بعد از گذراندن یک روز شلوغ. با سری که از درد درونش قابلمه مسی میکوبند پشت سیستم مینشینم و آخرین تلاشم را برای اتمام پروژه انجام میدهم. خودم را به چپ و راست میکشم تا گره های ستون فقراتم را باز کنم. تق تق صدا میدهد. توی مغزم شجریان شعر مولانا را میخواند: رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن/ترک من خراب شبگرد مبتلا کن. دوباره به یاد میاورم این شعر را مولانا زمان مرگش سروده، غمگین میشوم برای مولانا که اینگونه بیحوصله است در فراق شمس. به راستی کسی در این دنیا هست که دلتنگ نباشد؟
farhad_mehrad_ayeneh.mp3
11.53M
این موزیک دارای غمی بسیار زیاد است بنابراین؛ اگر چهارشنبهی بسیار جمعهای داشتید فقط گوش کنید. #غمپاچیدهشده
مُرتاح
پیامی به تمام هَلیهای دنیا: مثل دیروز تو را دوست ندارم دیگر متحول شدهام دوستترت میدارم!
هلی عزیزم تو برای من دلچسبترین ترشِ دنیایی؛ پس ازت خواهش میکنم رحم نکن و ترش باش! تو با ابهتی، بهت نمیاد ملس باشی تصدقت!
میگه: آدمهايى كه به اندازه كافى ديوونه هستن كه، فكر كنن ميتونن دنيا رو تغيير بدن، همون هايى هستن كه دنيا رو تغيير ميدن. و چقدرم درست میگه.
میدونم بالا پایین داره. خستگی داره. ولی عزیزم اگه به خودت باور داشته باشی حتما پایان شب سیه سپید است!
ایّاک نعبد و ایّاک نستعین
فقط تو را بندگى مىكنيم و در اين راه فقط از تو كمك مىخواهيم "خدا جون عزیزم".
هنوز یه روزم نشده که آقای رئیسی مفقود شدن حال ماها اینه، چجوری دهه شصت هر چند ساعت درمیون خبر ترور و انفجار به مردم میرسید؟