eitaa logo
💥مطالعات اسلامی زنان 💥
23هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
22هزار ویدیو
436 فایل
𝐈𝐬𝐥𝐚𝐦𝐢𝐜 𝐰𝐨𝐦𝐞𝐧 𝐬𝐭𝐮𝐝𝐢𝐞𝐬 📍فرصتی‌ویژه‌برای‌ارتقاوتعالی‌اندیشه‌ وباورها 📍در حوزه تخصصی الگوی سوم📍خانواده 📍سبک زندگی با مدیریت دکتر میرجعفری عضو هیئت علمی دانشگاه انقلاب اسلامی تبلیغات @Zahraahmadi2002 🖇استفاده ازمطالب کانال با ذکرلینک
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 السَّلامُ عَلیْکَ یا رَبیع‌َالأنام ! اینکه تو را هم می‌نامند؛ بی‌دلیل نیست! نبض طبیعتِ مُرده، با بهار دوباره می‌زند ! و نبض جانِ به انزوا رفته، با دم مسیحایی تو. خوش به حال طبیعت که خودش می‌شود. دغدغۀ تازه شدن ندارد. منتظر نیست تا کسی یا چیزی آبادش کند. خودش پاییز و زمستانش را کنار می‌زند و سر و سامان می‌گیرد؛ درختانش شکوفه می‌زنند و نسیم‌هایش جان‌فزا می‌شوند و می‌رود تا تابستانِ ثمر دادنش را جشن بگیرد. بهار برای طبیعت، طبیعی‌ترین رویش است. ✅چنانکه برای منتظران امام، غیبت و ظهور فرقی ندارد. آنها وظیفه خود را انجام میدهند ! https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆قصه لحظات تولد امام زمان (عج), خییییلی جالبه🌹 اللهم عجل لولیک الفرج🤲 https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
📣♨️📣♨️📣♨️📣♨️📣 دلنوشته ویژه ولادت صاحبنا: 💥امروز مخاطب کلامم بانوان سرزمینم است 💥امروز آمده ام تا پیش مرام و معرفت زنان ایران زمین زانوی ادب زنم @women92 💥امروز میخواهم دست نیاز به مِهر و عطوفت شیرزنان سرزمینم دراز نمایم:😥😰 💥امروز آمده ام تا بگویم: **چون به سرزمین خراسان ، هنگامه ی تشییع علی بن موسی الرضا فرا رسید و چون پیکرِ نازنینِ حضرت ثامن الحجج بر دوش مردان میرفت تا به خاک سپرده شود ، زنان خراسان پریشان حال و بی قرار ، نزد مردان آمده، آبروی خویش ودیعه گذارده ، مهریه هاشان بخشودند و به صد التماس اجازتِ همراهی این امام غریب ستاندند که عزیزِ زهرا در شهر و دیارمان غریب است و نورِ دیده ی پیامبر بی اهل و عیال مباد در صحرای محشر شرمنده ی مادرش فاطمه بمانیم و خجالت زده ی موسی بن جعفر... داشته و نداشته شان در طبق اخلاص گذارده ، به شاخه های گل پاره ی تن پیامبر را همراهی نمودند... 💥امروز آمده ام ناله سر دهم : یوسف زهرا در شهر و دیارمان غریب است مهدیِ آل پیامبر ، طرید و شرید است مولای غریبمان وحید و فرید است آااااای مردم ، امام زمانمان بی یاور است... 💥شما بانوان ایران زمین که همیشه ی تاریخ ،معرفتِ خویش و دلدادگیتان به کوی اهل بیت را ثابت نموده اید ، امروز بر غربت عزیزِ فاطمه ، استغاثه کنید به درگاه الهی ضجه و شیون بزنید، آبروی مادرش را ، مظلومیت جدبزرگوارش علی را ، خون گلوی جدّ غریبش حسین بن علی را ، دو دستِ علمدار ِ رشید کربلا را....همه را به همراهِ اشک و آهتان شفیع قرار دهید و ظهورش را تمنّا کنید 💥امروز را ، اهل و عیال گرد خود جمع نموده ، بر رهاییِ زندانیِ غریبِ غیبت ، توسل نمایید 💥امروز را بیشترقدر بدانیم که چشم امیدِ پدر مهربانمان ، به فرزندان خطاکارش سپید گردیده 💥امروز به ساحت مقدس حضرت صدیقه ی کبری ، عرضه بداریم : گرچه فرزندتان در غیبت است لیک در غربت نه... ما نمیگذاریم گَردِ غریبی به سر و روی یوسفتان بنشیند ما امروز آنچه حاجت دل است کنار گذارده ، تنها حاجت آقایمان را از خدا تمنا میکنیم... اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج ✅ اجرِ نشر دهنده با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها... https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
✅ ۳ گیگابایت اینترنت , عیدی همراه اول به‌ مناسبت نیمه شعبان ؛ 🔸️به‌مناسبت میلاد باسعادت حضرت قائم (عج) و جشن نیمه شعبان، همراه اول به کلیه مشترکان خود بسته ۳ گیگابایتی اینترنت داخلی هدیه می‌دهد . https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73 🔸️کلیه مشترکان دائمی، اعتباری و انارستان همراه اول می‌توانند بسته هدیه اینترنت ۷ روزه ۳ گیگابایت ویژه محتوای داخلی را در روز دوشنبه به‌صورت رایگان دریافت کنند . https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73 🔸️این بسته در روز دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰ از طریق شماره‌گیری کد «ستاره ۱۴۰۰ ستاره ۲ مربع» قابل فعالسازی است . 🔸️ترافیک این بسته برای مشترکان دائمی و اعتباری فقط برای استفاده در سایت‌ها و پیام‌رسان‌های منتخب و محتوای داخلی اعلام شده توسط سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی قابل استفاده است. @women92
امام سجاد علیه السلام: اَلمُنتَظِرونَ لِظُهورِهِ أفضَلُ أهلِ كُلِّ زَمانٍ منتظران ظهور امام مهدى علیه السلام، برترينِ اهل هر زمان‏اند. «کمال الدین و تمام النعمه ج۱، ص۳۲۰» https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
🔸سوال مسابقه روز یازدهم: 💫 وإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا به چه معناست؟ الف) ما در مقابل همدیگر مسئولیم. ب) ما باید به همدیگر خوبی کنیم. ج) اگر کسی به تو سلام کرد تو بهتر جواب سلامش را بده. برای شرکت در مسابقه و برنده شدن یکی از 150 نگین متبرک از سنگ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مراجعه کنید: https://fatemi.amfm.ir/msn/ ✅قرعه کشی: هر روز ساعت 20 در جشن سلام حرم مطهر 👌پخش از رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی 🔷🔸💠🔸🔷 مخاطبین کانال مطالعات اسلامی زنان حتما نام کانال را در بخش ثبت نام وارد کنید. @women92
روز یازدهم 💫کوتاه ترین زیارتنامه اهلبیت علیهم السلام چیه؟ الف) سلام دادن ب) زیارت مخصوصه ج) زیارت جامعه کبیره برای شرکت در مسابقه و برنده شدن یکی از ده ها هدیه فرهنگی آموزشی به لینک زیر مراجعه فرمایید: https://fatemi.amfm.ir/msk/ ✅قرعه کشی: هر روز ساعت 17در جشن بچه های بهشت 👌پخش از کانال کودکان فاطمی 🔷🔸💠🔸🔷 مخاطبین کانال مطالعات اسلامی زنان حتما نام کانال را در بخش ثبت نام وارد کنید. @women92
داستان جزیره * زاهره ۱ * محدث نوری در حکایت سوم کتاب جنةالمأوی داستانی را نقل می‌کند که به داستان* جزیره‌ خضرا *معروف می‌شود و آن این است که: ««سعید بن احمد می‌گوید: در خانه من در محله‌ ظفریه در مدینةالسلام در هجدهم شعبان سال 544 ق، خطیرالدین برای من حکایت کرد که استادم، ابن ابی‌القاسم عثمان بن عبدالباقی بن احمد الدمشقی در هفدهم جمادی الأخری سال 543 ق گفت: استادم کمال‌الدین احمد بن محمد بن یحیی الانباری در خانه‌ خود در مدینة السلام در شب دهم رمضان سال 543 ق چنین نقل کرد: در ماه رمضان سال 543 ق،‌ نزد وزیر، عون الدین یحیی بن هیبرة بودیم. عده‌ای دیگر نیز نزد او بودند. وقتی افطار کردند و متفرق شدند، وزیر به ما دستور داد بمانیم. مردی نیز آن شب، در مجلس حضور داشت که ما او را نمی‌شناختیم و قبلاً ندیده بودیم. وزیر، بسیار به او احترام می‌گذاشت و به سخن او گوش می‌داد و به دیگران توجهی نداشت. سخن به درازا کشید، تا آن‌که دیر وقت شد و ما خواستیم بازگردیم ولی بارش باران مانع شد و ما نزد وزیر ماندیم. سخن درباره‌ ادیان و مذاهب پیش آمد و به اسلام و مذاهب گوناگون آن منتهی شد. وزیر گفت: «کم‌ترین طایفه، مذهب شیعه‌اند. در منطقه‌ ما، ممکن نیست که اکثریت با شیعه باشد». وزیر، در مذمت شیعه سخن گفت و خدا را بر این‌که آنان در دورترین نقاط نیز کشته می‌شوند، سپاس گفت. در این هنگام، شخصی که وزیر، بسیار به او توجه داشت، به وزیر رو کرد و گفت: «برای شما سخنی بگویم درباره‌ آنچه بحث می‌کردید یا آن‌که لب فرو بندم»؟ وزیر ساکت و شد سپس گفت: «بگو آن‌چه داری!» مرد ناشناس گفت: «با پدرم در سال 522، از شهر باهیه حرکت کردیم. محل ما، روستاهایی دارد که تاجران، آن را می‌شناسند و 1200 پارچه آبادی است و در هر آبادی، عده‌ زیادی سکونت دارند. آنان همگی مسیحی هستند و حتی جزایری که اطراف آنان است، همه مسیحی‌اند. بزرگی سرزمین آنان دو ماه راه است و میان آنان خشکی، بیست روز فاصله است و همه‌ کسانی که در خشکی هستند نیز مسیحی‌اند. سرزمین ما، به حبشه و نوبه متصل می‌شود و آنان نیز، همگی مسیحی‌اند. سرزمین ما به سرزمین بربرها نیز متصل است و آنان، بر دین خودشان هستند... من، روم و افرنج را اضافه نمی‌کنم (یعنی، آنان نیز مسیحی‌اند). از شما پنهان نیست که شام و عراق نیز مسیحی دارد. چنین پیش آمد که ما، در دریا سفر می‌کردیم و برای تجارت و کسب سود، به هر سو می‌رفتیم، تا آنکه به جزیر‌ه‌ای بزرگ پر درختی که دیوارهای زیبا و باغات و روستاهای فراوان داشت، رسیدیم. نخستین شهری که رسیدیم و لنگر انداختیم، از ناخدا پرسیدیم: «این جزیره چیست؟» گفت: «من، تاکنون به این جزیره نیامده‌ام و آن را نمی‌شناسم». پیاده شدیم و به خیابان‌های آن شهر رفتیم. نام شهر را پرسیدم. گفتند: «مبارکه است». گفتیم: ‌«نام حاکم چیست؟» گفتند: «طاهر». گفتیم: «پایتخت آن کجا است؟» گفتند: «زاهره». پرسیدیم: «زاهره کجا است؟» گفتند: «فاصله‌ ده شب از راه دریا است و بیست و پنج روز از خشکی. مردم آن سامان، همگی مسلمانند». گفتیم: «چه کسی زکات مال (مالیات) ما را می‌گیرد تا شروع در داد و ستد کنیم؟» گفتند: «نزد نایب سلطان بروید». گفتیم: «اعوان او کجا هستند؟» گفتند: «او دار و دسته ندارد. او، در خانه‌ خود زندگی می‌کند و همه نزد او می‌روند». تعجب کردیم و به خانه‌ او راهنمایی شدیم. مرد صالحی را دیدیم که عبایی بر دوش دارد و عبایی نیز فرش او است و دوات هم در پیش روی او قرار دارد و مشغول نوشتن است. سلام کردیم. گفت: «از کجا می‌آیید؟» گفتم: «از فلان سرزمین». گفت: «همه‌ شما؟» گفتیم: «نه؛ در میان ما، مسلمان، یهودی و نصرانی است». نایب گفت:‌ «یهودی و نصرانی، جزیه بدهند؛ ولی با مسلمان بایستی درباره‌ مذهبش سخن بگوییم» از یهودیان و نصرانیان جزیه گرفتند؛ ولی به مسلمانان گفتند مذهبتان را بگویید. وقتی آنان مذهب خود را گفتند، نایب گفت: ‌«شما، مسلمان نیستید و اموال شما مصادره می‌شود. کسی که به خدا و پیامبر و وصی او و امام زمان ایمان نداشته باشد، مسلمان نیست». وقتی ما، هم‌سفران خود را در خطر دیدیم، گفتیم: «اگر اجازه فرمایید، ما نزد سلطان برویم». او پاسخ مثبت داد. به ناخدا گفتیم: «ما می‌خواهیم به زاهره برویم تا بلکه دوستان خود را نجات دهیم»؛ ولی ناخدا گفت: «من راه را بلد نیستم». از شهر مبارکه، راهنمایانی استخدام کردیم و سیزده روز و شب، طیّ مسیر کردیم، تا آن‌که قبل از طلوع فجر، راهنما تکبیر گفت و افزود:‌ »این، مناره‌های زاهره است». صبح، به شهر زیبایی وارد شدیم که زیباتر از آن، چشم ما ندیده است؛ هوای لطیف و آب شیرین؛ شهری را دیدیم که بر روی کوهی از سنگ سفید بنا شده بود؛ گرد آن، دیواری تا دریا کشیده بودند؛ نهرها در شهرها و محله‌هایش جاری بود؛ گرگ و گوسفند، کنار هم بودند؛ بازارهای بزرگ، ارزاق فراوان و رفت و آمد از دریا و خشکی، از ویژگی‌های آن شهر بود.