eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
178 عکس
46 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس ▪️ (قسمت ۳) 🔸 باید توجه کرد که در پنداشت رایج ممکن است نکته
‌ ‌ 💠 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس ▪️ (قسمت ۴) 🔸 فوکو به این مسئله اشاره می‌کند که عالم جدید (که برساخته از علم جدید است)، ابژه های خودش را می‌آفریند. از همین نقطه‌نظر است که فوکو به تبارشناسی سوژه مدرن، جنسیت، جنون و ابژه های انضباطی نظیر مجرم، بیمار و دانش‌آموز می‌پردازد. 🔹 فوکو می‌گوید در مطالعات تربیتی قرن هجدهم به بعد، دانش‌آموز تبدیل می‌شود به ابژه تکنولوژی‌های انضباطی. دانش‌آموز می‌فهمد که فراتر از تنبیه (حتی در تشویق) هم ابژه است یعنی می‌فهمد که اساساً دایره بودنش در این مناسبات تعریف شده‌است. 🔸 اصلاً بودن در نظام آموزشی، بودن در کانون قدرت (قدرت به‌معنای فوکویی) است. قدرت جدید چیزی است که از طریق آموزش اعمال می‌شود! تربیت جدید به‌مثابه تعمیر است چنانچه انسان به‌مثابه ماشین است. 🔹 البته باید دانست که نظام آموزشی ایران با غرب تفاوتی دارد؛ قدرت جدید یا همان اراده به قدرت (نهیلیسم) در غرب به‌نحو فعال ظهور دارد ولی در جوامع توسعه‌نیافته به‌نحو مخرب (منفعل) است. 🔸 بودن در دنیای مدرن، بودن در مناسبات اراده به قدرت است. در کلاس‌های مدرن، شاهد تکنولوژی‌های نرم انضباطی هستیم مثل حضور و غیاب، تخته یا معماری سراسر بین (دیدن بدون دیده شدن). 🔹 این تکنولوژی‌های نرم انضباطی، در عالم قدیم وجود نداشت و مربوط به تجدد است زیرا در تجدد است که بشر به‌دنبال حداکثر بهره‌وریِ تکنولوژیک از طریق کنترل سراسری است. 🔸 «روش» در علم جدید، اطلاق صورت کنترل‌پذیر است. روش‌های آموزشی جدید نیز مبتنی بر همین نوع نگاه است. سنجش دائمی حضور شاگرد در کلاس، کنترل کاملی به استاد می‌دهد. خود استاد نیز برساخت این تکنولوژی انضباطی است. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس ▪️ (قسمت ۴) 🔸 فوکو به این مسئله اشاره می‌کند که عالم جدید (
‌ ‌ 💠 یادداشتی به بهانه آخرین روز تدریس ▪️ (قسمت ۵ پایانی) 🔸 فرم نظام آموزشی مدرن، تبدیل کردن مطلب به داده است. حال استادی که می‌خواهد معارف دین را به‌نحو اصیل آموزش دهد باید بداند که آن‌چه قرار است با قلب یگانه شود، با زبان و فرمی که کارش گسستن حرف از خاستگاهش است، محقق نمی‌شود. 🔹 تدارک یک کتاب آموزشی در فرم مدرن آن درباره معارف دینی در مناسبات مرسوم دقیقاً ابژه کردن معارف است. 🔸 این‌جا بود که فهمیدم عالَمی دیگر، زبانی دیگر و فرمی دیگر باید طلب کرد. حضور در عالم تعلیم و تربیت اصیل، زبانی از جنس حکایت، تذکر و اشاره می‌خواهد. 🔹 باید در جست‌وجوی زبانی دیگر جهت گشودن عالمی دیگر بود... پ‌ن: در نوشتن این یادداشت بهره بردم از: ۱_ مقاله آسیب‌شناسی تربیت دینی در کتاب "درباره تعلیم و تربیت در ایران" اثر دکتر داوری اردکانی ۲_ درسگفتارهای استاد فاطمی درباره فوکو ۳_ جلسات شرح کتاب "در جستجوی زبانی در وصف انقلاب اسلامی" حجت‌الاسلام نجات بخش (محفل مرشد) 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 ‌ ‌ ‌ ‌
وقتی تکنیک بهت تبریک میگه که در عالمش به دنیا اومدی و نفس می‌کشی
خودت را رها کن.mp3
5.67M
🎧 💠 خودت را رها کن! 🎙 حاج اسماعیل دولابی ⏱ شش دقیقه ➕ این متن هایدگر را هم بخوانید: 👉🏻 eitaa.com/varastegi_ir/6 ‌ ‌ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌
‌ ‌ 🔸 مدت‌ها بود که نه به میخانه مرا راه نه در مسجد جا... دی ماه امسال، وسط معرکه‌ی قدس، تمامِ هوای عالمِ بی‌هوا را در گلو جمع کردم و ارتعاش بمب‌های خانه‌خراب، از حلقومم فریاد یا غیاث المستغیثین بیرون داد، بانگ برآوردم یارا گو سببی ساز که ارشاد شوم! 🔹 یار هم بنده‌نوازی کرد و رخی نمود و گفت فعلا برای بی‌خانه‌ای چون تو یک جای خالی توی اتوبوس اصفهان-کرمان سراغ دارم، هرچه از پنجره‌ی اتوبوس چشم انداختم که نگار را هم بغل دست خود بنشانم، او سخت رو گرفته بود و در شب دیجور بیابان چو ماه نو، دیدنی نبود، اما جاذبه‌‌اش مرا تا مزار گلگون شهید کشاند... 🔸 اما آن-جا که یار مرا به آن گسیل داد، چه وقت بود؟ گاهی فاصله‌ی خوانش سطور یک کتاب تا فهم آن می‌شود فاصله‌ی کن فیکونِ یک عالم وجود و حضور... 🔹 چند روز قبلش بود که با قیافه‌ی معلوم‌الحالی زل زده بودم به این جمله‌ی اقای هایدگر که در جمعی ندا سر داده بود که آقایانِ جان‌کاو، "دازاین، لیشتونگ است!" 🔸 و لیشتونگ کلمه‌ای آلمانی است که به رواق ترجمه شده، کوره‌راهی در دل جنگلی پر شاخ و برگ که گه‌گداری وزش بادی از لای برگ درختان بلندِ آن مسیر، مرده نوری را به چشم رهگذر می‌رساند اما بعد از این راه درهم به روشن‌گاهی خواهی رسید که درختانِ مانع به کناری رفتند و تابش نور، بی‌واسطه، عرصه را برای دیدن پدیده‌ها روشن کرده است و آنجا لیشتونگ است، آن-جا است! 🔹 از آن پس، لیشتونگ پناهی شده‌ است برای در یاد ماندنِ تجربه‌ی حضوری که مرا لحظاتی، جایی داد...یاد جنگل‌های قائم کرمان! 🔸 آن وقتی که من از لای درختان آن ناحیه، کورمال کورمال به سمتی می‌رفتم که نمی‌دانستم و بعد از ایامی گم‌شدگی، چشمِ جانم به جمالِ آتش محبتِ دوستانِ آشنا گشاده شد، و حقا که آن حال حاضر هم حال بود و هم حضور! 🔹 پشت سرم، مردی از هول حادثه به حال غش و تشنج بر زمین افتاده بود و پیش‌رویم، جمعی که در آن‌ وانفسا، قیامتی بپا کرده بودند و زمزمه‌ی اشک و ثنایشان گوش مرا شنوای وجود کرده بود... 🔸 و ما محتاج گرم کردن خود در آتشکده وجودی هستیم که بی‌جمع یاران، آتش آن به سردی می‌رود و کفر... محتاج تکرار تجربه‌ی لیشتونگ که از این پس، به محفل یارانِ آتشِ جنگل‌های کرمان تغییر نام داده... محتاج جایی برای دیدن و شنیدن.‌‌.. جایی برای گشودگی... محتاج جا... 🔹 نه به میخانه مرا راه، نه در مسجد جا یارا گو... یاران‌ را گو... سببی ساز که ارشاد شوم! 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 ر. خبازی پ‌ن: اشاره به درسگفتار "سمینارهای سولیکون" و حضور در سالگرد حاج قاسم و ماجرای ترور کرمان در سال گذشته ‌ ‌‌ ‌
‌ ‌ 🔸 وقتی نظم تجدد در اروپا برقرار شد، نه‌فقط جهان و جهانیان را متوجه خود کرد، بلکه نیروی گسترشی که در آن بود، آن را به همه‌جا در سراسر روی زمین برد و گرچه جزئیات افکار و آراء اش مورد قبول قرار نگرفت، اصول و مبادی اش، نه‌فقط در نزد اهل فضل و دانش و سیاست مقبول افتاد، بلکه اصل غالب و حاکم شد. 🔹 اصل پیشرفت و تکامل را همه پذیرفتند. این قول و رأی هم که آدمی می‌تواند جهان را تغییر دهد و باید تغییر دهد، یعنی اصل سوبژکتیویته (خودبنیادی بشر) بی‌چون‌وچرا پذیرفته شد. 🔸 مشکلی که پیش آمد، آشفتگی و پریشانی در روح و فکر و عمل بود. مردمی که به آداب و سنن خود اعتقاد داشتند و به آن عمل می‌کردند، اصولی را پذیرفته‌اند که اقتضاهای دیگر داشت. 🔹 آدمیان بر وفق اصولی که دارند، عمل می‌کنند. قواعد و رسوم هم همه به اصول بازمی‌گردند، اما وضعی پیش آمد که آن قواعد و رسوم با اصول و مبادی ناسازگار شده‌اند. 🔸 در این وضع، یا می‌بایست بی این‌که رسوم و اعتقادات خود را ترک کنند، قواعد و رسوم متناسب با اصول جدید را بپذیرند و البته به روی خود نیاورند که چه کرده‌اند، یا اختلاف در فروع و آداب را بزرگ جلوه دهند و در تشدید آن بکوشند و احیاناً کل تجدد را نفی کنند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 📗 بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 🔖 صفحه ۴۳ ‌
چرا «نباید» کار فرهنگی بکنیم؟.mp3
22.72M
‌ ‌ 🎧 چرا «نباید» کار فرهنگی بکنیم؟ 🎙 دکتر یامین‌پور ⏱ زمان: ۴۵ دقیقه 📍 در جمع اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ▪️پیش فرض تاثیرگذاری افلاطونی بر دیگران را کنار بگذاریم. ▪️در دوران بی‌عالَمی تا برقی نجهد، از ظلمات رهایی نداریم. ▪️ايرانيان دویست سال پیش در هوس تماشای تجدد از خانه بیرون آمدند و راه بازگشت به خانه را گم کردند. ▪️تلاش برای تاثیرگذاری بر دیگران در کار فرهنگی عین تلاش برای بی‌تاثیری است. ▪️تا از شرّ اراده‌ی معطوف به تاثیرگذاری رها نشویم، بیهوده و بی‌ثمر خواهیم بود. ▪️روابط سوداگرانه با دیگران باطنی جز کین‌توزی ندارد حتی اگر جهت این رابطه تبلیغ دین و انقلاب باشد. ▪️بزرگترین و‌ مهمترین تمرین ما باید مجاهده برای دوست داشتن دیگران باشد. ▪️جهت و موضوع ارتباط، فرع بر اصل و حقیقت ارتباط با دیگران است. رابطه‌ی نامقدس غلبه بر دیگران، با نیت و انگیزه تبلیغ دین و مقدسات، مقدس نمی‌شود. 🔻 پ‌ن: اگر به دنبال این هستید که این بحث را به طور فلسفی و عمیق دنبال کنید، درسگفتار «در_جهان_بودن» استاد فاطمی را گوش بدید: 🔸 eitaa.com/sr_fatemy/173 ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 برای ما طرح پرسش و تحقیق در نسبت با غرب متجدد، یک ضرورت است. این ضرورت چیست و ما چه نیازی داریم که تجدد را بشناسیم؟ 🔹 از چندین قرن پیش، آثار صنعتی و تولیدی و فرهنگی تجدد، ابتدا در صورت سلاح گرم و کالاهای مصرفی و سپس به‌تدریج به‌عنوان آرا و نظرها و حتی در مواردی به‌عنوان اصول و احکام شبه اعتقادی، به ما رسید و بعضی قواعد و احکام در میان ما، احیاناً صورت مسلمات پیدا کرده‌است. 🔸 امروز همه مردم جهان، با اصول و قواعد و رسوم غربی و شیوه زندگی جدید عمر می‌گذرانند. نظر در این‌جا صرفاً به فکر و فلسفه و علم نیست. 🔹 مردم جهان بیرون از جغرافیای تجدد، در نشست‌وبرخاست و خریدوفروش و رفت‌وآمد و به‌طورکلی در گذران زندگی، فرنگی‌مآب شده‌اند و این فرنگی‌مآب شدن، اختصاص به گروه خاص ندارد و از این حیث، پیر و جوان، زن و مرد، دانا و نادان، متدین و لاابالی به دین و حتی شهری و روستا دایی با هم تفاوت چندانی ندارند. 🔸 این فرنگی‌مآب شدن، به‌خصوص در ابتدا، از روی اختیار و با آگاهی نبوده و به‌تدریج و خودبه‌خود صورت‌گرفته است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 📗 بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 🔖 صفحه ۵۳ ‌
‌ ‌ 🔸 آن کس که خود را از انقلاب اسلامی جدا کرده، نمی‌تواند در حضوری قرار گیرد که با «انتظار» پیش می‌آید و عملاً این افراد درکی از «اسم الله» ندارند تا بخواهند از اجمال آن اسم به سوی تفصیل آن در خود سیر کنند 🔹 و کسی که درکی تاریخی از حضور «الله» ولو به اجمال ندارد، عملاً از خودش که به عنوان خلیفۀ الله حامل اسم «الله» است؛ ندارد. و این اصل و اساس نیهیلیسم است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 استاد طاهرزاده ‌ ‌
اللهم صل على سيدنا محمد و آل محمد و ادفع عنّا البلاء المبرم من السماء انك على كل شيء قدير
شهادتت مبارک...
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم!" اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی‌قراری کرد جسم تو حتی برنگشت از کوه اردیبهشت اردی‌جهنم شد هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند این بار آتش سرد شد اما وقتی که ابراهیم را سوزاند گشتیم دنبال پر و بالت گفتند دیگر وا نخواهد شد جز بالگرد سوخته چیزی پیدا نشد، پیدا نخواهد شد چشم انتظار دیدنت گشتند حتی شهیدان خدایی هم آن سو بهشتی بی‌قرار تو آن سوتر انگاری رجایی هم این ملت دردآشنا، دیروز در شادی و غم انتخابت کرد ای انتخاب مردم ایران! حالا خدا هم انتخابت کرد 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 رضا یزدانی
راهی که شهید آیت‌الله رئیسی رفت.mp3
21.26M
‌ ‌ 🎧 راهی که آیت‌الله رئیسی رفت... 🎙 گفتگو دوستان مجموعه فرهنگی سُها با حضور حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ زمان: ۴۲ دقیقه 🗓 ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🎧 راهی که آیت‌الله رئیسی رفت... 🎙 گفتگو دوستان مجموعه فرهنگی سُها با حضور حجت‌الاسلام نجات بخش
‌ ‌ 🔸 سید ابراهیم راه غربت را پیمود تا به رسید. جایی که جز محرمانِ سر را به آن راهی نیست. 🔹 راه غربت را یکه و تنها چون بردارش قاسم، تنها با چشم دوختن به افق وسیع و روشنِ هستی بخش پیمود تا ستاره‌ای شود در دنیای سرد و خزان زده. 🔸 ابراهیم راه اخوت و برادری را می‌پیمود و خوب می‌دانست که کینه توزی و طلب کاری با عزم انسان‌ها برای رسیدن به موقعیت ابراهیم چه می‌کند. 🔹 او چون رود جاری بود به سمت اقیانوس هستی و اینچنین بود که گرفتار هیچ مانع و سنگی نمی‌شد و با لطافت هر چه تمام می‌گذشت. 🔸 ابراهیم وجود خود را خالص کرده بود و چشمان خود را زلال. در مسیر چشم و گوشی پیدا کرده بود برای دیدن آنچه که چشم‌های نابینا و گوش‌های سنگین نمی‌شنود. 🔹 پس ای دل، اگر او لکنت داشت در بیان عظمت راهی که طی کرد، اکنون نطقش باز شده است، بشنو... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 امروز می‌توانیم ببینیم که آیت‌الله رئیسی هم مانند حاج‌قاسم زیارت می‌کرد. این چه راهیست که حتی اگر کنار این آدم‌ها باشیم نمی‌فهمیم چکار دارند می‌کنند. 🔹 اینقدر این‌ها سبک می‌روند و می‌آیند که با خودت می‌گویی چگونه حاج‌قاسم تنها رفت بغداد؟... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌ ✍🏻 برداشتی از جلسه «راهی که آیت‌الله رئیسی رفت...» ‌ ‌ ..................................................
‌ ‌ 🔸 در فهم‌ رایج، اگر منِ انقلابی شکست بخورم، انقلاب شکست خورده است اما آیا می‌توانیم در نسبت با انقلاب، به‌گونه‌ای حاضر بشویم که بودنِ وسیع‌تری را احساس بکنیم بطوری‌که آنجایی که شکست خوردیم، انقلاب پیروز شود؟ 🔹 آقای رئیسی، می‌توانست در قوه‌قضائیه بماند و به اوضاع موجود، منتقد باشد اما با حضور در عرصه ریاست‌ جمهوری شکست را پذیرفت و بار مسئولیت را به دوش گرفت. 🔸 او به فکر آینده‌ای بود که سیاست از فروبستگی نجات پیدا کند و آدم‌هایی بیایند که ولو با آمدن‌شان، اعتبار ایشان هم خدشه‌دار شود ولی مسئولیت‌شان را در کشور بپذیرند و به پای آن ایستادگی کنند... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌ ✍🏻 برداشتی از جلسه «راهی که آیت‌الله رئیسی رفت...» ‌ ‌ ..................................................
‌ ‌ 🔸 در مناسبات «قدرت» از نظر رقیب، رفتار یک سیاستمدار پیش‌بینی پذیر است‌ و رقیب وقتی آینده‌ای را برای رئیسی می‌بیند یک برنامه‌ چندساله برای تاثیرگذاری بر اطرافیان او می‌ریزد... 🔹 اما اکنون چه می‌کند حالا که هم رئیسی هست و هم‌ رئیسی نیست؟ این چه صفحه‌ای بود که مسیر فتح را باز کرد؟ 🔸 آیا ما در نسبت با اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌توانیم چنین نسبتی را پیدا کنیم؟ 🔹 این جاست که راه فتح و گشایش آینده برای ما هم هست... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌ ✍🏻 برداشتی از جلسه «راهی که آیت‌الله رئیسی رفت...» ‌ ‌ ..................................................
‌ ‌ 🔸 همه ما از جمله آنان که به‌اصطلاح تفکر حرفه‌ی آن‌هاست، اغلب کمابیش دچار فقر تفکریم. 🔹 همه ما بسی سهل انگارانه فاقد تفکریم. بی‌فکری، میهمانی نهانی است که در جهان امروز همه جا در آمد و شد است. زیرا امروز ما هر چیز را به سریع‌ترین و ارزان‌ترین طریق فرا می‌گیریم، تنها برای‌آن‌که به‌سرعت آن را فرا خاموش کنیم. 🔸 بدین‌سان گردهمایی از پس گردهمایی برپا می‌شوند و رسوم یادبود هر دم افزون‌تر از پیش در تفکر فقیر و فقیرتر می‌شوند. یادواره و بی‌فکری پهلو به پهلوی یکدیگر برپا می‌شوند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌ ✍🏻 مارتین هایدگر ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 حضور سیاسی آیت‌الله رئیسی در ایران به نحوی بود که از پیش‌بینی پذیری خارج شد و راهی را پیمود که در تصاحب و تسلط و پیش‌بینی قرار نگیرد. 🔹 او فرصت‌ها را به نحوی دیگر پیدا کرد و لکنت ایشان به‌دلیل راهی بود که گشوده شد و نمی‌دانست چگونه بیان کند، 🔸 وقتی به وجود آقای رئیسی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که چگونه می‌شود در یک وسعتی بود اما در غربت... چگونه می‌شود در پی‌غلبه نبود ولی احساس یک وسعت تاریخی داشت. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌ ✍🏻 برداشتی از جلسه «راهی که آیت‌الله رئیسی رفت...» ‌ ‌ ..................................................
‌ ‌ 🔸 تاریخی که تاریخ آزادی بوده یا به‌هرحال با احساس آزادی و تمنای بسط آن پدید آمده‌است، اکنون از قهر و خشونت پر شده و هر روز بندهای تازه‌ای بر دست‌وپای بشر نهاده می‌شود. 🔹 این‌که می‌گویند سوژه مرده است، به این معنا نیست که دیگر داعیه من و ما وجود ندارد. با مرگ سوژه، آزادی و قدرت خود بنیادی که ساکنان جهان متجدد به آن رسیده بود اند، ازدست‌رفته است و دیگر آن من که می‌اندیشد و عمل می‌کند و با فکر و عمل، هستی خود را به اثبات می‌رساند، وجود ندارد. 🔸 من‌های این زمان با خود بیگانه‌اند و نمی‌اندیشند، اما بسیار حرف می‌زنند و حرف‌های خود را از جنس دانایی می‌انگارند. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 📗 بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 🔖 صفحه ۵۰ ‌
‌ ‌ 🔸 مرگ چیزی نیست که پس‌از گذشت مدتی از زمان، عارض وجود و زندگی شود. این نحوه تلقی از مرگ در حقیقت عین غفلت است 🔹 و البته بشر به این غفلت نیاز دارد و حتی مقتضای ذات و وجود اوست. البته تصور نباید کرد که هایدگر مبشر مرگ اندیشی است و توصیه گریز از این غفلت می‌کند و ما را به پیروی از خود می‌خواند. 🔸 آن‌چه او در این باب می‌گوید این است که تاریخ بشر بدون مرگ آگاهی که منفک که از تفکر حقیقی نیست متحقق نمی‌شود. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 بُرشی از گعده مباحثه انجمن غرب‌شناسی قم مورخ ۱۶ اردیبهشت۱۴۰۳ ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 ▪️ (قسمت ۱۳) 🔸 چنان‌که هایدگر می‌گوید، تفکری که در این‌جا مورد نیاز است، یعنی تفکری که بر متافیزیک غلبه می‌کند، بالا رفتن و صعود از متافیزیک نیست، بلکه "به عقب گام برداشتنی است که انسان را در قرب آن‌چه نزدیک‌ترین است ساکن می‌کند... برون ایستایی انسان... تفکر در مسیر نزول به فقر ذاتی و مشروط خود است". 🔹 «چرا اصلاً هستنده هست، و نه نیستی؟» این پرسش به شیوه متافیزیکی درباره‌ی یک بنیاد نمی‌پرسد که به‌موجب آن ما ایمن بشویم. درعوض هدف این پرسش از بین بردن خصلت بداهت موجودات است که توسط پرسش راهنمای متافیزیک -یعنی موجود چیست؟- فرض شده‌است. 🔸 موجودات پس‌از طرح این پرسش شروع به نوسان کردن میان دو امکان نهایی وجود و عدم می‌کنند. به موجب این امر موجودات در خود پرسش‌برانگیز و شایسته پرسش می‌شوند. 🔹 ما دیگر نمی‌توانیم خود را به‌طور کامل متعلق به چنین موجوداتی بدانیم و خود را بر حسب آن‌ها درج کنیم، بلکه ما خودمان نیز زیر سؤال می‌رویم و دازاین ما در وضعیتی نوسانی معلق می‌ماند. 🔸 به عبارت دیگر پرسش این است که چرا موجودات در نگاه ما اولویت و تقدم و دعوی هر «هست»ی‌ای را دارند، و چگونه آن چیز (چیزی که یک موجود نیست) یعنی وجود، که به‌عنوان نیستی درک شده‌است، در غفلت و فراموشی باقی می‌ماند. 🔹 پرسش بنیادی متافیزیک، در باب ذات متافیزیک می‌پرسد و خواهان پرسش از پرسش از موجود است. پرسش بنیادی، امکان یک بنیاد برای موجودات را می‌گشاید که خود یک موجود نیست بلکه مغاکی بی‌بنیاد است، نیستی ای که با نظر به ذات، هستی است (چراکه وجود خود را چونان چیز-نبودن می‌هستد). 🔸 این پرسش با چنین کاری پایانی برای متافیزیک قرار می‌دهد، آن‌هم با نشان‌دادن بیهودگی جست‌وجوی بنیاد نهادن دازاین در چیزی، خواه در موجودات یا در خودش. 🔹 این پرسش اطمینان به خود دازاین را هم از بین می‌برد، تا آن‌جا که نیستی (وجود) که تثبیت می‌شود امری در اختیار دازاین و متعلق به او نیست. 🔸 پس ما در این‌جا با پرسش بنیادی متافیزیک، تلاقی مضامین گوناگونی را در اندیشه‌ی هایدگر می‌بینیم: متافیزیک (افلاطون‌گرایی) که با مرگ خدا اعلام شده‌است، زیر سؤال می‌رود. وجود به‌عنوان امری که در متافیزیک فراموش شد، اما بااین‌حال در آن به عنوان امر فراموش‌شده آشکار شده‌است، مورد پرسش قرار می‌گیرد. 🔹 انسان (واپسین انسان یا داسمن) زیر سوال می‌رود، تا آن‌جا که نیستیِ آشکار شده در ترس آگاهی و بودن به سوی مرگ، توانایی شخص را برای کنترل چیزها با اثبات بنیاد یا پایه‌ای برای آن، تضعیف می‌کند و انسان را به یادآوری مکان و جایگاه او یعنی ذات او که امری تاریخی است هدایت می‌کند. ادامه دارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 خود این تصور که یک ملاک مطلق (منطق) برای بررسی اندیشه وجود دارد، اگر عین سوبژکتیویته نباشد حتما مؤدی به آن می شود. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🎙 برداشتی از درسگفتار «هایدگر و گشایش راه تفکر آینده» ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌