با فکر اینکه مولانایی سالها به دنبال شمس گشتی. اما با خودت فکر نکردی که شاید شمس خودِ تو باشی عزیزم؟
جناب عماد وقتی بعد از پشت سر گذاشتن غم ها به درجه سِر شدگی در غم رسیدند اینگونه فرمودند:
شب ها گذشت و شام دل من سحر نشد
گویا به عالمی دگر افتاده کار من.
مُردهها بيشتر از زندهها، گل دريافت میكنند
چون افسوس هميشه، قویتر از قدرشناسی است.
حالا چند روز دیگه بقیهخواهر برادراشونم چشم باز میکنن اونوقت حیاط میشه گلستون.
واسه شفا تموم بیمارها دعا کنین مخصوصا عزیزِ من. من جونم به جونش بستس. یهو زنگ زدن بهم که بردنش ccu.
فیض کاشانی میگه: ما چشمِ وفا از تو نداریم، جفا کن.(تا ببینی چجوری تیکه پارت میکنم عزیزم.)
هر موقع فکر کردی که نمیتونی به هدفت برسی و همه امیدت و از دست دادی اول از همه از اون روزایی که تلاش کردی و خسته شدی خجالت بکش و بعدش یادت بیاد امید کربلایی تونست. خدایی زشت نیست تو نتونی؟