#اندڪی_تامل ❗️
💢به گمانم بزرگترین دارایی
زندگی آدمیزاد، همین انسانهای اطرافش،
همین کسانی که برایت پیغام می گذارند
که اعلام می کنند حواس شون به تو هست
همین کسانی که با دو سه خط پیغام نشان
می دهند چقدر
دل شون پی ِ تو، دل ِ تو و درد ِ توست...
که چقدر خوب تو را می خوانند
همین افرادی که پیگیرند؛ که نباشی دلگیرند...
همین آدم هایی که دلتنگ ات می شوند
و بی مقدمه برایت می نویسند
وقت هایی دو سه خط شعر می فرستند
که بدانی خودت... وجودت... خوب بودن
حال و احوالت برای کسی مهم است...
🌸🍃🌸
آدمیزاد چه دلخوش می شود گاهی، با همین دو سه خط نوشته...دو سه خط پیغام، از کسی حتی آن سر ِ دنیا...
حس ِ شیرینی ست که بدانی بودن ات برای
کسی اهمیت دارد، نبودن ات کسی را غمگین می کند...
وقت هایی هست که می فهمی حتی
اگر دلت پُر درد است، باید بخندی و شاد باشی،
تا آدم هایی که دوستت دارند را، غمگین نکنی...
🌸🍃🌸
🔻خواستم بگم که چقدر این دارایی های زندگی ام،
این انسانها، برایم پُر ارزش ند...
که چقدر خوب است داریم شون🔺
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
یا الهی ؛
لا تُخَیِّـبْ ظَنّی مِنْ رَحْمَتِـک ...
خدایا ؛
من سخت به رحمتت امید بستم
#ناامیدنکناینبندهبیکسرا...
@women92
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
یک نکته:
مارتین لوتر کینگ، مبارز بزرگ آمریکایی در کتاب خاطراتش ﻣﻰنویسد:
روزی در بدترين حالت روحی بودم، فشارها و سختىﻫﺎ جانم را به تنگ آورده بود. سر در گم و درمانده بودم. مستأصل و نگران، با حالتی غريب و روحى ﺑﻰجان و ﺑﻰتوان به زندگی خود ادامه ﻣﻰدادم.
همسرم مرا ديد به من نگاه کرد و از من دور شد، چند دقيقه بعد با لباس سر تا پا سياه روی سکوى خانه نشست. دعا خواند و سوگوارى کرد!
با تعجب پرسيدم: چرا سياه پوشيدهﺍی؟ چرا سوگواری ﻣﻰکنی؟
همسرم گفت: مگر ﻧﻤﻰدانی او مُرده است؟
پرسيدم: چه کسی؟
همسرم گفت: خدا... خدا مُرده است!
با تعجب پرسيدم: مگر خدا هم ﻣﻰمیرد؟ اين چه حرفی است که ﻣﻰزنی؟
همسرم گفت: رفتار امروزت به من گفت که خدا مُرده و من چقدر غصه دارم، حيف از آرزوهايم...
اگر خدا نمُرده پس تو چرا اينقدر غمگين و ناراحتی؟
او در ادامه ﻣﻰنويسد: در آن لحظه بود که به زانو در آمدم گريستم.
راست ﻣﻰگفت، گويا خدای درون دلم مُرده بود...
بلند شدم و براى ناامیدیﺍم از خدا طلب بخشش کردم.
❣هیچوقت نا امید نشوید، خداوند هرگز ﻧﻤﻰميرد...!
@women92
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
سینمایی «دو پاپ» ماجرای زندگی دو پاپ اخیره.
به نظرم ماجرای زندگی دو روحانی از یک دین دیگه میتونه جالب باشه.
دیدنش توی نرم افزار بازار رایگانه:
https://cafebazaar.ir/video/w9R73g7S/?l=fa&ref=share
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
رنج بیهوده بردن......
دو شاهزاده در مصر بودند، یکی علم اندوخت و دیگری هم مال اندوخت.
عاقبت یکی علّامه عصر گشت ویکی هم سلطان مصر شد . پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت: من به سلطنت رسیدم و تو در مسکِنت بماندی
گفت برادر ، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب است که میراث پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامون . در حدیث نبوی آمده العلماء ورثه الانبیاء
سعدی می فرماید
من آن مورم که در پایم بمالند ،
نه زنبورم که از دستم بنالند.
کجاخود شکر این نعمتگزارم،
که زور مردم آزاری ندارم
زگهواره تا گور دانش بجوی.....
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
#مهارت_ ارتباطی
داستان دو دوست
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.
یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”.
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادهاببرد.
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73