((ومن استعان بغير الله ذل))
منقول است كه حضرت آيت الله شيخ محمد انبوهى( ره) در أواخر عمر شريفشان بينايى خودرا ازدست دادند وزندگى بر آنها سخت شده بود، شخص به ظاهر معمم هندى مرتبط با سفارت انگلستان خدمتشان آمد وبه ايشان گفت: كه شما چرا بأيد باوجود جايگاه علمى واجتماعى درنجف أشرف،، أين چنين زندگى سخت ودشوارى داشته باشيد، من حاضرم كه شما را براى مدوا به خارج از عراق بفرستم، وماهيانه حقوقى درشأنتان،، ومنزل مجللى را برايتان فراهم نمايم،،
آيت الله شيخ محمد انبوهى (ره) خطاب به آن شخص فرمود :در مقابل أين همه أحسان شما بنده چه بأيد انجام دهم،،
آن شخص مزدور گفت :چيزى ازشما نمى خواهيم جز اينكه به خاطر جايگاه علمى و اجتماعيتان درنجف أشرف، هروقت در مجالس سخنى از انگليس آمد ومردم گفتند انگلستان أستعمار را به عراق آورده شما بگوييد :انگليس جز خير وصلاح چيزى ديگرى براى عراق نمى خواهد..
آن بزرگوار به آن شخص مرتبط فرمود :
نه كمكهايت را مى خواهم ونه خوبيت را
((ومن أستعان بغير الله ذل))
وآن شخص را ازخود طرد نمود...
@varesoon
حضرت آیت الله محفوظی :
خوشبخت کسی است که در روز قیامت و در پیشگاه الهی سرفراز و کارنامهٔ عملش درخشان باشد .
اگر کسی بخواهد به این مهم دست یابد یکی از راه های آن ، داشتن چشم پاک است .
پیامبر گرامی اسلام ( ص ) فرمود : در روز قیامت ، همهٔ چشم ها گریان اند ، غیر از سه دسته :
چشمی که از ترک و خشیت خدا گریان باشد
چشمی که از محارم خدا و حرام ها فرو بسته شده باشد
و چشمی که در راه خدا تا صبح بیداری کشیده باشد .
برگرفته از کتاب اخلاق اسلامی
@varesoon
آیتالله خرازی در بیمارستان بستری شد
آیتالله محسن خرازی از اساتید و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم عصر چهارشنبه ۳۰ خردادماه در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شد.
از همه مؤمنین و مردم متدین ایران اسلامی خواسته شده برای سلامتی و شفای این عالم و استاد اخلاق حوزه علمیه دعا کنند.
@varesoon
💠آیت الله بهجت:
🔸به دو طریق که در یکی از آنها راوی آن ابوبکر مستقیما از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایت میکند، آمده است:
«مَنْزِلَةُ عَلِی مِنِّی، کَمَنْزِلَتِی مِنْ رَبِّی.»
مقام و منزلت علی (علیه السلام) نسبت به من، همانند منزلت من نسبت به پروردگارم می باشد.
@varesoon
@varesoon_bahjat
✍️ شاهزاده فرهاد میرزا عموی ناصرالدین شاه از جمله کسانی است که صحن مطهر امام موسی کاظم را با هزینه خود تعمیر و بازسازی کرد .عده ای به اوایراد گرفتندشما چرا اینقدر از پول خود را (معادل یکصد هزار مثقال طلا) برای ساخت حرم مصرف کردهاید؟
🔸شاهزاده پاسخ داد ثروتمندان دارایی شان را در بانکها ذخیره می کنند و من دارایی خود را در بانک حضرت موسی بن جعفر و امام جواد (علیهمالسلام) پس انداز کرده ام. او وصیت کرد جنازه اش را را در حرم کاظمین بدون تشریفات دفن کنند زیرا من از امام خود که غریبانه دفن شد خجالت میکشم
🔸لذا هنگامی که جنازه را به بغداد بردند دیدند به یکباره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با پرچم ها به استقبال جنازه آمده اند .فرزندان آن مرحوم گفتند این سفارش پدرمان بود که غریبانه تشییع شود
🔸متولی حرم گفت این دستور موسی بن جعفر علیه السلام است. آن حضرت در خواب به من امر کرد که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید
و این است نتیجه خدمت به خاندان رسول الله
📚 منبع: مردان علم در میدان عمل، ج۲ نعمت الله حسینی
@varesoon
حکایت علامه جعفری(ره) از جشن غدیر
*مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل می کرد*:
یکی از نوه های مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
محل برگزاری جشن،منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن،به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال،باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند.برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدابود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند.
عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید،جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند،سید گفت: این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت: خوب،این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم.
سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟ سید گفت: گاهی اوقات. گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟
اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند،گلستان می شود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
والهام من که چو ازخواب تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علی عالی اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
...
معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت: آقایان! علی(ع) از این جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشستهاید و غذاها، شیرینیها و شربتهای خوشمزه میخورید بعد میروید خانه و فکر میکنید که در مدح علی شعر گفتهاید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.
این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه میکردند. آقای سپهر، بعدها میگفت: تعدادی از آنها زندگیشان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
ابن سینای زمان ص ۹۷-۱۰۲.
@varesoon
🌀 "روایــت هــــــا و حـــــــکایــــت ها"
🟢بسیار مناسب برای طلاب، اهل منبر وغیر طلبه.
✧بارگذاری روزانه احادیث وآیات موضوعی.
✧داستان های پند آموز وأشعار حکیمانه
✧تقدیم "قرض الحسنه"💰💶💰 به طلاب.
✧نماز وروزه استیجاری موردی برای طلاب محترم کانال.
🌐 لینک کانال:https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
✍کانال شخصی طلبه| مُحمَّد جــوادجَـنگی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙استاد فاطمی نیا
🔸درست رفتار کردن با خانواده
@varesoon
✅ماجرای معروف و عجیب خواب آیت الله العظمی مرعشی نجفی و شعر استاد شهریار (علی ای همای رحمت)
🔹از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل شده است:
🔻شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و مولا امیرالمؤمنین با جمعی حضور دارند.
🔹حضرت فرمودند:
🔻شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید؛ آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.
🔹مولا فرمودند:
شهریار ما کجاست ؟
🔹شهریار آمد ، حضرت خطاب به شهریار فرمودند:
شهریار شعرت را بخوان!
🔹و شهریار این شعر را خواند:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به مـا ســوا فـکـندی هـمـه سایـه هـمـا را
🔹ایشان فرمودند:
🔻وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار کیست؟
🔹گفتند:
شاعری است که در تبریز زندگی میکند
🔹گفتم:
🔻از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد ساعت شش صبح شهریار به خانه آیت الله می رسد خادم از او نامش را می پرسد میگوید من سید محمد بهجت تبریزی مشهور به شهریار از تبریز آمده ام پس از کمی تعلل خدام او را می پذیرند؛ آیت الله پس از دیدن شهریار می گویند این همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر(ع) دیده ام.
🔹آیت الله می پرسند:
این شعر (( علی ای همای رحمت )) را کِی ساخته ای؟
🔹شهریار با حالت تعجب سؤال می کنند که شما از کجا خبر دارید! که من این شعر را ساخته ام؟
🔹چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام. ولی من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم، تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام!
آنگاه آیت الله مرعشی سری تکان می دهد ومی گوید می دانم ولی تو ای: "شهریار شعرت را بخوان!"
و او متحیر و حیران می خواند: وشهریار همان شعر بالا را می خواند.
🔹مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند:
🔻چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند. حضرت، شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید.
🔹شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید:
🔻من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم. تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام.
🔹آیت الله مرعشی نجفی فرمودند:
🔻وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده ام.
🔹 ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند:
🔻یقینا در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.
@varesoon
✅آیتالله بهجت:
🔹زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غائب (علیهالسلام) را در خواب دید، حضرت به او فرمود:
🔻اینها که در اینجا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و…، ولی هیچکس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من بهطور جدی دعا نمیکند!
✍🏼در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴٨
@varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔸علامه ميرحامد حسين هندي و اثبات غدير
علامه بزرگوار ميرحامد حسين هندي از علمايي است كه در اثبات ولايت اميرالمومنين (علیه السلام) زحمات فراواني كشيده است.
نقل ميكنند ايشان صاحب كتابخانه ي عظيمي بوده است كه به اندازه صحن بزرگ حرم حضرت معصومه بوده است
كتاب عظيم القدر ايشان در باب اثبات ولايت اميرالمومنين (علیه السلام) عبقات الانوار است كه انصافا از حيث ارجاعات و تحقيقات اعجاب اور است.
@varesoon
عَنِ النَّبِيِّ(صل الله علیه و آله و سلم) أَنَّهُ قَالَ :
أَلَا وَ مَنْ أَحَبَ عَلِيّاً(علیه السلام) فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْهُ كَافَأَهُ الْجَنَّةَ
پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر کسی امیرالمومنین علی (علیه السلام) را دوست بدارد، مرا هم دوست دارد، و کسی که مرا دوست داشته باشد، خدا از او خشنود است، و کسی که خدا از او راضی باشد، در عوض به او، بهشت میدهد.
بحار الأنوار، ج7، ص 222
@varesoon
.
از علامه حسن زاده آملی پرسیدند:
آدرس امام زمان (علیه السلام) کجاست؟
کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟
🔸 ایشان فرمودند:
آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است که می فرماید:
”في مقعد صدق عند ملیک مقتدر”
هرجا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، امام زمان (علیه السلام) آنجا تشریف دارند.
@varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللَّـهُـمَّصَلِّعَـلَیاَمِیـرِالمُؤمِنِیـنَعَلِیِّبـنِاَبِـیطَالِبٍ
میخوای ختم بخیر بشی؟ برو تو راه علی علیهالسلام...
🎙حجتالاسلام علوی تهرانی
@varesoon
💠 زودتر از همه به مسجد میآمد، با مردم گپ میزد، به مردم دل میداد، حرف هایشان را میشنید، چاره میجست برای مشکلاتشان؛ نگاه مردم به روحانیها عوض شده بود. جایش شده بود توی دل مردم.
🔸شیک پوش بود؛ کفش زرد مخصوص میپوشید با قبای زرد و عبای نازک بسیار تمیز؛ عمامه شان همیشه تمیز و مرتّب بود.
میگفت: «هر وقت گرفتاری، برو زیر آسمان در دل شب ۶۶ مرتبه بگو: یاالله»
مرحوم حضرت آیت الله شیخ محمدعلی اژهای
@varesoon
#لحظات_ماندگار
از راست به چپ حضرات آیات:
سید موسی صدر، سید رضا صدر، سید صدرالدین صدر
💠 آیتالله سید صدرالدین صدر توجه ویژهای به امور اجتماعی و معیشتی مردم داشت. در سال ۱۳۲۰ش که قحطی شدیدی کشور را فرا گرفت، وضعیت نان در #قم بسیار نامناسب بود به حدی که پِهن الاغ و اسب داخل نان پیدا میشد!
🔸 روزی آیتالله صدر تمام نانوایان را در منزل رئیس صنف خبازها جمع کرد و با عصبانیت به خادم خود گفت: «برو نانی را که این آقایان خبازِ مسلمان و شیعه درست کردهاند بیاور» سپس رو به رئیس خبازها گفت:
«نان را بشکن و بخور، ببین بوی پِهن از آن میآید یا نه؟» نانوایان سرشان را پائین میاندازند و حرفی نمیزنند. آقای صدر با عصبانیت میگوید: آیا شما مسلمانید؟ این وضعیت نان مردم است! کمی با آنها صحبت میکند و میرود. نانوایان هم با کمال شرمندگی مجلس را ترک میکنند. از روز بعد، وضع نان بهتر میشود.
@varesoon