#درد_نوشته😔
👇👇👇
.
.
به #مدافعان حرم بگویید برگردند؛ 🔹عده ای #روشنفکر بالای شهرنشین و مقلد #دیسکوهای فکری#غرب، مدام میگویند، چرا سرمایه و جان جوانان #آریایی ما باید در #سوریه و #عراق به هدر برود.
ما خودمان کلی#فقیر و بی خانمان داریم. 🔹خب به #مدافعان_حرم بگویید برگردند، دیگر لازم نیست در کوچه، پس کوچههای #حلب و #خان_طومان با زبان روزه جان بدهید، بیایید اینجا زندگیتان را بکنید. 🔹مرزها را هم رها کنید، #کرمانشاه و #ایلام و#کردستان را به خدا بسپارید. 🔹به #بسیجی های#افراطی #تندرو هم بگوئید بروند پی کارشان، اگر داعش حمله کند همین هایی که حرف از وطن و آریایی بودن و#کورش میزنند،
سگهایشان را بغل میکنند و از ترس حتی #ساپورت هم تنشان نمیکنند و با اولین پرواز میروند #آنتالیا 🔹خوشی #امنیت زیر دلشان را زده است.
چشمشان را می بندند و دهان باز میکنند هرچه دلشان میخواهد میگویند.
اصلا فکر نمی کنند آن #دختربچه که برای امنیت ما یتیم شده است، قلبش به درد میآید.
ای کاش مدافعان حرم برگردند نه برای شادی دشمن نه برای اشغال شدن حرمین و #کربلا و #نجف و #زینبیه برای دشمن... برگردند که اولین سر بریدن ها و انتحاری ها و به اسارت رفتن نوامیس ایران پدیدار شود
آنوقت ببینیم امنیت مهم تر است یا ازادی جنسی یا کنسرت یا حجاب
تو بیا در کنار مادر و پدرت و همسرت و فرزندت،
تو بیا که وقتی شهید شدی
همسرت میشنود میگویند برای پول به آنجا رفت ... بیا تا مردم بفهمند انتخابشان آزادی و رفاه و قاجاری طلبی ست، نه خون تو ...
برگردید تا برای همیشه مردم قدر امنیت را بدانند ... برگردید تا آنهایی که تا صبح در خیابانها با فحشا رقصیدند و شاهد رقص ناموس ایرانی در خیابانها بودند، آنها بروند و بجنگند ... تو بیا و استراحت کن،
روزهاست که از شدت بی خوابی جانی نداری ...
۸ بهمن سالروز شهادت اولین ذبیح لشکر فاطمیون، شهید رضا اسماعیلی گرامی باد.
متولد افغانستان، ساکن مشهد و جز اولین کسانی بود که از ایران به همراه شهید ابوحامد فرمانده فاطمیون از حرم حضرت زینب (س) می کرد. یک شب امام حسین (ع) را در خواب می بیند که به او می گوید فردا سرت را خواهند برید و مانند من شهید میشوی، اما نترس، هیچ دردی ندارد؛ همانگونه که بریدن سر من هیچ دردی نداشت!
منقلب می شود و از خواب می پرد. همان لحظه همه دوستانش را از خواب بیدار میکند و به آنها میگوید که من فردا شهید میشوم! فردا صبح وقتی یکی از نیروها در محاصره افتاده بود، رضا برای جان نجات جان او رفت و اسیر شد. صدایش را در بیسیم سراسری قرار می دهند و از او میخواهند که به حضرت علی (ع) و حضرت زینب (س) فحاشی کند اما او امتناع میکند و می گوید جانم فدای حضرت رقیه (س)، جانم فدای حضرت علی (ع) و حضرت زینب (س).
در همین حین چاقو را زیر گلویش قرار می دهند و در حالی که «یا علی یا علی» می گفت ذبح شد و به کاروان عاشورا پیوست.
#سالروز_شهادت🕊
#شهید_رضا_اسماعیلی🌷
شـهــود♡
شهیدی که به حُر انقلاب معروف شد...... کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پ
این شهید ۴۵ دقیقه بریدن سر مبارکش طول کشید و در تمام ۴۵ دقیقه صدای بریده شدن سر ایشون رو برای حاج قاسم از طریق بیسیم گداشت تا ایشون رو بشکنه و شکنجه ی روحی کنه و سردار تمام این مدت رو گریه کردند اما فرمودند تمام این مدت کلامی جز شکر گفتن و ذکر یا حسین و یا علی و اصلا من اومدم که سرم برای زینب بریده بشه
نشنیدند
خوشا به حال فرشتگان
11.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اختصاصی
💐کشف پیکر مطهر شهید در عمق زمین
جزیره مجنون_عملیات خیبر
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🕊
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
من همان کنج هیئت نشینم.
که شب جمعه ها خود را میسپارم به دست آقای اباعبدالله..
.
.
خبر آمد که حسین بن علی راهی شد..
#۲۸رجب
حرکتکاروانسیدالشهداعلیهالسلام😔
امام در دل شب یکشنبه دو روز مانده از رجب به سمت مکه به همراه پسرانش و خواهران و برادرزادگان و دخترانش و گروهی از اصحاب و اهلبیتش مگر محمد بن حنفیه رهسپار گشت درحالیکه این آیه از قرآن را تلاوت میفرمود:
«ﻓَﺨَﺮَﺝَ ﻣِﻨْﻬَﺎ ﺧَﺎﺋِﻔَﺎً ﻳَﺘَﺮَﻗَّﺐُ ﻗَﺎﻝَ ﺭَﺏِّ ﻧَﺠِّﻨﻲ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻘَﻮْﻡ ﺍﻟﻈَﺎﻟِﻤﻴْﻦ»😭
َ
📚الإرشاد شيخ مفيد؛ص،٣٤-٣٥
گفتیکهدردعشق،علاجشبُوَدشکیب
چوندرد،دردِتوست،نمیخواهمشعلاج..!🥺🕊
#شبجمعسهوایتنکنممیمیرم ✨
#حسینجانم 💔
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۲۰ بهمن سالروز پیچیده ترین عملیات نظامی تاریخ جهان، والفجر ۸ گرامی باد.
♦️شامگاه ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴، لحظات آغازین عملیات غرور انگیز والفجر ۸ از نگاه دوربین و صدای شهید آوینی با زیر صدای حاج صادق آهنگران
❤️ روایتی کوتاه و زیبا ، از یک #ازدواج_عاشقانه
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌸غاده دختر یه خانوادهٔ مرفه بود 👩⚕و پدرش بین آفریقا و ژاپن مروارید⚪️ تجارت میکرد
🌸تقریبا همه مخالفِ ازدواجش با مصطفی بودند 😤و میگفتند:دیوونه شدی غاده؟😠 این مرد (چمران) بیست سال از تو بزرگتره... همه اش توی جنگه .😡 پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره...😤😠😡
روزی که مصطفی رفت خواستگاری🚶 ، مادر غاده بهش گفت: شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟🤔 این دختر صبح که از خواب بیدار میشه ، وقتی میره مسواک بزنه ، تا برگرده عده ای تختش رو مرتب کرده اند،😐 لیوان شیرش🥛 رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش ☕️رو آماده کرده اند. شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی. شما نمی تونی براش مستخدم بیاری..😑😐 مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم، 😕اما قول میدم😌 تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش 🛏رو مرتب کنم و لیوان شیر🥛 و قهوه اش☕️ رو روی سینی بیارم دم تختش... غاده میگه: مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود. 🙂🙃وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟ می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم😇
🌸مهریه ام یک جلد کلام الله مجید 📒بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند.😇 اولین دختری بودم که در صورو لبنان چنین مهریه ای داشت. برای مردم و خانواده ام عجیب بود 😦😯
🌸دو ماه بعد از ازدواج دوستش گفت: غاده! تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی. این بلنده ، این کوتاه است؛ پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره...😁
غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی...😏
دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره.... غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن.😂😂 مصطفی گفت: چرا می خندی؟😏 غاده گفت: مصطفی! تو کچلی؟ نمی دونستم ... 😂🤣وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت: مصطفی!تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید...🤔
غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم...😊
🌸غاده میگه آخرین بار که مصطفی میخواست بره منطقه، اسلحه اش رو آماده کردم و با آب سرد دادم دستش.👩💼 مصطفی گرفت و گفت: «تو دخترِ خیلی خوبی هستی...» 👨⚕صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق رو زدم ، چراغ اتاق روشن و یهو خاموش شد... انگار یقین کردم مصطفی بره شهید میشه... 😔دویدم و کلت کمریام رو برداشتم ... نیتم این بود تیر بزنم به پاهای مصطفی تا نره و برام بمونه ... اما تا برگشتم، مصطفی رفته بود... رفت و شهید شد...😞😔😔😔😭
.
📚 خاطرات زیبایِ زندگیِ شهید چمران رو در کتاب بینظیرِ نیمه پنهان ماه1 "چمران به روایت همسر شهید" بخونین