eitaa logo
آموزش زبان انگلیسی
57 دنبال‌کننده
38 عکس
0 ویدیو
7 فایل
متوسطه دوم صادقی دبیر زبان انگلیسی راه زینب
مشاهده در ایتا
دانلود
لغات درس سوم پایه دوازدهم صفحات 80 تا 86
لغات درس سوم پایه دوازدهم از صفحات 87 تا 99
تکلیف زبان انگلیسی پایه یازدهم تجربی و انسانی
تکلیف پایه های دوازدهم تجربی و انسانی
20 -LESSON-4 -Travelig the World-Conversation.mp3
690.1K
پایه دهم فایل صوتی درس چهارم بخش مکالمه
21 -New Words and Expressions.mp3
555.5K
فایل صوتی پایه دهم درس چهارم new words
22- Reading.mp3
813.6K
فایل صوتی پایه دهم درس چهارم بخش reading
23 -Listening and Speaking.mp3
689.7K
فایل صوتی درس چهارم پایه دهم بخش listening and speaking
24 -Pronunciation.mp3
565.7K
فایل صوتی پایه دهم درس چهارم بخش pronunciation
25-what you leared.mp3
334K
فایل صوتی پایه دهم درس چهارم بخش what you learned?
آموزش زبان انگلیسی
فایل صوتی درس چهارم پایه دهم بخش listening and speaking
Conversation 1 A: Why were you absent last week? B: Sorry teacher. I had an accident last Monday. A: I’m sorry to hear that. What happened? B: I was walking home in the afternoon. A motorcycle was driving very fast. The driver was talking with his cellphone. He hit me and hurt my head. A: Oh, God! What happened next? B: I was in the hospital for 2 days. When I was resting in the hospital, the man came to visit me. He said he was sorry. A: Thank God you’re OK now. Conversation 2 A: Where did you go yesterday? B: I went shopping with my family. A: Did you want to buy anything special? B: Yes, at first I was looking for some clothes. But when I was walking at the bazaar, I saw a bookstore. I found many interesting books there. A: What did you buy? B: I was looking for Parvin Etesami’s divan. When I was checking the books, I found it on the last shelf. I bought it and started reading it at once.
آموزش زبان انگلیسی
فایل صوتی پایه دهم درس چهارم بخش what you learned?
What You learned Sajjad is a journalist. Yesterday at 5 o'clock, he was taking pictures in a park. He was taking pictures of people and birds. He saw a fire when he was walking in the park. It was an old building. Some people called 125. Sajjad was waiting there for the firefighters. He was taking some pictures of the fire when the firefighters arrived.
🌺 🌺🌺 Congratulations on the anniversary of the birth of Imam Mahdi (‘a.j.), the Saviour of all humankind! 🌺🌺🌺 @vision231
آدرس کانال در تلگرام @vision132
God helps those who help themselves از تو حرکت از خدا برکت ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ The early bird🕊 catches the worm🐛 سحرخیز باش تا کامروا شوی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Birds🕊🕊 of a feather flock together 🦅🦅 کبوتر با کبوتر، باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Actions speak louder than words دوصد گفته چون نیم کردار نیست ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Practice makes perfect🎯 کار نیکو کردن از پرکردن است ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Too many cooks👨🏼‍🍳👨🏼‍🍳 spoil the broth🍲 آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بینمک ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Easy come, easy go بادآورده را باد می برد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Two heads👱🏻👱🏻 are better than one👱🏻 هر سری عقلی دارد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Don’t count your chickens🐥 before they hatch🐣 جوجه را آخر پاییز میشمارند ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Out of sight,👀 out of mind🤔 از دل برود هر آنکه از دیده برفت ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Cut your coat according to your cloth پایت را اندازه گلیمت دراز کن ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ A burnt child 😰dreads the fire.🔥 آدم مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Kill two birds🕊🕊 with one stone.🏹 با یک تیر دو نشان زدن ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ Don’t look a gift🎁 horse🏇🏼 in the mouth. دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ @vision132
لینگ گروه زبان انگلیسی مشترک تمام پایه ها دانش آموزانی که از تلگرام یا برنامه شاد نمیتوانند تکالیف خودشان را ارسال کنند با لینک زیر وارد گروه شده و بلافاصله خود را معرفی کردو فعالیتهای درس زبان را ارسال نمایید. https://eitaa.com/joinchat/175767603G298fc59204
Sadeghi, [16.05.20 16:41] با سلام و قبولی طاعات و عبادات برای ص ۹۶ کتاب دانش آموز یا ص ۵۹ کتاب کار یا ص ۶۰ کتاب کار یک پاراگراف در حدود ۶ جمله بنویسید و سپس در پاراگراف خود جمله عنوان _ جملات پشتیبان( supporting sentence ) و جمله نتیجه گیری را مشخص کرده و تصویرش را همراه با ویس تا روز چهارشنبه ارسال نمایید. در جمله عنوان بطور جداگانه topic و controling idea را مشخص نمایید. @vision231
درس اول بخش شنیداری ص 33 و ص 41 conversation 1 Behzad: How’s everything, Amin? You seem to be busy these days, don’t you? Amin: I’m OK Behzad. I’m working on a new project. I’m really tired. Behzad: But your health is really important, isn’t it? Amin: I know. But what about work, money, responsibility, …? We need to consider them all, don’t we? Behzad: Yes, but health is on top of everything. بهزاد: امین اوضاع چطوره؟ به نظر می رسد این روزها مشغول هستید ، اینطور نیست؟ امین: من خوبم بهزاد. روی یک پروژه جدید کار می کنم. من واقعا خسته هستم. بهزاد: اما سلامتی شما واقعاً مهم است ، اینطور نیست؟ امین: می دانم. اما در مورد کار ، پول ، مسئولیت ، ... چی ؟ ما باید همه آنها را در نظر بگیریم ، مگر نه؟ بهزاد: بله ، اما سلامتی از همه چیز مهمتر است. 🌿🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌿 درس اول پایه دوازدهم متن ص 33 ::::::::::conversation 2 Roya: We are going to the gym on Friday. Will you come with us, Mina? Mina: I don’t think so. Roya: You don’t like sports, do you? Mina: Actually, I don’t know. I think it depends on the type of sport. Roya: You Prefer team sports more, don’t you? Mina: Well, it seems to be OK. But honestly, I like less active sports like chess. Roya: Oh, I see. رویا: روز جمعه به ورزشگاه می رویم. آیا با ما می آیی ، مینا؟ مینا: من فکر نمی کنم رویا: شما ورزش رو دوست ندارید؟ مینا: در واقع ، من نمی دام . به نظرم، بستگی به نوع ورزش دارد. رویا: شما بیشتر ورزشهای تیمی را ترجیح می دهید ، اینطور نیست؟ مینا: خوب ، به نظر می رسد خوب است. اما صادقانه بگویم ، من ورزشهای مثل شطرنج رو که زیاد فعال نیستند رو دوست دارم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 درس اول پایه دوازدهم متن ص 41::::::::::What you learned Dr. Asadi is answering this important question: “why is it important to care for our elders?” I think frst of all we need to remember that they are our mothers and fathers, and our frst teachers. They teach us how to love, how to care, how to give, how to forgive, and how to accept. Second, elders have more knowledge and wisdom than any one of us. They’ve come so far and they’ve learned so much, we have a responsibility to learn from that wisdom. But the most important thing is their experience. We may or may not know of all the ups and downs they’ve faced in life but they’ve defnitely gained experience that is worth respecting and learning from. Our elders may hide much pain from us because they don’t want us to feel the pain, the least we can do is appreciate them for all they’ve gone through and learn from their insight into situations. دکتر اسدی به این سؤال مهم پاسخ میدهد: "چرا توجه کردن به بزرگترهای ما اهمیت دارد؟" فکر می کنم قبل از هر چیز باید به خاطر داشته باشیم که آنها مادران و پدران و معلمان اول ما هستند. آنها به ما یاد می دهند که چگونه عشق بورزیم ، چگونه مراقبت کنیم ، چگونه ببخشیم ، چگونه ببخشیم و چگونه بپذیریم. دوم ، بزرگترها نسبت به هرکدام از ما دانش و خرد بیشتری دارند آنها تا حالا جلو آمده اند و آنها بسیار آموخته اند ، ما وظیفه داریم از این خرد یاد بگیریم. اما مهمترین چیز تجربه آنهاست. ما ممکن است همه فراز و نشیب هایی که آنها در زندگی با آنها روبرو بوده اند، را بدانیم یا ندانیم ، اما آنها قطعاً تجربه ای کسب کرده اند که ارزش احترام و یادگیری از آنها را دارد. بزرگترهای ما ممکن است درد زیادی از ما پنهان کنند ، زیرا آنها نمی خواهند ما این درد را احساس کنیم. کمترین کاری که می توانیم انجام دهیم قدردانی از آنها برای همه آنچه که گذرانده اند و یادگرفتن از بینش آنها در موقعیت هاست.
متن بخش شنیداری قسمت اول ص 62 همراه با معنی
متن بخش شنیداری ص 62 همراه با معنی مکالمه دوم پایه دوازدهم
ص 69 What you learned متن همراه با معنی
آموزش زبان انگلیسی, [16.05.20 08:33] conversation1 page 90 ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ Amir: Why didn’t you go to the new restaurant last night? چرا دیشب به آن رستوران جدید نرفتید؟ Rasoul: We didn’t want to. We had already tried the food there the weekend before. نمی خواستیم برویم. . ما آخر هفته گذشته غذاشون رو تست کرده بودیم Amir: Really? Did you like the food? واقعا؟؟ آیا آن غذا را دوست داشتی؟ Rasoul: That was OK. We all ordered chicken with rice. I had never tasted their special sauce anywhere else. خوب بود. همه ما مرغ و برنج سفارش دادیم. من قبلا هرگز سس مخصوص را هیچ جای دیگر تست نکرده بودم Amir: Was it pomegranate sauce? آیا سس انار بود؟ Rasoul: No. it wasn’t. I had already tasted pomegranate sauce at home. نه سس انار نبود من قبلا سس انار رو توی خونه خوردم. Amir: Was it expensive? آیا گران بود؟ Rasoul: I think it was cheaper than the food we had tried in other restaurants. من فکر میکنم که از غذا هایی که در رستوران های دیگه امتحان کرده بودیم ارزان تر بود. @vision231
آموزش زبان انگلیسی, [16.05.20 08:34] conversation2 page 90 ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ Shila: What did you do on Thursday? توی پنج شنبه چه کاری انجام دادی؟ Samira: Oh, on Thursday Yeganeh and Kiana came over for dinner. We really missed you اوه در پنج شنبه یگانه و کیانا برای شام خانه ما آمده بودند جات واقعا خالی بود Shila: Thanks, but you wanted to go to the Museum of Holy Defense, didn’t you? • ممنون اما تو میخواستی که به موزه دفاع مقدس بروی اینطور نبود؟ Samira: Oh, Yes. Before we got home, we’d gone to the museum. • اوه بله. قبل از اینکه برویم خانه به موزه رفته بودیم. Shila: Was it the frst time you went there? • آیا اولین باری بود که به آنجا رفتی؟ Samira: No, I had already been there once. • نه من قبلا یه بار اونجا بودم. Shila: Did your friends stay till midnight? • آیا دوستانت تا نیمه شب ماندند؟ Samira: No. After we had had dinner, their mothers arrived and took them home • نه بعد از اینکه غذا خوردیم مادرشان رسید و آنها را برد خانه. @vision231
آموزش زبان انگلیسی, [16.05.20 08:34] what you learnedصفحه 99 Last night I left work late at around 9 pm. When I came out of the office, most people had already gone home. The street was very dark and quiet. I hadn’t experienced such a thing before. While I was walking, a car pulled over. I looked at the driver. I was sure I had seen this man before. I wondered: Who can it be? He waved at me and came out of the car. He asked if he could drive me home. Suddenly I remembered. شب گذشته من محل کار را دیروقت و حدود ساعت 9 شب ترک کردم. زمانی که از محل کار خارج شدم اغلب مردم قبلا به خونه رفته بودند. خیابان ها خیلی تاریک و ساکت بود. من قبلا چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. زمانی که داشتم قدم زنان راه میرفتم یک ماشین کنار زد. من به راننده نگاه کردم. مطمعن بودم که قبلا این مرد را دیده ام. از خودم پرسیدم(یا کنجکاو بودم که بودم که) چه کسی می تواند باشد؟ او برایم دست تکان داد و از ماشین خارج شد. ازم پرسید که آیا میشه که منو برسونه خونه؟ ناگهان به یاد آوردم(که طرف کی بوده) @vision231