eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
413 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️قسمت ششم این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه اوست ... حسین از تمام وابستگی‌ها و تعلقات خودش گذشت ... حسین وقت و سرمایه خود را صرف خدمت به خلق کرد ... حسین مرد راه کمال بود ... حسین میراث‌دار پیامبر و علی بود ... اما نه میراث‌دار مادّی بلکه میراث‌دار معنوی آنها بود ... حسین بصیرت محمدی را ارث برده بود ... حسین علم حیدری را ارث برده بود ... حسین کاری به صورت محمدی نداشت ... حسین کاری به این که شبیه محمد است نداشت ... حسین کاری به بازوی حیدری نداشت ... حسین کاری به این که پسر حیدر کرّار است، نداشت ... حسین از محمد بصیرت دیده بود ... مهربانی و عطوفت و امانتداری دیده بود ... حسین از علی علم الهی دیده بود ... عدل الهی دیده بود ... غمخواری مردم را دیده بود نه برق ذوالفقار را ... نه حیدر کرار را ... آری حسین اینها را دیده بود که به او لقب خارجی و مرتد دادند ... اگر حسین هم مثل بقیه می‌دید و در ظاهر گیر می‌کرد که کسی او را خارجی و مرتدنمی‌خواند ... اگر اینها را که مردم عامیانه و شیاطین زمان می‌دیدند، میدید که کسی قصد جانش را نمی‌کرد ... مشکل از آنجا شروع شد که نوع نگاه و دید حسین، با نوع نگاه و دید آنها فرق داشت ... و آری فرعونیان هیچ گونه رأی و نظری، خلاف رای و نظر خود را نمی‌توانند تحمل کنند ... چون آنها از مرحله ثروت و قدرت گذشته‌اند و به مرحله ستایش‌طلبی رسیده اند ... پس اکنون هر چه می‌گویند باید ستایش شوند ... اما حسینی که معنای آزادی و آزادگی را درک کرده بود، حسینی که به یقین رسیده بود، حسینی که به باطن و معرفت اعمال و رفتار اجداد خود رسیده بود، حسینی که متصل به شعور کل بود، چطور می‌توانست در ظاهر و جزئیات بی‌ارزش دنیا گیر کند و با ظلم و ظالم بیعت کند؟ چطور می‌توانست با جهل و بردگی بیعت کند؟ چطور می‌توانست با شرک و کفر بیعت کند؟ آری حسین بیعت نکرد ... می‌دانید چرا؟ چون حسین وابستگی نداشت ... چون حسین عادت نداشت ... چون حسین در صلح بود ... چون حسین‌تسلیم بود ... چون حسین عاشق بود ... چون حسین منفعت‌طلب نبود ... چون حسین فنای فی الله بود ... چون حسین فنای فی الخلق بود ... چون حسین آگاه بود ... چون حسین آزاده بود ... چون حسین پاک بود ... چون حسین متصل بود ... چون حسین ... حال امروز سیاه پوشیده‌ایم برای کسی که برای روشنی جنگید ... امروز سیاه پوشیده‌ایم برای کسی که با سیاهی جنگید ... امروز سیاه پوشیده‌ایم برای کسی که جان خود و اهل بیت خود را داد تا سپیدی برای مردم بماند ... حال امروز به اسم حسین، سرمایه خود را خرج مسیری می‌کنیم و خرج قبرهایی می‌کنیم که حسین این کار را نکرد و سرمایه خود را برای قبر اجداد خود صرف نکرد و برای مردم صرف کرد ... آری حسین به آیه ۱۷۷ سوره بقره عمل کرد ولی کسانی که امروز فریاد حسین حسین سر می‌دهند این آیه را فراموش کرده‌اند ... امروز برای حسینی سیاه پوشیده‌ایم که درس معرفت‌جویی و گذشتن از ظواهر را برای ما به جا گذاشت ولی ما دوستداران دروغین حسین، چسبیده‌ایم به ظاهر دنیا امروز ما برای حسین سیاه می‌پوشیم ... چقدر متناقض ... حسین کجا و بیعت با ظلم کجا ... امروز برای حسین سیاه می‌پوشیم و اشک می‌ریزیم ولی در جهل و بردگی خود غوطه‌وریم ... آخر هیچ نسبتی بین حسین و جهل نیست ... هیچ نسبتی بین حسین و بردگی نیست ... حسین سرور آزادگان ‌است ... حسین مظهر آگاهی و علم است ... پس چرا محبان او این همه در جهل و بردگی گرفتارند ... مشکل کجاست؟! آری مشکل اینجاست که آنها از حسین فقط برق ذوالفقار و چالاکی ذوالجناح را دیدند ... امروز سیاه پوشیده‌ایم و برای عباس گریه می‌کنیم ... آری ما مردم برای دستان بریده عباس گریه می‌کنیم ولی نفهمیدیم که دستان عباس برای این به زمین افتاد که داشت آب (آگاهی) به سمت مردم می‌برد ... امروز سیاه پوشیده‌ایم و برای سقای کربلا گریه می‌کنیم ولی سقایی‌کردن را بلد نیستیم ... امروز برای وفاداری عباس گریه می‌کنیم اما وفاداری را از او یاد نگرفتیم ... امروز برای شجاعت عباس گریه می‌کنیم و برای پوشاندن ترس‌هایمان یا ابوالفضل می‌گوییم ... 👇 @wittj2
⭐️قسمت ششم این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه اوست ... حسین از تمام وابستگی‌ها و تعلقات خودش گذشت ... حسین وقت و سرمایه خود را صرف خدمت به خلق کرد ... حسین مرد راه کمال بود ... حسین میراث‌دار پیامبر و علی بود ... اما نه میراث‌دار مادّی بلکه میراث‌دار معنوی آنها بود ... حسین بصیرت محمدی را ارث برده بود ... حسین علم حیدری را ارث برده بود ... حسین کاری به صورت محمدی نداشت ... حسین کاری به این که شبیه محمد است نداشت ... حسین کاری به بازوی حیدری نداشت ... حسین کاری به این که پسر حیدر کرّار است، نداشت ... حسین از محمد بصیرت دیده بود ... مهربانی و عطوفت و امانتداری دیده بود ... حسین از علی علم الهی دیده بود ... عدل الهی دیده بود ... غمخواری مردم را دیده بود نه برق ذوالفقار را ... نه حیدر کرار را ... آری حسین اینها را دیده بود که به او لقب خارجی و مرتد دادند ... اگر حسین هم مثل بقیه می‌دید و در ظاهر گیر می‌کرد که کسی او را خارجی و مرتدنمی‌خواند ... اگر اینها را که مردم عامیانه و شیاطین زمان می‌دیدند، میدید که کسی قصد جانش را نمی‌کرد ... مشکل از آنجا شروع شد که نوع نگاه و دید حسین، با نوع نگاه و دید آنها فرق داشت ... و آری فرعونیان هیچ گونه رأی و نظری، خلاف رای و نظر خود را نمی‌توانند تحمل کنند ... چون آنها از مرحله ثروت و قدرت گذشته‌اند و به مرحله ستایش‌طلبی رسیده اند ... پس اکنون هر چه می‌گویند باید ستایش شوند ... اما حسینی که معنای آزادی و آزادگی را درک کرده بود، حسینی که به یقین رسیده بود، حسینی که به باطن و معرفت اعمال و رفتار اجداد خود رسیده بود، حسینی که متصل به شعور کل بود، چطور می‌توانست در ظاهر و جزئیات بی‌ارزش دنیا گیر کند و با ظلم و ظالم بیعت کند؟ چطور می‌توانست با جهل و بردگی بیعت کند؟ چطور می‌توانست با شرک و کفر بیعت کند؟ آری حسین بیعت نکرد ... می‌دانید چرا؟ چون حسین وابستگی نداشت ... چون حسین عادت نداشت ... چون حسین در صلح بود ... چون حسین‌تسلیم بود ... چون حسین عاشق بود ... چون حسین منفعت‌طلب نبود ... چون حسین فنای فی الله بود ... چون حسین فنای فی الخلق بود ... چون حسین آگاه بود ... چون حسین آزاده بود ... چون حسین پاک بود ... چون حسین متصل بود ... چون حسین ... حال امروز سیاه پوشیده‌ایم برای کسی که برای روشنی جنگید ... امروز سیاه پوشیده‌ایم برای کسی که با سیاهی جنگید ... امروز سیاه پوشیده‌ایم برای کسی که جان خود و اهل بیت خود را داد تا سپیدی برای مردم بماند ... حال امروز به اسم حسین، سرمایه خود را خرج مسیری می‌کنیم و خرج قبرهایی می‌کنیم که حسین این کار را نکرد و سرمایه خود را برای قبر اجداد خود صرف نکرد و برای مردم صرف کرد ... آری حسین به آیه ۱۷۷ سوره بقره عمل کرد ولی کسانی که امروز فریاد حسین حسین سر می‌دهند این آیه را فراموش کرده‌اند ... امروز برای حسینی سیاه پوشیده‌ایم که درس معرفت‌جویی و گذشتن از ظواهر را برای ما به جا گذاشت ولی ما دوستداران دروغین حسین، چسبیده‌ایم به ظاهر دنیا امروز ما برای حسین سیاه می‌پوشیم ... چقدر متناقض ... حسین کجا و بیعت با ظلم کجا ... امروز برای حسین سیاه می‌پوشیم و اشک می‌ریزیم ولی در جهل و بردگی خود غوطه‌وریم ... آخر هیچ نسبتی بین حسین و جهل نیست ... هیچ نسبتی بین حسین و بردگی نیست ... حسین سرور آزادگان ‌است ... حسین مظهر آگاهی و علم است ... پس چرا محبان او این همه در جهل و بردگی گرفتارند ... مشکل کجاست؟! آری مشکل اینجاست که آنها از حسین فقط برق ذوالفقار و چالاکی ذوالجناح را دیدند ... امروز سیاه پوشیده‌ایم و برای عباس گریه می‌کنیم ... آری ما مردم برای دستان بریده عباس گریه می‌کنیم ولی نفهمیدیم که دستان عباس برای این به زمین افتاد که داشت آب (آگاهی) به سمت مردم می‌برد ... امروز سیاه پوشیده‌ایم و برای سقای کربلا گریه می‌کنیم ولی سقایی‌کردن را بلد نیستیم ... امروز برای وفاداری عباس گریه می‌کنیم اما وفاداری را از او یاد نگرفتیم ... امروز برای شجاعت عباس گریه می‌کنیم و برای پوشاندن ترس‌هایمان یا ابوالفضل می‌گوییم ... 👇 @wittj2
⭐️قسمت هفتم آری ما مردمانی هستیم که ترس خود را با شجاعت عباس پر می‌کنیم ... بی‌وفایی و بی‌همتی خود را با همت بلند و وفاداری عباس پر می‌کنیم ... جهل و نادانی خود را ... ظاهرپرستی خود را ... بردگی خود را ... بیعت‌کردن با ظلم خود را ... وابستگی‌ها و تیک‌ها و عادت‌ها و روسیاهی و در ظلمت‌بودن خود را با گریه بر حسین مخفی می‌کنیم ... ما باید برای خودمان گریه کنیم نه برای حسین ... باید برای ترس و جهل و بی‌وفایی و بی‌همتی و بردگی و ...خودمان گریه کنیم ... حسین درس‌هایی به ما داد ولی ما شاگردانی هستیم که درس‌نخوانده سر جلسه امتحان حاضر شده‌ایم و همه انتظار قبولی داریم ... همه ادعای استادی داریم ... بیایید برویم و دوباره درس‌هایمان را مرور کنیم ... شاید که حسین زمانه را بشناسیم و درس هایش را بخوانیم و سر جلسه امتحان نمره قبولی بگیریم ..... افلا یعقلون ... افلا تتفکرون ... گاهی تعقلی کنیم ... گاهی تفکری کنیم ... ببینیم که داستان چی بوده و ما چی فهمیدیم ... گاهی با خودمون فکر کنیم که چرا باید یه نفر مثل حسین از همه چیزش بگذره ... آیا هیچ انسان عاقلی این کار را میکنه ... آیا هیچ انسان عاقلی حاضره مثل حسین جان و مال و خانواده خودش را فدا کنه ... فدای کی؟ فدای مردمی که حتی نمی‌فهمیدنش ... حتی نمی‌دانستن که این حسین چی میگه ... حتی بهش تهمت می‌زدند ... خب واقعاً چرا باید یه انسان این کار را بکنه ... اینجاست که حسین می‌فهمد که دارد چکار می‌کند ولی ما هنوز نفهمیدیم که چکار کرد و چرا کرد ... چون او عاشق است و ما عاقل ... کدام یک‌ از ما حاضریم امروز چنین کاری بکنیم‌؟ 👇 @wittj2
⭐️قسمت هشتم چرا بعد از کشتن انسان‌های بزرگ سرشان را از تن‌شان جدا می‌کنند؟ به نظر این حاکمان این قدر از اندیشه این اشخاص هراس داشتند که حتی از سر بی‌جان آنها هم می‌ترسیدند و سرشان را جدا می‌کردند و نزد خودشان می‌بردند که مبادا اندیشه‌ای که در سرشان داشتند، به کسی برسد ... گویا آنها هم فهمیده بودند که اندیشه نمی‌میرد ولی فکر می‌کردند که اندیشه در سر آنها باقی می‌ماند و برای همین سر آنها را از تن جدا می‌کردند و به نزد حاکمان می‌بردند ولی نمی‌دانستن که اندیشه در سر نیست بلکه در کل هستی شریان دارد ... اما حالا دیگه دوران عوض شده ... الان دیگه صداها را در گلو خفه می‌کنند ... حاکمان الان نسبت به حاکمان گذشته پسرفت داشته‌اند و فکر می‌کنند که اندیشه از راه گلو و تارهای صوتی انتشار پیدا می‌کند.... چه ساده‌لوحانه ... چقدر زیاد هستند صاحب اندیشه‌هایی که خفه شدند ولی اندیشه‌شان خفه نشد ... ولی گویا اینها نمی‌خواهند عبرت بگیرند ... افرایت من اتخذ الهه هویه واضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه وجعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله افلا تذکرون ( آیه ۲۳ سوره جاثیه) (آیا دیدی آن کس را که هوای نفسش را معبود خود گرفت و خداوند او را به جهت علمی که داشت گمراه کرد و برگوش و قلبش مهر نهاد و برچشمش پرده‌ای انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسی او را هدایت می کند، آیا باز هم متذکر نمی‌شوید؟) 👇 @wittj2
🔮🎷هر انتخاب، یک عاشورا در هزاران عاشورای فردی به کدام طرف پیوسته‌ایم...؟ سپاه حسین، یا لشکر یزید؟! قرن هاست که می‌گوییم: "ای کاش روز عاشورا در کنارت بودیم، حسین جان!" عاشورا اما مکرر در مکرر، هر لحظه بازآفرینی می‌شود بی آن که حواس مان باشد. گو این که تصور می‌کنیم عاشورا در ۶۱ هجری تمام شد و آنان که وسعت دید بیشتری دارند، هر جا جنگ مسلحانه ای بین حق و باطل باشد را عاشورا می‌دانند و چنین می‌پندارند که تکرار عاشورا، فقط در هنگامه چنین نبردی است. واقعیت اما، چیز دیگری است. ما چه در صلح و چه در جنگ، هر روز و هر روز، در بطن عاشوراییم، ما هر لحظه در حال انتخاب هستیم که در سپاه حسین باشیم یا در لشکر یزید و شمر و عبیدالله و ابن سعد و حرمله. حسین قبل از آغاز عاشورا، آنگاه که به او پیشنهاد بیعت با یزید داده شد، انتخابش را کرد و سخنی گفت که برای همیشه تاریخ ماندگار شد: مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح می‌دهد. اینک به استناد همین انتخاب و همین یک جمله، همه ما هر روز، بارها عاشوراهای کوچکی را در حد و اندازه زندگی هایمان تجربه می کنیم. بسیاری مان در این عاشوراها، یکراست سراغ لشکر یزید می‌رویم و به آنها می پیوندیم، و عده قلیلی نیز حسینی می‌شویم و گروهی نیز یک پایمان در کاخ عبیدالله است و پای دیگرمان در خیمه گاه حسین بن علی عاشوراهای ما، انتخاب هایی است که لحظه های عمرمان را فرا گرفته است. راننده تاکسیی که می‌تواند از نا آشنایی مسافرش به مسیر سوء استفاده کند کارمندی که در معرض گرفتن رشوه قرار دارد بانکداری که می‌تواند با دستکاری در حساب ها، اختلاس کند قاضیی که قدرت دارد حقی را جابجا کند، روزنامه نگاری که برای جلب بیشتر مخاطب بین تیتر درست و غلط انتخاب می‌کند،مدیری که در استخدام بین متخصص کارآمد و آشنای ناکارآمد مردد است یا برای ارتقاء مقامش می‌تواند علیه رقیبش توطئه کند،تولید کننده‌ای که می‌تواند مشخصات نادرست برای معرفی محصولش بنویسد،سیاستمداری که برای رأی آوردن، بین حفظ حرمت یا آبرو ریزی مخیر است و بین راست و دروغ انتخاب می‌کند و همه و همه در معرض انتخاب های روزانه هستند. در این میان، کسی که نمی‌تواند از چند رأی، از مبلغی پول، از یک پست اداری یا از تعدادی مخاطب بگذرد، چگونه می‌تواند ادعا کند که اگر در روز عاشورا بود، از جانش می‌گذشت؟! بزرگ ترین کار حسین در عاشورا، انتخاب درست بود انتخاب بین"عزت و ذلت" و ما هر لحظه در معرض انتخاب هستیم... انتخاب بین عزت و ذلت حلال و حرام مردانگی و نامردی مردم داری و مردم آزاری حسن خلق یا بداخلاقی راستگویی یا دروغ احقاق حق یا حق خوری و ... . هر انتخابی در هر لحظه‌ای از زندگی، یک عاشورای کوچک است برای ما.... این است که گفته‌اند و چه زیبا هم گفته‌اند که "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" جعفر محمدی🌻 👇 @wittj2
جان در مقام عشق به جانان نمی‌رسد دل در بلای درد به درمان نمی‌رسد 🍃 درمان دل وصال و جمال است و این دو چیز دشوار می‌نماید و آسان نمی‌رسد 🌼🍃 ذوقی که هست جمله در آن حضرت است نقد وز صد یکی به عالم عرفان نمی‌رسد 🍃 وز هرچه نقد عالم عرفان است از هزار جزوی به کل گنبد گردان نمی‌رسد 🍃 وز صد هزار چیز که بر چرخ می‌رود صد یک به سوی جوهر انسان نمی‌رسد 🍃 وز هرچه یافت جوهر انسان ز شوق و ذوق بویی به جنس جملهٔ حیوان نمی‌رسد 🍃 مقصود آنکه از می ساقی حضرتش یک قطره درد درد به دو جهان نمی‌رسد 🍃🌼 چندین حجاب در ره تو خود عجب مدار گر جان تو به حضرت جانان نمی‌رسد 🍃 جانان چو گنج زیر طلسم جهان نهاد گنجی که هیچ کس به سر آن نمی‌رسد 🍃 تو قانعی به لذت جسمی چو گاو و خر چون دست تو به معرفت جان نمی‌رسد 🍃 تا کی چو کرم پیله تنی گرد خویشتن بر خود متن که خود به تو چندان نمی‌رسد 🍃🌼 خود را قدم قدم به مقام بر پران چندان پران که رخصت امکان نمی‌رسد 🍃 در راه او رسید قدم‌های سالکان وین راه بی‌کرانه به پایان نمی‌رسد 🍃 پایان ندید کس ز بیابان عشق از آنک هرگز دلی به پای بیابان نمی‌رسد 🍃 چندان به بوی وصل که در خود سفر کند عطار را به جز غم هجران نمی‌رسد 🌻 @wittj2
چون به جان فانی شدم در راه او در فتا شایستهٔ جانان شدم چون بقای خود بدیدم در فنا آنچه می‌جستم به کلی آن شدم عطار نیشابوری🌻 @wittj2
چون موضوع کانال در مورد شناخت و اندیشه و هستی شناسی است پیشنهاد میکنم یه سری هم به وب سایت بینش نو بزنید. (نگاهی نو به دین) http://binesheno.com 👇 @wittj2