eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
940 عکس
180 ویدیو
6 فایل
هیچ.
مشاهده در ایتا
دانلود
توی چشمام پر از بارونه اما زمینی برای باریدن نیست من می‌خوام سر رو شونت بزارم چه فایده؟! تو که دلت با من نیست پ.ن: بداهه‌ای از حال و هوای اشکی تجریش. به وقت ۲۲ آذر ظهر‌.
مُرتاح
توی چشمام پر از بارونه اما زمینی برای باریدن نیست من می‌خوام سر رو شونت بزارم چه فایده؟! تو که دلت ب
چشم در چشم های تجریشم چشم هایش پراز نیش و غم‌است چشم هایش همش میگرید چشم هایم همش می‌لرزد بین این قیل و قالِ آدم ها چه کنم؟ من دلم میریزد! تا کسی داد میزند 'ای زن' من دلم بی‌هوا میریزد! تا که طفلی زمین می‌افتد یا ز مردی غرور می‌کاهند این دلم بی‌هوا می‌ریزد! محکمم دلم منتهی میریزد! سن تجریش، سنِ بالاییست حرف دیروز و امروزم نیست حرف سال و ماهِ کثیر حرف قرن‌های ِطویل چشم هایش ولی غم دارند یا که نه! شایدم حرف دارند صبر کن، گفته است می‌بینی؟ این غیورِ مردم را می‌بینی؟ اگر اینجا بیوفتد طفلی یا که گیرند غرور از مردی یا که شاید کنند آزاری خواهشا دلت قرص باشد! مردمِ شهرِ ما باجنمند مردمِ شهر ما نبی صفتند بی هوا کسی، زنی را نزند پیش چشمِ پسر؛ مادر را هیچ‌گاه سیلیِ محکم نزند مردمِ مدینه اما چه؟ پیش چشم پسر مادر را غرقِ در خاک و خُل، با سیلی پشت در پابه ماهِ زن را با همان غلافه‌ی شمشیر .. قصه از دست من خارج شد دل تجریش خون جگر شده‌است با نوای فاطمیه، جبه‌ی حق است دل من دوباره روشن شده است - حدیث سادات مهدوی
اگر قصد اصلاح مردم را داری، اول از خودت شروع کن! -مولا‌علی
بعضیا هستن، ادعاشون لایه ازون رو سوراخ میکنه، همشم غمِ مشکلات حکومت و ظهور و میخوره؛ فارغ از اینکه دو رکعت مثل آدم نماز بخونه. باید اون سخنرانی امام‌و براش بزاریم که میگن؛ شما خودتان را درست کنید کشورتان و حکومتتان درست میشود و آسیبی نخواهید دید!
دیدین مردم واسه ضرر نکردنِ مرغدارا چجوری رگِ غیرت وسط گذاشتن؟ میخواستم بگم اینا مردمِ واقعین . . نه وحشیایی که بازار مردم رو بازور قمه کِساد می‌کردن!
یه اصطلاح قشنگی دارن گنه که: تو مه ماهِ آسِمونی، یعنی تو ماه آسمونِ منی اگه نباشی ظلمات میشه دنیام.
اوس‌کریم ما خوبیامون به اندازه درجه‌س؛ شما به صورت گرادیان حسابش کن قربونت برم..
دهانِ قلب، گوش است! برای سالم موندنش هرچیزی رو به خوردش ندین! *دهان‌قلب:ورودی قلب
قدرت علم! دنیای غرب با استفاده از علم، به ثروت و قدرت رسید و بر دنیا مسلط شد اما چون ایمان و ظرفیت قوی نداشت، این علم منجر به ظلم، استکبار و استثمار شد، بنا براین دنیای اسلام برای رهایی از این سلطه باید برای پیشرفت علمی تلاش کند. جهادعلمی حالا هی بیاین بگین ما درس نمیخونیم.
مُرتاح
امروز قلم مرحمتیِ‌تان را در دست گرفتیم؛ دستانمان بویِ یاس گرفت آمدیم برایتان رُقعه‌ی نویی بنویسیم. ادوات را فراهم کردیم، جانم برایتان بگوید که شجریان گذاشتیم تا رقعه‌مان نوا داشته باشد؛ نرگس مُهرِ رقعه‌ کردیم تا نو نوار باشد، فصل فصل نرگس است. یا هو یی نگاشتیم، سرِ قلم به رقعی نرسیده این گوشی‌ِمان صدایش در آمد که نمی‌دانم فلانی زنگ زده است. الله‌اکبری گفتیم و گوشی بدست بفرماییدی گفتیم. گفتند که بیایید فلان جا در ساعت فلان برای بهمان. گفتیم اقا! شوخی می‌کنید؟ زمان دُرّ خالص است! آنوقت بیاییم در خیابان وقتمان را هدر بدهیم؟ گفتند هَمینی که هست و تق قطع کردند. مردک بزپا اعصابمان را خط خطی نمودند، دعا فرمودیم ان‌شاءالله خداوند مورد عنایت قرارشان بدهند. دوباره وضو گرفتیم، لیک می‌گویند با وضو برای ماه رویان بنویسید! قلم به دست گرفتم خانه‌ی نقلی‌ام بوی عطرتان را گرفت. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، لبخندی کنج لبم لانه کرد، دلم رفت همین چند ماه پیش مسجد جامع چه اوقات خوشی بود! دوباره کسی دستِ دلم را گرفت و کشید و برد به لحظات آخر دیدار، سرِ چهار راهِ خداحافظی. ماشاءالله‌ی برای قد رعنایتان خواندیم و فوت کردیم. می‌رسد تا دیارتان؟ خدا داند. القصه! وقتمان به یغما رفت. همه چیز آماده بود برای از شما نوشتن، دوباره گوشیِ‌مان زنگ زد، این‌دفعه پدر بودند، گفتند نظرت چیست امروز را با ما بد بگذرانی؟ گفتیم این چه حرفیست به روی دیدگانِ محبت. خدمت از ماست. می‌آییم. دفتر و دستک و کتابمان دوباره مهمانِ کوله شدند. قلم مرحمتی‌تان را با احترام درونِ بسته‌اش قرار دادیم، نرگس را هم ضمیمه‌اش کردیم. کتابی هم برای طولِ راه انتخاب کردیم. وقت طلاست، آهن که نیست همه جا پیدا شود! با فکر و ذهنی آویزان راهی شدیم برسیم خدمتِ حاج عباس آقا دست‌بوسی شخصِ شخیصشان به همراه بانوی مکرمه. ضمن عذر خواهی از اینکه نشد رقعه‌را کامل کنیم مارا ببخشید، این کوچک نوشته را بجای رقعی قبول بفرمایید. باید بگویم با توجه به فتوای مراجع عظام شهرستانِ عشق، دوری و هجر برایمان سم است. از آنجا که برای خودمان نیمچه‌ دکتری هم هستیم، نسخه‌مانم را خودمان پیچاندیم. روزی سه مرتبه الهی قطعُ الفراقی را باید بخوانیم! خلاصه سارا خانُم؛ رفیقِ محترم شما را باب دل ما خدا ساخته است. این کوچک نوشته را زیر آسمانِ تیره‌ی معبودمان مینگاریم باشد که شهادت دهنده‌ی احوالمان باشد. قلم به درازا کشیده شد، چشمانتان دل‌چرکین شد، خداوند مارا ببخشاید. این نامه‌ی کوتاه صرفا جهت آوردن لبخندی بر لب شما و بیرون کردن خستگی از جانتان است. این اسباب کشی جد آدم را رو به رویش ظاهر میکند. به مادر و پدر سلام برسانید که خانواده‌مان احوال‌پرسانند. تصدقتان. .
مُرتاح
یه گفتاری هست؛ که هر روز عاشوراست و همه جا کربلاست، و تو باید شمر زمانه و حسین زمانه ات رو بشناسی؛ م
امروز زمان یارکشی هاست. یا در لشکر یزیدی یا در لشکر حسین، غیر از این نیست. یا دُم برای سگ‌صفتان تکان می‌دهی و ویزا میگیری؛ یا پای ناموست می‌مانی و عزت از صاحب کشورت می‌گیری! این کشور صاحب دارد، مهدی.ع. صاحب ماست. همواره گوش‌زد می‌کنم حسین‌ع جسمش در کربلاست اما روحش در کنار ماست، و همیشه آخر داستان این خواهد بود: حزب‌الله هم‌الغالبون . .
مُرتاح
نفرین بر حقوق بشرت آمریکا. اگر ما در آمریکا، فرانسه یا کشور های دیگه، پلیسامون بی‌رحمانه مردم رو می
دوستان حقوق بشر اینجوری که: تو عربستان فقط کافیه شیعه باشی، تو همون خیابون با شمشیر مثل بره ذبحت کنن! بدون دلیل و حکم و قانون. کسی هم حق اعتراض نداره. تو ایران میای بندِ‌دل زن و بچه‌ی مردم و پاره می‌کنی، بقالی و کسب و کارم به زور از نون خوردن می‌ندازی، قانونم میاد با حکم و دلیل محاکمت میکنه. تهش که جرمت معلوم میشه و به سزای عملت می‌رسی میگن عههههه واااا جوون مردم و پر پر کردین آدم کشا! خنده دار نیست؟