eitaa logo
🇮🇷🇵🇸معراج الشهداء پایگاه قدس 🇵🇸🇮🇷
313 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
538 ویدیو
3 فایل
کانال رسمی پایگاه بسیج قدس مسجد رضویه مکان: ورامین, میدان امام حسین(علیه السلام)، انتهای خیابان سینما، جنب ایستگاه راه آهن لینک کانال: @varamin_pghods ارتباط با ادمین: @a_sarbaz_velayat
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدی جانم! کاش قدری بیشتر وصل تو را میخواستم حیف تسبیحی که تنها صرف استغفار شد... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بخشی از زيباييهاي وقايع کربلا: زيباترين خواهش يک زن همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش زيبا ترين بازگشت : توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام) زيباترين وفا داري : نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام) زيبا ترين جنگ : نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن زيبا ترين پاسخ :احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام) زيبا ترين هديه :تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها) زيبا ترين نماز : نماز ظهر عاشورا در زير باران تير زيبا ترين جانثاري : حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو زيبا ترين سخنراني : سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم و از همه زيبايي ها زيباتر جمله ی « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:خب , چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
☘مثلِ پَرَنـدِه بٰال گُشـودےٖ رَهـا شُـدے ☘ ڪوچِڪتَرین ستارهٔ سرِنیزِه‌هٰا شُـدے ☘لعنت به لالایے این نیزه دار تو ☘باعث شده بر سر نے بے صدا شوے
#محـــرم برای ما مثل مـاه رمضـان مـاه عـبـادت اسـت در مـاه محـرم اگر انسـان مـهموم و غمگین شد، عبـادت است اهتمام ورزیدن به احیای نام حســین‌ علیـه‌السلام عـبـادت است.ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مگر از عمر پدر غیر پسر می‌ماند که جوان در نظر او به جگر می‌مانَد سالها بود کنار تو فقط میگفتم که برای من از این عمر پسر می‌مانَد خواستم راه رَوی یک دو قدم ، میدیدم ساعتی بعد برایم دو سه پَر می‌مانَد زودتر از نفس اُفتاده‌ام از تو که بگویند همه که جوانمُرده در این دشت مگر می‌مانَد؟ پسری را که روی چشم بزرگش کردم بر عبا نیز به اما و اگر می‌مانَد کاش میشد که مرا جمع کنی میخندند خواستم پا شوم از خاک کمر می‌مانَد اکبری داشتم و حال چرا اکبرهاست که تنِ تو به تن چند نفر می‌مانَد رفتم از هر طرفی جمع کنم قدت را نیمه‌ای در بغل و نیمِ دگر می‌مانَد بازوی مادرم و بازوی تو مثل هم اند زخم پهلوی تو بر ضربه‌ی در می‌مانَد میکشم از بدنت نیزه و تیغ و مِقراض باز بر سینه‌ی تو چند تبر می‌مانَد میکشندم ز روی خاک عموهایت وای عمه با جمعیّتی شوم نظر می‌ماند