میروی با فرقِخونین پیش بازویکبود
شهر بی زهرا که مولا قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیلةالفرقت، علی!
ابنملجم در شباحیاء چهقرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشتِ در کوچه کجا 💔
ضربتِکاری کهخوردی، یاعلی! آنضربهبود...
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
باچهرویی دارد این شمشیر میآیدفرود!
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود!
کینهایازذوالفقارتداشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را واکرد شمشیرِ حسود
رسم شد شقُّالقمر کردن میان کوفیان
ازهمینشمشیر درسآموختعاشورا،عمود
دروداعت باحسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیرآوردمپدرجان! دیر آوردم، چه سود؟ 😔
『وِتْرَ الْمَوْتوٓر』
#آخُدا یه زمانی بوده که بندههات وقتی مشکلی براشون پیش میومد یا وقتی سوالی داشتن یا مثلاً هروقت دلشو
#آخُدا
ببخشید که همیشه
هر خواستهای که داشتیم
از خَلقِت خواستیم؛
نه از فَضلِت!🚶🏻♂