eitaa logo
𝟟𝕏
64 دنبال‌کننده
10 عکس
41 ویدیو
0 فایل
ᴍᴇ ᴀɴᴅ ᴛʜᴀᴛ ɢɪʀʟ ᴡᴇ ᴅᴇꜰɪɴᴇ ʟᴏᴠᴇ ꜰᴏʀ ᴇᴀᴄʜ ᴏᴛʜᴇʀ ᴀɴᴅ ɪ ᴅɪᴅ ɴᴏᴛ ꜰɪɴᴅ ᴀɴʏ ꜱᴛᴀʀ ᴀꜱ ʙʀɪɢʜᴛ ᴀꜱ ᴛʜᴀᴛ ɢɪʀʟ'ꜱ ᴇʏᴇꜱ ,, ʜᴜɢ ᴍᴇ ꜱᴏ ᴛʜᴀᴛ ɪ ꜰᴏʀɢᴇᴛ ᴛʜᴀᴛ ɪ ᴀᴍ ᴀ ꜱᴀᴅ ᴘᴇʀꜱᴏɴ ᴛʜᴀᴛ ɢɪʀʟ ᴀɴᴅ ɪ ʙᴇᴄᴀᴍᴇ ᴀᴅᴍɪɴꜱ ʜᴇʀᴇ
مشاهده در ایتا
دانلود
همه ی داستان از ۴ مهر ۱۴۰۰ وقتی صندلیتو خیلی رندوم کنارم گذاشتی، شروع شد!
کاش مثل همون قبلا می‌پریدی بغلم!
داره ترسناک میشه اینکه عوض شی ترسناکه
«بازجوی شما با بقیه متفاوته»
ولی آخر اسفند، ای‌کاش تموم نشه منم قصم.
I prefer to imagine kissing you in the middle of that forest.