آتش و آب و آبرو با هم.
هر سه گشتند. در سفر. همراه.
🌴💎🌴
عهد کردند. هر يکى گم شد.
با نشانى ز خود. شود پيدا.
🌴🍁🌴
گفت آتش. به هر کجا دود است.
ميتوان يافتن. مرا آنجا.
🌴💢🌴
آب گفتا. نشان من پيداست.
هر کجا باغ هست و سبزه بيا.
🌴💢🌴
آبرو رفت و گوشه اى بگرفت.
گريه سر داد. گريه اى جانکاه.
🌴💢🌴
آتش آن حال ديد و حيران شد.
آب. در لرزه شد. ز سر تا پا.
🌴💢🌴
گفتش آتش. که گريه ى تو ز چيست ؟
آب گفتا. بگو نشانه چو ما
آبرو لحظه اى به خويش آمد
ديدگان پاک کرد و کرد نگاه
گفت. محکم مرا نگه داريد
گر شوم گُم نميشوم پيدا
#رهی_معیری
🌴💙🌴
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
پناهنده ایم . . .
به گوشه ی قلب❤️ #خدا 🌱
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
40.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قابل توجه مبلغان عزیز
تا حالا از این زاویه به خودتون نگاه کردید؟ شما سفیر خاص رسول خدا حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و سلم هستید
چقدر مراقب رفتار، کلاممون در ارتباط با دیگران هسنیم؟؟
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
السلام علیک یا صاحبنا 🌱
✨اللهم عجل لولیک الفرج...
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " نفحات نفت "
✍ نویسنده : " رضا امیرخانی "
📑 ناشر : " نشر افق "
📖 توضیحی از متن :
در نفحات نفت، ریشه یابی عمیق تری از وضعیت اجتماعی ما ارائه شده و جایگاه درآمد بدون زحمت نفت در ایجاد این وضعیت، به خوبی تبیین شده.
📘 از همه اینها که بگذریم، نثر کتاب شما را مسحور خود خواهد کرد و به سختی خواهید توانست آنرا قبل از اتمام، زمین بگذارید.
📚 #معرفی_کتابhttp://eitaa.com/women92
📷 جادوی فضای مجازی که باعث میشود جای جلاد و قربانی عوض شود !
🔺 قتل شیرین ابوعاقله با گلوله نظامیان صهونیستی نادیده گرفته شود و سکته قلبی مهسا امینی را دست مایه اغتشاش قرار دهند
🔺 اسرائیل را رها کرده و علیه ایران به پا خواستند.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زن_عفت_افتخار
#حجاب http://eitaa.com/women92
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تاریخ فراموش شده!
🔹سوریه چگونه سوریه شد؟
🔹از دروغ شکنجه دانش آموزان سوری به خاطر اعتراض تا شروع جنگ داخلی.
http://eitaa.com/women92
*نامه جمعی از زنان پزشک دندانپزشک و داروساز به دختران نوجوان ایرانی*
به نام حق
رها، بهار، فاطمه، ریحانه، ستایش…
نامت را نمیدانیم اما حتماً مثل یکی از همین نامها، زیبا و دوستداشتنی است.
ما تو را دیدهایم… در راه مدرسه وقتی با دوستانت با هیجان راه میروی و داستانِ سریالی را که دیشب دیدهای برایشان تعریف میکنی.
وسط مهمانی خانوادگی وقتی مدام شالت را مرتب میکنی و دنبال آینه قدی میگردی که خیالت از تناسب لباسهایت راحت شود.
در سرویس مدرسه، وقتی که سر و صدای تو و دوستانت، رنگ ترافیک پشت چراغ را عوض میکند، و سرزندگی را روی سر و صورت ماشینهای خسته و رانندههای کلافهاش میپاشد.
در جمع همکلاسیهایت، وقتی که از کلاس زبان برمیگردی و بین جمع پر سر و صدای آنها ساکتی، چون حس میکنی گاهی پوششت، رفتارت و نگاهت با آنها فرق دارد، اما دلت میخواهد با هم بمانید.
تو هم احتمالاً ما را دیدهای… در ساختمان پزشکان سر خیابان؛ در بیمارستان، وقتی برای عیادت مادربزرگ رفته بودی؛ در برنامهی تلویزیونی که مادرت پیگیرش است و هر روز یکی از همکاران ما سوالات پزشکی را جواب میدهد.
ما، هم سن و سال تو بودیم که رؤیای پوشیدن این روپوش سفید به سرمان زد. روزها و شبها را برای ساختن این رؤیا به هم دوختیم و بالاخره یک روز اسمِمان را بین قبولیهای دانشگاه پیدا کردیم.
چقدر پدر و مادرهایمان و حتی پدربزرگ و مادربزرگهایمان خوشحال بودند. در خاطرهی جوانی و کودکیشان خانم دکترهای زیادی پیدا نمیشدند. مادربزرگهایمان خیلی از دردهایشان را یا به خاطر مسافت طولانی تا نزدیکترین پزشک تحمل کرده بودند یا از خجالت مطرح کردنش با آقای دکترِ هندی، دم از دردشان برنیاورده بودند. اما حالا نوههایشان را میدیدند که تا چند سال دیگر، یک خانم دکتر واقعی میشدند.
در دانشگاه، ما هیچ کم از پسرها نداشتیم، نه تعدادمان کمتر بود، نه تواناییمان. حتی استادهای خانم هم چندان کمتر از آقایان نبودند. خانمهایی اغلب جوان، که تخصص و فوق تخصصشان را در سالهای پس از انقلاب گرفته بودند.
بین هم کلاسیهایمان، از هر شهر و شهرستانی پیدا میشد. پدر و مادرها با خیال آسوده دخترانشان را روانهی دانشگاه کرده بودند تا نسل بعدی خانم دکترها پر تعدادتر باشند. حتی کم نبودند دانشجوهای دخترِ خارجی که سطح علمی دانشگاه و امنیت ایران آنها را به کشور ما کشانده بود.
ما در دانشگاههای همین کشور درس خواندیم، پزشک شدیم، جراح، چشمپزشک، متخصص قلب و زنان، دندانپزشک و داروساز شدیم. کشیکهای طولانی را از سر گذراندیم، دور از خانه و خانوادههایمان دردهای مردان و زنان و کودکان فارس و گیلک و کرد و لر و ترک و بلوچ و عرب را درمان کردیم. روزهای پر اضطراب کرونا را کنار مردممان ماندیم. دارو و واکسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در کنفرانسهای بین المللی شرکت کردیم و البته هیچ کجا را برای بودن و بالیدن، امنتر و آزادتر از سایهی پرچم میهنمان نیافتیم.
عزیز دلم،
این سالها ساده نگذشت. آنها که عمری از ضعف ما سود برده بودند تمام تلاششان را کردند. برای چه؟ … تا باور کنیم «نمیشود!», «نمیتوانیم!».
قویتر شدن ما آنها را عذاب میداد.
ما ظریفترین جراحیها را انجام میدادیم، آنها میگفتند دختر ایرانی ناتوان مانده است. ما در دانشگاه درس میدادیم، آنها میگفتند دختر ایرانی محدود شده است. ما مقالههایمان را در کنفرانسهای جهانی ارائه میدادیم، آنها میگفتند زن ایرانی حق پیشرفت ندارد. ما در کنار همهی اینها مادر بودن را انتخاب میکردیم آنها میگفتند مادری را به زن ایرانی تحمیل میکنند.
میخواهند نگذارند که تو، ما و هزاران زن قوی و بالندهی دیگر را ببینی.
میدانی، آنها هر روز از توان خودشان ناامیدتر میشوند. اما روی ارادهی تو حساب باز کردهاند.
میدانند که ارادهی شگفتانگیز دختر ایرانی، ریشه در شجاعت و ظلمستیزی و آزادیخواهی اش دارد.
فقط یک راه برایشان مانده:
اینکه تحریف کنند. چه را؟ معنای آزادی و ظلمستیزی را؛ آنقدر که نیروی ارادهی تو، چرخ اهداف پلید آنها را بچرخاند.
یقین دارم که تسلیمشان نمیشوی. تو گوهرشادی، بااراده؛ مرضیه دباغی، شجاع؛ عصمت احمدیانی، آزاده؛ تو دکتر محبوبه افرازی، دکتر عزت الملوک کاووسی، دکتر طلایه بیگزاده، دکتر زهرا خدابندهلو و دکتر شیرین روحانیراد...
یقین دارم تو مثل هزاران هزار دخترِ دیگرِ ایران، قوی و آزاداندیش میمانی. تو غوغا میکنی و ایران را همچنان قوی، مستقل، امن و آزاد نگه میداری.
دوستدار تو
جمعی از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز ایران اسلامی
اسامی نویسندگان در لینک موجود میباشد
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
https://www.mehrnews.com/news/5609627/
http://eitaa.com/women92