با یکم عطسه دیگه چشمام از کاسه در میان و مغزم هم از دماغم میزنه بیرون!

به عنوان مجهز ترین فرد کلاس شناخته میشم

چون که دستمال کاغذی، سوهان، کش و ریز، کش مو درشت، آب‌نبات قهوه برا اینکه یوقت خوابم نگیره و بيسکوئيت جهت جلوگیری از ضعف در مواقع بی تغذیه ای قرص مسکن آیینه دارم و علاوه بر اونا قیچی چسب نواری چسب رازی هم همرامه #vibe

انسان باید فداکار باشه، حتی به غلط

همین که شاد باشن بقیه(سه نفر که برام خیلی عزیزن) کافیه

یاد فرماندار افتادم خندم میگیره 🤣

اومده تو کلاس به ما میگه: شما انسانید؟ و بچه های همیشه در صحنه حاضر: نهههه ما فرشته ایم!!

اولش که هیچ کس یارو رو نمیشناخت🤣 معاون رو تخته پشت سرش نوشت: آقای احمد پور فرماندار شهرستان جم و بعد با دست پاکش کرد😂

خب بعدش

بقیشو بگو زنیکههههه من میشنوممم #بتمن ____ خب باشه ادامه میدیم😂

خب بعدش فرماندار به صحبت هاش راجب اینکه ما انسان نیستیم ادامه داد(خیلی هم عالی عملا بهمون گفت حیوان ) بعد پرسید یه پیرزن کنار جاده نشسته باشه و یه گربه وسط خیابون نشسته باشه چیکار میکنی؟ از یکی از بچه های نیمکت اول پرسید🤣 و اونم بدون اندکی تامل گفت گربه! فرماندار میگفت بخاطر همینه که انسانیت ندارین🤣🤣🤣

خب سخنان گوهر بارش ادامه پیدا کرد تا رسید به مشکلات مدرسه نمونه دولتی کوثر(فهمیدین نمونه ام یا چی😔) خب بچه ها میگفتن که سرده هوا ما بخاری نداریم، با پتو میان تو کلاس بچه ها (ساعت ده یازده بود اون موقع دیگه سرد نیست) فرماندار گفت الان سردته؟ یه شوخی گفت الان بدرد نمیخوره اومدی کله سحر بیا یخ بزنی بفهمی!!