#باآسمانی_ها
هـــــم خودشان خاڪے بودند
وهم لباس هـــــایشان...
ڪافے بـــــود بـــــاران ببارد
تا عطـــــرشان در ســـــنگرها بپیچد
روایتـــــ_عشق
سلام
صبحتون شهدایی🌷
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
•|🌿🙂|•
می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آنرا می پذیرم؛...🌿!'
- اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست!...👌🏼'-
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
رمــــان
"پایان یک عــــشـــــق💕"
#قسمتدهم
از زبان مهدیار:
"این شعله زرده همش نمک بود..!
یه قاشقی که گذاشتم دهنم هنوز نتونستم قورت بدم..
یه نگا به علی کردم،اون هم مثل من..
خانم کیامرزی داره نگام میکنه؛
میتونم تو نگاش شرمندگی رو بخونم..
نباید بزارم آبروش بره..
آبروی مؤمن از کعبه واجبتره..
اون یه قاشق رو به زوور قورت میدم و پا میشم تا هنوز کسی نخورده..
با یه حرکت دیگ رو برمیدارم میبرم بیرون که صدای آقای قربانی بلند میشه:
-هی پسر..!
-چیکار میکنی..؟!
_الان میام حاجآقا
علی رو صدا میکنم تو آشپزخونه:
_علی!!
_جون خودت برو چندتا مرغ بگیر،
سریع کباب کنیم تا بدتر از این نشده..
علی بدون هیچ حرفی رفت..
خانم کیامرزی که فکر کنم اسمش هدیه بود
اومد جلو،با صدایی که کمی بغض داشت؛
بغض؟!مگه اینم بغض حالیش میشه؟!
هدیه:
-ببخشید بخدا..
-فکر کردم اون نمکها شکر هست...
_نمیخواد دربارش فکر کنین؛
فقط دیگه تکرار نشه..
_یه مزه نباید بکنید ببینید چیه؟!
-آخه تقصیر شما هم بود..
-نمک و شکر رو میزارن کنار هم؟!
"یاخدا..
انداخت گردن من..!!
این دیگه چه دختریه..!!"
_لابد روزه بودین که یه ذره مزه نمیکنین؟!
-ما به آشپزی خودمون مطمئنیم شما نمک و شکر رو باهم خریدید..
تا اومدم جواب بدم علی اومد:
-یکی از همسایهها مرغداری داشت؛
آماده و خورد شده،دیگه سریع خریدم..
_خدا خیرت بده،
_خانم کیامرزی اگه زحمتی نیست آبلیمو و پیاز بیارید بریزیم روش...
بدون هیچ حرفی رفت..
مرغها رو شستم،
هدیه هم آبلیمو و پیاز آورد..
یه ذره از آبلیمو رو مَزه کردم
هدیه:
-چرا مزه میکنید؟!
_میترسم به جای آبلیمو یه چیز دیگه آورده باشین اونوقت دیگه نمیشه جمع کرد
-بازم میگم تقصیر شما بود..
"دوست داشتم سرم رو بزنم به دیوار،
راست راست انداخت گردن من..
خانم صفایی اومد و نزاشت دیگه حرفی بزنم..
خدایا..!!
این دختره دیگه کیه..!!
نویسنده: #هـدیـهیخـدا
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
رمــــان
"پایان یک عــــشـــــق💕"
#قسمتدهم
از زبان مهدیار:
"این شعله زرده همش نمک بود..!
یه قاشقی که گذاشتم دهنم هنوز نتونستم قورت بدم..
یه نگا به علی کردم،اون هم مثل من..
خانم کیامرزی داره نگام میکنه؛
میتونم تو نگاش شرمندگی رو بخونم..
نباید بزارم آبروش بره..
آبروی مؤمن از کعبه واجبتره..
اون یه قاشق رو به زوور قورت میدم و پا میشم تا هنوز کسی نخورده..
با یه حرکت دیگ رو برمیدارم میبرم بیرون که صدای آقای قربانی بلند میشه:
-هی پسر..!
-چیکار میکنی..؟!
_الان میام حاجآقا
علی رو صدا میکنم تو آشپزخونه:
_علی!!
_جون خودت برو چندتا مرغ بگیر،
سریع کباب کنیم تا بدتر از این نشده..
علی بدون هیچ حرفی رفت..
خانم کیامرزی که فکر کنم اسمش هدیه بود
اومد جلو،با صدایی که کمی بغض داشت؛
بغض؟!مگه اینم بغض حالیش میشه؟!
هدیه:
-ببخشید بخدا..
-فکر کردم اون نمکها شکر هست...
_نمیخواد دربارش فکر کنین؛
فقط دیگه تکرار نشه..
_یه مزه نباید بکنید ببینید چیه؟!
-آخه تقصیر شما هم بود..
-نمک و شکر رو میزارن کنار هم؟!
"یاخدا..
انداخت گردن من..!!
این دیگه چه دختریه..!!"
_لابد روزه بودین که یه ذره مزه نمیکنین؟!
-ما به آشپزی خودمون مطمئنیم شما نمک و شکر رو باهم خریدید..
تا اومدم جواب بدم علی اومد:
-یکی از همسایهها مرغداری داشت؛
آماده و خورد شده،دیگه سریع خریدم..
_خدا خیرت بده،
_خانم کیامرزی اگه زحمتی نیست آبلیمو و پیاز بیارید بریزیم روش...
بدون هیچ حرفی رفت..
مرغها رو شستم،
هدیه هم آبلیمو و پیاز آورد..
یه ذره از آبلیمو رو مَزه کردم
هدیه:
-چرا مزه میکنید؟!
_میترسم به جای آبلیمو یه چیز دیگه آورده باشین اونوقت دیگه نمیشه جمع کرد
-بازم میگم تقصیر شما بود..
"دوست داشتم سرم رو بزنم به دیوار،
راست راست انداخت گردن من..
خانم صفایی اومد و نزاشت دیگه حرفی بزنم..
خدایا..!!
این دختره دیگه کیه..!!
نویسنده: #هـدیـهیخـدا
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
تواینماهارزشمند،
ازخدابخواه!
ازخدا،خدارابخواه...!♡
خدایا!ماتورومےخوایم...
عاشقمونڪن!🕊
خداتوماهرجب،
بہهیچڪسےنھنمیگھ😊
اینماه،ماهِجشنےاستڪہ
خدابرپاڪردھاست🙃♥️
#شهیدانه
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیدمهدیحسینی
نماهنگ؛ کربلا لازمم...🌱
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
1_1448190852.mp3
16.56M
فرازهایی از دعای کمیل در شب لیله الرغائب
توسل به نازدانه امام حسین علیه السلام😭
حاج آقا میرزا محمدی
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
🌹محمدحسین عزیز شما راندیدم اما می دانم که شما هم مثل خواهرت هدیه حضرت رقیه (سلام الله علیها) به من هستید. بااینکه خیلی دوست داشتم ببینمت اما نشد.
👈 چون من صدای کمک خواستن بچه های شیعیان را می شنیدم و نمی توانستم به صدای کمک خواستن آنها جواب ندهم.
در همه مراحل زندگی برای شما دونفر آرزوی موفقیت می کنم از پدرتان راضی باشید مادرتان را تنها نگذارید گوش به فرمان امام خامنه ای باشید. به پدر بزرگ و مادر بزرگ تان احترام بگذارید.دوست دارم خانم فاطمه حافظ قرآن و محمد حسین قاری قرآن شوند.
❤️شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا❤️
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
.
•
گفتـم:عـاشقۍࢪاازکھآمـوختۍ؟!🤔
گفـت:ازآטּشھیـدگمنـٰامۍکھمعشـوق
ࢪاحتۍبھقیمتِازدسـتدادטּهویتش
خࢪیـداࢪبود...♥️🌿!
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
1_1439969130.mp3
15.65M
•|🌿🖇|•
شهدای گمنام
ببرید از مانام
به باغبان بگوید...🌿!"
دیگه لاله نکاره
دیگه لاله نکاره😔-'
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•