eitaa logo
با ولایت تا شهادت
151 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
604 ویدیو
20 فایل
|°•✨🌖•°| بچـه‌ها! شــــهدا خوب تمرین کردند، ولایت پذیریِ امـام‌ مهدی 'عج' رو در رکاب آسیـد روح‌الله‌ خمینــــی؛ ما هم بایــــــد تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام‌ مهـدی 'عج‌' رو در رکاب حضــــرت‌ آقا..! |حاج‌حسین‌یکتا|🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر حاج همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من همان جمله حاج همت است:  🌹با خدای خود پیمان بسته‌ام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم. ❤️شهیدمحمود رضا بیضایی❤️
خداوندا...‌ همراه خود دو چشم بستہ آورده‌ام کہ ثروتِ آن در کنار همہ ناپاکی‌ها یک ذخیره ارزشمند دارد و آن ... گوهر اشک ، بر حسین فاطمہ است ، گوهر اشک بر اهل بیت است .. گوهر اشک دفاع از مظلوم ، یتیم ، دفاع از محصور مظلوم در چنگ ظالم ! 🥀
‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ ‌ " از زبان هدیه " ‌ وارد خونه‌ی فاطمه شدم فاطمه هم بالاخره ازدواج کرده بود تا شب کلی با فاطمه حرف زدیم و تعریف کردیم شب هم شوهر فاطمه ما رو رسوند هیئت هیئت خیلی شلوغ بود رفتم گوشه‌ای از هیئت نشستم قرآن رو از داخل کیفم درآوردم و شروع به خوندن کردم فاطمه: -آجی..! بچه داره تکون می‌خوره! من برم قدم بزنم تو حیاط بیام _باشه عزیز، مواظب باش،میخوای باهات بیام؟! -نه ممنون فاطمه باردار بود براش خوشحال بودم*-* ‌ روضه شروع شد درباره‌ی شهادت بود{💔} ـــــ ‌ شهادت را امیدی بووووود سوووووی مااا😭 چرا برداشتند این نردبان رااا😭 چرا بستند راه آسمان را😭 رفیقانم دعااا کردند و رفتند😭 مرا زخمی رها کردند و رفتند😭 وااااای در باغ شهاادت را نبندید😭 به ما بیچارگان این سو نخندید😭 ‌ ـــ ‌ گریه‌ام اوج گرفته بود{😭} مهدیار جلوم بود با همون لبخند همیشگیش *-* _مهدیار تو قوووول دادی! :(( _دارم ناابود میشم _جات اونجااا خوبه یاد من نمی‌کنی؟! مهدیار: -اومدم به قولم عمل کنم دیگه (: فقط پات گیره!! _کجــــــا گیره..؟! -پیش زهرا و مهدی! -اگه رهاشون‌ کنی میای -اومدم دنبالت؛ -ما حواسمون از اونجا بیشتر بهشون هست -بیااا بریم،دیر میشه‌هاا "زهرا و مهدی رو تصور کردم اما "حضرت‌زهرا(سلام‌الله‌علیها)" رو خیلی بیشتر دوست داشتم{♡} چشم‌هام رو بستم روی همه‌چی صدای شدیدی همه‌جا رو فرا گرفت -_- مهدیار: -تموم شد،الان میریم " از زبان فاطمه " صدای انفجاااااار از داخل هیئت اومد آتیش از پنجره‌ها میزد بیرون فقط به فکر هدیه بوودم دویدم سمت داخل همه داشتن میومدن بیرون دنبال هدیه گشتم ولی پیداش نکردم رفتم داخل،شوهرم اومد سمتم و گفت: -نروووو دااااااااااااخل _هدیه داخله!! -باهم میریم دست‌هام رو گرفت و رفتیم داخل همه‌جا دود بود،نفسم سخت میومد ولی باید می‌رفتم رفتم سمت جاهامون هدیه افتاده بود رو زمین،با همون لبخند همیشگیش صداش زدم: _هـــــــــــــــــــــــــــــــــــدیه{😭} از قسمت پهلوش خون می‌رفت مثل "حضرت‌زهرا(سلام‌الله‌علیها)"{💔} ‌ نویسنده:
‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ (پایان) ‌ " از زبان راوی"👤 فردای اون روز؛ شهدای اون فاجعه رو تشییع و خاک‌سپاری کردن که یکی از اون شهدا "شهیده‌هدیه‌کیامرزی" بود هدیه به صورت خیلی اتفاقی، داخل همون قبری که با مهدیار افتاده بود دفن شد و به رفیق شهیده‌ی خودش "شهیده‌نجمه‌قاسمپور" و همسرش پیوست{🌷} ‌ ـــ ‌ روز خاکسپاری فردین که از درون داغون بود رو به مهدی و زهرا گفت: _مثل اینکه باید از این به بعد پیش هم باشیم{💔} ‌ ـــ ‌ بله! پایان یک عشق واقعی میرسه به خود خود خود 💕"خدا"💕 ‌ بله! دختر ها هم میشن سخت هست،ولی غیر ممکن نه! اول باید در نظر داشت؛ " قدم اول برای شهادت " (: به قول "حاج‌قاسم" "بالاتر از دعای عاقبت‌به‌خیری " {♥️} ‌ دعا می‌کنم شهید بشید *-* و شما هم اگه از رمان ما خوشتون اومد برام دعای شهادت کنید لطفا. ‌ [ داستان براساس ذهن و تخیل نوشته شده. ] ‌ اگر کم‌کاری کرده بودم هم حلال کنید لطفا درپناه‌حق.یاعلی‌مدد پـــــایـــــــــان 🌱 ‌ نویسنده: e
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست 🍃 نظراتتون رو راجع به این رمان بگید منتظر نظراتتون هستیم 🙋🏻‍♀ حتما نظراتتون رو به هدیه خدا می رسونیم 😉 @aflakiankhaki حتما بگید که ژانر رمان بعدی چطور باشه ؟ 🤔 از چجـور نـوشتـه هایی بیشتـر خوشـتون میـاد ❓ همـه رو بـهمون بگـید که یک نوشتـه براسـاس خواستـه شمـا بـراتون بارگـزاری بشـه در کانـال 😊 نظرات شما برامون مهمہ😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دین‌؛ سبدِمیوه‌نیست‌که‌مثلا: سیب برداری؛ولی‌ خیار رو نه! روزه‌بگیری، ولی‌ نمازنخونی؛ ذکربگی، ولی‌ ترکِ‌غیبت‌ نه... دین؛ یه‌برنامه‌ی‌کامل‌برایِ‌زندگیه، نه‌یه‌برنامه‌یِ‌منتخبِ‌عشقی!
معنویتی‌که‌پشتش‌عمل‌نیاد . .👌🏼!' شهید حسن باقری . . 🕊!'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی حضرت آقا راجع به کتاب و کتابخوانی با جوون ها و نوجوون هایی که اهل کتاب نیستن😉📚 دلم‌میخواد‌شما‌ها‌کتاب‌بخونید! ؟