eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
799 عکس
171 ویدیو
5 فایل
کهکشان آبیِ مات💙 مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم کتاب‌خور‌ِ قهار | کهکشان‌جو| در غمِ غزه ثبت روزها از نگاه من در‌ مسیر‌ِ هدف نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
ما از ازل دلمان با علی مهر و موم شدست ای نامِ تو طریقتِ هر سمت و سوی ِ ما
حاجی علی اقای انسانی همیشه میگه‌ :گریه برای اهل‌بیت، کمش زیاد است و زیادش کم.
غریبی شغل بچه‌های حضرت زهراست!
از نظر شما بعد از کربلا باز داستانی غم بار تر در مورد کشتار اهل‌بیت هم داریم؟
امام باقر.ع. فرمودند : بعد از کربلا غمبارترین کشتار اهل بیت در فخ اتفاق خواهد افتاد. ذهنیتی از این حادثه دارین؟ اگر که نه پس بهتره توی دلتون خالی بشه.
شهدای فخ به زبون امروزی یک گردان بچه سید بوده اند؛ همه سید، سید بنی‌هاشم. ساده تر بگویم؟ جوانان بنی‌هاشم. نبی و علی و اولاد علی هم خبر شهادتشون رو از قبل داده بودن.
در زمان امام کاظم.ع. قیام کردند و مدینه رو فتح کردند. آمدند مکه که حج بگذارند. گفتند ماه حرام است. قتالی نمیشود! سلاح نیاوردند. به امید اینکه در جوار مکه دشمنانشان حرمت نگه می‌دارند آمده بودند مُحرِم شوند و حج کنند!
اما خب، این جماعت وحشی صفت، حرمت شکستند. همانطور که حرمتِ زن شکستند! همانطور که حرمت را قِی کردند و سر حسین‌ع را بریدند. دقیقا همان‌طور. نماز صبح ریختند و کشتند و قطعه قطعه‌شان کردند!
حالا شما ببین شباهت ها چقدر حیرت آور است! اسم فرمانده گردان حسین‌بن‌علی بوده. زن و بچه‌شان اسارت می‌رود. این حسین‌بن علی خواهری داشته که اسارت می‌رود.اما حال، اهالی مکه هنوز محله را محله‌ی شهدا می‌نامند و حرمت نگه می‌دارن.
تکه‌ی جورچین گم شده را پیدا کردید؟ عاشورا ..فخ.. در.. دیوار.. علی .. همیشه دشمنان زدنند و کشتند و بردند. چه تاریخی است که شیعه دارد؟ ورق که می‌زنی، خیس کردن انگشت نمی‌خواهد که هر صفه‌اش خون است و انگشت می‌سوزاند که خاکسترت کند. - خال سیاه عربی ص ۲۱۶و۲۱۷
توی چشمام پر از بارونه اما زمینی برای باریدن نیست من می‌خوام سر رو شونت بزارم چه فایده؟! تو که دلت با من نیست پ.ن: بداهه‌ای از حال و هوای اشکی تجریش. به وقت ۲۲ آذر ظهر‌.
مُرتاح
توی چشمام پر از بارونه اما زمینی برای باریدن نیست من می‌خوام سر رو شونت بزارم چه فایده؟! تو که دلت ب
چشم در چشم های تجریشم چشم هایش پراز نیش و غم‌است چشم هایش همش میگرید چشم هایم همش می‌لرزد بین این قیل و قالِ آدم ها چه کنم؟ من دلم میریزد! تا کسی داد میزند 'ای زن' من دلم بی‌هوا میریزد! تا که طفلی زمین می‌افتد یا ز مردی غرور می‌کاهند این دلم بی‌هوا می‌ریزد! محکمم دلم منتهی میریزد! سن تجریش، سنِ بالاییست حرف دیروز و امروزم نیست حرف سال و ماهِ کثیر حرف قرن‌های ِطویل چشم هایش ولی غم دارند یا که نه! شایدم حرف دارند صبر کن، گفته است می‌بینی؟ این غیورِ مردم را می‌بینی؟ اگر اینجا بیوفتد طفلی یا که گیرند غرور از مردی یا که شاید کنند آزاری خواهشا دلت قرص باشد! مردمِ شهرِ ما باجنمند مردمِ شهر ما نبی صفتند بی هوا کسی، زنی را نزند پیش چشمِ پسر؛ مادر را هیچ‌گاه سیلیِ محکم نزند مردمِ مدینه اما چه؟ پیش چشم پسر مادر را غرقِ در خاک و خُل، با سیلی پشت در پابه ماهِ زن را با همان غلافه‌ی شمشیر .. قصه از دست من خارج شد دل تجریش خون جگر شده‌است با نوای فاطمیه، جبه‌ی حق است دل من دوباره روشن شده است - حدیث سادات مهدوی