eitaa logo
کانال جهادی شهدا
133 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
13 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . 💚🤍❤مقام معظم رهبرے💚🤍❤ #سپاه_قدس #فاطمیون #حزب_الله #حماس #زینبیون #حشدالشعبی #نجباء #طوفان_الاقصی #غزه اگر میتوانی بمانی بمان..💐🙏 رسالت مازنده نگهداشتن نام شهداست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم : امام خامنه ای را عزیز جان خود بدانید 🌿 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
28.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند خیریه اشرف مستندی که اجازه انتشار از شبکه سه را نیافت افشای اسناد فساد و جنایت‌های فرقه رجوی و منافقین توسط سازمان آرشیو ملی بریتانیا ببینید این مجاهدین چه موجودات کثیف و رذلی بودن 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رییس ستاد کل نیروهای مسلح: به هرکس که بخواهیم مبتنی بر منافعمان پهپاد می‌دهیم 🔸رییس ستاد کل نیرو‌های مسلح در واکنش به اظهارات فرمانده تازه کار نیروهای آمریکایی در غرب آسیا که از تاسیس نیرو‌های ضربت علیه قدرت پهپادی ایران خبر داده بود گفت: با هرکس که بخواهیم مبتنی بر منافعمان در حوزه‌ی پهپادی همکاری می‌کنیم 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گریه های شهید احمد کاظمی در جلسه توجیهی عملیات کربلای ۴ 📍اوایل دی ماه سال ۶۵؛گمرک خرمشهر،مقر لشکر هشت نجف اشرف در این جلسه پیش از صحبت های شهید کاظمی یکی از مداحان ذکر مصیبتی داشته است. ◾️شهید کاظمی می گوید:روز اولی که به منطقه آمدیم و قرار شد ماموریتی را آغاز کنیم... 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
●ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﻱ محمداسلامی نسب ديدم, از چهره‌اش پيدا بود كه حرفهاي زيادي دارد. بعد از نماز در گوشه‌اي نشستم و او شروع به صحبت كرد: «حاج حميد! به زودي عملياتي در پيش داريم. مي‌دانم كه ديگر بر نمي‌گردم. گفتم: «محمد جان! خاك خونين جبهه و بچه‌هاي بسيج به تو عادت كرده‌اند. انشاء الله به سلامت بر مي‌گردي.» اين جمله را در حالي گفتم كه خود نيز مي‌دانستم اين كبوتر هم پريدني است. ● ادامه داد: «حاج آقا من هيچ وقت دلم نمي‌خواست خانه‌اي داشته باشم، اما به خاطر خانواده، مجبور شدم ساختماني بسازم. حال شما دعا كن تا من وارد اين خانه نشوم.» از اين حر ف دلم گرفت اما هيچ نگفتم چند روز بعد استاد كار منزل «محمد» نزد من آمد و گفت: « به آقاي اسلامي نسب بگوئيد ساختمانشان آماده است. ○هنوز بنا، پيچ كوچه را طي نكرده بود كه زنگ منزل دوباره به صدا در آمد و پيكي سفر جاودانه محمد را خبر داد. آن روز دعايي را كه درخواست نكرده بودم، مستجاب مي‌ديدم و محمد را بر بال ملائك .. 🌷 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
غروب ۱۳۶۵/۱۰/۰۴ اینگونه بود..! یه سری از بچه‌ها جاموند پیکرشون یه سری هم اینجوری برگشتند .... 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چجوری دلتون میاد بمیرید به جنازتون دست نزنند؟! شهید بشید تا سر تیکه کفنتون دعوا باشه... ♥🕊 حاج حسیــــن یکتا 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
کریسمس مادر بہ همراه عکس فرزند دلاوری که برای دفاع ازمملکتمان جان باخت! نیکوست که بہ هنگام کریسمس از سربازان غیور ایران زمین و خانواده شان نیزیادی کنیم 🌷 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
وباز هم تو بی صدا میروی.. وعلی با صدا گریه میکند... 😭💔 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت.                 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada
کانال جهادی شهدا
#خاطرات_شهید اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد.
🔹باید از کار او سر در می آوردم، آن شب تا نماز تمام شد، سریع بلند شدم ولی از او خبری نبود زودتر از آنچه تصور می کردم رفته بود، قضیه را باید می فهمیدم، کنجکاو شده بودم هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بودکه غیبش زد. 🔸شب دیگر از راه رسید، نماز و عبادت. مصمم بودم بدانم علی کجا می رود . طوری در صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد ، من هم بلند شدم به بیرون از مسجد می رود. 🔹در تاریکی کوچه ای رها می شود و من هم تا به خود می آیم، بر دوش او یک گونی می بینم از کجا آورده بود نفهمیدم  کوچه ها را در تاریکی یکی  پس از دیگری طی می کند . هنوز متوجه من نشده بود.  🔸درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت . 🔹من به دنبالش راه افتادم، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی خالی شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم رودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد . جلو رفتم ، سلام کردم جواب داد . گفتم جایی رفته بودی : نه ... مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ 🔸با نگاهش مرا به سکوت وا داشت. من جایی نبودم ، همین اطراف بودم ،فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم . کاری که بعضی شبها تکرار میکرد . می خواست همچنان مخفی بماند. 📎فرمانده محور عملیاتی لشگر ۴۱ ثارالله 🌷 ولادت : ۱۳۴۵/۸/۱۸ کرمان شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴ عملیات کربلای ۴ 🎗🌷کانال جهادی شهدا 🌷🎗 @xshohada