همراهان عزیز کانال با ما نویسنده شو
بی صبرانه منتظر انتقاد و پیشنهاد شما در راستای بهبود آموزش نویسندگی هستم.
اینجا برایم پیام بگذارید❤️
@HamideIzadi
بچه ای به مادرش گفت:
اگر بهشت مال توست، چرا در
دستانت نیست، و گفته اند زیر پاهایت است؟
مادر گفت: بهشت را زمین گذاشتم
تا تو را در آغوش بگیرم...
"خدایا خودت نگهدار تمام مادران باش" و
"مادران آسمانی ما را بیامرز"
آمین
https://eitaa.com/writer000Raha
به به چه نسیمی چه هوایی سر صبح
به به چه سرود دلگشایی سر صبح
سلام بر پنجشنبه❤️
https://eitaa.com/writer000Raha
پیام ۹۲ من:
دوستان عزیز
مشغله روزمره گاهی اجازه نمی دهد بموقع مطلب جدیدی بگذارم.
اما همواره بفکر موضوع برای تمرین شما هستم.
فرض کنید نزدیک تولد شماست، دوست دارید چه هدیه ای بگیرید؟
درباره این هدیه مطلب صد کلمه ای بنویسید.
حتی می توانید از عنوان این هدیه یک ایده بگیرید وسوژه بسازید ویک داستانک بنویسید.
منتظر نظرات شما هستم.
پاینده باشید
https://eitaa.com/writer000Raha
داستانک: خاله خانم
خاله ی مادری من بعد از فوت شوهرش، دو پسرش را خودش به تنهایی بزرگ کرد. او یک چرخ خیاطی قدیمی داشت و برای آشناها و همسایه ها همه چیز می دوخت. یک پسرش سال ۱۳۶۵ شهید شد و چندی بعد پسر کوچکترش حین عملیات، اسیرشد.
مادرم می گفت او هیچوقت جلوی بقیه گریه نمی کند.
یکروز مادر چند پارچه بدستم داد تا به خانه خاله اش بروم و تحویل دهم. وارد حیاط بزرگ خانه خاله شدم. چقدر یوت و کور بود. نزدیک ایوان شدم . صدای چرخ خیاطی می آمد و یک صدای ظریف که به آرامی چیزی زمزمه می کرد.
وارد چارچوب در اتاق خاله شدم، او مشغول کار دوخت بود و ریز ریز اشک می ریخت.
بدون اینکه بفهمد به آرامی عقبگرد کردم و وارد ایوان شدم.
او را چندبار بلند صدا زدم:
خاله ، خاله خانم، خانه هستی؟
بعد از لحظاتی، جوابم را داد: جان خاله، هستم، بفرما.
نمی خواستم بداند من اشکهایش را دیده ام، کمی مکث کردم و دوباره وارد خانه شدم تا سفارش مادرم را به او تحویل دهم.
@HamideIzadi
https://eitaa.com/writer000Raha
با ما نویسنده شو/حمیده ایزدی
داستانک: خاله خانم خاله ی مادری من بعد از فوت شوهرش، دو پسرش را خودش به تنهایی بزرگ کرد. او یک چرخ
یاد همه شهدای ایران زمین را گرامی می داریم.
روحشان شاد
https://eitaa.com/writer000Raha
خاکستری
خاکستری، خاکستری، خاکستری
صبح، مِه، باران
اَبر، نگاه، خاطره
در من ترانهای نبود، تو خواندی
در من آینهای نبود، تو دیدی
ریشهای بودم در خوابِ خاکهای مُتبرک
بیباران، در نگاه تو سبز شدم
برق از چشمانم برخواست، نگاهم بارانی شد
گونههایت خیسِ باران، چشمهایت آفتابی
گرگها میزایند، برهها را دریابیم
تو، با چشمانت مرا بنواز
چوب دست چوپانیام سلاحی کارگر خواهدشد
بعد از جنگ، با چوب دستم
انجیرهای تازه را برای تو خواهمچید
با تو خواهمماند، با تو خواهمخواند
و تو را در بُهتِ آفتابیات خواهمبوسید
اگر اَبرها بگذارند…
محمدابراهیم جعفری
شاعر ، نقاش معاصر
https://eitaa.com/writer000Raha
و تنها خداست که هر روز صبح
از نشان دادن خورشیدش به
آنها که اهل دیدن هم نیستند
هرگز خسته نمی شود. از رحمت
همچون اویــی نا امیــد نشو....
سلام صبح شنبه تون بخیر ☕️
https://eitaa.com/writer000Raha
داستانک : درختان توت
در روستایی دو برادر بودند که بعد از فوت پدرشان، زمین پدری را به ارث برده بودند. اما بدلیل اختلافات نمی خواستند با هم در زراعت و باغداری شراکت کنند . از اینرو تصمیم گرفتند، زمین را به دونیم تقسیم کنند. کم کم به ذهنشان رسید که دیواری هم بین زمین ها بکشند.
در محل دیوار ، دو درخت توت قدیمی و همسن وسال بود. برادر بزرگتر به برادر کوچکتر اصرار میکرد که باید درهت خود را قطع کند، زیرا درخت او مانع دیوارکشی است ، ضمنا ریشه درخت توتش از جوی آب زمین برادر بزرگتر تغذیه می کند.
این دو مدتها باهم کلنجار می رفتند و به نتیجه نمی رسیدند.، تا اینکه برادر بزرگتر تصمیم گرفت قسمتی از ریشه درخت توت برادرش که وارد زمین او شده است را قطع کند. پس دست به کار شد و زمین را کند.
هرچه برادر کوچکتر می خواست اورا منصرف کند، موفق نمی شد.
ساعتها گذشت. برادر بزرگتر وقتی به ریشه تنومند درخت رسید با کمال تعجب دید چنان ریشه های دو درخت توت در هم تنیده اند که قطع آن یکی مساوی با مرگ درخت توت خودش است.
با دیدن این منظره، هر دوبرادر درسکوت، خاکهای برداشته شده را روی ریشه درختها ریختند و درباره این ماجرا و دیوارکشی دیگر صحبتی به میان نیامد.
@HamideIzadi
https://eitaa.com/writer000Raha
با ما نویسنده شو/حمیده ایزدی
داستانک : درختان توت در روستایی دو برادر بودند که بعد از فوت پدرشان، زمین پدری را به ارث برده بودند.
پیام ۹۳ من:
روز گذشته به ریزش برگهای درخت توت حیاط پدری نگاه می کردم ،یادم آمد که ریشه این درخت کهنسال تا حیاط همسایه مجاور روانه شده است.
از اینرو درخت توت را سوژه ای در نظر گرفتم و این داستانک را نوشتم.
دوست عزیز، پیدا کردن سوژه برای نوشتن کم نیست.
به اطرافت نگاه کن.
به علایقت فکر کن
به کسانی که دوستشان داری
به اتفاقاتی که از آن می ترسی
به آرزوهایت بیندیش
خوب گوش کن، گاهی اشیا تو را صدا می زنند.
@HamideIzadi
https://eitaa.com/writer000Raha
باید به دنبال شادی ها گشت
چرا که
غمها خودشان ما را پیدا می کنند.
فردریش نیچه
https://eitaa.com/writer000Raha
پاییز است
پاییز عاشق
سلام و درود و صبح بخیر
https://eitaa.com/writer000Raha
هدایت شده از انتشارات زبان علم، بجنورد، خراسان شمالی
📚 گربه و سگ :چای
به زودی...
🌻انتشارات زبان علم حامی کتاب و کتابخوانی
📙📘📗📕📙📘📙📘📗
جهت ارائه نظرات و تهیه کتاب های منتشر شده با ما در تماس باشید
09015034353
@zabaneelmbojnourd
💢انتشارات زبان علم (حامی کتاب و کتابخوانی)
https://eitaa.com/ZabaneElmPublication
با ما نویسنده شو/حمیده ایزدی
📚 گربه و سگ :چای به زودی... 🌻انتشارات زبان علم حامی کتاب و کتابخوانی 📙📘📗📕📙📘📙📘📗 جهت ارائه نظرا
اولین اثر دختر گلمون🌼
دختر عزیزم،
خوشحالم که به جمع نویسنده ها پیوستید❤️
https://eitaa.com/writer000Raha
کاش یکی به من بگوید" سخت نگیر، خودت را خسته نکن"
و
من بتوانم به او بگویم " خسته تر از این !"
"رها"
https://eitaa.com/writer000Raha
یک قرار ساده
باهم بگذاریم
نور زندگی هم باشیم
کافیست.
https://eitaa.com/writer000Raha
نسیم دلکشی درجان صبح است
هزاران شعر در دیوان صبح است
دو فنجان چایی از عشق لبریز
بشو بیدار این فرمان صبح است
درود...صبحتان بخیر
https://eitaa.com/writer000Raha
امروز این نیلوفر زیبا توجه مرا جلب کرد، از آن عکس گرفتم. حال، دقایقی به این عکس نگاه کردم، خب، حتما می شود داستان، شعر، دلنوشته درباره اش بنویسم،...
و آنچه الان به زبانم آمد برلی شما نوشتم:
" نیلوفرانه چونان بر غم پائیزم پیچیده بودی که گویی بهاری دیگر در راه است"
"رها"
@HamideIzadi
https://eitaa.com/writer000Raha
#ماهور
به زندگیات برس!
بیخیالِ کی چی گفتها و کی چهکار کردها و کی کدام قله را فتحکردها...
بیخیالِ غصهها، رنجها و اندوهها،
بیخیالِ مشکلاتی که هرچه بیشتر به آنها بپردازی، پررنگتر میشوند.
به زندگیات بپرداز و به آدمهای خوبِ جهانت و به کارهای کوچک و ارزشمندی که از عهدهشان بر میایی.
غصه چرا؟ مقایسه چرا؟ حس بیکفایتی چرا؟
اگر رئیس یا مدیر خوبی نیستی، کارمند نمونهای باش،
اگر کارمند خوبی نیستی، در شغل آزاد خودت خوب باش
و اگر تمام اینها نیستی، مادر یا پدر خوبی باش
که جهان درست از همین نقطهای که تو ایستادهای آغاز میشود.
قیاس، خطای محض است.
هرکسی ماجرای خودش را دارد و در ماجرای خودش رنج و رسالت و آسیب خودش را.
به زندگیات برس و آرام باش و فراموش نکن که اگر سقف کوچکتری داری، زحمت و آسیب کمتری خواهیداشت و اگر سقفی وسیعتر، مسئولیت و آسیبی بیشتر و عدالت دنیا درست در همینجاست.
https://eitaa.com/writer000Raha
هدایت شده از انتشارات زبان علم، بجنورد، خراسان شمالی
📚فراخوان شماره 3 ویژه دانش آموزان مقطع ابتدایی
🏆🏆🏆والدین گرامی و دانش آموزان عزیز :
نوشتن یکی از روشهای مؤثر برای ثبت ایدهها و افکار است و در توسعه مهارتهای متعددی در کودکان نقش حیاتی دارد. با نوشتن، فرصتی برای ارتباط با ذهن خود و بیان افکار و خلاقیت بیشتر فراهم میشود. تشویق کودکان به نوشتن دربارهٔ احساسات و تجربیات خود، راهی مؤثر برای تقویت مهارت نوشتن آنهاست و برای شما نمایانگر علاقهها و افکار آنها خواهد بود. با خواندن داستانها و متنهایی که کودکان خود نوشتهاند، میتوانید بفهمید که به چه موضوعاتی علاقهمندند و از چه نگاهی به دنیا نگاه میکنند.
🥇🥇🥇 جهت ماندگار کردن نوشته های کودکان و نوجوانان شما، انتشارات زبان علم افتخار دارد در کنار شما باشد.
09153841714
🌻انتشارات زبان علم حامی کتاب و کتابخوانی
💢انتشارات زبان علم (حامی کتاب و کتابخوانی)
https://rubika.ir/hamidkhosravi1401
https://eitaa.com/ZabaneElmPublication