﷽
⚪️ دین حداکثری| بخش چهارم و پایانی.
نتیجهگیری:
این روایات به صراحت بیانگر حداکثری بودن قلمرو دین هستند و مقصود از “تبیانا لکل شیء”، “تفصیلا لکل شیء” و “ما فرطنا فی الکتاب من شیء” را بیان نمودهاند.
برخی اعاظم از مفسرین در توصیف آیات سابق الذکر، تبیین و تفصیل را مختص به امور مرتبط با هدایت کردهاند، لکن به نظر میرسد که مفاد روایات، موقعیتی فراگیرتر را ترسیم میکنند، موقعیتی که معادلات کلانِ هستی با تمام ابعاد و جوانبش را در بر دارد.
دین بیانگر معادلات کلانِ هستی و توصیفکننده معادلات زندگی انسان در هستی برای رسیدن به هدف است.
توضیح مهم: روشن است که شمول و فراگیری دین (بالخصوص قرآن) بر تمام امور، به نحو تصریح و دلالت مطابقی نیست، بلکه به تعبیر روایات، به نحو «القاء الاصول» است یعنی روح و ملاک و قواعدی که بتوان از آنها نتایج لازم برای تعیین وضعیت همه چیز را گرفت، بیان شده است.
به همین دلیل در نگرش سیستمی به دین، از این خصوصیت، تعبیر به «ظرفیت راهبردی دین» و استراتژیساز بودن گزارههای دینی شده است.
در تشبیه امیرالمؤمنین علیهالسلام از این حالت چنین آمده است: «عَلَّمَنی رسول الله صلیالله علیهوآله اَلف باب، یَنفَتِحُ منه الف باب» یعنی رسول خدا هزار درب از علم را به من آموخت که از هر کدام هزار درب دیگر باز میشد.»
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
اگر دین حداکثری و راهبردی است، باید حداقل در علوم انسانی برای هر موضوع و پدیدهای بتوان راهبردی را از گزارههای دین به دست آورد. (عرضه مسأله واقعی عینی، بر دین؛ نَه عرضه تئوریهای بشری بر دین و تلاش برای ایجاد مناسب میان گزارههای دین و دستآوردهای بشری)
برای استنباط راهبردها از گزارههای دین باید روش موجه اجتهادی تعریف شود. (انتقال به بحث اجتهاد سیستمی)
مباحث و مفاهیم کلیدی
دینشناسی، قلمرو دین، دین حداکثری، دین راهبردی، انتظار از دین، علم دینی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ رویکرد استراتژیک به دین| بخش اول
موضوع بحث
«رویکرد استراتژیک به دین» چیست؟ چرا لازم است؟ چگونه انجام میشود؟
مسأله بحث
آیا گزارههای دین، در مقیاس خُرد و فردی معنادار هستند یا در مقیاس کلان و جمعی نیز معنادار میباشند؟ (دلالت بر فرآیندها)
پیشفرضهای بحث
۱. استراتژی= تعیین موقعیت و فرآیند بهینه، برای تحقق اهداف در محیط رقابت (انتقال به بحث تفصیلی از استراتژی)
۲. نگرش استراتژیک = مهارت در دید کلان و چهارچوبها و قواعد نهفته و رصد محیط رقابت و مهارت در محاسبه انواع احتمالات برای فرآیندهایی که شما را به هدف میرساند و تشخیص فرآیند بهینه
۳. نبرد استراتژیک = تلاش برای کشف و اِعمال استراتژی برتر در محیط رقابت استراتژیها
۴. استراتژی کلان = فرآیندهای بهینهای که منجر به ساختارسازی بهینه میشوند؛ استراتژیها سطوح مختلفی دارند و هر کدام برای فرآیندی مافوق خود استراتژی خُرد و برای هدفی مادون خود استراتژی کلان هستند.
۵. دین = علم ابراز شده خداوند به بشر؛ بیان معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای اتصال به خداوند؛ نظام فکری، قانونی و فرهنگی ای که از جانب خداوند برای زندگی بشر در این دنیا به هدف عبور از دنیا ارائه شده است. (انتقال به بحث تفصیلی مبانی دینشناسانه)
۶. دینشناسی = تلاش معرفتی موجّه برای کشف نظر خداوند در توصیفها، تبیینها و توصیههای او در جوانب مختلف هستی و زندگی.
۷. دین حداقلی یعنی اعتقاد به اینکه مأموریت دین فقط برقراری رابطه فرد با خداوند در عبادت اوست.
۸. دین حداکثری یعنی اعتقاد به اینکه مأموریت دین تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی اوست تا برآیند آنها حرکت به سوی خداوند در قلب و دل باشد.
پیشفرضها
فرضیه بحث
۱. گزارههای دین، دارای ظرفیت معنایی برنامهای و راهبردی هستند و در فهم دین رویکرد «کشف معنای برنامهای و راهبردی»، این ظرفیت را فعال میکند.
۲. در صورت عدم توجه به این لایه معنایی، گزارههای دین به صورت فقط توصیفهای تکوینی یا توصیههای حقوقی اخلاقی فردی، دریافت میشوند و قدرت تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در تمام ابعاد زندگی را فارغ از متغیر زمان و مکان نخواهند داشت.
۳. روش فعالسازی «فهم استراتژیها» از گزارههای دین، استفاده از «منطق فرآیندیابی» است. منطق فرآیندیابی یعنی عبور از وضعیت ظاهری مصداقی پدیده، و کشف «مفهوم کلی» آن پدیده، یا به تعبیر دیگر کشف «روح معنایی»
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ رویکرد استراتژیک به دین| بخش دوم و پایانی.
تبیین و استدلال بحث
۱. استدلال بروندینی
اگر دین هدایتگر انسانها (هم فرد و هم جمع) به سوی ملکوت است،
و اگر «هدایت» یعنی ایجاد حالت روحی روانی تعلق به خداوند و ملکوت او و توجه قلبی به او،
و اگر ایجاد حالات روحی روانی که به شخصیت انسان تبدیل شود جز با تنظیم قوای فکری و روحی و بدنی در کلیه فعالیتهای انسان که توجه او را مصرف میکنند ممکن نباشد،
آنگاه برای هدایتگری به سوی ملکوت ضروری است که اصول و قواعد تنظیم امور زندگی که برآیند آنها «شخصیت» انسان را میسازد توسط دین بیان شده باشد.
اگر دین مدعی «خاتمیت» باشد، آنگاه باید بتواند تنظیم زندگی کل بشریت را تا انتهای دنیا عهده دار شود،
با توجه به بیشمار بودن تغییرات زندگی انسانها در طول نسلها، این عهدهداری جز از طریق ارائه قواعد و اصول کلان تنظیمکننده زندگی و ارائه روش کشف برنامه حوادث و موقعیتها از دل آن قواعد، ممکن نخواهد بود.
اگر دین مدعی «خاتمیت» است باید برنامههایش در طول نسلها از طرح و برنامههای بشر برای هدایت زندگی، برتر باشد.
بنابراین: گزارههای دین با استفاده از اسلوبهای کلامی عرفی، قواعد و اصول کلان تنظیمکننده زندگی فردی و جمعی در تمام ابعاد زندگی در طول نسلها را ارائه کرده است و مراد جدی شارع، انتقال این قواعد و اصول کلان برتر در محیط رقابت است.
۲. استدلال دروندینی
در گزارههای دین تعابیر زیر وارد شده است:
قال الصادق علیهالسلام: «مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ»
ترجمه: در تمام موارد اختلاف نظر در زندگی انسانها، خداوند سر نخ درست و غلطش را در قرآن ارائه کرده است ولی مردم متوجه نمیشوند.
قال الصادق علیهالسلام: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ التَّفْرِیعُ».
ترجمه: مبانی و قاعدهها را ما بیان میکنیم و تطبیق آنها بر حوادث و مصادیق و نیازهای روزمرهتان برعهده شماست.
قال الصادق علیهالسلام: «إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْعَبْدُ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا یَسْتَطِیعُ عَبْدٌ أَنْ یَقُولَ لَوْ کَانَ فِی الْقُرْآنِ هَذَا إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیه»
ترجمه: خداوند قرآن را چنان روشنگر قرار داد و در مورد تمام نیازهای انسانها نظرش را مشخص کرده است که هیچکس نمیتواند بگوید کاش راجع به فلان مسأله، خدا نظر داده بود.
این تعابیر به وضوح خصوصیت برتر بودن معانی گزارههای دین را از ارائه صِرفاً مصادیق مادی ظاهری یا مفاهیم عادی، بیان میکنند؛ و همچنین خصوصیت قاعدهواری و قانونواری گزارهها را، اصل، سرمنشاء و مبنایی بودن.
شاهد نمونه و مثال:
مورد زیر به عنوان مثالی برای راهبردی بودن گزارههای به ظاهر توصیههای اخلاقی فردی است:
النظافه من الایمان: ایران اسلامی در افق ۱۴۰۴ باید تمیزترین کشور در منطقه باشد.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
اجتهاد و دینفهمی، نیازمند رویکرد استراتژیک به گزارههای دین است. (انتقال به بحث اجتهاد سیستمی)
با استفاده از این رویکرد میتوان فقه تمدنی، علوم انسانی اسلامی و علم دینی تولید کرد. (انتقال به بحث علم دینی)
برای دستیابی به این لایه از معنای گزارههای دین نیازمند «منطق فرآیندیابی» هستیم. (رجوع به قسمت منطق فرآیندیابی و روح معنا)
مباحث و مفاهیم کلیدی
دین راهبردی، نظریه دین استراتژیک، منطق فرآیندها، مدیریت دین، روششناسی، رویکرد اجتهادی، علم دینی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
تفسیر ترجمه ای سوره توبه - آیه 50 تا 110.pdf
381.8K
﷽
⚪️ ترجمه تفسیری سوره مبارکه توبه| آیات ۵۰ تا ۱۱۰
✍ استاد عبدالحمید واسطی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ معلم، مهارتهای زندگی و حل مسئله اجتماعی.
▫️ تلاش کنید قدرت فهم و تحلیل شاگردان را نسبت به علوم و معارف افزایش دهید. ارزش انسانها به میزان ادراک آنهاست، و هر چه سطح ادراک انسان درباره هستی و نسبت انسان با جهان هستی، مقام انسانیت و مسیر زندگی بالاتر میرود؛ شخصیت او عیار پیدا میکند و عیار آدمی افزایش پیدا میکند.
▫️ یک استاد یا معلم نقش مهمی در ارتقاء سطح ادراکی دانشآموختگان دارد. نه فقط صرف افزایش اطلاعات بلکه افزایش قدرت فهم، تحلیل، استدلال، نقادی، آیندهنگری، کلاننگری و واقعبینی. قدرت تحلیل مسئله این توانایی را به انسان میدهد تا مسائل اجتماعی مورد نیاز را تحلیل کند.
◽️ مصاحبه با استاد واسطی
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش اول.
موضوع بحث
«نگرش سیستمی» چیست؟ چه کاربرد و کارآمدی دارد؟ «نگرش سیستمی به دین» یعنی چه؟
مسأله بحث
چگونه میتوان بیشترین ابعاد و زوایای پدیدهها را کشف کرد و به موقعیت واقعی پدیده در شبکه هستی رسید؟
پیشفرضها
۱. «نگرش سیستمی» یعنی بررسی پدیده از جهت نحوه ارتباط اجزاء آن با یکدیگر، و با دیگر پدیدهها، برای ایجاد یک اثر و نتیجه.
۲. کاربرد نگرش سیستمی، کشف فرآیندهای فعال در پدیدهها یا تولید فرآیند لازم برای ایجاد یک پدیده است.
۳. کارآمدی نگرش سیستمی، کشف اجزاء و روابط نهفته، و در نتیجه، ایجاد قدرت پیشبینی و کنترلِ برتر از «نگرش خُرد و اتمی» است.
۴. نگرش سیستمی به دین یعنی تحلیل شبکه بههممرتبط گزارههای دین برای کشف سازهها و فرآیندها در مقیاس کلان تمدنسازانه.
۵. نگرش سیستمی به زندگی یعنی بررسی کلان زندگی و کشف عناصر فعال مثبت و منفی نهفته در آن (در سه لایه ذهن و فکر، قلب و روح، رفتار و عمل)، محاسبه برآیند نیروهای فعال در زندگی، به هدف تلاش برای اصلاح مسیر و قرار گرفتن در مسیر بهینه.
تبیین بحث
«نگرش» یعنی جهت توجّه به ابعاد وجودی موضوعات و پدیدهها. اشیاء مادی به واسطه عناصر زمان، مکان، کمیت، کیفیت، اثرگذاری و اثرپذیری (نوع رابطه با دیگر اشیاء) در محدودیت قرار دارند، و ذهن انسان نیز قدرت دارد اشیاء را برش بزند و لایهلایه کند و ابعاد آن را از هم جدا کند و هر یک را مستقل نگاه کند؛ ذهن میتواند فقط بُعد مکانی شیء را نگاه کند و از این زاویه به بررسی آن بپردازد یا فقط جنبه کمیتی آن را نگاه کند و از این حیث به مطالعه آن بپردازد. کلماتِ: زاویه دید، جهت، حیث، بُعد، لایه، جنبه و مانند اینها همگی دلالت بر قابلیت ذهن در ایجاد نگرشهای خاص نسبت به موضوعات دارند.
از سوی دیگر ذهن انسان به واسطه انس با ماده و محدودیتهای مادی، جزئینگر است. یعنی در دید اولیه فقط متوجّه برخی از ابعاد و جنبهها میشود و برای دستیابی به یک دید کامل باید چندین بار از جوانب و زاویههای مختلف شیء را بررسی کند، سپس تصاویر به دست آمده در هر یک از بررسیها را کنار هم بگذارد تا بتواند یک دید کلّی و جامع از موضوع به دست آورد.
بنابراین میتوان گفت که نگرشهای انسان دو گونه است: نگرش خُرد و نگرش کلان.
نگرشهای خُرد فقط به اجزاء و خصوصیات آنها میپردازند و توجّهی به ارتباط اجزاء با یکدیگر و جایگاه آنها در مجموعه اصلی ندارند (دید درونی).
نگرشهای کلان به ارتباطات اجزاء و مجموعهای که این اجزاء ایجاد کننده آن هستند میپردازد (دید بیرونی).
خود را در موقعیتی فرض کنید که طاقه پارچهای را میبینید. یک وقت است به جنس آن نگاه میکنید، رنگ آن را بررسی میکنید، عرض آن را میپرسید و یک وقت به طرح لباسی که از این پارچه میتوان درآورد فکر میکنید؛ تمام بررسیهای جزئی ما برای رسیدن به یک کلّ است؛ اگر در جزئیات بمانیم و فقط خود را سرگرم بررسی جزئیات کنیم، در حقیقت مانند این است که بهترین پارچهها را بخریم و انبار کنیم و با وجود نیاز به لباس آنها را ندوزیم نپوشیم.
اگر این توجّه به برخی از ابعاد باشد، نگرش جزئی است و اگر به تمام ابعاد باشد نگرش کُلی است. ما در زندگی به هر دو گونه از نگرش نیازمندیم ولی نگرشهای جزئی همیشه مقدمهچین و زمینهساز برای نگرشهای کلّی هستند. بدون یک دید کلان و محیط بر موضوع، تلاشهای انسان برای رسیدن به حقیقت ناکام میماند. کشف نگرش کلانی که جزئیات موضوع برای ایجاد آن با یکدیگر مرتبط شدهاند از ضروریات فهم موضوع است.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش دوم.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت:
اصل «نگرش سیستمی» مبتنی بر پیشفرضهای زیر است:
– موضوع مورد نظر احتمالا دارای اجزاء مرتبط با یکدیگر است.
– این اجزاء احتمالا دارای لایههای درونی و عمیقتر نیز هستند. (تجزیه تا رسیدن به ذرات بنیادین)
– ارتباط اجزاء با یکدیگر احتمالا بهصورت بُرداری و برآیندی است. (موضوع، مجموعهای از عناصر مستقل از هم نیست.)
– موضوع مورد نظر احتمالا دارای ارتباط با متغیرهای بیرون از خود میباشد.
– ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا به صورت برداری و برآیندی است. (موضوع، کارکردی مستقل از دیگر عناصر محیط ندارد.)
– ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا دارای سطوح و مراتب فوقانی متعددی نیز میباشد. (ترکیب تا رسیدن به علتالعللهای کلان و ریشهای در ابعاد مختلف)
– موضوع مورد نظر و عناصر درونی و بیرونی، احتمالا در حال تغییر دائمی هستند.
– موضوع مورد نظر هدفی را در هستی دنبال میکند.
– موضوع، احتمالا دارای اهداف اولیه و میانی نیز هست.
– هدف نهایی و دیگر اهداف موضوع، احتمالا دارای شدت و ضعف نیز میباشند.
– صورتبندی موضوع، احتمالا از زوایای دید مختلف، تغییر میکند.
نگرش سیستمی به دین، یعنی بررسی دین در فضای کلیه احتمالات فوق.
نگرش سیستمی به زندگی، یعنی بررسی جریان زندگی در فضای کلیه احتمالات فوق.
نتایج، آثار و لوازم پذیرش بحث
اگر دین صرفا مجموعه کنار هم گذاشته شده از تک گزارهها نباشد (جمع جبری گزارهها) بلکه دارای هویّتی مجموعی و شبکهای باشد (جمع برداری میان گزارهها و برآیند آنها با معادلات حاکم بر خلقت)، و اگر نگرش سیستمی تلاش برای کشف برآیند ارتباطات موجود میان متغیرهای درونی و بیرونی یک موضوع باشد، آنگاه دستیابی به کارکرد اصلی و بهینه دین، بدون نگرش سیستمی و شبکهای ممکن نخواهد شد.
اگر با نگرش سیستمی به دین نگاه کنیم موارد زیر را خواهیم یافت:
۱. دین، مجموعهیی از عناصر و گزارههای بههمپیوسته و نظاممند است.
۲. این عناصر و اجزاء، تابع اهداف دین هستند و هدفگرایی دین، به این عناصر شکل میدهد و ساختار ارتباطی آنها با یکدیگر را تعیین میکند.
۳. اتحاد مبدأ پیدایش دین با مبدأ پیدایش هستی، پل ارتباطی دین با واقعیتهاست و بر این اساس، برنامههای دین جلوههایی از معادلات واقعی است و برنامههای دین، مدل کردنِ واقعیتها است.
۴. دین، اهداف و برنامههای خود را اولویتبندی میکند.
۵. دین، با عناصر محیطی خود تعامل دارد.
۶. دین، برای شکلدهی به عناصر محیطی خود برنامه دارد و آرمانها و هنجارها را در چهارچوب اهدافِ خود تغییر و تحول میبخشد.
۷. دین از تضاعف نیروبخشی برای حرکت به سمت هدف برخوردار است.
۸. شناخت دین از طریق تحلیل گزارههای نگرشی، راهبردی و راهکاری ممکن است.
۹. برنامههای دین، قابلیت خودتنظیمی دارد؛ تعادلگرا و تکاملی است.
۱۰. برنامههای دین، در فرآیندی پیوسته و مستمر و تدریجی تحقق مییابند.
۱۱. هویت و برنامههای دین را میتوان از منظرِ محرک_پاسخ مطالعه کرد. دین دارای شبکه عصبی منسجم و در تحت مدیریت اهداف است که نسبت به محرکها واکنش نشان میدهد.
۱۲. گزارههای دین را باید در عرصه اهداف و اولویتهای آن بررسی کرد.
۱۳. سیستم دین از سه خُرده سیستمِ نگرشی، قانونی و فرهنگی تشکیل شده است.
۱۴. این خُرده سیستمها، مسئولیت تقسیم کار و فعالیتها را در سیستم اصلی به عهده دارند.
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti
﷽
⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش سوم و پایانی.
۱۵. بخش استراتژیک هر سیستمی از سه مؤلفه: تعادل حیاتی، میدانهای نیرو و برآیند بُرداری تشکیل میشود.
تعادل حیاتی، نقطه ثقلی است که مجموعه سیستم خود را بر اساس آن متعادل میکند و محیط درونی خود را ثبات میبخشد و بین نیروهای درونی و بیرونی موازنه برقرار میکند.
میدان نیرو، صافی کلیّه ارتباطات در راستای تحقق اهداف است که نیروهای سوقدهنده و بازدارنده را فعال میکند.
برآیند بُرداری، ابزار اندازهگیری نیروها و عوامل علّی و محرکهای سیستم هستند.
در این تحلیل، سطوح تعامل عوامل با یکدیگر مشخص میشود. در سیستم دین نیز این سه مؤلفه به وضوح وجود دارند:
الف- تعادل حیاتی در دین، طیف اهداف دین است که نقطه ثقلِ فازیای است که مجموعه گزارههای دین را منسجم و متعادل کرده و موازنههای لازم بین محرکها و پاسخها را ایجاد مینماید.
ب- میدانهای نیرو در دین، حداقلها و حداکثرهایی است که در موضوعات مختلف توسط دین تعیین شده است. این حداقل و حداکثرها، مرزها و حدودی هستند که به عنوان صافی جهتدهنده به کلیّه ارتباطات میانگزارهای در عرصه دین و صافی فعالیتها در عرصه دینداری عمل میکنند.
ج- برآیند بُرداری در دین، گزارههایی هستند که سطوح و لایهها و معادلاتِ کلی را بیان میکنند و رابطه بین آنها را تبیین مینمایند. این گزارهها توسط علمِ “قواعد فقه” و علمِ “اصول فقه” به تفصیل تعریف و توصیف شدهاند.
اگر چنین باشد، آنگاه دین قانونگذار، ساختارساز، فرآیندآفرین، برنامهساز و راهبرددهنده خواهد بود و میتوان بر اساس شبکه گزارههای دین، سیستمهای زندگی جمعی بشر را بهزبان قابل مقایسه با سیستمهای رقیب ارائه کرد.
بر اساس نگرش سیستمی به زندگی، میتوان قالبی را برای رصد و کشف عناصر نهفته در زندگی و جهتدهنده به زندگی و کشف برآیند آنها پیشنهاد کرد:
▫️ دریافت قالب برنامهریزی راهبردی برای زندگی
مباحث و مفاهیم کلیدی
نگرشی سیستمی، نگرشی سیستمی به دین، دین راهبردی، مدلهای دینی، دین استراتژیک، دین تمدنساز
▫️ لینک خرید کتاب نگرش سیستمی به دین
⚪️ تفکر و تمدن شبکهای
⚪️ @vaseti