eitaa logo
تبیین
92 دنبال‌کننده
203 عکس
219 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه توجه اگر نگران ورود فرزندتان در اول مهر به کلاس اول یا دوم هستید این فرصت مخصوص شماست🪩🪩 برای کلاس اول:دست ورزی های مختص اولی ها،شناخت نشانه ها، شناخت تضادها،شناخت جهت ها،شمارش،کشیدن اشکال و خطوط،هماهنگی چشم و دست و .... برای کلاس دوم : روان خوانی،نوشتار،جمع و تفریق،کنترل هیجانات و .... فرصت ثبت نام فقط تا ۲۰ مرداد ماه شماره تماس :۵۲۳۸۳۳۹۳
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 💢مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان توسط دختران عاشورایی💢 ⬅️با روایتگری حجت الاسلام امان الهی و ⬅️مداحی آقای یزدانی (ویژه دختران نوجوان و جوان و بانوان ) ❌غرفه کودک هم داریم 👧👦 ⬅️زمان: ۱۶-۱۷-۱۸-۱۹ مرداد ساعت ۵تا ۷عصر (روزهای سه شنبه و چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه ) مکان: حسینیه مسجد امام حسین علیه‌السلام شهر دیزیچه
💚:) از شهید بابایی پرسیدند : عباس چه خبر ؟! چیکار میکنی؟! گفت ‌: به نگهبانی دل مشغولیم تا کسی جز خدا وارد نشود ..🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
17.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
يه چالش جالب در پياده روى اربعين👌 اونایی هم که نمیخوان برن اربعین زیارت حتما ببینند و برای دیگران ارسال کنند.. 🤔 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
به نام خداوند منتقم سلام به مناسبت آغاز بازگشت اسیران آزاده از عراق بخوانید 👇👇👇 💠 خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی ✍*در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی، الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود، آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد». می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم، گفتم: یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم». سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا ! افتخار می‌کنم، این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن. دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم، تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است. در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام. اعتنایی نکردم، دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا آب آورده‌ام. مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم. عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند، تا نام مبارک حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم، لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم، بلند شدم، او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم. گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی، الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد*. *فقط بگو لبيک يازهرا (س)* 📚حماسه‌های ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)، عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷ الهی به حق فاطمه ی زهرا عاقبت همه ی ما رو ختم به خیر کن. الهی آمین
⁉️چرا اینقدر برای اربعین هزینه می‌کنند؟ 🔹یکی از سوالات پرتکرار این روزها، درباره «هزینه‌های جمهوری اسلامی ایران برای پیاده‌روی اربعین» است. چرا در شرایط اقتصادی فعلی به جای رفع مشکلات مردم، چنین هزینه‌هایی انجام می‌شود؟ اگر منصفانه به این قضیه نگاه کنیم: 1️⃣ هزینه‌های دولت برای اربعین مربوط به داخل ایران است و بخش زیادی از آن، صرف احداث یا تقویت زیرساخت‌ها می‌شود. دولت وظیفه دارد زیرساخت‌های کشور را بهینه کند و چه فرصتی بهتر از اربعین که به این مناسبت، استان‌های محروم غرب کشور، از راه، امکانات حمل و نقل و رفاهی مناسب برخوردار شوند. در شرایط عادی این استان‌ها کمتر مورد توجهند، بنابراین سفر اربعین، فرصت خدمت دولت به این استان‌ها را فراهم می‌کند و نه تنها هزینه نیست که نوعی سرمایه‌گذاری است. 2️⃣ وزارت گردشگری وظیفه دارد مردم را به سفر به نقاط مختلف کشور تشویق کند تا کسب و کار مردم از راه توسعه گردشگری، رونق بگیرد. حتی برای این هدف، هزینه‌های سنگینی همچون احداث دریاچه‌های مصنوعی صورت می‌گیرد. اما در سفر اربعین دولت با کمترین هزینه، این هدف را محقق می‌کند. 3️⃣بخش زیادی از هزینه‌های سفر اربعین، مردمی است و دولت حتی در ایجاد زیرساخت‌ها هم کمتر از مردم و کمک‌های مردمی مشارکت دارد. مردم با عشق و علاقه در این راه هزینه می‌کنند. 4️⃣ هزینه‌های کم دولت در سفر اربعین برای همه است و فقط برای مسافران اربعین نیست. بسیاری از مردم از این مسیرها استفاده می‌کنند و از امکانات بین راهی بهره می‌برند، بدون اینکه بخواهند به سفر اربعین بروند. 5️⃣وقتی دولت برای یک برنامه هزینه می‌کند، طبیعی است که عده‌ای از این هزینه استفاده کنند و عده‌ای استفاده نکنند. اما راه برای استفاده همگانی از امکانات اربعین باز است و به بخش خاصی از جامعه اختصاص ندارد. همانطور که وقتی دولت سینما یا سالن تئاتر می‌سازد، برای همه می‌سازد ولی ممکن است عده‌ای از آن استفاده نکنند. عدم استفاده عده‌ای از این امکان، دلیل نمی‌شود چنین فرصتی برای بقیه فراهم نشود. 6️⃣هزینه دولت برای سفرهای مشابه که جنبه تفریحی دارد و هیچ نقشی در فرهنگ‌سازی و هویت‌سازی شهروندان ندارد، به مراتب بیشتر از سفر اربعین است. برای نمونه، کافی است تسهیلات سفرهای تفریحی به کشورهای دیگر و ارزهای مسافرتی که به این سفرها داده می‌شود را با تسهیلات سفر اربعین مقایسه کنیم. موضوع، روشن‌تر از آن است که پنهان بماند. 7️⃣کشورهای دنیا به دنبال رشد و تقویت بنیان‌‌های اعتقادی، اخلاقی و فرهنگی خود هستند و این را از وظایف حکومت خود می‌دانند. ایران هم به عنوان یک کشور مسلمان شیعی، همین رویه عاقلانه را پیش گرفته و با فراهم کردن سفر اربعین، به تقویت فرهنگ دینی خود می‌پردازد. چه فرصتی بهتر و والاتر از زیارت امام حسین علیه‌السلام و پیاده‌روی اربعین که مدرسه خودسازی و مایه‌ی شادابی، نشاط و سلامتی جسم و جان است و باعث انسجام ملی و اتحاد بین‌المللی می‌شود. کانال رسمی استاد جواد حیدری 👇👇 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ♨️ https://eitaa.com/joinchat/4071489550C59c970ae1b
💅همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش. 👧🏻دختر کوچکش می گفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟ اما مادر... سه ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمی بینی دارم آرایش می کنم؟! مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمی اش را عوض کند، اما نمی توانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرج های آنچنانی می کرد. هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش می کرد، چون مدل دیگری مد شده بود. یک روز نبود که به شکل بینی اش فکر نکند. همه ی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود". زیبایی برای زندگی بود، اما او زندگی می کرد برای زیبایی. ⏱️اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت. یک روز که بین همه ی این هیاهو ها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری می زند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی می کند، هر خط چشمی که می کشد... آن آدم قدیم نمی شود. یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده... ۶۰ ساله شده بود . .  . لب و لوچه اش آویزان شد... از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگی اش بود. همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوه ها و عروس ها و داماد ها هم نبود. آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"... یاد نماز هایش افتاد... نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرم های روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار... نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه. 📖و بعد نگاهش خورد به قرآن. اشک توی چشم هایش جمع شد... یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زن‌ها زینتهایشان را آشکار نکنند... یک لحظه به فکر فرو رفت. معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود. معلوم نبود. به مد های روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟ چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟ پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟... 🪞دوباره در آینه به خودش نگاه کرد. او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود. راه توبه همیشه باز بود. اما با خودش گفت:... کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" می کردم! ؟
❌مرغ همسایه غازه و برای خوردن غاز باید گرین کارت از همسایه گرفت 1️⃣ خوبه ما ایرانیا ارزش پولمون کمه، ولی میوه سبد سبد میخریم! 🔺اون غربیها ارزش پولشون زیاده، ولی میوه یه دونه یه دونه یا یه قاچ، یه قاچ میخرن! 2️⃣ما ارزش پولمون کمه، برنج گونی گونی میخریم 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، برنج یه کیلو یه کیلو میخرن 3️⃣ما ارزش پولمون کمه، عروسی هامون در تالار با مهمون های بسیار زیاد 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، مراسم عروسی را در کلیسا با پدر مادر عروس داماد 4️⃣ما ارزش پولمون کمه، توی خونه هامون، فرش موکت و مبل، لوازم خانگی درجه یک داریم 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، فقط مبل دارن با لوازم خانگی تک نفره قدیمی! 5️⃣ما ارزش پولمون کمه، از میهمون با پلو کباب، چنجه، جوجه، تنقلات، میوه، پذیرایی میکنیم 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، از مهمونشون با یه چای یا قهوه پذیرایی میکنن! 6️⃣ما ارزش پولمون کمه، فرزندامون را با جهیزیه کامل خونه بخت میفرستیم! 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، عروس، داماد با یه ساک دستی 🧰 لباس، خونه بخت میرن! 7️⃣ما ارزش پولمون کمه، همه زنان دستبد، گردنبند، گوشواره و انگشتر طلا دارند 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، ولی زنان غربی زیورآلات طلا ندارن! 8️⃣ ما ارزش پولمون کمه، از پیر و جوون بینی و لب و گونه و...عمل می کنن 🔻اونا ارزش پولشون زیاده، پول برای این کارا را نمیدن! 9️⃣ما ارزش پولمون کمه، در مصرف، دارو، مواد آرایشی، برق، آب بنزین، عمل های زیبایی، رتبه اولیم 🔺اونا ارزش پولشون زیاده، در این موارد در رتبه آخرن و... خوش بحالشون که ارزش پولشون بالاس یا خوش بحالمون که کیفیت زندگمون بالاست😜 اینقدر تحت تاثیر القائات احساس بدبختی نباشیم زنده باد ایران و ایرانی 🔴 👇 https://eitaa.com/joinchat/3959554299C7b558c3f51
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سلام همه زندگیم سلام امام حسین من😭
16.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه نکته طلایی ویژه زائرین اربعین زیارت ارباب رفتی یادت نره توشه ای از زندگی آقا بگیری بیاری زائرآقا برای ماهم دعا کن😌 بر بال ملائک @seyyed_kazem_roohbakhsh