.
ڪاش یاد بگیریم
آدما زنگِ تفریح نیستن
ڪھ هر وقت حوصلھ مون سر رفت
با دلشون بازی ڪنیم •••
🌼🍀
Eshghe Mane.mp3
7.87M
تو آرامش روزای سختمی..
تو امید و نوری تو اوج سیاهیای دنیام😍
تو موندگار ترین و همراه ترینِ منی😘
تو خورشید زندگیمی،🌞
تو نباشی تیره و یخ زده ام،🥶
تو نباشی متروک و دلمرده ام..☹️
بزار اینجوری بگم دورت بگردم
تو نباشی منم نیستم..♥️🥰
꧁꧁ş𝐚RⒶ꧂꧂
.
بلدم حل کنم این دفعه معمای دلم
بلدم... با همه ی شاید و امای دلم
بلدی خیره بمانی به نگاهم همه شب؟
گوشِ جان را بسِپاری تو به نجوای دلم؟
تاکه من شکوه کنم از غمِ شبهای بلند
تاکه شاید بشوی مونس و مآوای دلم
به تماشای تو هرشب دل من غرق نیاز
بلدی دل بسپاری به تمنای دلم؟
دل صدپاره ی خود را بلدم هدیه کنم
بلدی وصله کنی دل، به زوایای دلم؟
پای یک شاعر دیوانه نشستن بلدی؟
تا شوی سوژه ی اشعار فریبای دلم؟
به امیدت بدهم دل به دل قافیه ها؛
بلدی دل بگماری به تسلای دلم؟
بنشینم همه شب قصه بگویم؛ بلدی؛
بنشینی همه عمرت تو دگر پای دلم؟
همه ی خاطره ها را بلدی دوره کنی؟
تا که یادت نرود خاطر تنهای دلم؟
بی قضاوت بلدی همدم وهمسایه شوی؟
بگذاری دل خودرا تو کمی جای دلم؟
جان خود را سپر درد و بلای تو کنم؛
تا بیایی تو مگر بهر مداوای دلم
بلدم پیله کنم تا به دلم دل بدهی
بلدی سایه شوی بر سر دنیای دلم؟؟
🍏خوراکیهای خونساز
مصرف قیصی خیس کرده سرشار از آهن است- طبیعتش خنک است وبرای کبد نیز مفید است.
مصرف کشک که هشت برابر گوشت آهن دارد وخونساز است
34.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا این قدر خانوما مرد شدهاند؟
گوش کنین تاثیر گذاره 👍
کیا تو زندگیشون افسرده و دل سرد شدن 🤞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️نائب امام زمان بیاد بگه "من شرمندهام"!
چیکار داریم میکنیم ما؟
این دینه ما داریم؟
این چه وضع منتظر ظهور بودنه؟
🪴گلاره🪴
پارت۴۹
آسد احمد نگاهی به همایون انداخت و گفت
+گفتن یا نگفتن من دردی از این دختر دوا نمیکنه... سرنوشت ما آدم ها از روزی که به دنیا اومدیم برامون مشخص شده، جلوی این سرنوشت رو هم نمیشه گرفت، باید تن داد به تقدیر
حال بدی داشتم، انگار دیوار های اون کلبه ی محقر و کوچک بهم فشار میآورد و راه نفس کشیدنم رو میبست، عرق کرده بودم و دلم میخواست هرچه زودتر از اونجا بیرون برم. همایون که متوجه حال بدم شد لبخند ساختگی زد و گفت
+ما دیگه باید بریم عمو، امروز عروسی مجتبی است، یادته میگفتی مجتبی عروسی نمیکنه؟ ببین اشتباه کردی، امشب شب عروسیشه
+زنش رو چرا نیاوردید؟ نکنه اون دختری که کنار در نشسته زن مجتبی اس؟
همایون اشاره ای به هاجر کرد و گفت
+نه عموجان، اون هاجره، خواهر من
با ترس از جا بلند شدم و کنار همایون ایستادم.
آسد احمد نگاهی بهمون انداخت و گفت
+خدا خودش میدونه قراره تو آینده چه اتفاقاتی بیفته، من فقط حرف هایی که بهم الهام میشه رو میزنم. اما نترس دخترجون، تو دختر قوی و محکمی هستی، از پس همه چی برمیای،زیاد به حرف های من پیرمرد هم گوش نکن، از تنهایی و بی همدمی هر حرفی به زبونم بیاد رو میزنم. خدا خودش حافظ همتون باشه، دستتون درد نکنه که به من پیرمرد سر زدید، بعد اون اتفاق دیگه هیچکدوم از مردم ده چشم دیدن من رو ندارن، فکر میکنن من باعث و بانی مرگ اون دختر شدم، نمیدونن که مرگ اون دختر تو تقدیرش نوشته شده بود و من فقط اون رو بهش گفتم.
ترسیده به همایون نگاه کردم و بازوش رو محکم گرفتم، حال بدی داشتم، با عجله از آسداحمد خداحافظی کردیم و از کلبه اش بیرون زدیم، به محض بیرون اومدنمون هاجر با حرص گفت
+بهت گفتم نیاییم اینجا، شب عروسی خواهرش رو زهرش کرد،نگاه کن به صورت گلاره
همایون به سمتم برگشت، تمام اعضای صورتم میلرزید، دروغ چرا! ترس بدی به جونم افتاده بود، همایون به سختی خندید و گفت
+نگاهش کن، گلاره؟ چت شده دختر؟ به خاطر حرف های عمواحمد بود؟ فراموشش کن، اون از این حرف ها زیاد میزنه، همه ی حرف ها و پیشگویی هاشم اشتباهه، واسه همینه که مردم از ده بیرونش کردن و چند سال پیش اومد اینجا و این کلبه رو برای خودش درست کرد. اما من همیشه بهش سر میزدم، پیرمرد بی آزاریه، شاید قبلا ها با حرفاش همه رو اذیت میکرده اما خیلی ساله که دیگه همه میدونن حرف های آسداحمد همش الکیه، اصلا کی میتونه آینده رو ببینه که اون دومی اش باشه!
به سختی لب باز کردم و گفتم
+دختری که در مورد مرگش حرف میزد کی بوده؟ چرا مردم ده اون رو مقصر مرگ اون دختر میدونن؟
🪴گلاره🪴
پارت۵۰
همایون نفس عمیقی کشید و قدم هاش رو تند تر کرد، با عجله دنبالش دویدم و بی توجه به مجتبی و هاجر با بغض گفتم
+چرا حرف نمیزنی؟ اصلا چرا منو آوردی اینجا؟ ها؟میخواستی عذابم بدی
همایون کلافه نگاهم کرد و آهسته گفت
+آخه قربون چشمات برم، من چرا باید تو رو اذیت کنم؟ به خدا عمدی در کار نبود، من اصلا نمیدونستم اون میخواد این حرفا رو بهت بزنه که! چندین بار اصرار کرد تو رو ببرم، چون خیلی اسمت رو برده بودم پیشش، دلش میخواست ببینتت، منم حماقت کردم و روز عروسی خواهرت تو رو آوردم اینجا تا دل این پیرمرد شاد بشه، اشتباه کردم اصلا. نباید میومدیم.حالا هم تمومش کن لطفا، به جون خودت که برام از همه دنیا عزیزتری از ده تا پیشگویی آسداحمد یازده تاش غلطه،کی خبر از آینده داره که این پیرمرد که گاهی اوقات اسم خودش رو هم یادش میره خبر داشته باشه؟ ی چیزی گفت تموم شد و رفت، حالا بیا بریم تا دیر نشده
به اجبار دنبالش راه افتادم اما دلشوره ی عجیبی به جونم افتاده بود، حسی بهم میگفت حرف های اون پیرمرد درسته و این خوشبختی دوومی نداره، تمام ترسم بابت از دست دادن همایون بود و وحشت اتفاق افتادن حرف های اون پیرمرد آرامش رو ازم گرفته بود
جلوی در خونه از همایون خداحافظی کردم و وارد حیاط شدم، هنوز مراسم شب شروع نشده بود و حیاط خلوت بود، دنبال خانم جون گشتم، صداش از تو مطبخ میومد، با عجله به سمت مطبخ رفتم. مشغول پختن گوشت برای شام آفرین و مجتبی بود، با دیدن من اخمی کرد و گفت
+این همه وقت کجا بودید؟
+یکم دور بود کلبه اش، رفت و برگشتمون طول کشید
خانم جون جلو اومد، بازوم رو گرفت و خیره شد تو چشمام
+چی گفت؟ اون پیرمرد چی بهت گفت؟
+خانم جون... اون دختری که... اون دختری که آسداحمد باعث مرگش شده کی بوده؟ شما چیزی میدونی؟
خانم جون بازم رو رها کرد و با تعجب گفت
+کی اینو بهت گفته؟ ها؟ مگه بهت نگفتم باهاش همکلام نشو؟ اون مرد عقل درست و درمونی نداره، از بی کسی و بی همدمی خل و چل شده، چرت و پرت زیاد میگه. هرچی اون گفت که درست نیست، ده ساله داره این حرفا رو میزنه، از بس این چرت و پرت ها رو گفت زنش ولش کرد دیگه، خودشم از ده بیرون کردن که آسایش مردم رو بهم نریزه
پا به زمین کوبیدم و گفتم
+چی گفته مگه؟ ها؟ حرفایی که باعث شده از ده بیرونش کنن چی بوده؟
خانم جون ملاقه ای برداشت و مشغول هم زدن غذا شد و گفت
+وقت گیر آوردی؟یالا برو دنبال کارت ناسلامتی امشب شب عروسی تنها خواهرته، یالا برو لباس عوض کن کم کم حیاط این خونه شلوغ میشه
4_6017239805782397616.mp3
3.33M
🎙خواننده : مهدی احمدوند
🎼قدم قدم 𝄠♥️
وقتــی" تـــ❣ـــو"
"قشنـــگ ترین" گل احســاس
" منــــی، "
"در هر ارتفــاعی کـــه باشـم، "
حجـم آبشـار"
بوســـ💋ــه هایـم،
"مهـر پیـشانی تـوست♥️
شبتون بدور از دلتنگی 👋
♥️♥️♥️♥️♥️
༒☬sÃⓡ𝓪☬༒