کودتاهای سیاه ارتش آمریکا در کشورهای خارجی از زمان جنگ جهانی دوم:
🇮🇷 Iran: 1946
🇨🇳 China: 1946-1949
🇬🇷 Griechenland: 1947-1949
🇮🇹 Italien: 1948
🇵🇭 Philippinen: 1948-1954
🇰🇵 Korea: 1950-1953
🇮🇷 Iran: 1953
🇻🇳 Vietnam: 1954
🇬🇹 Guatemala: 1954
🇱🇧 Libanon: 1958
🇵🇦 Panama: 1958
🇭🇹 Haiti: 1959
🇨🇩 Kongo: 1960
🇻🇳 Vietnam: 1960-1964
🇨🇺 Kuba: 1961-1962
🇱🇦 Laos: 1962
🇪🇨 Ecuador: 1963
🇵🇦 Panama: 1964
🇧🇷 Brasilien: 1964
🇻🇳 Vietnam: 1965-1975
🇮🇩 Indonesien: 1965
🇨🇩 Kongo: 1965
🇩🇴 Dominikanische Republik: 1965
🇱🇦 Laos: 1965-1973
🇬🇭 Ghana: 1966
🇬🇹 Guatemala: 1966-1967
🇰🇭 Kambodscha: 1969-1975
🇴🇲 Oman: 1970
🇱🇦 Laos: 1971-1973
🇨🇱 Chile: 1973
🇰🇭 Kambodscha: 1975
🇦🇴 Angola: 1976-1992
🇮🇷 Iran: 1980
🇱🇾 Libyen: 1981
🇸🇻 El Salvador: 1981-1992
🇳🇮 Nicaragua: 1981-1990
🇱🇧 Libanon: 1982-1984
🇬🇩 Grenada: 1983
🇭🇳 Honduras: 1983-1989
🇮🇷 Iran: 1984
🇱🇾 Libyen: 1986
🇧🇴 Bolivien: 1986
🇮🇷 Iran: 1987-1988
🇱🇾 Libyen: 1989
🇵🇭 Philippinen: 1989
🇵🇦 Panama: 1989-1990
🇱🇷 Liberia: 1990
🇮🇶 Irak: 1990-1991
🇮🇶 Irak: 1991-2003
🇭🇹 Haiti: 1991
🇸🇴 Somalia: 1992-1994
🇧🇦 Bosnien: 1993-1995
🇭🇹 Haiti: 1994-1996
🇭🇷 Kroatien: 1995
🇨🇩 Zaire (Kongo): 1996-1997
🇱🇷 Liberia: 1997
🇸🇩 Sudan: 1998
🇦🇫 Afghanistan: 1998
🇲🇰 Mazedonien: 2001
🇦🇫 Afghanistan: 2001-2021
🇻🇪 Venezuela: 2002
🇮🇶 Irak: 2003
🇭🇹 Haiti: 2004
🇺🇦 Ukraine: 2004, 2013
🇵🇸 Palästina: 2006-2007
🇾🇪 Jemen: 2009
🇸🇾 Syrien: 2005-2009,
🇱🇾 Libyen: 2011
نکتهی قابل توجهی که در این زمینه وجود دارد، این است که در قرآن کریم بیش از 380 مرتبه سخن از «نزول» آمده است که در همهی این موارد، تنها همین یک موردِ سورهی قدر بدون مرجع ضمیر بیان شده است و آنهم بهخاطر ظرف اطلاق نزول بوده است. البته موردِ نزول در این 380 بار نیز باهم متفاوت است؛ بهویژه که نزول در سورهی قدر نیز با تمامی آن نزولها متفاوت است. پس قهراً محل نزولها نیز متفاوت بوده و اینگونه نیست که تمامی نزول های که در قرآن کریم آمده است، از یک جا پایین آمده باشد؛ مثلاً محل نزول آهن در شریفهی ﴿و انزلنا الحدید﴾، غیر از محل نزول قرآن کریم یا نزول باران است. کسیکه اهل ادبیات است، میگوید ضمیر به اسم ظاهر و مرجع احتیاج دارد تا به آن برگردد، اما او دیگر در این وادی نیست که بار این «نزول» با بار نزول باران یا نزول حدید باهم متفاوت است.
اما به هر حال معلوم میشود آن چیزی که این ضمیر به آن برمیگردد، هر چیزی که باشد، مسلماً اسم ظاهر نتوانسته بار آنرا بکشد؛ اما سخن این است که آن، چه چیزی بوده که اسم ظاهر نتوانسته بار نزولش را بکشد و به همین سبب با ضمیر و به صورت کنایه بیان شده است؟! پس باید گفت که این ضمیر، هیچگاه نمیتواند خودش را نشان دهد و اگر هم آن را با کنایه، ضمیر و اشاره بیان نموده است، تنها برای این است که مسلمین بدانند از قرآن کریم فاصله داشته و از آن جا ماندهاند. پس باید همت نموده و در پی آن باشیم و از آن خبر بگیریم تا پیشرفت کنیم.
اما این بار سنگینی که در حال پایین آمدن و نزول است و نزولش هم مثل نزول ملائکه و روح نیست، واقعاً کیست و چیست؟! آیا ممکن است که خود خداوند باشد؟ زیرا قبل از ضمیر «هُ» که چیزی نیامده است تا معلوم شود که به چه کسی برمیگردد؟! پس آیا ممکن است مراد از نزول در این شب، نزول خود خداوند باشد نه قرآن کریم کریم؟! یعنی خود خداوند میگوید: ما خدا را نازل کردهایم؟!! خصوصاً که انجام هر کاری از خداوند به دور نیست؛ مثلاً میبینیم که خودش به وحدانیت خودش شهادت داده است: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾ . این، مثل این است که کسی به محکمه برود و ادعا کند که از فلان فرد طلبکار است و قاضی بگوید شاهد بیاور و او بگوید خودم شاهد خودم هستم. در این آیه نیز خداوند متعال اینگونه رفتار کرده است. ﴿شَهِدَ اللَّهُ﴾، یعنی خود خداوند، به وحدانیت و توحید خودش شهادت داده که ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾؛ خدایی جز خدای یگانه نیست. براین اساس آیا ممکن است که در این شریفه نیز مراد این باشد که خداوند خودش، خودش را پایین بیاورد؟! البته گفتیم که چنین کاری، اصلاً از خداوند به دو نبوده؛ همانگونه که خودش به وحدانیت خودش شهادت داده است. پس جای سؤال دارد که گفته شود: آیا در شب قدر، تنها ملائکه و روح پایین میآیند؟ یا اینکه خداوند نیز در شب قدر پایین میآید و ملائکه و روح اسکورت او هستند؟ مثل شریفهی ﴿وَ جَاءَ رَبُّک وَ الْمَلَک صَفًّا صَفًّا﴾ ؛ «و پروردگارت در رسد، و فرشتگان صف به صف شوند». پس خدا وقتی حرکت میکند، ملائکه اسکورت او میشوند. بنابراین میتوان گفت که خداوند در شب قدر، بر ملکوت و از ملکوت به جبروت و همینطور به ناسوت نزول پیدا میکند و اگر کسی نتواند حقتعالی را در این شبها رؤیت کند، رؤیت حقتعالی در شبهای دیگر هم برای او ممکن نخواهد بود. کسانی که اهل راه هستند - یعنی همان محبوبین، نه محبین که با گریه و زاری از خدا حاجت میگیرند- در شب قدر در پیِ زیارت خدا هستند. آنان تمام یک را سال پرسه میزنند تا بلکه خداوند را بر روی زمین زیارت کنند و اگر کسی در شب قدر توانست خدا را زیارت کند، خوشا به سعادتش، وگرنه کارش بسیار مشکل میشود.
پس نظر ما این است که ضمیر «هُ» در ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ﴾، به حق برمیگردد و اسم احدیت و کنه، ظرف ظهور اسمای الهی است؛ ازاینرو حق، در شب قدر میخواهد پایین بیاید. خداوند میتوانست بگوید: «انّا انزلنا القرآن» و یا «انّا انزلنا الکتاب»، همانطور که در آن 380 مورد، مرجع ضمیر تمام آنرا بیان کرده و تنها در این یک مورد، به صورت ضمیر آورده و مرجع آنرا معلوم نکرده است؛ زیرا مرجع آن، «احدیت» است. ضمیر، همان باطن است. پس ضمیر احدیت، یعنی باطن «اللّه» نه خود «الله»؛ ازاینرو در سورهی قدر، اصلاً کلمهی «اللّه» نیامده و اصلاً این سوره، نمیتواند «اللّه» داشته باشد؛ زیرا با نزول اجلال احدیت، «اللّه» دیگر کارهای نیست. آیات را باید اهل آن معنا کنند و نباید خیال کرد که درک سورهها و ورود به آیات آن، کار راحتی است؛ هرچند ما خیلی راحت از کنار سورهها و از کنار قرآن میگذریم.
آیت الله محمدرضانکونام
برای آمدنت...
نکتهی قابل توجهی که در این زمینه وجود دارد، این است که در قرآن کریم بیش از 380 مرتبه سخن از «نزول»
سلام
خدا پایین می آید همون بحث ظهور علمی حق و مظهر اسم" دانٍ فی عُلُوّه" هست که دربارش مطلب و صوت گذاشتیم.