#خواستگاری_از_خواهر_معلولم 😳👇 روزیکه مامان گفت پسر پاسدار همسایه اومده خواستگاری خواهرم که از من کوچکتره، بقدری حسودیم شد که تصمیم گرفتم برم پیش پسره و بهش بگم خواهرم مادرزادی یه گوشش ناشنواست منتظر ایستاده بودم سر کوچه تا بیاد، اذان ظهر پیداش شد، نزدیکم که رسید قبل از اینکه صداش بزنم دستشو اورد بالا و گفت:_قصد داشتم بیام خواستگاری شما ولی دیشب خواب دیدم که ....👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1301217443C537a3627f0 #منکه_باورم_نمیشه😔 #خانومای_مجرد_بخونید_ناامید_نباشید

200 کا پست آزاد. عمومی جز رمان دومین آخرین 10,000😍 معمولی 8000😍

📌گسترده ونوس💫💫 گروه اول👇8000 😍10,000 دوم آخرین عمومی https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42 گروه دوم 👇8000😍 عمومی https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93 🙏همه ی تبلیغا حمایت کنید 🙏 همه بنر ریپ ها عالی 👌قیمت ها بالا

📌گسترده ونوس💫💫 گروه دوم 👇8000😍 عمومی https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93 .

📣📣📣📣 #اگهی_استخدام ظرفیت محدود❌❌❌❌❌ فرصتی استثنایی برای بانوان جویای #کار_در_منزل💁‍♀ بدون نیاز به #سرمایه💰👌 به جمع چندین #هزار بانوی شاغل در این کانال بپیوندید🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️ شغل خاص راحت و بدون مشکل با #درآمد_میلیونی💰💰💰💰 https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31

باورتون میشه اینجا تراسه یه خونس😳😍👆 این گروه پر از خانمای باسلیقه س که خیلی نرم و نامحسوس دور از چشم خارشوعر و مادرشوهر و جاری پاری اینجا عضون و کلی حسود دارن☺️🙈 هر روز کلی ایده از تمیزی و نظافت وشیطنتهای خانمانشون اینجا به اشتراک میزارن که بدنیست شمام یچیزایی یادبگیرید 😅 بیاید عالیه خانما😜👇 https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31

🍕اگه عاشق #پیتزا_پیراشکی وفلافل هستی بدو بیا🏃 آموزش👇 🍕سمبوسه پیراشکی 🍔پیتزا 🍝لازانیا 🍡فینگرفود آموزش غذاهای👌 #بدون_فر ازدستش ندین👇 https://eitaa.com/joinchat/133038089C616b958b58

اگه بدوني با #گوشت_چرخ_كرده چه غذاهايي ميشه درست كرد ديگه بفكر #شامُ_نهار نميشي😉 منم خسته بودم از #چي_بپزم😖همش #غذاي_تكراري تاديدم اينجا هروز سه تا #غذاي #راحت #جديد ميذاره تا #حالا٧٠تا غذاي #فوري با #گوشت_چرخي گذاشته👇 https://eitaa.com/joinchat/133038089C616b958b58 واقعا #عاليه😍همه فيلماش يك دقيقه اي😳

130 کا پست آزاد عمومی جز رمان سومین آخرین 10,000😍 معمولی 8000😍

🔴آغاز ثبت نام دوره های تابستانی مرکز حفظ مجازی بانوان بنات الهدی 📌دوره حفظ و روخوانی کودکان با بازی، سرگرمی، شعر ⬅️دوره حفظ 5 جز اول در سه ماه ✅دوره حفظ یکساله و تثبیت😍 💢جهت شرکت در دوره ها وارد لینک زیر شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/846463000C2e904613e0

🔴 اطلاعیه همکاری ♨️بانوان عزیزی که حافظ کل یا 20 جز قرآن هستند و مدرسین قرآن مجموعه مجازی بنات الهدی آماده همکاری با شما عزیزان هست همراه با حقوق 📣 جهت همکاری وارد لینک زیر شوید: http://eitaa.com/joinchat/846463000C2e904613e0

🔴تازه عروس و خیانت همسر🔴 دوماه از ازدواج من و همسرم نگذشته بود که اختلافات ما شروع شد، کم کم فهمیدیم که سلایق ما با هم خیلی تفاوت دارد، زندگی ما روز به روز بدتر و بدتر می شد من دیگر از زندگی با او دلزده شده بودم، مدتی گذشت و همسرم حامله شد،در این هنگام دوستی در محل کارم داشتم که از روابط من و همسرم با خبر بود دختری را به من پیشنهاد داد واز من خواست با او حرف بزنم، و من نیز مدتی بود با او تلفنی حرف می زدم، منتظر هر چیزی بودم که زنم را طلاق دهم و با او ازدواج کنم تا اینکه یک شب همسرم ...😳👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1217003671Ca757e75241

#خواستگاری_از_خواهر_معلولم 😳👇 روزیکه مامان گفت پسر پاسدار همسایه اومده خواستگاری خواهرم که از من کوچکتره، بقدری حسودیم شد که تصمیم گرفتم برم پیش پسره و بهش بگم خواهرم مادرزادی یه گوشش ناشنواست منتظر ایستاده بودم سر کوچه تا بیاد، اذان ظهر پیداش شد، نزدیکم که رسید قبل از اینکه صداش بزنم دستشو اورد بالا و گفت:_قصد داشتم بیام خواستگاری شما ولی دیشب خواب دیدم که ....👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1301217443C537a3627f0 #منکه_باورم_نمیشه😔 #خانومای_مجرد_بخونید_ناامید_نباشید

📌گسترده ونوس💫💫 گروه اول👇 8000😍 عمومی https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42 گروه دوم 👇10,000سومین آخرین 😍8000 عمومی https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93 گروه سوم👇9500😍 چهارمین عمومی https://eitaa.com/joinchat/2903048424C545f1ee24c گروه چهارم👇9000😍 عمومی https://eitaa.com/joinchat/1042546935Cc9bd661d33 🙏همه ی تبلیغا حمایت کنید 🙏 همه بنر ریپ ها عالی 👌قیمت ها بالا

شش ماه بعد از ازدواجم شوهرم فوت شد! نامادریم گفت من پسر بزرگ دارم بیوه تو خونم راه نمیدم ! با هر بدبختی بود یه اتاق تو طبقه سوم یه آپارتمان تو رباط کریم اجاره کردم. ترسی نداشتم از غربت چون صاحبخونم یه پیرزن با یه پسر بشدت مذهبی و خدا شناس بودن. شیش ماه گذشت دریغ از حتی یه مهمون ک خونه ی من بیاددد... شنبه صبح بود که صاحبخونم با پسرش راهی قم میشدن... موقع رفتنشون یه کاسه آب گرفتم دستمو با بغض نگاهشون میکردم... واسه اولین بار یه لحظه با پسرش چشم تو چشم شدم که چشمای خیسمو دید... تسبیحو تو مشتش فشار داد ...آروم اومد جلو و پرسید میترسی از تنهایی؟ یهو دلم هُری به صدای مردونش و توجهش ریخت.. ولی سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم... رو به مادرش کرد و گفت مادر اجازه میدید ببریمش؟ مادرش گفت قم؟ باصدای مردونش که اینبار حیا قاطیش بود جواب داد قم نه اول بریم....😳😳😍🙈 ادامه ی داستان👇 https://eitaa.com/joinchat/3847160068C1b22445f5a

پست آزاد نامحدود 🤩 عمومی جز رمان و ورزشی کایی 9000😍 کسی فاصله ریپ رو برداره یا داخل شات ریپ مشخص نباشه کایی ۴واریز میشه🚫