eitaa logo
تفکر و تمدن شبکه‌ای| استاد واسطی
3هزار دنبال‌کننده
211 عکس
75 ویدیو
121 فایل
تفکر و تمدن توحیدی ادمین: @Haghighat6
مشاهده در ایتا
دانلود
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ معلم، مهارت‌های زندگی و حل مسئله اجتماعی. ▫️ تلاش کنید قدرت فهم و تحلیل شاگردان را نسبت به علوم و معارف افزایش دهید. ارزش انسان‌ها به میزان ادراک آن‌هاست، و هر چه سطح ادراک انسان درباره هستی و نسبت انسان با جهان هستی، مقام انسانیت و مسیر زندگی بالاتر می‌رود؛ شخصیت او عیار پیدا می‌کند و عیار آدمی افزایش پیدا می‌کند. ▫️ یک استاد یا معلم نقش مهمی در ارتقاء سطح ادراکی دانش‌آموختگان دارد. نه فقط صرف افزایش اطلاعات بلکه افزایش قدرت فهم، تحلیل، استدلال، نقادی، آینده‌نگری، کلان‌نگری و واقع‌بینی. قدرت تحلیل مسئله این توانایی را به انسان می‌دهد تا مسائل اجتماعی مورد نیاز را تحلیل کند. ◽️ مصاحبه با استاد واسطی ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش اول. موضوع بحث «نگرش سیستمی» چیست؟ چه کاربرد و کارآمدی دارد؟ «نگرش سیستمی به دین» یعنی چه؟ مسأله بحث چگونه می‌توان بیشترین ابعاد و زوایای پدیده‌ها را کشف کرد و به موقعیت واقعی پدیده در شبکه هستی رسید؟ پیش‌فرض‌ها ۱.  «نگرش سیستمی» یعنی بررسی پدیده از جهت نحوه ارتباط اجزاء آن با یکدیگر، و با دیگر پدیده‌ها، برای ایجاد یک اثر و نتیجه. ۲.  کاربرد نگرش سیستمی، کشف فرآیندهای فعال در پدیده‌ها یا تولید فرآیند لازم برای ایجاد یک پدیده است. ۳.  کارآمدی نگرش سیستمی، کشف اجزاء و روابط نهفته، و در نتیجه، ایجاد قدرت پیش‌بینی و کنترلِ برتر از «نگرش خُرد و اتمی» است. ۴.  نگرش سیستمی به دین یعنی تحلیل شبکه به‌هم‌مرتبط گزاره‌های دین برای کشف سازه‌ها و فرآیندها در مقیاس کلان تمدن‌سازانه. ۵. نگرش سیستمی به زندگی یعنی بررسی کلان زندگی و کشف عناصر فعال مثبت و منفی نهفته در آن (در سه لایه ذهن و فکر،‌ قلب و روح،‌ رفتار و عمل)، محاسبه برآیند نیروهای فعال در زندگی، به هدف تلاش برای اصلاح مسیر و قرار گرفتن در مسیر بهینه. تبیین بحث «نگرش» یعنی جهت توجّه به ابعاد وجودی موضوعات و پدیده‌ها. اشیاء مادی به‌ واسطه عناصر زمان، مکان، کمیت، کیفیت، اثرگذاری و اثرپذیری (نوع رابطه با دیگر اشیاء) در محدودیت قرار دارند، و ذهن انسان نیز قدرت دارد اشیاء را برش بزند و لایه‌لایه کند و ابعاد آن را از هم جدا کند و هر یک را مستقل نگاه کند؛ ذهن می‌تواند فقط بُعد مکانی شیء را نگاه کند و از این زاویه به بررسی آن بپردازد یا فقط جنبه کمیتی آن را نگاه کند و از این حیث به مطالعه آن بپردازد. کلماتِ: زاویه دید، جهت، حیث، بُعد، لایه، جنبه و مانند این‌ها همگی دلالت بر قابلیت ذهن در ایجاد نگرش‌های خاص نسبت به موضوعات دارند. از سوی دیگر ذهن انسان به ‌واسطه انس با ماده و محدودیت‌‌های مادی، جزئی‌نگر است. یعنی در دید اولیه فقط متوجّه برخی از ابعاد و جنبه‌ها می‌شود و برای دست‌یابی به یک دید کامل باید چندین بار از جوانب و زاویه‌های مختلف شیء را بررسی کند، سپس تصاویر به‌ دست آمده در هر یک از بررسی‌ها را کنار هم بگذارد تا بتواند یک دید کلّی و جامع از موضوع به ‌دست آورد. بنابراین می‌توان گفت که نگرش‌های انسان دو گونه است: نگرش خُرد و نگرش کلان. نگرش‌های خُرد فقط به اجزاء و خصوصیات آن‌ها می‌پردازند و توجّهی به ارتباط اجزاء با یکدیگر و جایگاه آن‌ها در مجموعه اصلی ندارند (دید درونی). نگرش‌های کلان به ارتباطات اجزاء و مجموعه‌ای که این اجزاء ایجاد کننده آن هستند می‌پردازد (دید بیرونی). خود را در موقعیتی فرض کنید که طاقه پارچه‌ای را می‌بینید. یک وقت است به جنس آن نگاه می‌کنید، رنگ آن را بررسی می‌کنید، عرض آن را می‌پرسید و یک وقت به طرح لباسی که از این پارچه می‌توان درآورد فکر می‌کنید؛ تمام بررسی‌های جزئی ما برای رسیدن به یک کلّ است؛ اگر در جزئیات بمانیم و فقط خود را سرگرم بررسی جزئیات کنیم، در حقیقت مانند این است که بهترین پارچه‌ها را بخریم و انبار کنیم و با وجود نیاز به لباس آن‌ها را ندوزیم نپوشیم. اگر این توجّه به برخی از ابعاد باشد، نگرش جزئی است و اگر به تمام ابعاد باشد نگرش کُلی است. ما در زندگی به هر دو گونه از نگرش نیازمندیم ولی نگرش‌های جزئی همیشه مقدمه‌چین و زمینه‌ساز برای نگرش‌های کلّی هستند. بدون یک دید کلان و محیط بر موضوع، تلاش‌های انسان برای رسیدن به حقیقت ناکام می‌ماند. کشف نگرش کلانی که جزئیات موضوع برای ایجاد آن با یکدیگر مرتبط شده‌اند از ضروریات فهم موضوع است. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش دوم. با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت: اصل «نگرش سیستمی» مبتنی بر پیش‌فرض‌های زیر است: – موضوع مورد نظر احتمالا دارای اجزاء مرتبط با یکدیگر است. – این اجزاء احتمالا دارای لایه‌های درونی و عمیق‌تر نیز هستند. (تجزیه تا رسیدن به ذرات بنیادین) – ارتباط اجزاء با یکدیگر احتمالا به‌صورت بُرداری و برآیندی است. (موضوع، مجموعه‌ای از عناصر مستقل از هم نیست.) – موضوع مورد نظر احتمالا دارای ارتباط با متغیرهای بیرون از خود می‌باشد. – ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا به‌ صورت برداری و برآیندی است. (موضوع، کارکردی مستقل از دیگر عناصر محیط ندارد.) – ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا دارای سطوح و مراتب فوقانی متعددی نیز می‌باشد. (ترکیب تا رسیدن به علت‌العلل‌های کلان و ریشه‌ای در ابعاد مختلف) – موضوع مورد نظر و عناصر درونی و بیرونی، احتمالا در حال تغییر دائمی هستند. – موضوع مورد نظر هدفی را در هستی دنبال می‌کند. – موضوع، احتمالا دارای اهداف اولیه و میانی نیز هست. – هدف نهایی و دیگر اهداف موضوع، احتمالا دارای شدت و ضعف نیز می‌باشند. – صورت‌بندی موضوع،‌ احتمالا از زوایای دید مختلف، تغییر می‌کند. نگرش سیستمی به دین، یعنی بررسی دین در فضای کلیه احتمالات فوق. نگرش سیستمی به زندگی،‌ یعنی بررسی جریان زندگی در فضای کلیه احتمالات فوق. نتایج، آثار و لوازم پذیرش بحث اگر دین صرفا مجموعه کنار هم گذاشته شده از تک گزاره‌ها نباشد (جمع جبری گزاره‌ها) بلکه دارای هویّتی مجموعی و شبکه‌ای باشد (جمع برداری میان گزاره‌ها و برآیند آن‌ها با معادلات حاکم بر خلقت)، و اگر نگرش سیستمی تلاش برای کشف برآیند ارتباطات موجود میان متغیرهای درونی و بیرونی یک موضوع باشد، آن‌گاه دست‌یابی به کارکرد اصلی و بهینه دین، بدون نگرش سیستمی و شبکه‌ای ممکن نخواهد شد. اگر با نگرش سیستمی به دین نگاه کنیم موارد زیر را خواهیم یافت: ۱. دین، مجموعه‌یی از عناصر و گزاره‌های به‌هم‌پیوسته و نظام‌مند است. ۲. این عناصر و اجزاء‌،‌ تابع اهداف دین هستند و هدف‌گرایی دین، به این عناصر شکل می‌دهد و ساختار ارتباطی آن‌ها با یکدیگر را تعیین می‌کند. ۳. اتحاد مبدأ پیدایش دین با مبدأ پیدایش هستی، پل ارتباطی دین با واقعیت‌هاست و بر این اساس، برنامه‌های دین جلوه‌هایی از معادلات واقعی است و برنامه‌های دین، مدل‌ کردنِ واقعیت‌ها است. ۴. دین، اهداف و برنامه‌های خود را اولویت‌بندی می‌کند. ۵. دین، با عناصر محیطی خود تعامل دارد. ۶. دین، برای شکل‌دهی به عناصر محیطی خود برنامه‌ دارد و آرمان‌ها و هنجارها را در چهارچوب اهدافِ خود تغییر و تحول می‌بخشد. ۷. دین از تضاعف نیروبخشی برای حرکت به سمت هدف برخوردار است. ۸. شناخت دین از طریق تحلیل گزاره‌های نگرشی، راهبردی و راهکاری ممکن است. ۹. برنامه‌های دین،‌ قابلیت خودتنظیمی دارد؛ تعادل‌گرا و تکاملی است. ۱۰. برنامه‌های دین، در فرآیندی پیوسته و مستمر و تدریجی تحقق می‌یابند. ۱۱. هویت و برنامه‌های دین را می‌توان از منظرِ محرک_پاسخ مطالعه کرد. دین دارای شبکه عصبی منسجم و در تحت مدیریت اهداف است که نسبت به محرک‌ها واکنش نشان می‌دهد. ۱۲. گزاره‌های دین را باید در عرصه اهداف و اولویت‌های آن بررسی کرد. ۱۳. سیستم دین از سه خُرده سیستمِ نگرشی، قانونی و فرهنگی تشکیل شده است. ۱۴. این خُرده سیستم‌ها، مسئولیت تقسیم کار و فعالیت‌ها را در سیستم اصلی به‌ عهده دارند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ نگرش سیستمی به دین| بخش سوم و پایانی. ۱۵. بخش استراتژیک هر سیستمی از سه مؤلفه: تعادل حیاتی، میدان‌های نیرو و برآیند بُرداری تشکیل می‌شود. تعادل حیاتی، نقطه ثقلی است که مجموعه سیستم خود را بر اساس آن متعادل می‌کند و محیط درونی خود را ثبات می‌بخشد و بین نیروهای درونی و بیرونی موازنه برقرار می‌کند. میدان نیرو، صافی کلیّه ارتباطات در راستای تحقق اهداف است که نیروهای سوق‌دهنده و بازدارنده را فعال می‌کند. برآیند ‌بُرداری، ابزار اندازه‌گیری نیروها و عوامل علّی و محرک‌های سیستم هستند. در این تحلیل، سطوح تعامل عوامل با یکدیگر مشخص می‌شود. در سیستم دین نیز این سه مؤلفه به‌ وضوح وجود دارند: الف- تعادل حیاتی در دین، طیف اهداف دین است که نقطه ثقلِ فازی‌ای است که مجموعه گزاره‌های دین را منسجم و متعادل کرده و موازنه‌های لازم بین محرک‌ها و پاسخ‌ها را ایجاد می‌نماید. ب- میدان‌های نیرو در دین، حداقل‌ها و حداکثرهایی است که در موضوعات مختلف توسط دین تعیین شده است. این حداقل و حداکثرها،‌ مرزها و حدودی هستند که به عنوان صافی جهت‌دهنده به کلیّه ارتباطات میان‌گزاره‌ای در عرصه دین و صافی فعالیت‌ها در عرصه دین‌داری عمل می‌کنند. ج- برآیند بُرداری در دین، گزاره‌هایی هستند که سطوح و لایه‌ها و معادلاتِ کلی را بیان می‌کنند و رابطه بین آنها را تبیین می‌نمایند. این گزاره‌ها توسط علمِ “‌قواعد فقه” و علمِ “اصول فقه” به ‌تفصیل تعریف و توصیف شده‌اند. اگر چنین باشد، آنگاه دین قانون‌گذار، ساختارساز، فرآیندآفرین، برنامه‌ساز و راهبرددهنده خواهد بود و می‌توان بر اساس شبکه گزاره‌های دین، سیستم‌های زندگی جمعی بشر را به‌زبان قابل مقایسه با سیستم‌های رقیب ارائه کرد. بر اساس نگرش سیستمی به زندگی،‌ می‌توان قالبی را برای رصد و کشف عناصر نهفته در زندگی و جهت‌دهنده به زندگی و کشف برآیند آنها پیشنهاد کرد: ▫️ دریافت قالب برنامه‌ریزی راهبردی برای زندگی مباحث و مفاهیم کلیدی نگرشی سیستمی، نگرشی سیستمی به دین، دین راهبردی، مدل‌های دینی، دین استراتژیک، دین تمدن‌ساز ▫️ لینک خرید کتاب نگرش سیستمی به دین ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ کتاب نگرش سیستمی به دین. ◽️ زیربنای الگوهای تمدن اسلامی ✍ استاد عبدالحمید واسطی ▫️ دنیا، جایگاه زندگی، و دین، ارائه‌دهندۀ شیوۀ زندگی برتر در دنیاست. زندگی برتر جز در سایۀ تمدّن، یا همان طراحی سیستم‌ها و نظام‌های اجتماعی مطلوب ممکن نیست. تمدّن اسلامی و خدامحور، آن‌گاه برپا می‌شود که همۀ سیستم‌های زندگی، اعمّ از قضایی، دفاعی، حقوقی، فرهنگی، سیاسی و…، در یک شبکۀ پیوستۀ هماهنگ با فرامین خدا تنظیم شود. ▫️ کتاب نگرش سیستمی به دین، می‌کوشد با تبیین دین سیستمی و سیستم‌سازی دینی، ظرفیت برنامه‌سازی دین و پایه‌های الگوهای تمدّن اسلامی را ترسیم کند. ▫️ لینک خرید کتاب نگرش سیستمی به دین ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
نگرش سیستمی به دین.pdf
643.2K
﷽ ⚪️ معرفی کتاب نگرش سیستمی به دین. ◽️ زیربنای الگوهای تمدن اسلامی ✍ استاد عبدالحمید واسطی ▫️ لینک خرید ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مصاحبه با استاد واسطی درباره نگرش سیستمی به دین| بخش اول 1) شما در کتاب «نگرش سیستمی به دین» سیستم یا شبکه را مجموعه‌ای از عناصر که با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و برای تحقق یک هدف تلاش می‌کنند، تعریف کرده‌اید و نوشته‌اید که «در هر شبکه، تغییر هر جزء بر دیگر اجزاء و کل تأثیر دارد و هیچ‌یک از عناصر، اثری مستقل و جدا از مجموعه نمی‌گذارد و نمی‌پذیرد.» (ص ۴۷) با این تعریف، نام اثر شما مخاطب را با این موضوع روبرو می‌کند که دین، سیستمی از عوامل است که همه ابعاد زندگی انسان را شکل می‌دهد. آیا شما این امر را در تمام دوران‌ها اثبات می‌کنید؟ چگونه؟ و اثبات شما مبتنی بر چه پیش‌فرض‌هایی است؟ اصل «نگرش سيستمی» مبتنی بر پيش‌فرض‌های زير است: - موضوع مورد نظر احتمالا دارای اجزاء مرتبط با يكديگر است. - اين اجزاء احتمالا دارای لايه‌های درونی و عميق‌تر نيز هستند. (تجزيه تا رسيدن به ذرات بنيادين) - ارتباط اجزاء با يكديگر احتمالا به‌صورت بُرداری و برآيندی است. (موضوع، مجموعه‌ای از عناصر مستقل از هم نيست.) - موضوع مورد نظر احتمالا دارای ارتباط با متغيرهای بيرون از خود می‌باشد. - ارتباط موضوع با متغيرهای بيرون از خود احتمالا به‌صورت برداری و برآيندی است. (موضوع، كاركردی مستقل از ديگر عناصر محيط ندارد.) - ارتباط موضوع با متغيرهای بيرون از خود احتمالا دارای سطوح و مراتب فوقانی متعددی نيز می‌باشد. (تركيب تا رسيدن به علت‌العلل‌های كلان و ريشه‌ای در ابعاد مختلف) - موضوع مورد نظر و عناصر درونی و بيرونی، احتمالا در حال تغيير دائمی هستند. - موضوع مورد نظر هدفی را در هستی دنبال می‌كند. - موضوع، احتمالا دارای اهداف اوليه و ميانی نيز هست. - هدف نهايی و ديگر اهداف موضوع، احتمالا دارای شدت و ضعف نيز می‌باشند. - صورت‌بندی موضوع،‌ احتمالا از زوايای ديد مختلف، تغيير می‌كند. نگرش سيستمی به دين، يعنی بررسی دين در فضای كليه احتمالات فوق. محورهای اصلی‌ای كه اين بررسی در آن‌ها صورت گرفته است عبارتند از: الف. منشاء دين (ص 91) ب. اهداف دين (ص 91) ج. قلمرو دين (ص 113) د. لايه‌های دين (ص 118) ه. ذاتيّات دين ( ص 127) و. زبان دين (ص 150) ز. شاخص‌های فهم دين (ص 167) نتيجه بررسی‌ها در محورهای فوق را می‌توان به‌صورت زير بيان كرد: - دين‌ِ الهی، برنامه زندگی انسان‌ها در جامعه بشری، به‌هدف اوليه ايجاد تعادل در فعل و انفعالات ميان مطلوبيت جسمی، فكری،‌ روحی، محيطی و جمعی با شاخص پايداری رو به ابديت، برای حصول هدف نهايی افزايش احساس حضور خدا با شاخص گسترش رو به بی‌نهايت است. - دين معادلات حركت انسان در اين دنيا برای عبور به سوی ابديت را ارائه كرده است. - حركت انسان در اين دنيا، حركت در شبكه هستی و به صورت برآيندی است. - دين اسلام مدعی خاتميت و فراگيری برای تمام انسان‌ها تا پايان تاريخ است. اگر دين اسلام دارای چنين هويت، هدف و ادعايی است آن‌گاه بايد معادلات حركت شبكه‌ای انسان در هستی را تبيين كرده باشد؛ تبيين معادلات حركت در شبكه هستي، تبيين‌ در مقياس كلان است و تبيين‌ها در مقياس‌های كلان، تبيين‌های استراتژيك و راهبردی هستند. پس: دين برای تحقق اهداف خود و حركت بر اساس هويت خود، ضرورتا بايد برنامه زندگی انسان در شبكه هستی را ارائه كرده باشد، برنامه‌ای كه كليه جوانب زندگی او را در برمی‌گيرد و به صورت راهبردهای به‌هم‌پيوسته عرضه می‌شود، راهبردهایی كه جريان متغيرها را در سيستم كلان زندگی بشر مديريت می‌كنند، جریانی که در بستر رو به جلوی زمان در حال حرکت است. كليدِ دريافت مطلب، در تصوّر «كيفيت حركت انسان در شبكه هستی» است. این شكل نمايی از اين حركت را ارائه كرده است. اگر واقعيت هستی چنين باشد، آنگاه بدون تعريف معادله نيرو در هر يك از بردارهای نيرويی كه به اراده وارد می‌شود نمی‌توان برآيند حركت به سمت خدا را كه هدف دين است حاصل نمود. و اگر اين مطلب، ساختارِ هستي است، امری غير وابسته به زمان و مكان و اشخاص خواهد بود پس در تمام دوران‌ها بايد راهبردها و معادلات حركت در تمام جوانب زندگی بشر توسط دين تعريف شود. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ مصاحبه با استاد واسطی درباره نگرش سیستمی به دین| بخش دوم 2) آنچه از پیشگفتار شما بر کتاب‌تان برمی‌آید، این نکته است که دلیل ارجاع داده نشدن منابع با توجه به تعدد تعاریف، پیروی شما از روش «تفکر انتقادی» است. چت مایزر در کتاب «آموزش تفکر انتقادی» می‌گوید: «تفکر انتقادی در تمام رشته‌ها عناصر اصلی استدلال منطقی را به ویژه با عناصری تلفیق می‌کند که آن عناصر برای حصول قضاوت‌های درست با امر استنباط یا بهره‌گیری از استدلال استقرایی سروکار دارند.» (ص ۱۲) برای مخاطب و خواننده اثر شما ملاک تشخیص درست بودن این قضاوت‌ها از کجا و چگونه حاصل می‌شود؟ در صفحه 12 کتاب چنین آمده است: «آنچه در اين كتاب از تعاريف و يا ديدگاه‌ها و نظرات ارائه شده و ارجاع به منبعی داده نشده‌ است، يافته‌هايی است كه پس از مطالعه و بررسی منابع قابل دسترسيِ مربوط به موضوع، با استفاده از روش تفكّر انتقادی به‌دست آمده است و مؤلف اميدوار است با دقت و عنايت صاحب‌نظران اصلاح و تكميل گردد.» ظاهر عبارت و مقصود مولف، هر دو، بیانگر این مطلب است که اگر تعریف یا دیدگاه و نظری در کتاب آمد ولی منبعی برای آن ذکر نشد، گمان برده نشود که مولف، مطلبی را استفاده کرده ولی نگفته است از کجا نقل کرده است! بلکه مخاطب مطمئن باشد که اگر مطلبی متعلق به دیگران در کتاب آمده است حتما ارجاع داده شده و اگر مطالب نسبتاً زیادی را در کتاب می‌یابد که ارجاعی ندارند از باب استفاده بدون اسم و رسم از اطلاعات دیگران نیست بلکه تجربه تولیدی مولف است که استدلال یا استنادهای مربوط به خود را نیز در سیاق متن به همراه دارد. اشاره به موضوع «تفکر انتقادی» به جهت تعیین بخشی از روش دست‌یازیدن به تولید مفاهیم و دیدگاه‌هاست؛ بالخصوص در مواردی که اطلاعاتِ تولید شده از قبل، راه را همواره کرده باشند؛ یعنی اگر در کنار تعاریف و نظریاتی که توسط اهل فن ارائه شده است، مولف جسارت کرده و به جای انتخاب یکی از تعریف‌ها و نظرها، دیدگاه دیگری را مطرح کرده، این دیدگاه، پس از بررسی و نقد دیدگاه‌های ذکر شده و اقدام به اصلاح نقاطی که به خیال مولف نیاز به تغییر یا تکوین داشته، ارائه شده است. اما «ملاک تشخیص درستیِ تعریف یا دیدگاه پیشنهاد شده»، به‌کار بردن آزمون‌هایی است که در احراز صحت تعریف یا صحت صورت‌بندی مساله یا صحت توصیف یا تبیین، در روش‌شناسی وجود دارد؛ مولف سعی کرده است در قسمت مبانی ضمن پرهیز از «مساله‌پنداریِ مبانی» ، مطلب را به‌گونه‌ای گسترش دهد که خواننده حداقل بتواند با مقایسه میان دیدگاه‌ها، اطلاعات لازم برای قضاوت اولیه در مورد دیدگاه پیشنهادی را داشته باشد، و در قسمت بررسیِ اصل مساله نیز استدلال مربوطه به تفصیل ذکر شود تا با ارزیابی استدلال، فرضیه بحث قضاوت‌پذیر شود. 3) با توجه به تأکید شما در استفاده از «روش تفکر انتقادی» به نکته ای دیگر نزد چت مایزر در همان کتاب اشاره می کنم که وی علاوه بر اهمیت عناصر شناختی در تفکر انتقادی به اهمیت عناصر عاطفی مثل 1) گرایش‌های مربوط به طرح پرسش‌ها 2) وقفه موقتی در قضاوت‌های شخصی 3) برخورداری از اسرار و پیچیدگی‌ها نیز تأکید می‌کند. اما شما تا چه اندازه در نگارش، تألیف و پژوهش این اثر توانسته‌اید به طور موقتی در قضاوت‌ها و آرمان‌های شخصی‌تان وقفه بیندازید و سپس به اصل موضوع بپردازید تا از این نظرگاه نقد افراد مختلف را بر موضوع از تمام زوایا ببینید؟ چگونه این مهم برایتان حاصل شد؟ در یک تحقیقِ ضابطه‌مند، ذکر «انگیزه توجه به مساله تحقیق»، «پیشینه تحقیق»، «فرضیات رقیب» و «منابع و ارجاعات»، ضامن تک‌بُعدی نبودن نظرگاه محقق و بیانگر میزان گستردگی افق دید اوست. مولف سعی کرده است موارد فوق را به‌صراحت و با قدری تفصیل، ارائه کند تا علاوه بر احراز ملاک روش‌شناسانه در زمینه‌سازی تحقیق، خوانندگان محترم نیز جوانب مساله را از دیدگاه‌های مختلف مشاهده نمایند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti