🔸احساس خطر در امامت
ــــــــــــــــــــــــــــ💠ـــــــ
حضرت وقتی مشاهده کرد صلاح عالم اسلام این است که او از صحنه خارج شود، خارج شد. یعنی امیرالمؤمنین همهٔ آن تعریف ها، تمجیدها، استحقاق ها و همهٔ آن چه را که برای خود قائل بود و هزارها نفر شنیده بودند و می دانستند، لای محفظه ای از فراموشی موقت پیچید و کنار گذاشت. البته این ها که فراموش نمی شد و فراموش که نمی شود، تا ابدالدّهر هم باقی است؛ لیکن مطرح نکرد. یعنی همهٔ آن چیزی را که در امر خلافت و ریاست دنیای اسلام و مسؤلیتی بزرگ، برای او مطرح بود، چون احساس خطر کرد، کنار گذاشت. فرمود: -وقتی دیدم اوضاع خطرناک است و ممکن است دین پیغمبر به خطر بیفتد، دست بستم و کنار نشستم-. برای یک انسان سیاسی مخلص، یک انسان بزرگوار، کسی که می خواهد هوای نفس خود را به کار نبندد، تسلط بر نفس از این بالاتر، بهتر، گویاتر و شگفت آورتر نمی شود! این مسئله در نهایتِ اهمیت است که کسی که خودش را صاحب حق می داند و معتقد است که با قدرت گرفتن او و مسؤلیت داشتن او، جامعهٔ اسلامی به سعادت و به راه خودش خواهد رسید، کسی که دیگران را صالح و اهل این کار نمی داند، آن جایی که پای مصالح در میان است، راحت از همه چیز صرف نظر کند؛ امیرالمؤمنین این کار را کرد. البته این طور هم نبود که از اول هیج گونه دفاعی از حق خودش نکند، این هم مسلمانی نیست.
◀️مبحث: #قسمت_نوزدهم
#زندگی_و_شخصیت_امام_علی
📚#انسان_250_ساله📚صهبا
✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* #مجاز می باشد.
@Velayate_eshgh_313
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋تاثیر تسبیحات حضرت زهرا بر عاقبت ذاکرش 🙂💚
#حضرت_زهرا (س)
#تسبیحات_حضرت_زهرا(س)
#یا_علی (ع)
#روز_مادر
💠 *استغفار نماد مثبت اندیشی است.*
انسان مثبتنگر باور دارد اگر مرتکب خلافی شود امکان رجوع به خداوند وجود دارد و به رحمت خداوند امیدوار است.
✅ چنین فردی نه تنها خود را قادر به ترک خلاف میبیند بلکه میداند قادر است در عوض افعال نادرست انجام دهنده اعمال صحیح باشد.
♦️ *استغفار و نا امیدی؟!*
امیر المومنین علیهالسلام میفرمایند:
🔆 «عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَار»
🔆 «تعجب میکنم از کسیکه ناامید میشود درحالیکه استغفار با اوست»
📗 نهجالبلاغه، حکمت ۸۴
🔹 استغفار به معنای پذیرفتن نقصان و عیب است. *بنده هنگامی به استغفار رو میآورد که به نقصان و عیوبش پی ببرد و نسبت به آن نادم باشد.*
🔸 در قیامت افعال بندگان با وجود مبارک امیرالمومنین علیهالسلام سنجیده میشود و میزان وجود مبارک ایشان است قطعا افعال همگان در مقایسه با وجود مبارک ایشان ناقص و معیوب است از همین رو حتی هنگامیکه انسان توفیق انجام خیری را دارد نیازمند استغفار است.
💢 نسبت به استغفار با این دید باید نگریست که *خدای سبحان به استغفار کننده توفیق داده در این عالم متوجه نقصان و عیوبش شود و اکنون که امکان جبران وجود دارد آن را جبران نماید.*
💠 دیدگاه دیگر نسبت به استغفار می تواند این باشد که استغفار از غفر به معنای مستور کردن و پرده انداختن است.
🔸 *با استغفار انسان به عیوب خود پی میبرد و از خداوند درخواست میکند بر آن پرده بیندازد.*
✳️ مثبتنگری با شعار صورت نمیگیرد بلکه در بطن ان عملگرایی وجود دارد، عملی صحیح و بدور از هرگونه عیب و نقص، عملی که عمل صالح نام دارد.
📚 «برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
4⃣ در چهارمين جمله خشنودى او را از تقديرات الهى بيان مى كند با اين كه او دوران هاى سخت و طوفانى اسلام را از نزديك مشاهده كرد و زجر بسيار كشيد و تحمل شدائد نمود; اما با اين حال هميشه از خدا راضى بود; راضى از مقدرات الهى و به پاداش هاى نيك.
◀️ قرآن مجيد درباره گروهى از مؤمنان راستين مى فرمايد: «(رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْه); هم خدا از آنها راضى بود و هم آنها از خدا» و درباره صاحبان نفس مطمئنه مى فرمايد: «(راضِيَةً مَرْضِيَّةً); هم آنها از خدا خشنود بودند و هم خدا از آنها خشنود» .
🔻🔻🔻
#حکمت_چهل_و_سوم_نهج_البلاغه
5⃣ در پنجمين و آخرين توصيف مى فرمايد: او در تمام عمر مجاهد بود; در مكه جهادى آميخته با شكنجه داشت. مشركان آتش افروختند، او را به پشت بر آتش خواباندند به گونه اى كه قسمت زيادى از پشت او سوخت; ولى هرگز از اسلام باز نگشت. در دوران مدينه كه دوران جهادهاى سخت و سنگين اسلامى بود در تمام ميدان هاى نبرد حضور داشت و مى جنگيد و در دوران حكومت امير مؤمنان على(عليه السلام) گفته اند در جنگ صفين و نهروان حضور داشت، هرچند بعضى از مورخان معتقدند او در اواخر عمرش بيمار بود و نتوانست در صفين شركت كند و پيش از جنگ نهروان از دنيا چشم پوشيد.
🔻🔻🔻
#حکمت_چهل_و_سوم_نهج_البلاغه
6⃣ خباب بن ارتّ كه بود؟ «خباب بن ارت» كه كنيه او ابو عبدالله يا ابو محمد يا ابو يحيى بود از سابقين در اسلام و بزرگان صحابه. او از طايفه بنى تميم بود. در زمان جاهليت او را اسير كردند و به مكه آورند و فروختند و سپس آزاد شد. در عصر جاهليت كار او آهنگرى و ساختن شمشير بود. بعضى مى گويند: ششمين نفرى است كه اسلام را پذيرفت و بعضى معتقدند پس از چند نفرى به افتخار اسلام درآمد و همان گونه كه قبلاً اشاره كرديم او شكنجه هاى سختى از مشركان مكه ديد. در بعضى از تواريخ آمده است كه خليفه دوم در ايام خلافتش از او سؤال كرد: مشركان مكه با تو چه كردند؟ پشت خودش را نشان داد و گفت: نگاه كن. هنگامى كه خليفه آثار آتشى را كه بر پشت او افروخته بودند مشاهده كرد كه پس از سال ها باقى بود گفت: تا امروز پشت كسى را اين چنين نديده بودم و همان گونه كه در بالا اشاره شد، او در جنگ بدر و تمام غزوات اسلامى بعد از آن شركت داشت. در اواخر عمرش به كوفه رفت و در سال 37 و بعضى گفته اند 39 هجرى چشم از جهان بربست. بعضى گفته اند در جنگ صفين و نهروان در لشكر على(عليه السلام) بود در حالى كه از بعضى از روايات استفاده مى شود هنگامى كه امير مؤمنان از صفين بازگشت قبرى را در بيرون دروازه كوفه ديد. از صاحب آن پرسيد عرض كردند: قبر خباب است. او فرزندى داشت، كه در زمان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) متولد شده و حضرت نام «عبداللّه» را بر او نهاد. به اين ترتيب او هم جزء صحابه محسوب مى شد. او مردى پارسا و از شيعيان مخلص على(عليه السلام) بود كه خوارج وى و همسرش را به طرز بسيار بى رحمانه اى كشتند; او را ذبح و شكم همسرش را كه باردار بود پاره كردند. امير مؤمنان هنگامى كه جنايات خوارج را برمى شمرد، شهادت عبدالله را مطرح فرمود و آنها را مسئول خون او دانست .
🔻🔻🔻
#حکمت_چهل_و_سوم_نهج_البلاغه