eitaa logo
مُرتاح.
2.1هزار دنبال‌کننده
662 عکس
154 ویدیو
5 فایل
سرزمین غم‌ودغدغه با رنگ آبیِ مات💙. مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم پناهنده‌به‌کتاب‌ها | کهکشان‌جو| در غمِ غزه در‌مسیر‌ِهدف |حیوان‌دوست نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مکروبه !
_مولا امیرالمؤمنین: کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ؛ چه بسیار روزه‌دارانی که بهره‌ای از روزه‌ی خود نمی‌برند، جز گرسنگی و تشنگی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قراره دور هم در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی رو بخونیم. نیازم نیست حتما کتاب رو داشته باشید، چون ما صوت های این جلسات رو براتون قرار می‌دیم 😌✨ 🔸این جمع‌خوانی رو از دست ندید و نکته برداری رو از یاد نبرید؛ فردا جلسه اول گذاشته میشه. ╰─@darol_fonon
تذکرةالاولیا می‌خواندیم، به نوشته‌هایی برخوردیم که به دور از احوال این روز ها نیست. گفتیم با شما تقسیمش کنیم. [ گرسنگی ] گفت: گرسنگی نوری است و سیر خوردگی ناری است و شهوت هیزم آن، که از او آتش زاید. آن آتش فروننشیند تا خداوند آن را نسوزد. و گفت: هیچ بنده سیر نخورد که خداوند از او نبرد چیزی که هرگز بعد از آن، آن را نتواند یافت. و گفت: گرسنگی طعام خدای است در زمین، که تنهای صادقان بان قوت یابد. گرسنگی مریدان را ریاضت است، تایبان را تجربت است، و زاهدان را سیاست است، و عارفان را مکرمت است.
نماز می‌خوانیم، در جایی گرم و نرم افطار می‌کنیم و سیر می‌شویم. در کنار هم می‌خندیم و صحبت می‌کنیم. شاید هم یک فیلمی از تلویزیون تماشا کنیم؛ آن هم وقتی که روی مبل لم داده‌ایم و از پر خوری نفخ کرده‌ایم. یا اگر که خیلی فرهیخته باشیم بعد از دعای سفره و هم نشینی با خانواده کتاب مورد علاقمان را در دست بگیریم و روی تک مبل کنار پنجره بنشینیم و شروع به خواندن کنیم. البته شاید هم کسی در این میان دلشوره‌ی معشوقش را داشته باشد. در کل سختیِ زیادی نداریم. چه می‌فهمیم دو روزِ کامل روزه داشتن یعنی چه. چه می‌فهمیم افطار باز نکرده خبر شهادت معشوق شنیدن یعنی چه. چه می‌فهمیم از سرما، زیر باران انسانی مُرد یعنی چه. هنوز چند دقیقه به اذان مانده موشک نخورده وسط سفره افطارمان که بفهمیم درد یعنی چه.. فلسطین یعنی درد. یعنی با خون روزه ات باز شود نه با خرما؛ فلسطین یعنی غم.
این روزگار، طوفانی‌تر از طوفان نوح است و قرآن، کشتی نجات. خوشا به حال اصحاب السفینه!
اُفتاده بهشت، از نَظرش وقتِ سحرگاه .. هر کس گذری داشت خیابانِ نجف را
01 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - ایمان 1.mp3
12.65M
🛎 از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی؛ جمع خوانی در مدرسه مهارت آموزی دارالفنون 🔸نکته نویسی از یاد نرود 🔸شماهم می‌توانید خلاصه نویسی‌تان را برایمان بفرستید✨ ╰─@darol_fonon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد، چطوره؟ خوب نیست چرا؟ تنهام، پدر و مادرم شهید شدن
بیشتر مردم شروع میکنند اما کسانی موفق میشوند که ادامه میدهند.
'به جستجوی کدام آیه ای؟ کدام دلیل ؟ که آیه آیه خدا هست در بیان علی ..؛
عایشه‌ چطور‌ با ایتام‌ برخورد میکرد؟ شمیسه‌ نقل‌ میکنه‌ میگه: از ادب کردن و تربیت یتیم در نزد عایشه صحبت به میان آمد؛ عایشه گفت‌ من یتیم‌ را می‌زنم‌ تا اینکه روزی زمین پهن‌ شود. البانی‌ عالم‌ معروف‌ اهل‌سنت‌: روایت شده از عایشه که یتیم‌ را کتک میزد‌ تا اینکه 'یسبط' یسبط یعنی که از شدت کتک خوردن روی زمین دراز به دراز‌ افتاده باشد. منابع اهل‌سنت خب دو تا روایت دیگه در این باب هست که عایشه چطور با ایتام‌ برخورد می‌کرد از کتب خود اهل سنت، حالا بماند ببینیم امیر المومنین چطور برخوردی با ایتام‌ داشت‌ ..
برخورد مولا‌ با ایتام‌ روایت‌ شده‌ که امیر‌المومنین‌علیه‌السلام‌ همراه قنبر شبی بر زنی تهی دست عبور کرد، که کودکانی‌ خردسال داشت و از شدت گرسنگی گریه میکردند‌، آن زن هم‌کودکان را مشغول و سرگرم می‌کرد‌ تا بخوانبد‌ و آتشی زیر دیگی‌که فقط آب داشت برافروخته‌ بود تا کودکان‌ گمان برند که در دیگ‌ غذایی‌ هست‌، که برایشان‌ پَزَد .. امیر‌المومنین‌ از حال زن آگاه‌ شُد به سوی خانه‌اش راه افتاد "قنبر هم با مولا بود" سپس‌ زنبیلی‌ خرما و کیسه‌ای‌ آرد‌ و مقداری گوشت و برنج و نان برداشت و بر دوش مبارکش نهاد قنبر خواست آن را بر دوش کشد مولا‌ نگذاشت .. وقتی به خانه‌ی زن رسید، اجازه ورود خواستزن اجازه داخل شدن داد و سپس مقداری برنج و گوشت در دیگ ریخت، وقتی که از پختن آن فارغ شد، آن را در اختیار کودکان گذاشت و از آنها‌ خواست که بخورند. وقتی سیر شدند، شروع کرد به دور اتاق گشتن و صدای «بَع بَع» برایشان در آوردن، شد و آنها می‌خندیدند. وقتی از خانه بیرون آمدند، قنبر به حضرت گفت: سرورم! امشب امری شگفت دیدم که علّت بعضی از آن را دانستم و آن، بر دوش کشیدن توشه برای کسب ثواب بود، امّا علّت گشتن دور خانه بر دست و پا و صدای «بع بع» در آوردن را ندانستم فرمود: «ای قنبر! من بر این کودکان ، وارد شدم ، حال آن که از شدّت گرسنگی گریه می‌کردند. دوست داشتم از نزد آنان بیرون روم، در حالی که با سیری می‌خندند و راهی برای خنداندن کودکان جز آنچه انجام دادم نیافتم :))
به سان گل قاصدک وحشی در دل سنگفرش خیابان، من باقی میمانم.
اگه یه چکیده از تجربه امسال بخوام بگم: خودتی و خودت پس واسه خودت هیچ وقت کم نذار.
اره تصدقت این حب‌الحسینه که دل‌هامون رو به هم گره زده.
https://daigo.ir/secret/63273253 ۱۴۰۲رو با یه جمله توصیف کن.
چقدر جملاتتون جالب بود.
خب عیدتون مبارک 💙 ان شاءالله سالم باشید و عاقبت به‌خیر و تا ابد لنگ امیر‌الموئمنین. سال پر خیر و برکتی باشه و ظهور و آزادی غزه رو به چشم ببینیم و درآمد حلالی داشته باشید، به قول ما شمالیا، پول شماره بن هیره.
ما به ندرت درباره‌ی آنچه که داریم فکر می‌کنیم، در حالی که پیوسته در اندیشه‌ی چیزهایی هستیم که نداریم.
حداقال بخاطر چیزایی که دوسشون داشتی و ازشون گذشتی واسه رسیدن به هدفت خسته نشو عزیزم.
الهی دیدار رمضانی آقا نصبیتون بشه آمین بگین.
شما معنی و بخون. آدم کیف می‌کنه این حجم از رقص قلم رو می‌بینه.
50.6K
نمی‌دونم بلبله، قناریه، سینه‌سرخه، چیه. ولی دقیقا همین ساعات خیلی کوتاه شروع می‌کنه به آواز خوندن. صداش رو بی‌نهایت دوست دارم و از شنیدنش لذت می‌برم البته اگر مرغ و اردک و خروس‌ها بذارن! دلم خواست این حسِ قشنگ رو باهاتون تقسیم کنم. - طلوع خورشید، گرگ و میش، این آواز زیبا -
دنیا بدون وجود اسرائیل جای زیبا تری برای زندگی خواهد بود یقیناً. کاش پروسه محو شدن این لکه ننگ از کره زمین هرچه سریع تر به اتمام برسد. اخبار را می‌خوانی و در یک آن تمام خوشی که زیر زبانت جمع شده تبدیل به زهرمار می‌شود. تا وقتی که این عجیب‌الخلقه های حیوان صفتِ وحشیِ شیطان مانند رویِ این کره خاکی زندگی می‌کنند قرار نیست هیچ‌گاه خواب خوشی داشته باشیم یا طعم شیرینِ لبخند زیر زبانمان باقی بماند. چون انگار زاده شدند تا مثل آتش شعله بکشند روی هرچه انسانیت هست.
همین چند دقیقه پیش بود. بعد از اذان از تلویزیون دعای فرج پخش می‌شد با پس زمینه مردم مظلوم غزه و خرابی های به‌وجود اومده و برای بار هزارم از مادرم می‌پرسیدم یعنی واقعا هیچ کاری از دستمون بر نمیاد جز نوشتن؟ این برای من داره خیلی گرون تموم میشه. اینکه با آرامش بخوابم در حالی که کسی چند صد متر اون طرف تر مدتیه حتی جای خواب نداره. غذا بخورم در حالی که کسی دقیقا هم‌ سن و سال من چیزکی برای سیر کردن شکمش نداره. تو خونم بشینم در حالی که کسی جرئت نداشته باشه بهم بگه از خونه برو بیرون و یکی چند صد متر اون طرف تر از خونه‌ی خودش بیرونش کرده باشن اونم به‌زور. ایناست که کله منه خراب می‌کنه.