eitaa logo
وارثون
6.2هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
92 فایل
کانال وارثون؛ کانال عکس، اخبار، مطالب و نکات اخلاقی علما و بزرگان تشیع است. ارتباط با ادمین کانال: @MohsenRanginkaman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸«ماجرای دیگری که آقای حسن محمّدی برایم تعریف کرد این بود [که] می‌گفت: من و آقا سیّد مهدی قوام را ده شب در ایّام جمادی‌الأولی (فاطمیّه) به مسجد امام سجّاد (ع)، واقع در خیابان شاه (جمهوری فعلی)، دعوت کرده بودند. بعد از پایان منبر، شب دهم صاحب مجلس چهارصد تومان به ایشان داد که با توجّه به این‌که ایشان از منبری‌های ردهٔ اوّل تهران بود پول خوبی بود. 🔸شب آخر، بعد از این‌که همه از مسجد رفتند، فقط من و آقای قوام و خادم مسجد حضور داشتیم که من به ایشان گفتم: آقا! همه رفتند، برای شما تاکسی بگیرم؟ گفت: نه. گفتم: آقا! پس چه‌طور می‌خواهید به خانه بروید؟ گفت: راستش امشب پول‌دار شده‌ام، می‌خواهم در این خیابان شاه کمی قدم بزنم. با توجّه به این‌که در آن ساعاتِ شب معمولاً زن‌های روسپی در آن خیابان منتظر مشتری می‌ایستادند، مشاهدهٔ این صحنه‌ها خیلی مشمئزکننده و ناراحت‌کننده بود. به خاطر همین نیز من سعی کردم مانع از حضور آقای قوام در خیابان شوم. ولی ایشان نپذیرفت و راهی خیابان شد. من هم با تعجّب همراه ایشان به راه افتادم. بعد از این‌که کمی راه رفتیم، یکی از این زن‌ها را که حدود ۲۷، ۲۸ ساله می‌شد، کنار خیابان دیدیم که منتظر مشتری ایستاده بود. 🔸 آقای قوام با عمامه و عبا و قبا به طرف آن زن رفت و بعد از سلام، میزان پولی را [که] بابت این کار هر شب به دست می‌آورد پرسید. اوّل زن طفره رفت، ولی با صحبت‌هایی که آقای قوام با او کرد راضی شد و پولِ دریافتیِ هر شبِ او چهل تومان تعیین گردید. سپس آقای قوام همان پاکت پولی را که آن شب بابت ده روز منبر از مسجد گرفته بود، با حال عجیبی به آن زن داد و گفت: این ایّام ایّامِ شهادت دختر پیغمبر (ص) است، این هم پول ده شب توست؛ تو را به جدّه‌ام زهرا (س) قسم دنبال این کار نرو. زن گریه‌اش گرفت و گفت: باشد، پول را هم نمی‌خواهم. خواست پول را برگرداند، ولی آقای قوام قبول نکرد و همۀ چهارصد تومان را به آن زن داد. 🔸این قضیّه مربوط به قبل از سال ۱۳۴۰ است. بعد از پیروزی انقلاب، دههٔ عاشورای حدود سال ۱۳۶۱، ۱۳۶۲ بود، بعد از منبر از بازار بیرون می‌آمدم که به حاج حسن‌آقا محمّدی برخورد کردم. به من گفت: داستان آقا سیّد مهدی قوام را با آن زن بدکاره می‌دانی؟ گفتم: بله، خودت تعریف کردی. گفت: آن زن در همان جوانی توبه کرد و ازدواج کرد و در جلسات هم شرکت کرد. این خانم بعدها معلّم قرآن برای خانم‌ها شد و صدها نفر از این زن‌ها را نیز هدایت و با دین آشنا کرد. حال که تو را دیدم خواستم بگویم که او چند روز پیش از دنیا رفت.» 📚(زندگینامه و خاطرات استاد حسین انصاریان، ص۶۱ - ۶۲) @varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙مرحوم سید مهدی قوام 🔸من زاهدم به بچه چندساله من چه ربطی دارد؟! عارفم... فرض، حالا این ها لغت است ها، به خدا هیچ کدامش عنوان دینی برای اشخاص ندارد؟ آن نکته ای که در آیه می گوید: إن أكرمكم «عندالله»... گرامی ترتان «نزد خدا» ...؛ 🔸این جمله واقعا بهت آور است، یعنی من و شما عنوان دینی را حق نداریم در دنیا خرج کنیم! @varesoon
🔸«خدا رحمت کند مرحوم حاج قوام را که این شعر را زیاد می‌خواند: گر تو را در خانهٔ جانان مهمانت کنند گول نعمت را مخور، مشغول صاحب‌خانه باش!» 📚سخنرانی میرزا عبدالکریم حق‌شناس در ۲۸ / ۱۰ / ۶۷؛ ز ملک تا ملکوت، ج۱، ص۲۷ @varesoon
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل آسید مهدی قوام باشیم کمی مهربان باشیم @varesoon
🔸«پیرمرد بازنشسته خیلی حرّاف بود. چانه‌اش که گرم می‌شد، ساعت‌ها یک‌ریز حرف می‌زد. خانواده‌اش هم حوصله‌اش را نداشتند. مدّتی بود هرروز می‌آمد خانهٔ قوام و می‌نشست به حرف زدن. بچه‌های قوام می‌دیدند که پیرمرد چه‌قدر وقت پدرشان را می‌گیرد، و از طرف دیگر می‌دانستند قوام اخلاقش مدارا و تحمّل است و چیزی نمی‌گوید. باهم قرار گذاشتند که هروقت پیرمرد آمد، دست‌به‌سرش کنند. 🔸فردای آن روز طبق معمول سروکلّهٔ پیرمرد پیدا شد. یکی از بچه‌ها رفت دم در و گفت: پدر خانه نیستند و معلوم هم نیست کی می‌‌آیند. هنوز پیرمرد برنگشته بود که صدای قوام از بالای تراس خانه به گوشش رسید: من هستم، بیا بالا!» 📚خاطرات استاد حسین انصاریان @varesoon
حضور حضرت آیت الله معظم حاج سید احمد خوانساری در مراسم تشییع خادم آستان مقدس حضرت سیدالشهداء (صلوات‌الله‌علیه) مرحوم آسید مهدی قوام @varesoon
🔸در سال‌های بعدی ... که خودم هم منبری شدم و خیلی از مریدان ایشان را در منبرها می‌دیدم، ... واقعاً شبیه حالات آقای قوام را داشتند. بیش‌تر هم برای مردم بحث توحید عاطفی را می‌گفتند و اشک می‌ریختند. از آن‌جمله در بازار، یک چلوکبابی به نام حاج علی بود که به حاج علی گولّه معروف بود. ... حاج علی گولّه آخرین روزی که پای منبرم آمد، محرّم مصادف با زمستان شده بود ... روز هفتم محرّم بود که دیدم ایشان حضور دارند ... چون منبرهای قوام را هم دیده بود فکر نمی‌کنم از منبرهای من چیزی به او اضافه می‌شد. از این رو گفتم: حاج آقا! نماز تمام شده و وقت منبر است؛ من می‌روم منبر، شما هم به منزل بروید. گفت: نه، ... چون به مسافرتی می‌خواهم بروم که دیگر ممکن است هم‌دیگر را نبینیم، آمدم خداحافظی کنم. ... شب در خیابان ری، حسینیّهٔ همدانی‌ها منبر بودم که بعد از منبر، داماد حاج علی آمد و گفت: ... بعد از منبر شما به خانه آمد و از دنیا رفت! 🔸چنین افرادی نمونه‌هایی از تربیت‌شده‌های آقای قوام بودند. افرادی چون همین حاج علی، آقای حاج سیّد حسن محمّدی و حاج حسین نجّارزاده مطالبی را از ایشان نقل می‌کردند که در زیر چند نمونه را نقل می‌کنم. @varesoon
🔸«[مرحوم قوام] ساعت یازده شب از مسجد به خانه بازمی‌گشته که در راه، مردی را می‌بیند که چادر رختخوابی را بر دوش گرفته و به سختی و نفس‌زنان می‌رود. آقای قوام وقتی آن مرد را در آن حال می‌بیند، به او نزدیک می‌شود و می‌گوید: برادر! اگر می‌خواهی کمی استراحت کن؛ من کمکت می‌کنم. مرد می‌گوید: بله، این بار کج شده، باید آن را زمین گذاشته و درست ببندم، کمک کن دوباره روی دوشم بگذارم. وقتی مرد بار را پایین می‌گذارد، آقا سیّد مهدی قوام با دیدن اثاثیهٔ داخل چادر، متوجّه می‌شود که آن‌ها اثاثیهٔ خانهٔ او است؛ ولی در این‌باره چیزی به آن مرد نمی‌گوید، بلکه از مرد دزد می‌پرسد: شام خوردی؟ دزد می‌گوید: نه. آقای قوام می‌گوید: من هم نخوردم، بیا باهم برویم شام بخوریم. و کمک می‌کند و بار را دوباره بر دوش آن مرد می‌گذارد. 🔸بعد از این‌که کمی راه می‌آیند، به جلوی خانهٔ آقای قوام می‌رسند. وقتی آقای قوام مرد دزد را به خانه‌اش تعارف می‌کند، او متوجّه مسأله می‌شود. از این‌رو تصمیم می‌گیرد اثاثیه را زمین انداخته، فرار کند. ولی آقای قوام دست او را می‌گیرد و می‌گوید: به جدّم قسم تا با من شام نخوری نمی‌گذارم بروی. و دزد را به خانه برده، با او شام می‌خورد. دزد از آقای قوام می‌خواهد تا اجازه دهد همۀ اثاثیه را سر جای خودش قرار دهد. امّا آقای قوام می‌گوید: ابداً، این‌ها را ببر بفروش و سرمایهٔ خود قرار بده و با آن کاسبی کن؛ خدا به پول حلال برکت می‌دهد. دزد هرچه اصرار می‌کند تا اموال را پس دهد، آقای قوام نمی‌پذیرد و همهٔ اموال را دوباره روی دوش او می‌اندازد و [آن دزد هم بالأخره] از مریدان آقای قوام می‌شود.» 📚 (📚زندگینامه و خاطرات استاد حسین انصاریان،، ص۶۲ - ۶۳) @varesoon
. مرحوم آیت اللّه آقا شیخ علی سعادت پرور: عرفان عملی محقق نمی شود الا در گریه برمصائب حضرت مولانا سیدالشهداء(صلوات الله علیه) وتمسک و توجه به آن حضرت و ذکر مصائب ایشان. دعا خوب است، ذکر خوب است، قران خواندن، دستورالعمل‌های شرعی خوب است ولی آخرِ همه فیض فهم شهود گریه و تمسک در عزاداری است. . منبع:فیض حضور،ص۴۴ . علیه‌السلام علیه‌السلام
به نیت زیارت حضرتش در هر روز : صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته قبول ▪️@varesoon
✅ العبد محمدتقی بهجت: 💫اگر در حال اختیار مواظبت کنید که دل به سوی غیر خدا نرود، حضور قلب حاصل می‌گردد. 📚زمزم عرفان، ص٢٩٨ @varesoon @varesoon_bahjat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خصوصیات همراهان حضرت حجت (صلوات الله علیه) 🎙 آیت الله میرباقری @varesoon