eitaa logo
وارستگان 56
272 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
895 ویدیو
54 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید درصورت تمایل تبادل انجام میشود @Alignb @Malek53
مشاهده در ایتا
دانلود
نجاری آقا سجاد در شهر جوکار آقا سجاد از وقتی تصاویر شهدای عزیز در مغازه اش نصب کرده خیر و برکت در کارش خیلی زیاد شده، ایشان شهدا را خیلی دوست دارند و دوست دارد تصاویر شهدای بیشتری در مغازه اش نصب کند قبلا دستش را رنده و اره نجاری زیاد گرفته بود ولی از وقتی تصاویر شهدای عزیز را نصب کرده بیمه شهدا شده @varasteghan کانال ما را به اشتراک بگذارید
آقا ذبیح مردای معرف به ذبیح عشقی چون ایشان همیشه عاشق خواننده های قدیمی و بازیگر های فیلم های قبل از انقلاب بود به این خاطر این لقب را بهش دادن مثل فردین بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی و دیگر بازیگر ها قبل از انقلاب همیشه تهران که می رفتن اولین جای که می رفتن بهشت زهرا سر مزار هنر پیش های می رفتن ولی یکبار می رود سر مزار شهدای بهشت زهرا اینقدر شیفته و عاشق شهدا میشه که الان دیگه هر وقت می رو تهران دیگه سر مزار هنر پیش های می نمی رود فقط گلزار شهدا می رود ببینید شهدا به دل انسانها چکار می کنند🌹🌹🌹 کانال ما را به اشتراک بگذارید @varasteghan
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 8 آذر ماه 1403ه.ش 🗓 26 جمادی الاول 1446 ه.ق 🗓 28 نوامبر 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 نیست خدائی جز الله، فرمانروای حق و آشکار 🔸صفحه 460 🔸جزء 23 جهت سلامتی و و هدیه به روح 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
#‏امام_علی_علیه_السلام‏ الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَرْكَانٍ، التَّوَكُّلِ عَلَى الله وَ التَّفْوِيضِ إِلَي الله، وَ التَّسْلِيمِ لِأَمْرِ الله وَ الرِّضَى بِقَضَاءِ اللَّه . ایمان بر چهار پایه استوار است : توکل بر خدا، واگذاشتن کارها به او، تسلیم در برابر فرمانش، و رضا به قضایش . 📚بحار الانوار، جلد ۷۵، صفحه ۶۳ 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 از شما مي خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه باشيد و از فرمان و دستورات رهبر عزيز اطاعت كنيد و هميشه دعاگوي امام باشيد و از شما مي خواهم كه مبادا لحظه اي خدا را فراموش كنيد و رابطه خودتان را با خدا زيادتر كنيد . 🌹 🌴 🌹 🌹 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
خانواده آسمانی 39.mp3
9.13M
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 ۳۹ می‌گویند عشق رکن آسمانی خلقت و رازی پنهان شده در صفحە آفرینش است. عشق مابین چه کسانی؟ - اگر خداوند ادعای عشق دارد پس چرا آن‌را ابراز نکرده است؟ - اگر منظور عشق انسان به خداوند است، وقتی الگویی برای عشق ورزی معرفی نشده، چگونه باید عشق ورزیدن را یاد بگیرد؟ 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 دعا برای موفقیت و پیروزی مرزداران و سربازان اسلام مداومت هر روز بر این دعا، کمترین کاری است که وظیفه‌ی واجب ما در این نبرد آخرالزمانی و حمایت از رزمندگان و سربازان اسلام است. متن دعا را در لینک زیر بخوانید : blog.montazer.ir/?p=2263 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 🌴 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که مرا به عذابت نزدیک کرده یا از پاداش نیکویت دور نموده یا مانع رحمتت گشته یا نعمتت را بر من مکدّر نموده است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
💐🕊🌹🕊🌹🕊💐 به کویَت گر چنین آشفته می‌گردم ، مکن منعم دلی گم کرده‌ام اینجا و می‌جویم نشانش را . . . 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 دکتر ماشین و راننده داشت. من هم با ماشین خودم می‌رفتم. آن موقع طرح زوج و فرد را اجرا می‌کردند. پلاک ماشین من فرد بود. گفت بیا با هم برویم. آن روز اتفاقی با هم همراه شدیم. 500 متر از اتوبان ارتش را طی نکرده بودیم که با ترافیک ابتدای اقدسیه مواجه شدیم. راننده سرعت را کم کرد تا از منتهی‌الیه سمت راست به سمت دارآباد برود. یادم هست که چند ثانیه قبل از انفجار یک چیزی از دکتر پرسیدم؛ برگشت و جواب داد. بعداً در نامه‌هایش که می‌گشتم، دیدم بعدازظهر همان روز در دانشگاه شریف جلسه دفاع داشته. آن لحظه تز آن دانشجو را مطالعه می‌کرد. سرش به آن گرم بود. موتوری آمد و بمب را چسباند. من داشتم بیرون را نگاه می‌کردم. از پنجره سمت دکتر موتوری را دیدم. راننده متوجه شد و سریع نگه داشت. من آنتن بمب را دیدم. راننده داد زد برید بیرون. همان لحظه صدای مجید را شنیدم که گفت چه شده؟ سریع پریدم که در را برایش باز کنم. قبل از این که بیرون بروم، دست مجید را دیدم که رفت کمربند را باز کند. ظاهراً کمربند را باز کرده و برگشته بود تا در را باز کند. من هم رفتم در جلو را باز کنم. بمب خیلی بزرگ بود؛ یک چیزی مثل گوشی تلفن‌های سیار. آنتن بلندی داشت. خواستم در را باز کنم که دکتر پیاده شود. دستم نرسید. منفجر شد. بمب طوری طراحی شده بود که موجش به سمت داخل باشد. تمام موج روی مجید من منتقل شد. انفجار من را پرت کرد. سمت عقب ماشین افتادم. دردی احساس نکردم. فقط یک لحظه سوزش اولیه بمب را روی صورتم حس کردم. بعداً فهمیدم که همه صورتم و موها و چشم و ابرویم سوخته. هوشیار بودم. آمدم بلند شوم، نمی‌توانستم. پای چپم خرد شده بود، ولی درد نداشتم. هر بار آمدم بلند شوم، می‌افتادم. راننده هم در همین حین بالای سرم آمد. گفتم من را ببر پیش دکتر. توی سر خودش می‌زد. یک عابر این صحنه را فیلمبرداری کرده است. با آرنج، خودم را روی زمین کشیدم. تنها دردی که احساس کردم، وقتی بود که خدم را روی آسفالت کشیدم. دستم پاره شده بود و گوشتش روی آسفالت کشیده می‌شد. به هر حال خودم را تا در جلو کشیدم. روی زمین بودم. دیدم که دکتر روی صندلی نشسته. من چیز منهدم شده ندیدم. فقط دیدم که سرش روی صندلی افتاده است. بعداً گفتند که پای راست و دست چپ دکتر کاملاً از بین رفته بود. چون هوشیار بودم، می‌دانستم که تمام شده است. خیلی دلم می‌خواستم می‌توانستم بالا بروم. می‌دانستم که آخرین لحظه‌ای است که او را می‌بینم. اگر این برانکاردی‌ها پخته بودند، یک لحظه من را بالای سرش می‌بردند. ولی دو تا پسر بچه‌ بودند. به خودم گفتم اگر من امدادگر بودم، آن لحظه فکر می‌کردم که این آخرین لحظه‌ای است که این فرد می‌تواند بدن گرم عزیزش را حس کند. شاید خودم این پیشنهاد را می‌دادم که می‌خواهی ببرمت تا بغلش کنی. ولی بچه بودند. از امدادگر پرسیدم دکتر شهید شده ؟ خیلی بچه سال بود. گفت شما راحت باشید. گفتم به من بگو. گفت شما آرام باشید. گفتم بچه جان به من بگو. پیش خودم گفتم که بچه است دیگر. می‌دانستم تمام شده است. دکتر به ملکوت پرواز کرده بود و من در اثر شدت جراحت، در حسرت دیدن چهره مجید، توسط نیروهای امدادگر منتقل شدم. راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @varasteghan