مادر کودکان شرمنده....🌱✍
نگاهم سر به زیر است....اشک هایم صورتم را پر کرده....و قلبم...بگذارید در این مورد سکوت کنم....
پژمرده شدم...درست مثل لاله که ابی به ان نرسیده باشد و در استانه موت باشد....ولی ای کاش اب نرسیدن به لاله تقصیر کس دیگری بود نه خودش....
درونم...نه نیازی به گشتن نیست....چیزی جز سیاهی وجودم را پر نکرده و....آبرویم؟! بگذار در همین حد بگویم که بیمه شده...مگرنه تا به الان....
اهی میکشم و سرم را کمی بالا میاورم...برای لحظه ای سنگینی نگاه مهربانش را حس میکنم و دوباره سر به زیر میشوم...با اینکه احساس عذاب با نگاهش نمیکنم ولی...گاهی اوقات حتی لبخند ها هم خجالت زده ات میکند...مخصوصا اگر لبخند کسی مثل او باشد...
اب دهانم را فرو میبرم و دوباره ادامه میدهم: کار هم که....میدانید زیاد حرفه ای نیستم...گاه مینویسم و گاه طراحی میکنم...اندکی هم ریاضیات بلدم ولی...در هیچ کدام انطور که باید نیستم...
دوباره اشک چشم هایم را پر میکند و بغض گلویم را چنگ میزند، ارام و با خجالت میگویم: خلاصه...من نه وجود درستی دارم و نه...ادم درستی هستم...ولی شنیده ام اگر اینجا بیایم...اگر با شما صحبت کنم...
یعنی اینکه شنیده ام شما همه را پذیرفته اید....حتی دزد پشیمان را...گفتم شاید...شاید...
و سکوت فضا را فرامیگیرد....چقدر سکوتش دلهره اور است....چقدر ترسناک است...این را با تمام وجودم حس کرده ام و بند بند تنم ان را پس زد....
سکوت را که شکست دنیا به من هدیه دادند، ان هم با ان صدای ارامش بخش و زیبایش: دخترم...انقدر سرت را پایین نگیر...سرت را بیار بالا تا چشم هایت را ببینم، چرا انقدر شرمنده ای؟! کسی که در این خانه را میزند که دیگر نباید ناامید باشد...مگر ما تا به حال کسی را دست خالی رد کرده ایم؟!
اشک از گونه هایم جای میشود و با بغض گرفته صدایم میگویم: اخر...این نگرانی و اضطراب و دلتنگی برای ناامیدی به بخشش شما نیست...این...این شرمندگی است که دارد مرا میکشد...
لبخند زیبایش اتاق را نورانی میکند و با صدای ارامش میگوید: مگر کودک از مادر شرمنده میشود...دخترم....
ساکت میشوم و اندیشه میکنم در حرفی که برایم زد و هر چقدر بیشتر در کلامش فرو میرفتم پناهی را می یافتم که تا به حال چیزی را بیشتر از ان نچشیده بودم و حالا....
پناهی را به منی دادند که دنیایی را بی پناه خطاب میکردم...
#مواجّـالروح
نمیدانم...
ما از واقعیت خبر نداریم
و این حرفها شایدی بیش نیست
ولی شاید سالها پیش
تو همین شب...
در همین لحظه....
مَـوّاجـ...؛
نمیدانم... ما از واقعیت خبر نداریم و این حرفها شایدی بیش نیست ولی شاید سالها پیش تو همین شب... د
پدری به دیوار تکیه زده و بی صدا جان می دهد
پسری آن طرف تر مدام گوشوارهای شکسته را در دستانش میفشارد و بغضهایش را قورت میدهد
و دختری چادر مادرش را در دستانش گرفته و نامش را آرام صدا میزند به امید اینکه شاید ناگهان پاسخ بغض بی صدایش را بدهد...
هدایت شده از حاج مهدی رسولی
30.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
« هم حرف آتیشه
هم صحبت از میخه
یه رد خون روی صفحه تاریخه »
با مدّاحی: #حاج_مهدی_رسولی
انتشار به مناسبت شهادت
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
📍هیئت ثارالله زنجان(رهروان امام و شهدا)
[ @mahdirasuli_ir ]
[ @sarallah_zanjan ]
مَـوّاجـ...؛
« هم حرف آتیشه هم صحبت از میخه یه رد خون روی صفحه تاریخه » با مدّاحی: #حاج_مهدی_رسولی انتشار به م
برای کسایی که
قسمت نشد امشب
در مجلسش مهمان شوند...
ولی از طرف یه خواهر/برادر بزرگتر
به تمام دهه نودیها و هشتادیهایی که از خودم کوچکتر هستن
منم یه زمانی عاشق این بودم که روزمرگیهامو بزارم داخل کانالی و همه فیض ببرن و...😂
کار جالبیه قبول دارم...
اما بیاین خودمونی باشیم
فایدهاش واسه من یا شما چیه؟
این خاطرات شاید واسه خودمون جالب باشن
آیا واسه بقیه هم جالبه
و اصلا به غیر از این...
ممکنه به احتمال یک صدم درصد
کسی حسرت زندگی ما رو بخوره...
میدونید حسرت بقیه چقدر زندگیمون رو فاجعه میکنه...
این واقعا یه حرف خودمونی بود
و اصلا منظورم به فرد یا کس خاصی نیست
صرفا واسه اینکه به خودم یادآوری شه
شاید یکی دو نفر دیگه هم بخونن و قبول کنن:))))
مَـوّاجـ...؛
ولی از طرف یه خواهر/برادر بزرگتر به تمام دهه نودیها و هشتادیهایی که از خودم کوچکتر هستن منم یه زم
و همچنین به مخاطبایی که این روزمرگیها رو دنبال میکنن
هیچ قضاوتی از زندگی طرف مقابلتون نکنین
شما صرفا ظاهر چیزی رو اونم نه در فضای واقعی بلکه در مجازی دنبال میکنید
و این ظاهر قطعا هزاران هزار بار با باطن فاصله داره....
و یه حرفم با مخاطبای کانال خودم
من شاید مطالبی داخل کانال بزارم که به هیچ دردتون نمیخوره و همش مزخرف باشه:)))
پس اگه فکر میکنید ممکنه به احتمال یک صدم درصد وقتتون تلف بشه حتما از کانال خارج شین
چون من قیامت واقعا پاسخگو نیستم😁❤️
هدایت شده از حاج مهدی رسولی
حاج مهدی رسولیMani Khshbakhti - Master 002.mp3
زمان:
حجم:
11.4M
﷽
#بشنوید
نماهنگ | #از_همه_مهربون_تر_مادر
🎙 بانوای: #حاج_مهدی_رسولی
📝 شعرا: شیخ محمدرضا رضایی و امیرعلی شریفی
🎞 تنظیم: سید شهابالدین شوشتری
🏴 ویژه ایام #شهادت_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
🔻 تولید شده در "قرارگاه رسانه شهید آوینی #هیئت_ثارالله علیهالسّلام زنجان"
[ @mahdirasuli_ir ]
[ @sarallah_zanjan ]
مَـوّاجـ...؛
بسم رب القلم... سلام:) من #مواجالروح هستم ادعایی بیش نیست ولی نویسنده و عکاس و نقاش هستم و اغلب پی
به مخاطبای جدید
اگه واستون سواله اینجا چه درندشتیه:)))👆