فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت: دعای فرج رو روزی هزار بار میخونم
ازش پرسیدند: چرا؟
گفت: آخه میگن اگه امام زمان ظهور کنه،
شهدا هم باهاش میان؛ شاید یه بار دیگه بابامو ببینم ..💔
#فرزند_شهید_مدافع_حرم
__✨🕊
هر انسان عاقبت بخیری از بی حجابی بیزار است ، اگر حجاب شما کم رنگ شد سر مزار من نیایید
شهید مدافع حرم
🌹 «مجتبی باباییزاده»🌹
#زن_عفت_افتخار
﷽
✨" دوکوهـــــــه " #سین ندارد اما !
✨'ساختمانهـایش' ، #سحرگاهانی را به خاطر دارد که رزمندگان ،
با نوای دلنیشن #مناجات نورایی همــدوش ِ #ستارگان ، همپای فرشتگان و در کنــــار ِماه ،
با خدا #سخن میگفتند.. ✨
سنگر سازان بی سنگر
✨ #فکـــــــــه " سین ندارد اما !
'سجده های' #بسیجیانی را به خاطر دارد که با سربندهای سبز و #سرخ ،
سرهایشان را به خدا #سپردند و با ندای" اعرلله جمجمتک " به دیدار #معشوق شتافتند .✨
✨" شـــــــــرهانی " #سین ندارد اما !
' #سنگرهایش' زخم ِ تن ِ شقایق هایی را به خاطر دارد که در #کربلای خمینی.ره✨
✨با رمــــز " یـــ زینب ــــــــا " هر آنچه داشتند #تقدیم ِ حضـــرتِ ارباب نمودند.. ✨
✨ #کانال کمیــــــــــــل " سین ندارد اما !✨
✨'سکــوی' پرواز ِ #لب تشنگانی شد ، که مقتل شان یادآور کربلاست..✨
✨" #طلائیــــــــــــــــه " سین ندارد اما !
'سه راه ِ' شهادتش گــواه ِ رشادت ِمردانی ست که #سبکبـــــــــــال ، تا عرش ِ اعــــلا ،
پرستــــو شدند..✨
✨ #ارونـــــــــــد " سین ندارد اما !
'ساحل ِ' #خونینش ، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات ، از سیم خادار ِ #نـَفــس،
گــذشتند و دل ، به #دریای بیکران ِ عشق و عرفان زدن✨
✨ #شلمچــــــــــــه " سین ندارد اما !
'سرداران ِ' بی نام و #نشـانی را به خاطر دارد کــــــــه همچون #مادرشان زهـــرا.س.✨
فدایی ولایت شـــــــــــدند و #گمنــــــام ماندند..
.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هروقت شب قدر ميشد بايد خودشو به مراسم حاج محمود ميرسوند ميگفت حال خوبي پيدا ميكنم هميشه و همه جا با هم ميرفتيم ديگران از شباهتمون فك ميكردن برادريم دوتا پسر عمو هم سن و سال و هم كلاس و هم دانشگاه و همرزم از حريم مقدس حضرت زينب سلام الله
اولين بار حدودا سه سال پيش، كه نيت رفتن به سوريه به دلمون افتاد ، مراسم دعاي كميل حاج محمود بوديم ، كه يكي از بچه ها گفت اگه تمايل دارين هفته اينده عازميم و ماهم از خداخواسته درس و دانشگاهو گذاشتين كنار و به عشق دفاع از حرم تدارك رفتنو ديديم
قرار بود سه ماهه برگرديم كه حدوداي پنج ماه شد و من تو اين سفراز ناحيه پا مجروح شدم و جواد از ناحيه دست ،
بمحض رسيدن به تهران براي درمان مجبور به بستري شديم و جواد بعداز دوروز مرخص شد و من تا يكماه بستري بودم و دوتا عمل روي زانوم انجام شد و با عصا مرخص شدم و در ارزوي اعزام مرحله بعد موندم چون حداقل تا سه ماه نميتونستم و نبايد پاي راستمو حركت ميدادم
بعداز امتحانات اونسالِ دانشگاه كه ترم اخر ارشد بوديم و پايان نامه هم رو به اتمام بود و داشتيم نفسي تازه ميكرديم كه خبر قبولي دكترا هردوي مارو مشتاقتر از قبل كرد ولي نه خانواده من براي ازدواج كوتاه ميامدن و نه خانواده عموم...
مادر جواد و مادر من اصرار به ازدواج ما قبل از شروع دكترا داشتن و نميدونستن كه ما اينقدر كه با فكر رفتن به سوريه و دفاع از حرم مقدس حضرت زينب س زندگي ميكنيم به ازدواج فكر نميكنيم
اتفاقا جواد در گيرودار رفت و امد به دانشگاه ، با يكي از همكلاسي ها كه موضوع مشتركي در پايان نامه داشتن اشنا ميشه و از حجاب و متانت و وقار شون خوشش مياد و ادرس ميگيره و باتفاق خانواده و بعداز چند مرحله رفت و امد ، مراسم نامزدي در شب مبعث پيامبر برگزار ميشه ، حالا ديگه مادرم دست از سر من بر نميداشت كه بايد براي منم استيني بالا بزنه و از دختر عموم(خواهر جواد) خواستگاري كنه،
كه منم كوتاه اومدم و هفته بعداز نامزدي جواد به خواستگاري خواهرش (كه دختر عموم ميشد) رفتم و ماهم باهم نامزد شديم....
كه بعداز دوهفته ، از پادگان خبر اعزام به سوريه بهمون اعلام شد
ديگه رضايت گرفتن و دلجويي همسران به بقيه اعضاي خانواده هم اضافه شده بود و سيل اشكي بود كه بايد باصبوري و دلداري جمع ميكرديم....
همه كارها اماده بود و فردا صبح قرار به اعزام بوديم كه متاسفانه شب قبلش جواد در اثر تصادف كه از محل كار بسمت منزل با موتور ميومده يه راننده ون با دنده عقب تو شب باروني، بشدت با موتور جواد برخورد ميكنه و پاي چپ جواد از ناحيه مچ اسيب ميبينه و مجبور ميشه گچ بگيره و براي اولين بار از هم جدا شديم و من عازم سوريه شدم و جواد نتونست بياد و با دلي شكسته به بدرقه ما اومد...(با اتوبوس تا فرودگاه براي بدرقه، همراه ما اومد و از خوابي كه شب قبل با كلي گريه و استغاثه و طلب عفو در نماز شب با خداداشته و خوابش برده،گفت كه خوابديده بود: حضرت صاحب الزمان(ص)كه فقط ايشونو تو خواب نور ديده بوده ، جواد رو به دالوني از نور هدايت ميكنه و اونجا كمربند سبزي به كمر جواد ميبندن و تسبيحي كه ٤٤ دانه داشت بهش ميدن و ميگن روزي يك دانه تسبيح رد كن و همينجا براي دفاع از حريم يكي از فرزندان من بمان.....
ولي با وعده و قول فرمانده كه گفت نهايتا تا دوماه بعد اعزام بعديه ، اروم شد و راضي
ولي من ميدونستم كه جواد بازبغض و ناراحتي دلش با ما بود و عشقش شهادت ....
جواد نيامد....و قسمتش نبود....
ولي من بعد از ٤٤ روز اومدم تهران....
و جواد رو در مراسم تشيع پيكر پاكش در حادثه تروريستي مجلس ، بدرقه كردم....و ياد خوابش افتادم....٤٤دانه تسبيح و كمربند و دالان و دفاع از حريم فرزند صاحب الزمان و.....
جواد با دل پاك وخدايي كه داشت به عشقش كه شهادت بود رسيد.....
#شهيد جواد تيموري
راوي : احمدرضا تيموري
آدم گاهی اوقات بیخودی غم و غصهاش میشود، من گاهی همین طوری غصهام میگیرد، تسبیح را برمیدارم، استغفار میکنم و حالم خوب میشود.
_آیت الله مجتهدی
#ماه_رمضان
Tahdir-joze5_654294566253366168.mp3
3.96M
🟩
#تحدیر (تندخوانی)
📖تندخوانی جزء پنجم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایی
⏱ زمان ۳۴دقیقه
💚
« #پنجـمین_روز_ازماه_مبارک_رمضان »
💠#جـــزءپـنجـم🤲
به نیابت از
🍃🌹#شـهـیدمـدافـعحـرم
🍃🌹#شـهیـدابوالفضـلراهچـمـنی🌹🍃
🌹
#یادشهداباذکرصلوات
شهدا گاهی نگاهی ☘☘
التماس دعا
#اللهم_الرزقـنـ🤲ــا اربـعـین کـربـلا
#اللهم_الرزقـنـ🤲ــا شـهـادت فی سبیلک
🕊🕊🕊
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
این وصیّت بنویسید به
سَـرْ خط درشت روی قبرم که
مرا غصّـه ی هجـران حـرمــش کُـشت
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
ما را آفریدند
برای رفتن در مسیر سخت!
خالص شوی، منقطع شوی
شهید خواهی شد
این راه و این تو ...
#قهرمان_وطن
#شهید_سردار_عباس_ورامینی
بنام خدا
امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.(امام خامنه ای)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قیمت این لحظه چند؟!!!!
🔰 وداع شهید مدافع حرم با دخترش😭
شادی روح بلند و ملکوتی امام و شهدا سه صلوات ان شاالله