eitaa logo
شـهــود♡
36 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
592 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ ‍ 🍂🍂🌺 ⭕️ خــاطــرات بــنــد انــگــشــتــے 🍂 پیک موتوری _🍃🌺🍃_ فرمانده با شور و حرارت مشغول صحبت بود، وظایف را تقسیم می کرد و گروه ها یکی یکی توجیه می شدند. یک دفعه یادش آمد باید خبری را به قرارگاه برساند . سرش را چرخاند ؛ پسر بچه ای بسیجی را توی جمع دید و گفت : (( تو پاشو با اون موتور سریع برو عقب این پیغام رو بده )) پسر بچه بلند شد . خواست بگوید موتور سواری بلد نیستم ، ولی فرمانده آنقدر با ابهت گفته بود که نتوانست چیزی بگوید. با عجله دوید سمت موتور ، موتور را به دست گرفت و شروع کرد به دویدن . صدای خنده همه رزمنده ها و تعجب فرمانده با در آمیخته شد. ڪــانــال حــمــاســه جــنــوب، خــاطــرات
دیدار حجت الاسلام قرائتی با دانش پژوهان مركز تخصصی مهدویت/ داستان جوانی كه تعجب استاد قرائتی را برانگیختت حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جمع دانش پژوهان مركز تخصصی مهدویت، به بیان داستان جوانی پرداخت كه تعجب وی را برانگیخت. به گزارش روابط عمومی مركز تخصصی مهدویت، حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در جمع كاركنان، پژوهشگران و دانش پژوهان مركز تخصصی مهدویت به بیان یكی از خاطرات دوره جوانی خود پرداخت كه در ذیل از پیش رو می گذارنیم: «من در فرودگاه بودم، جوانی پیش من آمد و گفت برای ازدواجم خیلی جاها رفتم ولی نشد و نشد و نشد یك روز كه شد و پسندیدیم عروس به من گفت شما پدرت چه كاره است گفتم بابام شهید شده، گفت معذرت می خوام من دوست دارم شوهرم پدر داشته باشه، خوب این جوان تو ذوقش خورد و آمد خانه و عكس پدر شهیدش را برداشت و گفت رفتی جبهه چه كنی؟ پنج تا یتیم برای مادر ما گذاشتی حالا هم كه می خواهیم ازدواج كنیم گیر تو هستیم. یه مقدار گله كرد، همینطور كه عكس را تو دامنش گذاشته بود و از باباش گله می كرد، خوابش برد. می گفت خوابم برد و بابام آمد گفت چرا گلایه می كنی! من كه از روی هوس نرفتم! فتوای امام خمینی بود، به كشور ما حمله كردند برای دفاع از كشور و تكلیف شرعی رفتم. پدرم كه یه خورده با ما حرف زد، رفت و یك مرتبه دیدم شهداء جمع شدند و امام خمینی آمد و همه پا شدند. امام خمینی به من گفت: چرا به پدرت نیش می زنی!؟! من گفتم برن جبهه، رفتند! شما كاری داری به من بگو. گفتم بله كار دارم، گفت چه كار داری؟ گفتم من یه دختری را می خوام دختره میگه من می خوام پدر داماد زنده باشه. امام خمینی به یكی از شهداء گفت بیا جلو، بهش گفت دخترت را بده به ایشون، دختر شما دكتر است و این پسر فوق دیپلم ولی دخترت را بده به ایشون، گفت چشم آقا. پدر دختر آمد و آدرس خانه را داد. می گفت از خواب بیدار شدم، خیلی موندم این چه خوابی بود! به مادرم گفتم، شاید دری از غیب باشه، گفت حالا پاشیم بریم. می گفت پاشدیم رفتیم شاه عبد العظیم، ضلع جنوبی، گفت تا علامتشو دیدم گفتم این همون خونه ای هست كه توی خواب دیدم. می گفت تا ما را دیدن دیدیم آمدن استقبال، سلام، خیلی خوش آمدین، منتظر ما بودند. زن شهید گفت دیشب شوهرم به خوابم آمد گفت فردا خواستگار میاد دخترم را بده به ایشون.» من این را كه از این جوان شنیدم، حالا پدر عروس كه شهید شده، پدر داماد هم شهید شده! فكر كردم دنبال كنم، پاشدم رفتم شاه عبدالعظیم خانه عروس، گفتم قصه این طوره؟ گفتند بله. بعد گفتم حالا این دختر دكتر بود، زن فوق دیپلم شد، نگفت مثلا به هم نمی خوریم؟ گفتند نه، آقا دستور داده....
🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷 ♦️هیچ چیز نمی توانست مانع حضور او در جبهه شود👇👇 مدتي بعد براي انجام اعمال نوراني حج عازم عربستان شد وبعد از بازگشت از اين سفر دوباره راهي جبهه شد. هيچ چيزي نمي توانست او را از جبهه وجنگ جدا کند.در بازگشت از جبهه انگار چيزي را گم کرده است.يکي از روزهاي سال 1361 حسن به اتفاق چند نفر از فرماندهان براي شناسايي منطقه سومار به مواضع دشمن رفته بودند که با دشمن درگیر و دوستانش به شهادت مي‌رسندو حسن به‌شدت مجروح مي‌شود ,عراقي‌ها تصورمي کنند او شهيد شده و رهايش مي‌کنند. او بعد از يکي دو روز توسط نيروهاي خودي به عقب منتقل مي شود و با تلاش پزشکان بهبود مي يابد 🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷 سردار شهید حسن تاجوک
حاج حسین خرازی به شناسایی رفته بود بعد شناسایی نقشه عملیات را پهن کرد نقطه ای را نشان داد و گفت: اگر من شهید شدم اینجا از روی چند خوشه گندم رد شدم به صاحبش بگویید راضی باشد..
💠 شهید ناصرکاظمی، 🌸یک وزیر خوب باید مثل ناصرکاظمی باشد🌸 ✔️ ذکر خاطره 🔸 سال 59 ، شهید رجایی نخست وزیر وقت، به اتفاق شهید حداد عادل(برادر غلامعلی حدادعادل)، استاندار وقت کرمانشاه، به منظور بررسی مسائل منطقه و بدون اطلاع قبلی، به پاوه می روند. 🔺 سراغ فرماندار را می گیرند. به ایشان می‌گویند، فرماندار درگیر عملیات است و هنوز باز نگشته. ✳️ شهید رجایی چاره‌ای نمی‌بیند جز آن که انتظار بکشد تا فرماندار از منطقه عملیاتی باز گردد! 🌀 با بی‌سیم اطلاع می‌دهند و فرماندار پس از انجام عملیات، سریع خود را به پاوه می‌رساند. 🔴 فرماندار، هنگامی که به حضور نخست‌وزیر می‌رسد، شلوار كردي و بلوز ورزشي بر تن دارد و كلاهی كاموایی بر سر. 🔹 حاضران با دیدن لب‌های خشکیده او که دو روز تمام در دل کوه‌ها، هدایت رزمندگان را به عهده داشته، اشک از دیدگانشان جاری می‌شود. 🔻 گريه به خاطر سادگي و خلوص فرماندار و مسئول شهر!! ❇️ شهید رجایی کاظمی را به گرمی در آغوش می‌گیرد و ضمن تمجید از او می‌گوید: 💎 "مسئولین ما باید همیشه چون این فرماندار، در خط مقدم حضور داشته باشند." ✍ قادر
هدایت شده از محبین
یه سری گناه ها کاری میکنه با آدم که نه دیگه خدایی تو دلت میمونه و نه انگیزه و رَمقی برای ادامه دادن زندگیت؛ موضوع امشب محفل ما باشه؛؟ خودارضایی! میدونم خسته شدی و به هر دَری میزنی که خودتُ نجات بدی از این لجن زار گناه پس امشب ساعت ۲۳:۳۰ دقیقه با وضو کانال باش تا با راه و روش های خلاصی از این گناه اشنا بشی! مطمئنم آخر این محفل شما دیگه این کارو انجام نخواهید داد! هر کسی این پیامُ نشر بده در ثواب محفل امشب شریکِ🌱✨ @ir_mohebin
با او حرف بزن... شهدا زنده هستند. یعنی در این دنیای مادی ما اثرگذارند. نقش آفرینی میکنند. با من و شما زندگی میکنند. در خوشیها و ناخوشیهای ما کنارمان هستند و غصه خور دوران غم ما هستند. حقش نیست که بگذاریم دنیا و هیاهوهای آن، آنها را در ذهن ما کمرنگ کند. خون بیش از 300 هزار شهید برای آبیاری و تنومند شدن درخت انقلاب، به زمین ریخته شده است. یک شهید را برای خودت بعنوان یک دوست کارگشا، اثر گذار و کار بلد و اتفاقا تصمیم ساز، انتخاب کن. با او حرف بزن. ساعتها... با وصیتنامه اش زندگی کن... به گاهِ مشکل و غم، سراغش برو، از او کمک بگیر... به ولله مشکلت را حل خواهند کرد... به ولله دستگیرت خواهند شد... در شادیت هم، آنها را سهیم کن. بر سر مزارش برو، از موفقیتهایت بگو... با او حرف بزن... او خوشحالتر از هر کسی خواهد شد، وقتی از موفقیتهایت بشنود و موج شادی را در چهره ات ببیند.... او میبیند... او میشنود... او زنده است... زنده... ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون... فاصله هامان را با شهدا کم کنیم...
چشم من بر راه است؛ تا بیایی روزی همچو نوری ز میان خورشید و بتابی به دل تاریکم ... روز و شب منتظرم؛ تا بیایی آخر چشم خود فرش کنم تو نهی پای برآن و من از شوق ببالم بر خود و به شکرانه آن جان به فدای تو کنم ... تعجیل در ظهور صلوات اللهم عجل لولیک الفرج
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهیدی که به خاطر نماز شب، بین راه از اتوبوس پیاده میشد و سوار اتوبوس بعدی میشد. 🔰
در عالم ماده هر چقدر خودتان را در برابر حضرت اباعبداللّٰه الحسین(؏) حقیر کنید، نوکری کنید حمّالی کنید، خدمتگزاری کنید تا در عالم آخرت عزیز و بزرگ و صاحب مراتب مقرب می شوید؛ اختیار عالم مرگ در یدبیضاء حضرتش است .. •آیت اللّٰه سیدمحمّدحسن نجفی قوچانی(ره)• 🌾
و سلام بر او که می گفت: «خدایا، نمیرم در حالیکه از ما راضی نباشی»
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱 رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ از جبهه گریختن گناهی است بزرگ ما بر سر پست انقلابیم اکنون خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ یادش گرامے وراهش پررهرو 🌹