eitaa logo
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
1.1هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
51 فایل
ارتباط با ادمین کانال @shahidaneh_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
چرا مغناطیس ابراهیم هادی اینقدر قویه؟
چی شده که اینقدر طرفدار داره؟ چی شدش که همه میشناسنش؟ جالب تر اینکه کسایی که شاید تا حالا یک صفحه کتاب هم نخوندن اسم کتاب سلام بر ابراهیم رو شنیدن و یک تورقی کردند.
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
چرا مغناطیس ابراهیم هادی اینقدر قویه؟
اولین باری که میخواستم برم راهیان دنبال کاروانی بودم که فقط ببره کمیل! همه جا یک طرف بود کانال کمیل یک طرف! دلم میخواست برم ببینم این ابراهیم هادی کیه؟ کجاست؟ چی شده که اینقدر داره دلبری میکنه؟
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
چرا مغناطیس ابراهیم هادی اینقدر قویه؟
رفتیم راهیان کاروانی که هرسال می‌برد! یهویی تصمیم گرفته بود کمیل رو حذف کنه! نمیدونم چرا ناراحت نشدم! تو دلم به ابراهیم هادی گفتم: بابا اینا بگن، مهم تویی که بطلبی و بخوای! شاید از ته دل هم نبودا شاید یک حرفی بود که ببین بخاطر تو اومدم اما دعوت نکردی.... حواست هست....
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
چرا مغناطیس ابراهیم هادی اینقدر قویه؟
سرخوش سفر بودیم که کنار مرز چذابه دیدم نوشته: کمیل "میعاد گاهِ عاشقان"
فهمیدم دعوت یعنی چی!
جالب تر میدونید چیه؟ بارون گرفت... حسینیه کانال بودیم که فهمیدم هوا بده و شب موندگاریم! کانال کمیل کنار سیم خاردار های عراقی...
یک چیزی راوی یادمان گفت که هروقت یادم می‌افته بغضم میگیره: گفت ما صبح تصمیم گرفته بودیم هیچ کاروانی نمونه! فشار به یادمان زیاد بود... کاروان دختر که کلا کنسل بود ما پسر رو هم کنسل کردیم! امشب ابراهیم های برای ما ثابت گرفت خوش تصمیم گیرندست... خودش انتخاب میکنه و دعوت میکنه
جمعه ای گذرمون افتاد به در خونه ابراهیم هادی! متوسل بشید و مطمئن باشید که حاجت روا میشید! اینو من نمیگم همه یکبار تجربه کردن 🩵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑سرلشکر سلامی: ابداً ضعیف نشدیم؛ احساس اقتدار بیشتری می‌کنیم @westaz_defa
روایت شهید نیم ساعتی بود که داخل تاکسی نشسته بودم ولی مسافر نبود برای اراک..سرصبحی بدجور کلافه شده بودم.کلا از اینکه زیاد داخل تاکسی منتطر بشم کلافه میشم.راننده هم میگفت تا ماشین پر نشه حرکت نمیکنه.یه لحظه به دلم افتاد متوسل شم به شهید ابراهیم هادی تا منو راهی کنه.یاد آیه ۱۶۹ سوره آل عمران افتادم که میگه شهدا زنده ان با خودم گفتم اگه واقعا اینطوره الان باید صدای منو بشنوه و منو راهی کنه چه میدونم از جایی مسافری جور کنه تا به باور برسم.انگار به باور قلبی نرسیده بودم چه میدونم ذهنم سرصبحی بهم ریخته بود.یه فاتحه برای شهید فرستادم وتوی دنیای خودم بودم و منتظر که مسافری بیاد تا راه بیفتیم. هنوز فاتحه تموم نشده بود که راننده به شیشه ماشین زد که خانم بیا پایین من حرکت نمیکنم🤔 آقای مصطفایی راننده ی اراکه میخواد بره ،پل عزت اباد مسافر داره شمام باهاش برو. وقتی نشستم یاد حرفم ب شهید افتادم که اگه زنده ایی و صدای منو میشنوی منو راهی کن.چشمام سرخ شده بود وگریه امونم نمیداد.تندتند اشکهامو پاک میکردم که راننده فکر نکنه شکست عشقی خوردم🤭 حس خوبی بود که شهید صدامو شنیده بهش گفتم پس امروزم هوامو داشته باش.کلا روزم ساخته شده بود.مطمئن شدم که از پس مصاحبه بر میام .به راننده گفتم آقا شماره تونو بهم بدید برای دفعات بعد که خواستم بیام باهاتون هماهنک کنم چون قراره چندین سال این راه رو برم و بیام. الانم دانشجوی ترم ۱ دکترا شدم و اصلا مشکل رفت و آمد ندارم @westaz_defa
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو به ما یاد دادی که.... آزادانه زندگی کنیم عزتمندانه بمیریم @westaz_defa