باید واسمون باور بشه
هر چقدر بزرگتر شیم
بار مسئولیتهای روی دوشمون
بیشتر میشه
""نه کمتر""
مَـوّاجـ...؛
باید واسمون باور بشه هر چقدر بزرگتر شیم بار مسئولیتهای روی دوشمون بیشتر میشه ""نه کمتر""
قشنگ معلومه امروز چقدر تفکر کردم
نه؟!😂
گاهی اوقات دلم میخواهد
فقط برای من باشی
فقط به من توجه کنی
فقط امام رضای من...باشی!
اما بعد که بهتر فکر میکنم
به این پی میبرم که این جماعت
اگر تو را نداشتند
واقعا چه میشدند؟!!!
اگر من تو را نداشتم
چه میشدم؟!!!...
مولا
به طور قطع نبودنت هیچمان میکرد
مثل الان که بودنت
"همه چیزمان" کرده است....
#مواجّـالروح
مَـوّاجـ...؛
و از گل های نرگس بپرس
قصه عاشقانی را که در راه عشق
پر پر شدند اما
دست نکشیدند...:))))💔
زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلتیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلاً این صحنه را... نمیدانم
در مـن انگار میشود تکرار
آهِ سردی کشید، حـس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریہ در گریہ
پسـر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
بہ گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریہ نکن
مرد گریہ نمیکند پسرم
چادرش را تکاند، بـا سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بیتفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضہ کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانہای مشکیست
::
با خودم فکر میکنم حالا
کوچۀ ما چقدر تاریک است
گریہ، مادر، دوشنبہ، در، کوچہ
راستی! فاطمیہ نزدیک است..
سید حمیدرضا برقعی🌿