eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
177 عکس
46 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ ویس شماره ۶ : تذکر به اهمیت جلسه درک نيهيليسم به مثابه یک تاریخ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌
‌ ‌ 💠 اشارات ویس شماره ۶ 👇🏻 ▪️مواجهه مفهمومی و ایدئولوژیک با نیهیلیسم.... ▪️معمولا نیهیلیسم را یک مشکل شخصی و روان شناختی می‌دانند... ▪️نگاهی دوباره به معنای انتظار... ▪️کار و بی‌کاری در زمانه فروبستگی... ▪️ تصور مکانیکی از انسان... ▪️مشکل بشر امروز این است که همه چیز را می‌فهمد!!! ▪️ویژگی ممتاز نبی اکرم در کلام مرحوم دولابی... ▪️دکتر داوری: نیهیلیسم هیچگاه به طور کامل نقاب از چهره بر نمی‌دارد... ‌ ‌
از مُلک لایَبلی تا بشر جدید.mp3
6.7M
🎧 💠 از "مُلک لایَبلی" تا "بشر جدید" 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ ۹ دقیقه 🔸 بخشی از جلسه پنجم مباحثه کتاب "فصوص الحکم" 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
🎧 #پادکست #برش_کوتاه 💠 از "مُلک لایَبلی" تا "بشر جدید" 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ ۹ دقیقه 🔸 بخشی از
‌ ‌ ‌ ‌ صوت جلسات مباحثه فصوص الحکم دوستان سرای هنر و اندیشه (سُها) در کانال فتوحات عرفانی منتشر می‌شود... ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
در هر فعلی حتی اگر در شکل‌های صرف شده آن لفظ هستی نیامده باشد. هستی بیان شده است. با این وصف، هستی گفته می‌شود، از آن رو که نه فقط هر فعلی که هر اسم و صفتی و هر کلمه و ساختار کلمه‌ای بیان هستی می‌کند. آنچه بیش از هر چیز گفته شده است در عین حال به معنای خاصی رازدارترین و کم سخن‌ترین چیز است که بالذّات سخن نمی‌گوید و پنهان می‌کند و چه بسا خود همانا پنهان‌کاری و رازداری است. مهم نیست که اغلب بلند «هست/ است» می‌گوییم و از «هستی» نام می‌بریم، چنین گفتن و چنان نامی چه بسا تنها به ظاهر، نام خاص آنچه باید نامیده شود و گفته شود باشد، زیرا هر نامی از آن رو که نام است نام متعلّق به «هست/ استِ» هستی است، و کلمه «مربوط به هستی»، نه فقط تا آنجا که درباره هستی است و از هستی می‌گوید، بلکه آن کلمه مربوط به هستی به این معنا است که هستی در هر کلمه‌ای به زبان می‌آید و به درستی این گونه خاموشی پیشه می‌کند. هستی خود را بر ما در انواع تضادهایی ظاهر می‌کند که ممکن نیست از حیث خودِ آن تصادفی باشد، زیرا توالی صرف این تضادها بر پیوند درونی خاص آنها دلالت دارد: هستی، تهی‌ترین و غنی‌ترین، کلی‌ترین و یگانه‌ترین و بدیهی‌ترین چیزی است که در برابر هر مفهومی از خود مقاومت نشان می‌دهد، هستی پرکاربردترین است که اول از همه به ذهن متبادر می‌شود، بیش از هر چیز قابل اطمینان‌ترین و مغاکی‌ترین، به ویژه فراموش شده‌ترین و به یاد آوردنی‌ترین چیز است که بیش از همه گفته شده است و خاموشی پیشه کرده است اما آیا به درستی، این تضادها در نفس ذات هستی‌اند؟ آیا تضادها فقط از آن نوعی نیستند که در نسبت ما با هستی، در تصورکردن و فهمیدن، در به کار بردن و اعتمادکردن به، در حفظ کردن- فراموش کردن- و گفتن، وجود دارد؟ حتی اگر تضادها فقط‌ در نسبت ما با هستی وجود داشته باشد، در آن صورت نیز ما به آنچه به دنبالش بودیم، یعنی تعیّنِ نسبت ما با هستی- و نه فقط با موجودات- رسیده‌ایم. این نسبت همچون گونه‌ای ناسازواری پیدا است. به این ترتیب این پرسش مطرح است که آیا این ناسازواری در نسبت ما با هستی نهفته است یا در خود هستی؟ پاسخ به این پرسش آنچه را در باره ذات این نسبت مهم است، تعیین می‌کند. مبرم‌تر از این پرسش که آیا تضادهای مذکور در نفسِ ذاتِ هستی است یا آن‌ها صرفاً برخاسته از نسبت ناسازگار ما با هستی می‌باشد، یا این‌که آیا این نسبت ما با هستی منبعث از خود آن است، از آن رو که متکی به هستی است، یا نه یعنی مبرم‌تر از این پرسش‌های تعیین کننده مسلماً نخست این پرسش سربلند می‌کند: از منظر واقعیت امر، آیا نسبت ما با هستی نسبتی ناسازگار است؟ آیا ما خود چنین ناسازگار با هستی نسبت پیدا می‌کنیم تا این ناسازواری بر خود ما، یعنی بر نسبت ما با موجودات، چیره شود؟ پاسخ ما باید این باشد: نه. ما در این نسبت خود تنها بر یک جنبه از تضاد می‌ایستیم: هستی برای ما تهی‌ترین، کلی‌ترین، بدیهی‌ترین، پرکاربردترین، قابل اعتماد‌ترین، فراموش شده‌ترین و به زبان آمده‌ترین است. ما حتی به ندرت به آن توجه می‌کنیم، و بنابراین آن را، همچون چیزی که متضاد با چیز دیگری است نمی‌شناسیم. هستی برای ما یکسان می‌ماند و ما را به آن اعتنایی نیست، از این رو ندرتاً به تمایز قائل شدن بین هستی و موجودات توجه می‌کنیم، گو آن‌که ما تمام نسبت یافتن خود با موجودات را بر پایه آن می‌نهیم. اما فقط این نیست که ما امروز خارج از آن ناسازگاری تجربه نشده نسبت با هستی ایستاده‌ایم. این خارج ایستادن و عدم شناخت مشخصه کل متافیزیک است، زیرا برای متافیزیک، هستی ضرورتاً کلی‌ترین و بدیهی‌ترین چیز باقی می‌ماند. متافیزیک در محدوده هستی تنها در مراتب گوناگون کلی و سطوح گوناگونِ آن در قلمروهای گوناگون موجودات تامل می‌کند. از زمان افلاطون که موجودیت موجودات به مثابه «ایده یا مُثُل» تفسیر شده است، تا زمانی که نیچه هستی را به منزل ارزش تعریف می‌کند ، در سرتاسر تمام تاریخِ متافیزیک، هستی به خوبی و روشنی به مثابه امر پیشینی حفظ می‌شود که انسان به عنوان موجودی عاقل با آن نسبت دارد. از آنجا که نسبت با هستی، به عبارتی در یکسانی و بی‌اعتنایی مضمحل می‌شود، ممکن نیست تمایز قائل شدن بین هستی و موجودات برای متافیزیک نیز پرسیدنی شود. بر اساس این واقعیت ما نخست سرشت متافیزیکی دوره تاریخی امروزی را شناسایی می‌کنیم. آنچه امروزی است- نه بر تقویم و نه بنا بر رویدادهای تاریخ جهانی- بر اساس زمان تاریخ متافیزیک که بیش از همه به ما تعلّق دارد، تعیین می‌شود، این تعیّن متافیزیکی انسانیتِ تاریخی در عصر متافیزیک نیچه است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
هدایت شده از فتوحات عرفانی
📿 ابراهیم ادهم گفت: «شبی در طواف خانه بودم و باران می آمد. گفتم: بارخدایا مرا از گناه نگاه دار تا هیچ تقصیر نکنم. آوازی شنیدم که از جانب کعبه می گفت: تو عصمت می خواهی و همه‌ بندگان همین می‌خواهند اگر همه را از گناه نگاه دارم پس فضل و رحمت خویش بر که آشکار کنم؟» سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست معنی عفو و رحمت آمُرزگار چیست؟ (حافظ) 💠 @fotuhat ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 اراده انسانی نیازمند هدفی است، و او خوش‌تر دارد نیستی را اراده کند، تا این‌که اراده نکند... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
🔸 باید متوجه باشیم هرکس برای خودش جهانی دارد و نباید همه در جهان ما حاضر باشند. بلکه باید متذکر شد که آیا می‌توانیم جهان همدیگر را درک کنیم، به جای آن که هر کدام جهان دیگری را رد کنیم؟ 🔹 چگونه انسان‌ها که هر کدام جهانی هستند، ذیل جهانِ گستردهِ توحید و معنویت می‌توانند همدیگر را درک کنند و محترم شمارند، وگرنه بالاخره جهانِ امروز و بشرِ امروز طوری است که هیچ کس، هیچ کس را به معنی واقعی تحمل نمی‌کند و به اصطلاح متفکران غربی: «انسان، گرگِ انسان شده است». 🔸 باید نسبت به هم جهانِ گشوده ای باشیم وگرنه باز تحقیر و باز عدم تحمل و باز رد کردن. بالاخره انسان‌ها با انسان‌ها زندگی می‌کنند و فرار انسان‌ها از انسان‌ها در این دنیا غیر ممکن است. ✍🏻 استاد طاهرزاده 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
03 عالم طلبگی.mp3
44.83M
‌ ‌ 🎧 عالَم طلبگی 🔸 جلسه سوم 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ زمان: ۹۱ دقیقه 🗓 ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ______________________ ➕لینک جلسه قبل: eitaa.com/varastegi_ir/589 ______________________ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🎧 عالَم طلبگی 🔸 جلسه سوم 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ زمان: ۹۱ دقیقه 🗓 ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ________________
‌ ‌ 🔸 ما دو نسبت می‌توانیم با سنت داشته باشیم: در نگاهِ محجوب به حجاب غربزدگی، سنت را برای امروز "مصرف" می‌کنیم ولی در نگاه اصیل، سنت را در امروز "حاضر" می‌کنیم. این دو نحوه نسبت، دو عالم متفاوت است. 🔹 در اولی، سنت یک ماده مُرده ایست که به مصرف عالم جدید در می‌آید لذا همیشه گذشته و بُریده از ماست؛ ولی در دومی، سنت یک حیات و طراوت و گرمائی دارد که دلمردگی دنیای جدید را عیان می‌کند و ما را به خودش دعوت می‌کند فلذا به نحوی آینده ماست در عین اینکه سنت است. 🔸 در نسبت اولی، "شرق‌شناسی" یا "پژوهش" به معنای جدیدش، با اُبژه کردن سنت، آن را از عالم خودش خارج کرده و بی‌نسبت می‌کند همچون قلبی که با بریدن رگ‌ها از بدن جدایش کنند. در این نگاه است که به دنبال کارکردهای سنت در پی حل مسائل دنیای جدید هستیم ولی در نسبت دوم، حیاتِ سنت که بیاید، مسائل بشر جدید را رفع می‌کند و فرق است بین حل و رفع. 🔹 همانطور که در وُیس شماره پنج عرض کردم. مقاله "بحثی در باب عصر دینی و دین عصری" در کتاب "فلسفه در دام ایدئولوژی" دکتر داوری و همچنین کتاب "گسست تاریخی و شرق شناسی" برای فهم حجابی که در نسبت اول وجود دارد کمک کننده است. 🔸 به عنوان آخرین نکته هم عرض کنم که این حجابی که در نسبت اول است، تاریخ و عالَم ماست و چه بخواهیم چه نخواهیم، چه بدانیم چه ندانیم در این افق، سنت را فهم می‌کنیم و این یک امر شخصی یا جزئی نیست که بتوان با دستورالعمل‌‌های جزئی آن حجاب را خَرق کرد. با تاریخ نمی‌توان دشمنی کرد و تاریخ نیز با موافقت یا مخالفت ما تغییر نمی‌کند. تنها با خودآگاهی و درک تاریخی است که می‌توان مقتضیات عالم جدید را شناخت تا اسیر آن مقتضیات نشد و از سهل انگاری‌ها و بی‌جا کاری‌ها آزاد شد و در طلب عالَم و نسبتی دیگر به انتظار نشست. انتظار به همان معنایی که در صوت جلسه "درک نيهيليسم به مثابه یک تاریخ" طرح شد... ✍🏻 روح‌الامین 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
صاحب سخن شدن در نسبت با مأوا.MP3
27.09M
‌ ‌ 🎧 صاحب سخن شدن در نسبت با مأوا 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ زمان: ۶۲ دقیقه 🗓 ۱۸ مهر ۱۴۰۲ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ شرح نکته ۲۳ کتاب "در انتظار زبانی در وصف انقلاب اسلامی" ‌ ‌
‌ ‌ ▪️نیست‌انگاری به ناگزیر، نخست، آن‌گاه پایدار می‌شود که به دنبال معنایی در همه رویدادها هستیم که در آن‌ها وجود ندارد... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ 🔸 هستی هیچ بنیاد و زمینه‌ای را به دست ما نمی‌دهد، هستی در حقیقت نفی هرگونه بنیادگذاری می‌باشد، ژرف و رازآمیز است. 🔹 هستی فراموش شده‌‌ترین چیز است، چنان بی‌اندازه فراموش شده است که این فراموش شدگی نیز به درون گرداب خاصش کشیده شده است. 🔸 همه پیوسته شتابان در پی موجودات هستند، نادر کسی به هستی بیاندیشد. اگر بیندیشد از قید و بندی می‌رهاند که فکر می‌کرد به لمحه‌ای به آن تن داده است. 🔹 اما فراموش شده‌ترین در عین حال به یاد آوردنی‌ترین چیز است، به تنهایی می‌گذارد وارد گذشته شویم و در آن سکنا گزینیم. مارتین هایدگر 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
▪️حکایت نیست‌انگاری دوران... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
26.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جنگ و صلح 🎙 دکتر داوری اردکانی ⏱ دو دقیقه "هستی" ایستادن در برابر "نیستی" است... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 💠 "یهودی" در کلام سید احمد فردید 🔸 بشر هر روز بیشتر درمی‌یابد که چه از دست این یهودی می‌کشد. کین توزی نیست، مسئله راز است. 🔹 باید بگویم یهودی از خاک کنده شده، خدا خواسته و ما باید دعا کنیم که خدا لطفی کند نسبت به او، از آنجایی که از خاک کنده شده، آسمان هم ندارد، و از آنجا که آسمان ندارد، با خدا و فرشتگان هم ارتباط ندارد. با خدای موسی و خدای دین حنیف ابراهیم ارتباط ندارد و خدایش نفس اماره است....خدایش حلول و اتحاد است. خدایش بانک است و بانکداران. خدایش سرمایه و سرمایه داری است. خدایش نفس اماره ی کیسینجرهاست. 🔸 این قومِ کنده شده از خاک ریشه ندارد، بی وطن است. وطن ندارد... کلمه جهود یعنی《اکزو》[Exodus] یعنی آنکه رانده شده؛ از کلمات عبرانی است. بنده می‌گویم خدا خواسته که مهجور درگاه حق شوند؛ هجرت یعنی《اکزیل》[Exil]. 🔹 یهودی مهجور و مانده و رانده از حق است و این قوم است که بعد از کانت فلسفه غرب را در دست دارد. دقت کنید ببینید هوش یهودی چه می کند... یهودی امروز کارش این است که دنیا را به فساد بکشد و مردم فلسطین را بی‌خانمان بکند و این همه کشت و کشتار. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 نقل از: کتاب دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان/ صفحه اینستاگرام محسن آسترکی ‌ ‌ ‌ ‌
👆🏻نکته‌ای درباره بحث و استدلال از دکتر داوری 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 🎧 درک نيهيليسم به مثابه یک تاریخ 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش ⏱ زمان: ۸۳ دقیقه 🗓 ۲۰ مهر ۱۴۰۲ (بخشی از
‌ ‌ ✍🏻 مرقومه استاد طاهرزاده درباره صوت جلسه درک نيهيليسم به مثابه یک تاریخ: 🔸 توجه به اینکه ظرفیت گسترده انسان با روحیه خودبنیادی به کجا می‌کشد، آن نوع از هوشیاری‌ای است که نیچه به خوبی متوجه آن شد و اگر به عنوان تقدیر زمانه از آن یاد می‌شود به معنای آن نیست که درک چنین تاریخی، جبرِ تاریخی را پیش می‌آورد بلکه برعکس، انقلاب اسلامی حامل روحی است نسبت به درک همین نیهیلیسم تا بتواند جواب روح بشر جدید را با هرچه قدسی‌شدنِ او در همه ابعاد بدهد به همان معنای به ظهورآوردنِ همه نسبت‌های انسان نسبت به خود و نسبت به جهان به معنای «دازاینِ» هایدگر. 🔹 در این‌جا است که باید به هایدگر فکر کرد که به جای پذیرفتن و تسلیم نیست‌انگاری، متذکر حضور آن است یعنی عملاً تصدیقی در میان نیست، بلکه فهمِ آن هنر فیلسوف است و مسلّماً انسان، طالب نوعی «بودن» و اگزیستانسی است که سراسر وجود او ذیل تاریخی که در آن حاضر است، وجود خود را احساس کند. 🔸 این‌جا است که باید بین فهمِ نیهیلیسم و یا تسلیم‌شدن نسبت به آن تفکیک کرد... جناب حاج آقا نجات‌بخش [در این صوت] نکته‌ای تحت عنوان «مسئله نیهیلیسم و خودآگاهی به حوالت تاریخی عصر جدید» فرموده‌اند که خوب است به آن نیز توجه شود. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
👆🏻درک فلسفه صدرا در غیر از فهم محجوب به غربزدگی 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
👆🏻آیا همانطور که مشهور است، غرب با اخذ علم و فرهنگ شرق به اینجا رسیده است؟ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
🔸 ما اگر نظم دیگری جز نظم تجدد در نظر داریم و به چگونگی قوام و به راه تحقق آن می‌اندیشیم و برای رسیدن به آن می‌کوشیم شاید در راه علمی متناسب با نظم تازه قرار بگیریم. 🔹 در این مورد هم توجه داشته باشیم که علم و جامعه با هم قوام می‌یابند. جامعه کنونی ما جامعه توسعه‌نیافته است. این جامعه همه نیازهای جامعه مدرن را دارد، بی‌آن‌که از توانایی‌های آن برخوردار باشد. 🔸 اگر می‌توانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعه‌ای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژی‌های ساخته جهان توسعه‌یافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می‌شد. 🔹 توجه داشته باشیم که علم یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است. 🔸 خوب است که اگر می‌توانیم به‌جای بحث درباره علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 📗 کتاب بر نامه فیلسوف ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌
❓سؤال از دکتر داوری: یکی از چالش برانگیزترین مواضع فلسفی شما در سالیان گذشته، دفاع حضرت‌عالی از تاریخیت عقل است. تاریخیت عقل را در مصاحبه و مقالات مختلفی توضیح داده‌اید: «عقل، از آن جهت که با درک و عمل ما ظاهر و متحقق می‌شود، عقل تاریخی است یعنی عقل در تاریخ ظهور می‌کند و پنهان می‌شود. استنباط نشود که عقل حاصل جامعه است زیرا جامعه با عقلی که دارد، صورت خاص پیدا می‌کند. جامعه جدید با عقل جدید به وجود آمده‌است. در هر تاریخی صورتی از عقل ظهور می‌کند که در زبان غالب می‌توان آن را یافت. شاید هم عقل، زبان زمان باشد که در فلسفه و علم و تکنولوژی و سیاست جلوه‌های نظری و عملی پیدا می‌کند» (سخنرانی در خانه مشروطه اصفهان، ۱۳۹۵). این تحلیل از عقل ظاهراً تعارض آشتی‌ناپذیری با تلقی عقل در میراث فلسفه اسلامی دارد و با مبنای کاشفیت که درحال‌حاضر در میان لااقل فلاسفه اسلامی مبنایی بی‌رقیب تلقی می‌شود، ناسازگار است. همین مسئله موجب شد حضرت‌عالی از نگاه فیلسوفان اسلامی معاصر، متهم به نسبی‌گرایی شوید. از طرفی مروری بر نوشته و ادبیات شما کافی است تا خواننده دریابد که حضرت‌عالی به‌هیچ‌وجه قائل به نسبی‌گرایی در معرفت نیستید و سالیان سال است با تحفظ بر معیارمند بودن عقلانیت بشری حتی به عبارت‌هایی مانند تولید علم، واکنش منفی نشان داده‌اید تا از دل‌بخواهی نبودن و یافتنی بودن علم و معرفت دفاع کنید. ارزیابی خود شما از تاریخی پنداشتن عقل چیست؟ آیا ازنظر شما می‌توان هم قائل به تاریخی بودن عقل شد و هم در دام نسبی‌گرایی نیفتاد؟ 💠 پاسخ دکتر داوری اردکانی: 🔸 راست می‌گویید که من مطابقت علم با واقع را در علم (به معنی جدید لفظ) و حتی در مورد تاریخ، درست نمی‌دانم اما به نسبیت انگاری سوفسطایی و این‌که آدمی میزان همه‌چیز است قائل نیستم. 🔹 مرادم از تاریخی بودن عقل این است که مردمان در هر دورانی فهم خاص دارند که اشیاء و امور و قضایا را با آن می‌شناسند و زندگی خود را با آن راه می‌برند. 🔸 عقل متقدمان، عقل مدرک و درّاک جهان بود این عقل نظم زندگی را در تناسب با نظم جهان می‌دید. در جهان متجدد، قدرت آدمی و معاش و رضایت او میزان است و او همه چیز را برای خود می‌خواهد و می‌سازد و شناختنش با این ساختن مربوط است. 🔹 من هرگز خرد قدیم را نفی نکرده‌ام و فکر می‌کنم که ما اتفاقا هم‌اکنون به خرد قدیم خود بسیار نیاز داریم و با رسوخ در آن خرد است که تفاوت با وضع کنونی و مسائل زمان را درمی‌یابیم. 🔸 اگر من گفته‌ام که ابن‌سینا و ملاصدرا مسائل کنونی ما را حل نمی‌کنند، مرادم این بوده‌است که پاسخ مستقیم به مسائل امروز را در فلسفه‌ی آن‌ها نمی‌توان یافت. وگرنه کسانی که رسوخ در فلسفه دوره اسلامی دارند، مسائل اکنون را بهتر درمی‌یابند. 🔹 مثال روشنش، روشن‌بینی‌های فیلسوف اسلامی معاصر حضرت استاد جوادی آملی است. 🔸 عقل جدید، عقل افزارساز و کارپرداز است. چنان‌که علم مناسب و متناسب با آن نیز علم تکنولوژیک از کار درمی‌آید. این عقل در قیاس با عقل دوران‌های گذشته نه درک امر واقع بلکه شناسنده‌ی امکان‌های تصرف و راهبر به نظم تکنولوژیک و بوروکراتیک است یعنی چیزی را می‌شناسد که در عالم تجدد شناختش مقدم است و به‌کاری می‌پردازد که در حدود امکان‌های این عالم قرار دارد. 🔹 جهان و علم و عقل همیشه باهم در یک تناسب اند و این البته با نسبیت نباید اشتباه شود. این نسبیت نیست و مگر محی‌الدین ابن‌عربی را که از حکومت اسماء الهی می‌گفت و برای حقیقت در هر دورانی ظهوری خاص قائل بود به نسبیت انگاری منسوب می‌کنند؟ 🔸 این نسبیت نیست بلکه تصدیق نسبت و بستگی و پیوستگی امور به یکدیگر و بی‌وجه نبودن چیزها و کارها و محدودیت ما آدمیان است. از طرح این پرسش و توضیح دقیقی که داده‌اید ممنونم. ‌ ‌ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 📗 کتاب بر نامه فیلسوف 🔖 صفحه ۷۵۰ ‌ ‌ ‌ ‌