مَـوّاجـ...؛
چقدر پیاماتون قشنگه آدم کیف میکنه:))))
دلم میخواد واسه خودم نگهشون دارم و تو کانال نذارمشون:)))))
مَـوّاجـ...؛
دلم میخواد واسه خودم نگهشون دارم و تو کانال نذارمشون:)))))
ولی خوب چون قشنگه و نباید خودخواه باشم میذارم🤝🤣
مَـوّاجـ...؛
ولی خوب چون قشنگه و نباید خودخواه باشم میذارم🤝🤣
از فردا هر روز دو تا پیامتونو میذارم:)))
و هر وقتم تموم شد شروع میکنیم از روش های ترک گناهی که ائمه و شهدا گفتن قرار میدیم:)))
فرزندی که عجیب مادریست:)))🌱
بی تعارف بگویم! باز هم قولم را شکاندم:) بازهم باعث گریهات شدم! باز هم...
خستهام...به حدی خستهام که نمیدانم به کجا فرار کنم! فقط دلم...دلم اغوش گرمی میخواهد...دلم نوازش و زمزمه مهربانی را میخواهد...
میدانی؟! امروز ناگهان یاد مادرت افتادم...کنکوری که بودم عجیب به مادرت نزدیک شدم! عجیب مادری شدم:)))
امروز چشمم به تابلوی اسم مادر افتاد! مگرنه اینکه دو سالی میشد روی آن دیوار بود؟ پس چرا انگار یک سال است چشمم به آن نیافتاده؟ چطور میشود چیزی که دقیقا روبرویت بود ندید؟ چطور...
خلاصه بگویم...نمیدانم حکمت چی بود اما یا فاطمه الزهرا تابلو عجیب قلبم را برد...عجیب دلم خواست باز مادری شوم...
میخواهم باز قول دهم! حتما میخندی...نه؟! ولی به تعارف بگویم...به قدری ناتوان و ضعیفم که اگر نباشی...اگر دستم را نگیری...مدام زمین میخورم! مدام خاکی میشوم...مدام کثیف میشوم:))
پس به ان چادر خاکی که پناه عالمیست...بیا دستم را بگیر! بیا کمکم کن برایت کمی...مفید شوم:)) بیا کمکم کن مادری شوم! بیا کمکم کن فرزندی بشم که مادرم...به ان افتخار کند...که روز قیامت در اغوشم بگیرد و در گوشم زمزمه کند...
#مواجّـالروح
مَـوّاجـ...؛
فرزندی که عجیب مادریست:)))🌱 بی تعارف بگویم! باز هم قولم را شکاندم:) بازهم باعث گریهات شدم! باز هم.
به شدت یکدفعه نویس! به شدت ناکافی و به شدت دلی! خلاصه که شرمنده اگه خوندید و لحظهای وقتتون تلف شد:))))
https://eitaa.com/Green128/4359
الای واقعااا همش بخاطر مهربونیته:))))) مگرنه ما پیش شما درس پس میدیم😍
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام، من این کا رو خودم برای خطورات بد ذهنیم انجام دادم و جواب بود، شاید برای کسای دیگه هم جواب باشه، ان شاءالله.
یه دفترچه داشتم و هر بار اون فکر بدی که داشتم ،( یا میتونه فکر گناه، خاطرهی یه گناه ، وسوسهی یک گناه) ، به ذهنم میومد ؛ دفترچه رو باز میکردم و مینوشتم من به این کار (اسمش رو ذکر میکردم) فکر نمیکنم ، یا من فلان کار رو انجام نمیدم و ... و براش تاریخ و ساعت میزدم . و چون این رو برای خودم تعیین کرده بودم هی دون فکر بیشتر به سراغم میومد و حتی شده بود که در یک دقیقه دو بار اون فکر به ذهنم اومده بود و من هر دو بار بلند شدم و دفترچه رو آوردم(دفترچه رو گذاشتم یکم اون طرف تر که زحمت رفتن و برداشتنش باعث بشه کمتر ذهنم به اون افکار فکر بکنه ) و توش نوشتم و تاریخ و ساعت زدم دوباره ، حدودا ۹ روز طول کشید و من در کمال ناباوری دیدم که دیگه کنترل اون فکرای بد یه جورایی افتاده دست خودم .
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
عکس یه شهید که چشماش خیلی گیرایی داره رو گذاشتم پسزمینه گوشیم . چون گناهم همیشه توی گوشی بود . تو میتوتی چاپ بکنی و هرجایی که بیشتر اون گناه برات اتفاق میفته بذاری .