eitaa logo
سبک زندگی دینی
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
97 فایل
#ولایت_شناسی #خانواده_ولایی #چگونه_مهربونی_خدا_رو_درک_کنم؟ #خداوند_چگونه_ما_را_هدایت_میکند ؟ با ذکرصلواتی برای تعجیل و سلامتی مولا صاحب الزمان ، #کپی حلال! ارتباط با ما @Fnemate http://eitaa.com/joinchat/2774138913Cd54e530f35
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 اعمال شب و روز عید قربان 🔴 اعمال شب عید قربان ① احیاء و شب زنده داری ② زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام ③ خواندن دعای: یا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیةِ یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالْعَطِیةِ یا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیةِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیرِ الْوَرَی سَجِیةً وَ اغْفِرْ لَنَا یا ذَا الْعُلَی فِی هَذِهِ الْعَشِیةِ. 🌺‍ ‌ای کسیکه جود و بخشش توبه آفریدگان همیشگی است!ای آنکه دو دست سخاوت خود را برای عطا گشودهای!ای صاحب عطاهای گرانبها!بر محمّد و خاندان او،نیکوخوترین مردمان درود فرصت،و ما را‌ای خدای بلندمرتبه در چنین شبی بیامرز. 🔵 اعمال روز ① غسل کردن ② نماز عید قربان ③ خواندن دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه ④ خواندن دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه ⑤ خواندن دعای ندبه ⑥ قربانی کردن ⑦ تکبیرات مشهور را پس از نماز ظهر روز عید تا پس از ده نماز (نماز صبح روز دوازدهم) بخواند 🌺‍ اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ و لِلّهِ الْحَمْدُ اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا 🌺خداى بزرگتر است خدا بزرگ است نيست معبود حقى جز پروردگار و خداى بزرگ است خدا بزرگتر است و ستايش مخصوص خداست خدا بزرگ است بر آنچه ما را راه نموده خداى بزرگتر است بر آنچه به ما روزى كرده از چهار پايان بى ‏زبان و ستايش خدا راست بر اين آزمايش @vellayatilife
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبک زندگی شاد 43.mp3
9.59M
۴۳ 😄مؤمنان حقیقی؛ اهل شوخی اند... شوخی هایی نمکی اما متین! سبکیِ روح و نرمشِ نَفْسشان را می توان در لابلای شوخی هایشان، حس کرد! @vellayatilife
سبک زندگی دینی
🦋 بسم الله الرحمن الرحیم #چگونه_به_خدا_و_امام_زمان_مقرب_بشویم❤️ #جلسه_نود_پنجم چرا ائمه هدی و خ
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ❤️ 👈🏻 گفتیم، یه ذره امید هم به غیر خدا نداشته باشید که خدا حالتونو می‌گیره 🚩دیگه بیاید این کار رو بکنیم. خود شما هم به من بگید، منم از شما گوش می‌کنم، همدیگه رو تقویت کنیم، تواصی به حق داشته باشیم، یه ذره هم رو کسی حساب نکن. ❌ @vellayatilife
یکی گفت: آقا من کارتو راه می‌ندازم، این اصلا کار دست منه، الان دارم میرم راه می‌ندازم. بخند!!😄 بگو: خب از شما تشکر می‌کنم، حسن‌ظن شماست... بعد بقیه‌اش رو تو دلت بگو: 🌿تو که کاره‌ای نیستی تو عالم! هیچکس هیچ کاره‌‌ای نیست.😄 ولی ازت خیلی ممنونم اگه کارمم راه بندازی، ازت تشکر می‌کنم. بعد تو دلت بگو که کار دست خودشه.😌😇 @vellayatilife
گفتم یه شب. اون آدم حسابی پول از حساب خودش، از بانک آوردن بهش دادن، گفت خدایا ممنونتم، روزی امروزمون رو رسوندی!🥰 انگار مثلاً همین الان رسیده. بابا این تو حساب خودت بود!🙄 گفت: ببین تا از گلوی ما نره پایین معلوم نیست مال ماست. پس خدا رسونده...!👌🏻 نه اینکه من جمع کردم بهش اطمینان دارم، بزنه خدا حسابتو خالی کنه یه جوری... نزار بزنه دیگه! به چی مطمئنی؟🚫 💢فرمود: اطمینانت به خدا از اطمینانت به این چیزی که دستته، بیشتر باشه؛ و الا طعم ایمان رو نمی‌چشی... @vellayatilife
که روایتش رو خوندیم با هم. 🚩از دیگران احساس ناامنی... واقعا هم همینطوره ها! آدم باهوش، نگاه می‌کنه به دیگران، احساس ناامنی داره. 👌🏻 🌱بعضی از اینایی که، افسرده میشن، بیماری اضطراب می‌گیرن، از نگاهی آدمای باهوشی‌ان! ♨️ می‌بینن هیچی به هیچی بند نیست! ♨️سالم بود، مریض شد، سالم بود فوت کرد. اصلا بدون مریضی، مستقیم رفت! مریضم نشد، اصلا تصادف کرد. اِل شد بِل شد... 👈👈می‌بینه هیچی به هیچی بند نیست! @vellayatilife
💢آبروی هیچ کسی دست خودش نیست، دست خدا یه نسیمی میاد می‌بره... هیچی دست هیچکس نیست!👌🏻 🚩حتی شما برای یه کسی کاری می‌کنی، می‌فرماید انتظار نداشته باش پاسخ بده ها! 👈فکر نکن سرمایه‌گذاری کردی. 👈خل نشیا! هرچی این بخواد به تو جواب بده من باید جواب بدم! 🔴👈 بعد اتفاقا من به شما بگم روایت داریم معمولا به هرکسی بیشتر محبت کنی، کمتر نتیجه می‌گیری! بدون !!! جوابتو نمیده. @vellayatilife
🚩خدا می‌فرماید: این سنت منه! من از یه جای دیگه بهت , بهتر می‌رسونم. 😊 👈لذا محبت کردی، قدردانی نشدی، ناراحت نشو!!!! 🌿به هم بریزی، خدا می‌فرماید چیه؟ احساس امنیت می‌خواستی از او بکنی؟!!⁉️ 🍃تو که آبرو داری، رزقت همه چیت دست منه! تو نیکی میکن و در دجله انداز... که ایزد در بیابانت از یه طریق دیگری دهد باز!😌 💯هیچ وقت رو اون حساب نکن. با هرکی معامله می‌کنی با من معامله کن! اونو حساب نکن. 🌿پیش هرکسی اعتبار پیدا کردی، پیش من اعتبار پیدا کن. بقیه رو حساب نکن! @vellayatilife
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ امام زمان (ع) در صحرای عرفات‌ 🔖 قسمت اول ⭕️ این تشرّف از مهم‌ترین و روح‌افزاترین رویدادهای زندگانی مرحوم فشندی (ره) است. تشرّف حاضر، به‌سبب بعضی از جنبه‌های منحصر به فرد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد مورد توجّه تعداد زیادی از شیفتگان امام عصر (ع) می‌باشد. ☑️آیت اللّه ناصری دولت‌آبادی ماجرای این تشرّف را خود، مستقیما از زبان حاجی شنیده و در کتاب «آب حیات» آورده است. همچنین جناب قاضی زاهدی نیز آن را از زبان خود آن مرحوم شنیده و در کتاب خود نقل کرده است. ما اینک تلفیق دو روایت را جهت تتمیم آن، برای خوانندگان محترم می‌آوریم. 🔰 حاج محمّد علی فشندی تهرانی می‌گوید: 🕋 سال اوّلی که به «مکّه مکرّمه» مشرّف شدم، از خدای مهربان در آنجا خواستم که توفیق دهد تا در سال‌های بعد نیز، تا بیست سفر به مکّه بیایم تا شاید امیر الحاج و امام زمان (ع) را هم زیارت کنم. خداوند هم توفیقی بخشید و منّتی نهاد که من علاوه بر آن بیست سفر، چند بار دیگر نیز موفّق به زیارت خانه خدا شدم. سالیانی بود که به همراه کاروانی به عنوان خدمه و کمکی کاروان مشرّف می‌شدم تا اینکه در سالی [ظاهرا ۱۳۵۳ ش.] مدیر کاروان به من اطّلاع داد که امسال از بردن من معذور است. شاید تصوّر و پندار او این بود که سنّ من رو به پیری رفته و نگران بود که نتوانم در کارهای خدماتی کاروان به او یاری برسانم. از شنیدن این خبر خیلی افسرده و پژمرده شدم. 🕌 بنابراین به سوی «مشهد مقدّس» حرکت کردم تا دست توسّلی به دامان سلطان طوس، حضرت رضا (ع) بزنم و از ایشان بخواهم که سفر معنوی حج را امسال نیز نصیب من کند. در حرم، خیلی منقلب و مضطرب بودم و به سختی می‌گریستم و از آن حضرت، برآورده شدن حاجت خود را می‌خواستم. پس از زیارت جانانه، به قصد بازگشت به «تهران» با آن حضرت وداع کرده، از حرم خارج‌ شدم. در این حین، سیّدی مرا صدا زد و فرمود: ▫️ آقا! سفر شما را حضرت حجّت (ع) امضا کردند و فرمودند: 🔶 «به حاج محمّد علی بگو برو! منتظر تو هستند!» ▫️ من از سیّد پرسیدم: 🔹 خود حضرت این سخن را فرمودند؟ ▫️ سیّد گفت: 🔸 «بله!» ▫️ من نیز بدون درنگ به منزل خود در «تهران» بازگشتم. به محض آنکه به خانه رسیدم، همسرم با عجله گفت: 🔸 «این چند روز را کجا بودی؟ مرتّب از کاروان زنگ می‌زنند و می‌خواهند شما را همراه خود ببرند.» ▫️ من هم بلافاصله به مدیر کاروان مراجعه کردم و پرسیدم: 🔹 شما که نیّت بردن مرا نداشتید، حالا چه‌شده که می‌خواهید مرا هم در این سفر همراه کنید؟! ▫️ مدیر کاروان سربسته اشاره کرد که از تصمیم قبلی خود پشیمان شده و می‌خواهد من نیز در این سفر طبق معمول سال‌های گذشته به عنوان خدمه با او همراهی کنم. به هر ترتیب، به عنوان کمکی کاروان، به «مکّه» مشرّف شدیم. شب هشتم ماه که فردای آن روز حاجیان می‌باید در «عرفات» باشند، مدیر کاروان مرا خواست و گفت: 🔸 «وسایل کاروان را زودتر از دیگر کاروان‌ها به «منا» منتقل کن و در عرفات در کنار «جبل الرّحمه» خیمه‌ها را برپا ساز تا کاروان ما در بهترین جای ممکن سکنا گزیند.» 🚙 من نیز فورا لوازم و خیمه‌ها را با اتومبیلی به آنجا منتقل کردم؛ ⛺️ چادرها را برافراشتم و فرش‌ها را گستردم. 👮🏽‍♂ در این حال یکی از شرطه‌های سعودی (پلیس‌های عربستان) نزد من آمد و به زبان عربی گفت: 🔸 «چرا حالا آمدی؟ اینجا که کسی نیست!» ▫️ من هم با زبان عربی شکسته بسته که تقریبا در این سفرها آموخته بودم بدو گفتم: 🔹 برای انجام مقدّمات کار، زودتر آمدم. ▫️ گفت: 🔸 پس امشب نباید بخوابی! ▫️ پرسیدم: 🔹 چرا؟ ▫️ گفت: 🔸 «به خاطر اینکه ممکن است دزدانی پیدا شوند و به وسایل حجّاج دستبرد بزنند یا اینکه شما را بکشند. باید خیلی مراقب باشی!» ▫️ با شنیدن این سخنان، ترس عمیقی وجود مرا فرا گرفت. در این حال به یاد حضرت ولیّ عصر (ع) افتادم. به آن حضرت التجا و پناه بردم و پیوسته و پیاپی نام مقدّس آن قبله عالم را بر زبان می‌آوردم. می‌گفتم: 🔹 یا حجّه بن الحسن ادرکنی! یا خلیفه اللّه الاعظم أغثنی! (ادامه دارد) 🏷 علیه السلام @vellayatilife