودت توجه خودت رو جلب می‌کنی؟
#پنجشنبه_هاى_دلتنگى💔 دیدن عکست تمام #سهم_من است، از تو آن را هم "جیره بندی" کرده ام تـا مبادا، توقعش زیاد شود✘ دل♥️ است دیگر ممکن است فردا #خودت را از من بخواهد😔 گلزار شهدای اصفهان🌷 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
روانشناس‌ها که رسماً دارن میگن 💢 اگه کسی زیاد تلویزیون نگاه کُنه خِرِفْتْ میشه!📺 🔵 ترجیحاً بعضی وقت‌ها اخبار رو هم که لازم داری، از رادیو گوش بِده. حتّی شما از بخوای داستان گوش بِدی، بهتر از اینه که از تلویزیون سریال نگاه بکنی. 🔹 یه مقدار فعالیَّت ذهنیت بیشتره، می‌دونی؟ ✅ بالآخره فقط می‌شنوی، بقیه‌ش رو تولید می‌کُنی توی ذهنت، ذهن اونقدر نمیشه.
واجب فراموش شده 🇵🇸
قهر کرده اید انگار❗️ درست نمیگویم⁉️ #حاجی دیگر نمیخندی ...! چه شده آن #لبخندهای دائمت؟ حاجی آنطو
📝 حاجی از چه دلگیری؟ ... 🌾راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید که چه بشود⁉️ خودتان خواستید ،خودتان هم شدید😕 🌿آن وقتها جبهه میرفتم👊 و را میدادم. حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله ؟ رفتی که آزادی داشته باشیم؟ 🌾رفتی که عده ای روز به روز تنگ تر و هایشان روز به روز کوچکتر شود؟😔 🌿رفتی که هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی🔞؟ 🌾رفتی که عده ای به هم که میرسند دست بدهند📛 و اگر ندهند به هم بگویند ؟  🌿حاجی جان؛ جای را این روزها زنجیرهای قطور گرفته 😔! 🌾جای ات را شلوارهای 👖پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)! 🌿جای پیراهن ساده ی " ات" را تی شرت های👕 مارک دار  گرفته (بعضا آب رفته اند) ! 🌾پسرانمان👱 زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان👩 ابرو تیغ میزنند ! 🌿اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها، پاساژها شده اند !👈 و البته دوست یابی📛! 🌾حاجی تو رفتی که را پیدا کنی و را. اینها مانده اند و دارند را گم میکنند😞 ! 🌿حاجی؛ گلوله 💥دست شما را زخم انداخت و بعدها برد، اینجا بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که شوند ... 🚫!!! 🌷 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
💠از من به تو!!!! 🔰نحوه ی یار کشی های دوران کودکی مان بود. این برای من، آن برای . همیشه خوب ها و بهترین ها را برای خود جدا👥 می کردیم. ⇜از من به تو که . نمی دانم چه می کنی. در هیاهوی کدام اندیشه ای⁉️ ⇜از من که این جا ایستاده ام به تو که و اقتدار آن جا ایستاده ای✌️ ⇜از من که غرق در آمال و آرزوها و افکار💭 خودم هستم، به تو که نمی دانم به چه می اندیشی یا ای که آنجا هستی.. ⇜از من که روزهای به اصطلاح ام را در یک قاب کوچک مستطیلی می گذرانم، به تو که دنیایت🌍 با من خیلی فرق دارد. به تو که های لایک و فرند مرا نداری... "از من به تو" ⇜ از من دست و پا بسته به دنیای خودم، به تو که از عبور کردی. 🔸معشوق تو♥️ با تمام معشوق هايي که من تا به حال دیده ام فرق دارد؛ جنسش، ، رنگش و... يادم رفت که بگویم تو ها را برای خود انتخاب کردی و من باز در این یارکشی باختم 😔 🔸اوضاع آنجا چطور است⁉️ این جا هم مثل همیشه است. اتفاق خاصی نيفتاده. همه درگیر زندگی و های خود هستند. اصلا خیلی ها نمی دانند آنجایی و آنجا چه می گذرد. حتی خود من😔 🔹خیلی جزئی بین پست ها خبری هم از آنجا و دوستان شهیدت🌷 به دستمان می رسد. اگر امروز بیرون نمی آمدم و عکس دوستان که شهر را مزین کردن نمی دیدم شاید اصلا به شما فکر نمی کردم🗯 🔸راستی از چه خبر؟!؟! آنجا که ایستاده اید👤 برای حال دل ما که اینجاییم کنید. من هم برای نصرت وپیروزی شما دعا می کنم🤲 @Vajebefaramushshode
🌷ای شـهیـد...🌷 باید تمـام دلـمـ♥️ را عـوض کنی با این دلـم، به دردِ نمی خورم😢 محبوبِ دلِ صاحب💖 که شوی می کنند🕊 🌺 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم 💢 اما در این سعى آخر میان #خیمه و #م
📚 ⛅️ 0⃣2⃣ 💢پس چیزى بگو.... چرا مقابل بر سکوى ایستاده اى و را به دوخته اى.عباس من ! این دل زینب اگر کوه هم باشد، مثل پنبه در مقابل نگاه تو زده مى شود: و تکون الجبال کالعهن المنفوش.(9)آخر این نگاه تو نگاه نیست . قارعه است . قیامت است : یکون الناس کالفراش المبثوت.(10) عالم ، شمع نگاه تو را پروانه مى شود. اما مگر چه مانده است که نگفته اى ؟! 🖤 شیواتر از تو چیست ⁉️ بلیغ تر از نگاه تو کدام است ؟ تو ماه آسمان 🌫را با نگاه ، راه مى برى . که براى تو مشکل نیست.و اصلا نگاه آن زمان به کار مى آید که از ، کار بر نمى آید. برو عباس من که من پیش از این تاب نگاه تو را ندارم.وقتى نمى توانم نرفتنت را بخواهم ، به رفتن ترغیبت کنم ، 💢تا پیش عشق 💖روسپید بمانم ؛ خدایى که قرار است فقط خودش برایم بماند.اگر براى وداع هم آمده اى ، من با تو یکى دردانه خدا! تاب ندارم.مى بینمت که 💧 را به دست گرفته اى و 🗡 را در دست ، یعنى که ندارى. 🖤 با خودت مى ؛ اما دشمن که الفباى را نمى داند، اگر این دست مشک دار را ببرد؟! و با خودت زمزمه مى کنى ؛ بریده باد این دست ، در مقابل جمال من! و این شعر در ذهنت نقش مى بندد که: و الله قطعتموا یمینى و عن امام صادق الیقین انى احامى ابدا عن دینى نجل النبى الطاهر الامین(11)✨ 💢چه حال خوشى دارى با این ترنمى که براى پیدا مى کنى ... که ناگهان سایه اى از پشت نخلها مى جهد و غفلتا دست تو را قطع مى کند.اما این که تو دارى نیست ، عین است . تو فقط حسین را قرار است ببینى که مى بینى ، دیگران چه جاى دیدن دارند؟! 🖤 تو حتى وقتى در شریعه ، به نگاه مى کنى ، به جاى ، تمثال را مى بینى... و چه خرسند و سبکبال از کناره فرات بر مى خیزى... نه فقط از اینکه آب هم آینه دار حسین توست ، بل از اینکه به رسیده اى... و هیچ از نمانده است و تمامى شده است. 💢پس این که تو دارى نیست ، عین حضور است . دلت 💗را پرداخته اى براى همین امروز. را به دست مى گیرى و با خودت مى اندیشى ؛ دست چپ را اگر بگیرند، مشک این رسالت من چه خواهد شد؟ و پیش از آنکه به یاد و دندانت بیفتى ، ناجوانمردى ، خیال تو را به واقعیت پیوند مى زند و تو با خودت زمزمه مى کنى. 🖤 یا نفس لا تخشى من مع النبى السید المختار و ابشرى برحمۀ الجبار قد قطعوا ببغیهم یسارى فاصلهم یا رب حر النار(12) را به مى گیرى و به فکر مى کنى...عباس جان ! من که این صحنه هاى نیامده را پیش چشم دارم ، با تو را ندارم.من تماما به لحظه اى فکر مى کنم که تو ، حتى آب را مى دهى تا پیش سکینه محفوظ بماند. 💢به لحظه اى که تو در از تلافى نگاه سکینه ، چشمهایت را به حسین مى بخشى.جانم فداى تو!گریه 😭نکن عباس من ! دشمن نباید چشمهاى تو را اشکبار ببیند. میان تو و سکینه فراقى نیست . سکینه از هم اکنون در آغوش رسول االله است . چشم انتظار تو.اول کسى که در آنجا به تو مى آید، سکینه است ، سکینه فقط آنچنان در غرق شده است که تمام وجودش را پیش فرستاده است. تو آنجا بى سکینه نمى مانى ، عموى وفادار! 🖤من؟! به من نیندیش عباس من ! اندیشه من پاى را نکند. تا وقتى هست ، همه چیز ممکن است . و همیشه خدا هست . خدا همینجاست که من ایستاده ام. برو آرام جانم...... ..... 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم 💢 اما در این سعى آخر میان #خیمه و #م
📚 ⛅️ 0⃣2⃣ 💢پس چیزى بگو.... چرا مقابل بر سکوى ایستاده اى و را به دوخته اى.عباس من ! این دل زینب اگر کوه هم باشد، مثل پنبه در مقابل نگاه تو زده مى شود: و تکون الجبال کالعهن المنفوش.(9)آخر این نگاه تو نگاه نیست . قارعه است . قیامت است : یکون الناس کالفراش المبثوت.(10) عالم ، شمع نگاه تو را پروانه مى شود. اما مگر چه مانده است که نگفته اى ؟! 🖤 شیواتر از تو چیست ⁉️ بلیغ تر از نگاه تو کدام است ؟ تو ماه آسمان 🌫را با نگاه ، راه مى برى . که براى تو مشکل نیست.و اصلا نگاه آن زمان به کار مى آید که از ، کار بر نمى آید. برو عباس من که من پیش از این تاب نگاه تو را ندارم.وقتى نمى توانم نرفتنت را بخواهم ، به رفتن ترغیبت کنم ، 💢تا پیش عشق 💖روسپید بمانم ؛ خدایى که قرار است فقط خودش برایم بماند.اگر براى وداع هم آمده اى ، من با تو یکى دردانه خدا! تاب ندارم.مى بینمت که 💧 را به دست گرفته اى و 🗡 را در دست ، یعنى که ندارى. 🖤 با خودت مى ؛ اما دشمن که الفباى را نمى داند، اگر این دست مشک دار را ببرد؟! و با خودت زمزمه مى کنى ؛ بریده باد این دست ، در مقابل جمال من! و این شعر در ذهنت نقش مى بندد که: و الله قطعتموا یمینى و عن امام صادق الیقین انى احامى ابدا عن دینى نجل النبى الطاهر الامین(11)✨ 💢چه حال خوشى دارى با این ترنمى که براى پیدا مى کنى ... که ناگهان سایه اى از پشت نخلها مى جهد و غفلتا دست تو را قطع مى کند.اما این که تو دارى نیست ، عین است . تو فقط حسین را قرار است ببینى که مى بینى ، دیگران چه جاى دیدن دارند؟! 🖤 تو حتى وقتى در شریعه ، به نگاه مى کنى ، به جاى ، تمثال را مى بینى... و چه خرسند و سبکبال از کناره فرات بر مى خیزى... نه فقط از اینکه آب هم آینه دار حسین توست ، بل از اینکه به رسیده اى... و هیچ از نمانده است و تمامى شده است. 💢پس این که تو دارى نیست ، عین حضور است . دلت 💗را پرداخته اى براى همین امروز. را به دست مى گیرى و با خودت مى اندیشى ؛ دست چپ را اگر بگیرند، مشک این رسالت من چه خواهد شد؟ و پیش از آنکه به یاد و دندانت بیفتى ، ناجوانمردى ، خیال تو را به واقعیت پیوند مى زند و تو با خودت زمزمه مى کنى. 🖤 یا نفس لا تخشى من مع النبى السید المختار و ابشرى برحمۀ الجبار قد قطعوا ببغیهم یسارى فاصلهم یا رب حر النار(12) را به مى گیرى و به فکر مى کنى...عباس جان ! من که این صحنه هاى نیامده را پیش چشم دارم ، با تو را ندارم.من تماما به لحظه اى فکر مى کنم که تو ، حتى آب را مى دهى تا پیش سکینه محفوظ بماند. 💢به لحظه اى که تو در از تلافى نگاه سکینه ، چشمهایت را به حسین مى بخشى.جانم فداى تو!گریه 😭نکن عباس من ! دشمن نباید چشمهاى تو را اشکبار ببیند. میان تو و سکینه فراقى نیست . سکینه از هم اکنون در آغوش رسول االله است . چشم انتظار تو.اول کسى که در آنجا به تو مى آید، سکینه است ، سکینه فقط آنچنان در غرق شده است که تمام وجودش را پیش فرستاده است. تو آنجا بى سکینه نمى مانى ، عموى وفادار! 🖤من؟! به من نیندیش عباس من ! اندیشه من پاى را نکند. تا وقتى هست ، همه چیز ممکن است . و همیشه خدا هست . خدا همینجاست که من ایستاده ام. برو آرام جانم...... ..... 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣2⃣ #قسمت_بیست_نهم 💢چگونه مى توان این #حلقه ها را گشو
📚 ⛅️ 0⃣3⃣ 💢انگار اکنون این که ،... که ناى رفتن ندارد،... که به تیر مژگان بچه ها زخمى شده است.یک سو تو ایستاده اى ، سدى در مقابل سیل عاطفه بچه ها و سوى دیگر حسین ، عطشناك این زلال عاطفه . حسین اگر دمى دیگر بماند این سد# مى شکنتد و این سیل جارى مى شود... 🖤و به یقین بازگرداندن آب رفته به جوى ، غیر ممکن است... دستت را محکمتر به دو سوى خیمه🏕 مى فشارى و با و به امام مى گویى:حسین جان ! برو دیگر! و چقدر سخت است گفتن این کلام براى تو!... حسین از جا کنده مى شود.... پا بر رکاب مى گذارد، به سختى روى از خیمه برمى گرداند و عزم رفتن مى کند. 💢اما... اما اکنون است که قدم از قدم بر نمى دارد... و از جا تکان نمى خورد.تو ناگهان دلیل و ذوالجناح را مى فهمى که دلیل را ✨و آشکار پیش پاى ذوالجناح مى بینى ، اما نمى توانى کارى کنى که اگر دستت را از دو سوى خیمه رها کنى ... 🖤نه ... به حسین وابگذار این قصه را... که جز خود هیچ کس از عهده این عمر عظیم برنمى آید. همو که اکنون متوجه حضور پیش پاى شده است... و را به دور دیده است. 💢کى گریخته است این دخترك ! از روزن کدام استفاده کرده است و چگونه خود را به آنجا رسانده است ؟ به یقین تا پدر را از اسب فرود نیاورد و به آغوش نکشد، آرام نمى گیرد.... گواراى وجودت فاطمه جان ! کسى که به این لطافت دارد، باید که جایزه اى چنین را در بر بگیرد. 🖤هر چه باداباد... ! اگر قرار است خدا با تو تقدیر را به تاءخیر بیندازد، خوشا به سعادت دستهاى تو!نگاه اشکبار و التماس آمیز فاطمه ، پدر را از اسب فرود مى آورد. نیازى به کلام نیست.... این دختر به ، بهتر مى تواند حرفهایش را به کرسى بنشاند. 💢چرا که حرفهاى او است که و را بهتر از هر کس دیگر مى فهمد. از جا بر مى خیزد.... همچنان در سکوت ، دست پدر را مى گیرد و بر زمین مى نشاند، چهار زانو. و بعد خود بر روى پاهاى او مى نشیند، سرش را مى چرخاند، لب بر مى چیند، بغض کودکانه اش را فرو مى خورد و نگاه در نگاه پدر مى دوزد: 🖤پدر جان ! منزل زباله یادت هست ؟ وقتى خبر مسلم رسید؟ پدر مبهوت چشمهاى اوست: تو را بر روى نشاندى و بر کشیدى!پدر را فرو مى خورد... و از پشت پرده لرزان اشک😢 به او نگاه مى کند. 💢پدرجان! بوى یتیمى در شامه جهان پیچیده است.و بغضش مى ترکد.. و تو در میان هق هق گریه ات فکرمى کنى... که این دخترك شش ساله این حرفها را از کجا مى آورد. حرفهایى که این دم رفتن ، را مى کند:بابا! این بار که تو مى روى ، قطعا یتیمى مى آید. 🖤 گرد یتیمى از چهره ام بزداید؟ مرا بر روى زانوبنشاند و دست نوازش بر سرم بکشد؟ این کار را بکن بابا! که دستى به لطف دستهاى تو در عالم نیست.با دخترك،... جبهه حسین ، یکپارچه و مى شود... 💢 و اگر ، بغض خود را فرو نخورد و با دست و کلام و نگاهش ، زنان و دختران را به آرامش نخواند، گدازه هاى کودکان ، خیام را به آتش 🔥مى کشد.و حسین خوب مى داند... و تو نیز که این خواهش فاطمه ، فقط یک ناز کودکانه نیست ، یک کرشمه نوازش نیست ، یک نیاز عاطفى دخترانه نیست. 🖤 او دست ولایت حسین را براى مى طلبد، براى تعمیق ، براى ادامه . تو خوب مى دانى و حسین نیز که این مصیبت ، فوق طاقت فاطمه است... و اگر دست ولایت مدد نکند، فاطمه پیش از حسین ، قالب تهى مى کند و جان مى سپارد.این است که با همه عاطفه اش ، را در آغوش مى فشرد.. .... 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode